بررسی حقوقی ادعاهای واهی اسرائیل در استفاده از زور علیه ایران

از تل‌اویو تا تهران؛ مرز باریک مشروعیت و تجاوز نظامی در حقوق بین‌الملل

۲۴ مرداد ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۴۵۱۸ اخبار اصلی خاورمیانه
نویسنده خبر: محمدمهدی سید ناصری
سید محمدمهدی سیدناصری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: حتی اگر وسیع‌ترین برداشت ممکن (و از نظر حقوقی قابل دفاع) از دفاع مشروع پیش‌دستانه پذیرفته شود، استفاده اسرائیل از زور علیه ایران غیرقانونی خواهد بود. دلیل آن، نبود شواهد کافی مبنی بر تعهد غیرقابل بازگشت ایران به حمله به اسرائیل با سلاح هسته‌ای در صورت دستیابی به این توانایی است. حتی اگر چنین نیتی فرض شود، باز هم اسرائیل باید شواهد بیشتری در این خصوص ارائه کند، به‌سختی می‌توان استدلال کرد که استفاده از زور در حال حاضر، تنها گزینه ممکن بوده است.
از تل‌اویو تا تهران؛ مرز باریک مشروعیت و تجاوز نظامی در حقوق بین‌الملل

دیپلماسی ایرانی: روز (بیست و سوم خرداد 1404)، اسرائیل یک عملیات نظامی گسترده علیه ایران آغاز کرد که برنامه هسته‌ای این کشور، از جمله تأسیسات، دانشمندان رهبران، فرماندهان نظامی را هدف قرار داد. در این یادداشت، تحلیلی سریع و مقدماتی از مشروعیت استفاده‌ی اسرائیل از زور علیه ایران از منظر «حق توسل به زور» در حقوق بین‌الملل ارائه خواهم نمود. همان‌طور که توضیح خواهم داد، استفاده اسرائیل از زور علیه ایران، براساس حقایقی که ما از آنها مطلع هستیم، تقریباً به‌طور قطع غیرقانونی است.

تنها توجیهی که اسرائیل می‌تواند برای استفاده از زور ارائه دهد، دفاع مشروع مطابق با ماده‌ی ۵۱ منشور ملل متحد است (استفاده از زور برای دفع یک حمله مسلحانه، مشروط به رعایت معیارهای ضرورت و تناسب). اولین نکته قابل تبیین این است که ماهیت و اهداف اعلام‌شده برای استفاده از زور توسط اسرائیل-آسیب زدن به برنامه هسته‌ای ایران و جلوگیری از توسعه ساخت یک سلاح هسته‌ای که ممکن است علیه اسرائیل به‌کار رود- به‌طور مشخص مربوط به جلوگیری از حمله‌ی مسلحانه آینده ایران علیه اسرائیل است، یعنی حمله‌ای که هنوز رخ نداده است. به بیان دیگر، این وضعیت به معنای واکنش به یک حمله در حال وقوع ایران (چه مستقیم و چه از طریق نیروهای نیابتی همچون حوثی‌ها) نیست. استفاده‌های پیشین از زور میان این دو دولت می‌تواند به¬لحاظ حقوقی و واقعی به این موضوع مرتبط باشد، اما مسأله اصلی اینجا، صرفاً جلوگیری از یک حمله هسته‌ای آینده از سوی ایران است. بنابراین، ارزیابی مشروعیت استفاده اسرائیل از زور علیه ایران، بستگی به برداشت حقوقی از دفاع مشروع و انطباق آن با واقعیت‌هایی دارد که می¬توان این قواعد حقوقی را در خصوص آنها اعمال کرد.
سه موضع حقوقی ممکن (با برخی تنوعات طیفی) در خصوص توسل به زور در پاسخ به حملات مسلحانه آینده وجود دارد:

1. این‌که دولت‌ها می‌توانند به‌طور پیشگیرانه جهت دفع تهدیدات، به‌ویژه تهدیدات علیه موجودیت آن-ها، اقدام نمایند.

2. این‌که دولت‌ها می‌توانند برای جلوگیری از حملات مسلحانه آینده که قریب‌الوقوع هستند، اقدام کنند.

3. این‌که دولت‌ها فقط می‌توانند برای دفع حملاتی که بالفعل رخ داده‌اند، اقدام کنند.

اگر موضع سوم صحیح در نظر گرفته شود، استفاده اسرائیل از زور علیه ایران آشکارا غیرقانونی خواهد بود. اما، گرچه دشوار است با اطمینان نظر اکثریت را درباره‌ی این مسائل تعیین کرد، می‌توان گفت که بسیاری از پژوهشگران و دولت‌های معقول بر این باورند که موضع سوم بیش از حد محدودکننده است. با این حال، به‌سادگی می‌توان گفت که اجماع کامل میان حقوق‌دانان بین‌المللی وجود دارد که موضع نخست از نظر حقوقی غیرقابل دفاع است. این موضع، مثلاً، مشابه استدلال‌هایی است که وکلای دولت بوش برای توجیه حمله به عراق مطرح کردند (این‌که عراق ممکن است سلاح‌های کشتار جمعی را به بازیگران تروریستی بدهد که از آن علیه ایالات متحده استفاده کنند و تهدید آن‌قدر جدی است که آمریکا در حال دفاع از خود در برابر عراق است). همچنین، مشابه استدلال‌هایی است که روسیه برای توجیه تهاجم به اوکراین مطرح کرد (این‌که اوکراین ممکن است در مقطعی در آینده به روسیه حمله نماید). صرف‌نظر از واقعیات این دو نمونه، مشکل این رویکرد این است که بسیار بی‌حد و مرز است، به‌طوری که ممنوعیت توسل به زور را کاملاً از بین می‌برد (یک دولت می‌تواند هر زمان که تهدیدی علیه موجودیت خود را احساس کند، اقدام نماید. به هر حال، روسیه، آمریکا و چین می‌توانند ظرف چند ساعت یکدیگر را نابود کنند، اما این قابلیت به‌تنهایی نمی‌تواند به این معنا باشد که می‌توانند جنگی را آغاز کنند و آن را دفاع مشروع بنامند. به‌طور خلاصه، این شکل «پیشگیرانه» از دفاع مشروع، اصلاً دفاع مشروع محسوب نمی‌شود. در مورد عراق، حتی بریتانیا، به‌عنوان نزدیک‌ترین متحد آمریکا، به‌طور صریح چنین نظریه حقوقی‌ای را رد نمود و حتی خود ایالات متحده آمریکا نیز به‌طور رسمی در سطح بین‌المللی به این استدلال استناد نکرد.

بنابراین، اسرائیل تنها می‌تواند استفاده از زور علیه ایران را براساس موضع دوم، یعنی این‌که حمله هسته‌ای ایران به اسرائیل قریب‌الوقوع بوده، توجیه کند. بحث در مورد دفاع مشروع پیش‌دستانه علیه حملات قریب‌الوقوع مدت‌هاست که مورد بحث قرار گرفته است (برای آشنایی با پیشینه، به اینجا مراجعه کنید). به‌طور کلی، دو تفسیر درباره‌ی معنای «قریب‌الوقوع بودن» یک حمله وجود دارد. نخست، تفسیر محدود که مبتنی بر زمان است -حمله قریب‌الوقوع، حمله‌ای است که در شُرُف وقوع است. دوم، تفسیر گسترده‌تر که مبتنی بر علت و نیت است  -حمله قریب‌الوقوع، حمله‌ای است که در آن دولت مربوطه قابلیت اجرای حمله را کسب می‌کند و قصد قطعی (یعنی تعهد غیرقابل بازگشت) برای اجرای آن در آینده دارد. این رویکرد گسترده‌تر اغلب با ضرورت واکنش فوری در زمان حال ترکیب می‌شود، مثلاً این‌که اکنون «آخرین فرصت ممکن» برای متوقف کردن حمله قریب‌الوقوع است.

بر اساس برداشت زمانی از حمله قریب‌الوقوع، هیچ راه منطقی برای این استدلال وجود ندارد که ایران در آستانه‌ی حمله به اسرائیل با سلاح هسته‌ای بوده است، چراکه اساساً چنین سلاحی در اختیار ندارد. بنابراین، تنها نظریه حقوقی قابل‌تصور برای دفاع مشروع اسرائیل، که می تواند به آن متوسل شود، برداشت علت‌محور و غیرزمانی است. بیایید فرض کنیم، صرفاً به‌عنوان بحث، که این نظریه صحیح باشد. در این صورت، اسرائیل فقط در صورتی می‌تواند استفاده از زور را توجیه کند که هر دو پیش¬فرض زیر صحت داشته باشند:

1. رهبری ایران تعهد غیرقابل بازگشتی برای حمله به اسرائیل با سلاح هسته‌ای، پس از توسعه چنین سلاحی، داشته باشد، یعنی قصد داشته باشد در آینده پس از دستیابی به قابلیت لازم، به اسرائیل حمله نماید.

2. امروز آخرین فرصت ممکن جهت جلوگیری از وقوع این حمله بوده، یعنی اقدام فوری ضروری بوده و هیچ جایگزین غیرنظامی دیگری برای حذف قابلیت یا نیت ایران وجود نداشته است.

اکنون، بدیهی است که من به اطلاعاتی که احتمالاً سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل، آمریکا یا بریتانیا در خصوص نیت رهبری ایران دارند، دسترسی ندارم. صرفاً براساس اطلاعات عمومی موجود، می-توانم بگویم که وضعیت به شرح زیر است:

1. در سال‌های اخیر، بیانیه‌های عمومی زیادی از سوی مقامات ایرانی صادر شده که به‌صراحت یا تلویح، خواهان نابودی اسرائیل بوده‌اند.

2. با این حال، این نوع لفاظی‌ها عمدتاً با اهداف سیاسی داخلی ایران مطرح می‌شوند و به‌تنهایی، بدون شواهد اضافی، به معنای نیت واقعی رهبری ایران برای استفاده از سلاح هسته‌ای علیه اسرائیل نیست، به‌ویژه باتوجه به این‌که اسرائیل خود دارای سلاح هسته‌ای است و می‌تواند به‌طور قاطع علیه ایران پاسخ دهد.

3. شاید مقامات اسرائیل اطلاعاتی در مورد نیت رهبری ایران -به‌ویژه آیت‌الله خامنه‌ای- برای حمله به اسرائیل با سلاح هسته‌ای داشته باشند، اما هیچ‌گونه مدرک عمومی در این خصوص ارائه نکرده‌اند.

4. این بدان معناست که شرط نخست آزمون فوق رد می‌شود، شواهد اندکی وجود دارد که ایران قصد داشته باشد در صورت دستیابی به سلاح هسته‌ای، از آن علیه اسرائیل استفاده کند. اظهارات عمومی تحریک کننده) و حتی نسل‌کُشانه برخی مقامات ایرانی به‌تنهایی کافی نیست، زیرا این اظهارات از نظر اثبات نیت مقامات تصمیم‌گیرنده اصلی ایران، دلالت کافی ندارد.

5. حتی به گفته نخست‌وزیر اسرائیل، ایران چند ماه تا ساخت بمب فاصله داشته، در حالی که مذاکرات میان ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران در مورد وضعیت برنامه هسته‌ای ایران در حال انجام بوده است. (توجه داشته باشید که دبیرکل سازمان ملل متحد نگرانی خود را از «حملات اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران در حالی¬که مذاکرات بین ایران و ایالات متحده جریان دارد» ابراز کرد.).

6. بنابراین، گرچه اسرائیل از منظر نظامی در موقعیت مناسبی برای حمله به ایران قرار داشت، موقعیتی که ناشی از درگیری‌های پیشین میان دو کشور بود، دشوار است که نشان داده شود امروز «آخرین فرصت ممکن» برای جلوگیری از حمله هسته‌ای آینده ایران بوده، یعنی استفاده از زور تنها گزینه‌ی موجود برای توقف این حمله بوده است.

در نتیجه، حتی اگر وسیع‌ترین برداشت ممکن (و از نظر حقوقی قابل دفاع) از دفاع مشروع پیش‌دستانه پذیرفته شود، استفاده اسرائیل از زور علیه ایران غیرقانونی خواهد بود. دلیل آن، نبود شواهد کافی مبنی بر تعهد غیرقابل بازگشت ایران به حمله به اسرائیل با سلاح هسته‌ای در صورت دستیابی به این توانایی است. حتی اگر چنین نیتی فرض شود، باز هم اسرائیل باید شواهد بیشتری در این خصوص ارائه کند، به‌سختی می‌توان استدلال کرد که استفاده از زور در حال حاضر، تنها گزینه ممکن بوده است.

این یادداشت صرفاً به تحلیل مشروعیت توسل به زور (حق توسل به زور) محدود شد. به‌طور خلاصه، مگر این‌که اسرائیل بتواند شواهد بسیار متقاعدکننده‌تری از آنچه تاکنون به‌صورت عمومی در دسترس است ارائه دهد، نمی‌توان به‌طور معقول استدلال کرد که ایران به‌طور قریب‌الوقوع قصد حمله به اسرائیل را داشته یا استفاده از زور تنها راه برای جلوگیری از آن حمله بوده است. بنابراین، اسرائیل به‌صورت غیرقانونی و با نقض ماده (4)2 منشور ملل متحد از زور علیه ایران استفاده نموده است، این اقدام، مصداق ارتکاب «تجاوز سرزمینی» محسوب می‌شود.

همچنین، مسائل مربوط به حقوق مخاصمات مسلحانه یا حقوق بشردوستانه (حقوق در جنگ) نیز مطرح است. یکی از نکاتی که به‌طور خاص مشکل‌زا به نظر می‌رسد، حملات ظاهراً مستقیم به دانشمندان ایرانی شاغل در برنامه هسته‌ای است. اگر این دانشمندان عضو نیروهای مسلح ایران باشند،«رزمنده» محسوب می‌شوند و به‌طور قانونی، تحت حقوق بشردوستانه بین¬المللی، می‌توانند هدف حمله قرار گیرند. اما دانشمندانی که غیرنظامی هستند -که به احتمال زیاد هستند-، به‌عنوان افراد، به‌طور قانونی نمی‌توانند هدف حمله قرار گیرند. صرف اشتغال به تحقیق در برنامه تسلیحاتی، مشارکت مستقیم در مخاصمات محسوب نمی‌شود تا مصونیت غیرنظامی فرد از بین برود. به‌عنوان مثال، صدها دانشمند و مهندس غیرنظامی که در پروژه منهتن کار می‌کردند، امروز در چارچوب حقوق بشردوستانه، به‌عنوان رزمنده یا غیرنظامی مشارکت‌کننده مستقیم در مخاصمات تلقی نمی‌شوند. تأسیساتی که در آن‌ها کار می‌کردند، می‌تواند به‌عنوان «هدف نظامی» شناخته شود، اما خود دانشمندان، به‌عنوان اشخاص، خیر؟

ترجمه و انتشار این یادداشت صرفاً جهت آگاهی مخاطبان تارنمای دیپلماسی ایرانی است و از نقطه نظرات متفاوت حقوقدانان غربی در موضوع تجاوز اسرائیل به ایران انجام شده و انتشار آن به معنای موافقت مترجم با نظرات نویسنده نیست. 

منبع:

https://www.ejiltalk.org/is-israels-use-of-force-against-iran-justified-by-self-defence/

محمدمهدی سید ناصری

نویسنده خبر

مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: سید محمدمهدی سیدناصری ایران و اسرائیل حمله اسرائیل به ایران جنایت علیه بشریت جنگ اسرائیل و ایران ایران رهبری ایران آینده ایران اسرائیل حمله اسرائیل


نظر شما :