الی کوهنها را دریابیم
نگذاریم نفوذیهای موساد در ایران بمانند

دیپلماسی ایرانی: جهان امروز، میدان نبردی است که در آن گلولهها بیصدا شلیک میشوند، و خنجرها در تاریکی فرو میروند. دیگر دوران شمشیر و زره تمام شده است؛ حالا، جنگ از عمق ذهنها آغاز میشود و در دل قلبها خاتمه مییابد. در این نبرد خاموش، دشمنان قسمخورده ما از دل تاریکی برخاستهاند؛ بیچهره، بیصدا، اما مرگبار.
الی کوهن، همان شبحی بود که شبیخون را نه با ارتش، بلکه با نرمی یک زمزمه، با ظرافت یک لبخند اجرا کرد. جاسوسی که در دمشق بر مسند مشاورت وزیر دفاع نشست، برای مردم شعار داد، برای کشور قسم خورد، و شبها با آرامش خبرها را به تلآویو مخابره کرد. او ثابت کرد که گاهی یک لبخند از هزار خمپاره خطرناکتر است.
امروز، سالها پس از اعدام کوهن، سایههای او همچنان زندهاند؛ شاید نام دیگری داشته باشند، شاید لهجهای صمیمیتر، یا دستانی گرمتر. اما مأموریتشان تغییری نکرده است: فروپاشی از درون، ضربه در تاریکی، خیانت در خلوت. تجاوز ۱۲ روزه اخیر رژیم صهیونیستی به ایران، تنها یک رگبار موشکی نبود. این حمله، نمایشی بود از اتاقهای فکر تاریک تلآویو، جایی که نقشههای نفوذ در ایران خط به خط طراحی میشوند. وقتی یک سایت هستهای از درون میسوزد، وقتی یک دانشمند نخبه در خیابان ترور میشود، یا وقتی پروندههای سری از دل یک گاوصندوق بیرون کشیده میشود، ردپای همان «الی کوهنهای مدرن» هویداست.
این یادداشت، یک هشدار خشک امنیتی نیست؛ این یک نعره بیدارباش است. هر ایرانی یک سنگر است، یک مرز نامرئی. اما مرزها تنها با سیمخاردار حفظ نمیشوند؛ با آگاهی، با تیزبینی، با دانستن شگردهای دشمن حفظ میشوند. دشمن، دیگر از پنجره نمیپرد، از در نمیشکند؛ او با یک ایمیل، یک دعوت علمی، یک سفر تجاری یا یک نگاه به ظاهر دوستانه وارد میشود. کتاب «الی کوهن، نفوذی و جاسوس اسرائیلی» پرده از چهره این نقابها برمیدارد. روایت زنی که با لبخند نزدیک میشود، یا تاجری که با وعده سرمایهگذاری دل میبرد، یا دانشمندی که در یک همایش بینالمللی شماره شما را میگیرد. اینها همه نقشههاییاند که در کارگاه نفوذ موساد طراحی میشوند؛ دقیق، چندلایه، و بیرحم.
و ما چه میکنیم؟ آیا هنوز هم با سادگی از کنار نگاههای مشکوک عبور میکنیم؟ آیا هنوز هم به هر دعوت، هر همکاری، هر دوستی بیچونوچرا اعتماد میکنیم؟ یا بهسان پاسداران خاموش، هر تردید را جدی میگیریم، هر نگاه را رمزگشایی میکنیم و هر واژه را در ذهن غربال میکنیم؟
الی کوهنها تنها در دمشق زاده نشدند؛ آنها در هر جا که غفلت باشد، متولد میشوند. تهران، شیراز، اصفهان، حتی در دل امنترین پژوهشکدهها و مراکز علمی. آنها مثل سایه، آرام و بیصدا خزیدهاند تا لحظه مرگبار خود را انتخاب کنند.
در این شب تاریک، تنها مشعل آگاهی است که راه را روشن میکند. مبادا سکوت و غفلت، بلیط یکطرفه دشمن به قلب سرزمینمان باشد. مبادا بهای اعتماد کور، خون بهترین فرزندان این خاک شود.
بیایید این شب را با هم روشن کنیم؛ هر نگاه، هر جمله، هر دوستی را دوبار ببینیم. الی کوهنها هنوز زندهاند، هنوز در کمیناند، هنوز مشتاق یک غفلت سادهاند. حماسه این نبرد، با بیداری ما نوشته میشود.
نظر شما :