آخرین پروژه استعمار در لحظات پایانی‌اش کورکورانه به هر سو تعدی می‌کند

تجاوزات اسرائیل و تغییر نگاه جهان عرب به ایران

۰۱ مرداد ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۴۱۲۰ اخبار اصلی خاورمیانه
شرمین نروانی در گفت‌وگویی که در اختیار دیپلماسی ایرانی قرار گرفته است، می‌گوید: جنگ ۱۲ روزه اخیر میان ایران و اسرائیل نشان داد که فقدان عمق جغرافیایی، این رژیم را در برابر ضربات به زیرساخت‌های نظامی، راهبردی، اقتصادی و خدماتی‌اش به‌شدت آسیب‌پذیر کرده است. به همین دلیل، تل‌آویو اکنون در تلاش است به‌طور ناامیدانه‌ای دست به گسترش سرزمینی بزند، غافل از آن‌که حفظ این مناطق بدون دسترسی دائمی و مستقیم به خزانه آمریکا—که خود در بحران به‌سر می‌برد—غیرممکن است.
تجاوزات اسرائیل و تغییر نگاه جهان عرب به ایران

دیپلماسی ایرانی: شرمین نروانی، تحلیل‌گر مسائل ژئوپلیتیکی غرب آسیا، در این گفت‌وگوی اختصاصی با بنیاد هابیلیان به بررسی تشدید تنش‌های نظامی اخیر رژیم اسرائیل می‌پردازد. او اقدامات اسرائیل را بخشی از تلاش‌های نومیدانه و واپسین نظم در حال فروپاشیِ تک‌قطبی برای حفظ سلطه جهانی از طریق خشونت و جنگ‌های نیابتی توصیف می‌کند. نروانی، صهیونیسم را ایدئولوژی‌ای نژادپرستانه و توسعه‌طلب می‌داند که اولین نسل‌کشی قرن بیست‌ویکم را به‌راه انداخته و اسرائیل را ابزاری در راهبرد گسترده‌تر غرب برای سرکوب نظم چندقطبی معرفی می‌کند. او با انتقاد از سکوت غرب و همدستی رسانه‌ها، به شکست‌های راهبردی تل‌آویو در منطقه اشاره کرده و خواستار ایجاد بازدارندگی متقابل در برابر ترورهای هدفمند تحت حمایت اسرائیل می‌شود. نروانی در ادامه به بررسی تغییرات ژئوپلیتیکی در حال وقوع در خاورمیانه می‌پردازد و تأکید می‌کند که تجاوزات اسرائیل نه‌تنها مقاومت منطقه‌ای را تقویت کرده، بلکه نگاه جهان عرب به ایران را نیز دگرگون ساخته است. متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.

در روزهای اخیر، جهان شاهد اقدامات آشکار تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی علیه ایران و مردم آن بوده است. به نظر شما، چرا این رژیم چنین جنایاتی را علیه غیرنظامیان بی‌دفاع در غزه، لبنان و ایران مرتکب می‌شود؟ چه عواملی آن را به ادامه این تجاوزات، از جمله ترورهای هدفمند، سوق می‌دهد؟

جهان تک‌قطبی به‌سرعت در حال فروپاشی است؛ در حالی که نظمی چندقطبی در حال شکل‌گیری‌ست که به‌جای زور و سلطه، بر نوسازی مسالمت‌آمیز، اجرای حقوق بین‌الملل، تجارت و توسعه، حکمرانی مطلوب و ترجیح قدرت نرم تأکید دارد. نظم قدیم جهانی بر پایه دستورکارهای آتلانتیکی تعریف شده بود، اما امروز شاهد فروپاشی روابط میان ایالات متحده و اروپا و رکود شدید اقتصادی آن‌ها هستیم. در چنین شرایطی، استفاده از ذخایر عظیم قدرت نظامی‌شان آخرین تلاش ناامیدانه آنان برای هموار کردن زمین بازی است. اما این اقدام، چهره واقعی نظم موسوم به «مبتنی بر قواعد» را آشکار کرد؛ نظمی که در عمل، حامی نسل‌کشی، ترور، مرگ و ویرانی‌ست. این واقعیت، مشروعیت باقیمانده غرب را—چه در سطح جهانی و چه حتی در داخل مرزهایش—به کلی از بین برده است. اسرائیل چیزی نیست جز یک ابزار نیابتی در دست اربابان نظم تک‌قطبی، و اکنون در واپسین نفس‌های خود، همچون آخرین پروژه استعمار در جهان، با رویکردی کور و ماشه‌چکانی به هر سو شلیک می‌کند.

رژیم صهیونیستی ادعا می‌کند که برنامه‌های هسته‌ای و موشکی ایران را هدف قرار می‌دهد، اما در عمل، بیمارستان‌ها، زیرساخت‌ها و مراکز رسانه‌ای را بمباران می‌کند و قربانیان بسیاری از زنان و کودکان هستند. این تناقض چگونه قابل توضیح است؟ هدف واقعی از این اقدامات چیست؟

صهیونیسم در ذات خود یک ایدئولوژی نژادپرستانه است؛ بنابراین، هر فردی که صهیونیست یهودی نباشد—حتی یهودیان ضدصهیونیست—عنصری زائد و قربانی‌پذیر تلقی می‌شود. برای این ایدئولوگ‌ها، هدف هر وسیله‌ای را توجیه می‌کند، و اسرائیلی که مشروعیت خود را با بهره‌برداری کامل از میراث هولوکاست قرن بیستم بنا کرده، اکنون با تناقضی تلخ و گزنده، خود عامل نخستین—و امیدواریم آخرین—نسل‌کشی قرن بیست‌و‌یکم شده است.

با وجود مستندسازی جنایات جنگی رژیم صهیونیستی توسط سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری، کشورهای غربی همچنان از این رژیم به‌لحاظ سیاسی و نظامی حمایت می‌کنند. به نظر شما، چرا غرب در برابر این جنایات سکوت می‌کند؟

کشورهای غربی اکنون دریافته‌اند که نظم مبتنی بر قواعدِ مورد ادعای‌شان، اقتصادشان و توانایی‌شان در تعیین مسیر امور جهان، با تهدیدی وجودی از سوی خیزش نظم چندقطبی مواجه شده است. اسرائیل، همچون اوکراین و احتمالاً تایوان، نیابت‌دار مستقیم آن‌ها در جنگ‌هایی‌ست که با هدف حفظ سلطه به راه افتاده‌اند. سکوتشان به این دلیل است که امید داشتند در پس پرده نیروهای نیابتی پنهان شوند و بدون هزینه، پیروز میدان باشند. اما با طولانی شدن این جنگ‌ها و مقاومت منطقه‌ای در جغرافیاهای مختلف، نقاب نیابت فرو افتاده و همدستی کامل رژیم‌های غربی عیان شده است. گام بعدی غرب جمعی، کنار گذاشتن نیروهای نیابتی و ورود مستقیم به میدان جنگ است—اتفاقی که خطری برای کل جهان به شمار می‌رود. نخستین نشانه این تغییر، حملات مستقیم آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران بود؛ لحظه‌ای که من از آن با عنوان «پایان جنگ‌های نیابتی و آغاز نبرد قدرت‌های هم‌سطح» یاد می‌کنم.

رسانه‌های غربی معمولاً اقدامات رژیم اسرائیل را به عنوان دفاع از خود جلوه می‌دهند، در حالی که کشتار غیرنظامیان در غزه، لبنان و ایران و همچنین عملیات‌های ترور را نادیده می‌گیرند. این سوگیری رسانه‌ای را چگونه ارزیابی می‌کنید و چه راهی برای مقابله با آن وجود دارد؟

نیازی به مقابله مستقیم با سوگیری رسانه‌های غربی نیست—این مبارزه‌ای عمدتاً بی‌ثمر است، چراکه رژیم‌های غربی منابع عظیمی را صرف سلطه بر نهادهای رسانه‌ای در سراسر جهان کرده‌اند. جالب آنکه امروز روایت‌های ضدجریان در حال پیشروی‌اند؛ عمدتاً به لطف شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های مستقل کوچکی که در سراسر قاره‌ها شکل گرفته‌اند، و همچنین به‌خاطر نسل‌کشی عریان و پخش‌شده‌ای که اسرائیل در برابر چشمان جهانیان رقم می‌زند. زمانی که من جنگ سوریه را پوشش می‌دادم، متوجه شدم رسانه‌های اصلی غرب بخش نظرات کاربران را بسته‌اند، زیرا مخاطبان دیگر روایت‌های آن‌ها را نمی‌پذیرفتند. امروز نیز دولت‌های غربی، در همکاری کامل با رسانه‌های جریان اصلی، تلاش می‌کنند رسانه‌های مستقل را تعطیل کنند، آن‌ها را از پلتفرم‌های اجتماعی حذف نمایند، درگیر پرونده‌های حقوقی کنند و ... اما همین اقدامات، ادعاهایشان درباره آزادی رسانه، آزادی بیان و دموکراسی را به سخره گرفته و نابود کرده است. این روند عملاً به خودویرانگری بدل شده—و بگذارید چنین نیز ادامه یابد.

به نظر شما، هدف بلندمدت رژیم صهیونیستی از این سیاست‌های تجاوزکارانه و توسعه‌طلبانه چیست؟ این جاه‌طلبی‌ها چه تهدیدی برای همسایگان آن در منطقه دارد؟

به‌ باور من، آخرین تلاش خشونت‌آمیز اسرائیل پیش از فروپاشی، پروژه‌ای است برای اشغال باقی‌مانده‌ی سرزمین‌های شام و ورود به کشورهای حاشیه‌ای خلیج فارس مانند عراق و یمن از طریق تصرف‌های محدود سرزمینی. رؤیای دیرینه صهیونیست‌ها برای تشکیل «اسرائیل بزرگ» که روزگاری فانتزی‌ای دور از دسترس به نظر می‌رسید، اکنون در دوران تهاجمات بی‌پروای نتانیاهو به مرحله اجرا رسیده است. اسرائیل از بدو تأسیس، همواره از فقدان عمق استراتژیک رنج برده، به‌ویژه در حالی‌که ایران پس از انقلاب، نفوذ راهبردی خود را در عمق عراق، سوریه، لبنان، یمن و فلسطین گسترش داده است. جنگ ۱۲ روزه اخیر میان ایران و اسرائیل نشان داد که فقدان عمق جغرافیایی، این رژیم را در برابر ضربات به زیرساخت‌های نظامی، راهبردی، اقتصادی و خدماتی‌اش به‌شدت آسیب‌پذیر کرده است. به همین دلیل، تل‌آویو اکنون در تلاش است به‌طور ناامیدانه‌ای دست به گسترش سرزمینی بزند، غافل از آن‌که حفظ این مناطق بدون دسترسی دائمی و مستقیم به خزانه آمریکا—که خود در بحران به‌سر می‌برد—غیرممکن است.
جالب آن‌که این تجاوزات اسرائیل، حتی در پایتخت‌های عربیِ هم‌پیمان با آمریکا نیز واکنش‌های منفی شدیدی برانگیخته است؛ نه‌فقط به‌دلیل کشتار در غزه، بلکه به‌دلیل حملات این رژیم به ایران. ما در رسانه «کرادل» دریافتیم که از ریاض تا ابوظبی و قاهره، رهبران عرب به این درک رسیده‌اند که امنیت را نمی‌توان زیر چتر آمریکا و اسرائیل تجربه کرد. افزون بر این، نگاه آنان به ایران نیز به‌طور چشمگیری تغییر کرده است؛ کشوری که نه‌تنها در این درگیری کوتاه‌مدت با اقتدار ایستادگی کرد و ضربات سنگینی به دشمن وارد آورد، بلکه توانست در نگاه این کشورها به یک قدرت منطقی و اثرگذار منطقه‌ای بدل شود. کشورهای عربی خلیج فارس اکنون ترجیح می‌دهند برای حفظ ثبات، با تهران قراردادهای امنیتی، اقتصادی، تجاری و انرژیِ متقابل‌المنافع منعقد کنند، تا آن‌که وابسته به تل‌آویو و واشنگتن باشند که در هر مسئله‌ای فقط راه‌حل‌های صفر-صد ارائه می‌دهند.

واکنش شخصی شما نسبت به حملات اخیر این رژیم علیه ایران و قتل غیرنظامیان چیست؟ چه پیامی برای مردم دارید؟

فکر نمی‌کنم اسرائیل حتی پیش‌بینی کرده بود که تجاوزش چه تأثیری بر ملت میهن‌دوست ایران خواهد گذاشت. آن‌ها همچنین درک درستی از این نداشتند که ساختارهای امنیتی، اقتصادی و سیاسی ایران تا چه اندازه نهادینه و منسجم شده‌اند. پیام من به صهیونیست‌هایی که بی‌پروا به ماشه فشار می‌دهند این است: ایران کشوری متمدن است و به همین دلیل، در مرحله نخست عملیات «وعده صادق ۳»، با مدارا واکنش نشان داد. هشدار لازم اکنون داده شده است و از این پس، هیچ‌گونه حمله‌ای از سوی اسرائیل نباید با پاسخ همراه با ملاحظه و ادب روبه‌رو شود—به‌ویژه وقتی دشمن رفتاری وحشیانه از خود نشان می‌دهد. پاسخ بعدی تهران باید به همان اندازه، و با همان جنس از قدرت باشد.

آمریکا به‌طور مداوم قطعنامه‌های سازمان ملل را که محکومکننده جنایت‌های رژیم صهیونیستی است، وتو میکند. به نظر شما، آیا سیاستهای ایالات متحده زمینه‌ساز تداوم این تجاوزگری‌هاست؟ چگونه میتوان هر دو رژیم را پاسخگو کرد؟

در نظمی که بر «قانون جنگل» استوار است—همان چیزی که نظم موسوم به «مبتنی بر قواعد» در واقع ترویج می‌کند—هیچ نشانی از پاسخ‌گویی وجود ندارد. منطق آن‌ها چنین است: «ما می‌توانیم تو را بکشیم، اما تو حق پاسخ نداری. اگر ما به تو شلیک کنیم، خسارت جانبی‌ست؛ اما اگر تو پاسخ بدهی، تروریستی.» با چنین منطق معیوبی نمی‌توان وارد گفت‌وگو یا محاسبه شد. غرب جمعی، به‌تنهایی، حقوق بین‌الملل و تمام مفاهیمی همچون تناسب و پاسخ‌گویی را نابود کرده است. اگر قرار باشد منشور سازمان ملل از وضعیت کنونیِ شبیه به جسدش احیا شود، چند پیش‌شرط لازم است: سازمان ملل باید به کشوری واقعاً بی‌طرف منتقل شود، حق وتوی شورای امنیت باید لغو گردد و مجمع عمومی باید نقش و نفوذ بیشتری در ساختار این نهاد ایفا کند. تحقق این تغییرات زمان‌بر است. من همواره از «حقوق‌ورزی»    (lawfare) ‌به‌عنوان ابزاری هوشمندانه و کم‌هزینه برای بازپس‌گیری قانونِ به‌حق دفاع کرده‌ام؛ اما این تغییر شاید زودتر از آن‌چه انتظار می‌رود رخ دهد—در صورتی که غرب جمعی در یکی از جنگ‌های منطقه‌ای خود، چه علیه ایران، چه روسیه و چه چین، شکست بخورد.

بیش از هفت دهه است که رژیم صهیونیستی و دستگاه‌های اطلاعاتی آن، ترور هدفمند چهره‌های سیاسی و نظامی — به‌ویژه منتقدان و مخالفان — را به‌عنوان ابزاری استراتژیک به کار می‌گیرند. به نظر شما چرا این رژیم تا این حد بر سیاست ترور تکیه دارد؟ و دیدگاه شما نسبت به این نوع «تروریسم دولتی» چیست؟

ترور رهبران نظامی و سیاسی به‌روشنی و سادگی در حقوق بین‌الملل غیرقانونی است. از آنجا که در سازمان ملل یا سایر نهادهای چندجانبه مسؤول، راه‌حلی جدی برای مقابله با ترورهای ایالات متحده و اسرائیل وجود ندارد، من بر این باورم که تنها راه باقیمانده بازدارندگی است؛ یعنی پاسخ به ترور با ترور به‌صورت مشابه، تا دشمن از انجام این اقدامات باز داشته شود. همیشه برایم جای تعجب بوده که چگونه محور مقاومت غرب آسیا، با وجود تلاش‌های بسیار برای ایجاد بازدارندگی نظامی در همه حوزه‌های امنیتی، در مقابله با ترورها به‌وضوح شکست خورده است. این موضوع یک رسوایی است و محور مقاومت باید دهه‌ها پیش در این زمینه اقدام می‌کرد.

کلید واژه ها: اسرائیل شرمین نروانی منطقه خاورمیانه غزه جنگ اسرائیل جنگ اسرائیل با فلسطین جنگ اسرائیل و ایران حمله اسرائیل حمله اسرائیل به غزه حمله اسرائیل به ایران رژیم صهیونیستی ایران علیه ایران


( ۲ )

نظر شما :