۳سال بعد از حمله فوریه ۲۰۲۲
سرانجام نبرد روسیه و اوکراین چه خواهد شد؟
نویسنده: سید محمد شفیعی، دانشآموخته روابط بینالملل
دیپلماسی ایرانی: جنگ روسیه و اوکراین که از فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد، اکنون وارد مرحلهای شده که دیگر نمیتوان آن را صرفاً یک درگیری نظامی ساده دانست. این جنگ ترکیبی است از نبرد مستقیم، فشار اقتصادی، رقابت دیپلماتیک و بحران انسانی بوده و هر یک از این ابعاد تأثیر مستقیمی بر دیگری دارد. روسیه و اوکراین هر دو هزینههای سنگینی پرداختهاند، اما هیچکدام به پیروزی قطعی دست نیافتهاند. این وضعیت باعث شده تا آینده جنگ و امکان صلح به مسئلهای پیچیده و چندلایه تبدیل شود.
میدان نبرد نشان میدهد که خطوط تماس نسبتاً تثبیت شدهاند، اما در سطح تاکتیکی جابجاییهای محدود همچنان رخ میدهد. روسیه با تمرکز بر محورهای شرقی و جنوبی و استفاده از توپخانه، پهپاد و حملات نقطهای سعی دارد توان اوکراین را فرسایش دهد و فرصتهای محدود برای پیشروی پیدا کند. اوکراین نیز با حملات ضربتی، پهپاد و هدفگیری تاسیسات لجستیکی تلاش دارد از فشار روسیه بکاهد و در برخی محورهای محدود موفق نیز شده است. این وضعیت نشان میدهد که جنگ به در مرحله فرسایشی کاملا درگیر شده است: هیچ طرفی قادر به تحمیل پیروزی قاطع نیست و هر پیشروی یا عقبنشینی تاکتیکی بیشتر جنبه روانی و نمادین دارد تا اینکه جنبه استراتژیک داشته باشد. از سویی زمان به ابزار فشار تبدیل شده و روسیه امیدوار است فرسودگی اوکراین و نوسانات حمایت غربی را به نفع خود مدیریت کند. اوکراین نیز امیدوار است با استفاده از زمان، ظرفیت پشتیبانی و تحرک بینالمللی خود را افزایش دهد.
از لحاظ منابع انسانی و لجستیکی، هر دو طرف با محدودیت مواجهاند. روسیه با کمبود نیروی انسانی و تجهیزات پیشرفته روبهروست، در حالی که اوکراین تلاش میکند با مدیریت منابع و آموزش نیروهای تازه نفس، تعادل نسبی ایجاد کند. درگیریها نه تنها جغرافیا بلکه روان نیروهای نظامی را نیز تحت فشار قرار داده است و هر اشتباه تاکتیکی یا هر فقدان تجهیزات میتواند پیامدهای فوری و مستقیم داشته باشد. از نگاهی دیگر تأثیر جنگ فراتر از خطوط جبهه است. قطع برق، کمبود آب، آسیب به زیرساختها و حملات به مناطق مسکونی زندگی روزمره میلیونها نفر را مختل کرده و باعث آوارگی داخلی و خارجی گسترده شده است. مدارس، بیمارستانها و صنایع کوچک و متوسط آسیب دیدهاند و اقتصاد اوکراین دچار رکود و عدم اطمینان شده است. این شرایط روان جمعی جامعه را تضعیف کرده و خستگی اجتماعی ایجاد کرده است. هر تصمیم سیاسی یا نظامی جدید اکنون مستقیماً با زندگی مردم مرتبط است و فشار بر دولت اوکراین برای حفظ انسجام داخلی افزایش یافته است.
از سوی دیگر، جامعه روسیه نیز تحت فشار اقتصادی و تحریمها قرار دارد و حمایت عمومی از جنگ با گذشت زمان کاهش یافته است. تورم، کمبود کالاهای اساسی و محدودیتهای سفر و تجارت باعث شده که فشار داخلی بر رهبری افزایش یابد و هر تصمیم نظامی اکنون با ارزیابی دقیق جامعه و افکار عمومی همراه باشد. بنابراین، جنگ اکنون یک بحران چندسطحی است که جامعه و حکومت را همزمان تحت فشار قرار میدهد و هرگونه تصمیم صلح یا ادامه جنگ باید این ابعاد انسانی و اجتماعی را لحاظ کند.
از منظر دیپلماسی نیز جنگ وارد مرحلهای شده که هیچ یک از طرفین نمیتوانند بدون هزینههای سیاسی و اجتماعی، امتیاز عمدهای بدهند. روسیه خواستار تثبیت خطوط اشغالی و تضمین امنیتی است و اوکراین خواستار بازپسگیری سرزمینها و حفظ حاکمیت کامل است و از طرفی غرب نمیخواهد با پذیرش واقعیت جدید، پیام (پاداشدادن به تجاوز) را منتقل کند. این تضاد اهداف اصلیترین مانع برای شکلگیری صلح است. صلح را نیز میتوان در ۳ سطح تصور کرد:
۱. آتشبس تاکتیکی: توقف موقت عملیات برای کاهش خسارات فوری و فرصت مذاکرات محدود
۲. توافق سیاسی محدود: تثبیت خطوط و ایجاد مرزهای موقت با امتیازات جزئی برای کاهش فشار فوری
۳. صلح پایدار: توافق جامع با تضمین امنیتی، بازسازی زیرساختها و بازگشت آوارگان
در شرایط فعلی، آتشبس تاکتیکی محتملترین گزینه است، زیرا هر دو طرف نیاز دارند زمان برای بازسازی و سازماندهی دوباره منابع داشته باشند. توافق سیاسی محدود نیز ممکن، اما شکننده است و بدون تضمینهای بینالمللی نمیتواند پایدار بماند. صلح پایدار، با توجه به اختلافات بنیادین، هنوز دور از دسترس است و به تغییر محاسبات کلان سیاسی، امنیتی و اقتصادی نیاز دارد.
نوع دیگری از صلح نیز وجود دارد که به عنوان صلح تحمیلی از آن یاد میشود. صلح تحمیلی یعنی توافقی که نه بر مبنای مصالحه واقعی، بلکه تحت فشار خارجی یا داخلی شکل میگیرد. صلحی که ترامپ برای پایان جنگ روسیه – اوکراین در نظر گرفته همین مدل صلح تحمیلی است که پیامدهای احتمالی آن عبارتند از: ۱.تضعیف مشروعیت دولت اوکراین و کاهش انسجام سیاسی داخلی
۲.ایجاد انگیزه برای بازپسگیری مناطق از دست رفته در آینده
۳.انتقال جنگ به سطح سیاست، رسانه و امنیت سایبری
۴.خطر ناپایداری بلندمدت و احتمال تکرار درگیری در کوتاهمدت
به بیان ساده، صلح تحمیلی بیشتر شبیه وقفهای موقت در جنگ است تا پایان واقعی آن و میتواند جامعه و نظم منطقهای را در بلندمدت شکننده کند.
با توجه به وضعیت کنونی و در نظر گرفتن تمامی جوانب، سه سناریوی محتمل برای جنگ ۳ ساله روسیه_اوکراین وجود دارد:
۱. ادامه جنگ فرسایشی: جنگی که شدت آن گاه کاهش و گاه افزایش مییابد و هر دو طرف انرژی و منابع خود را مدیریت میکنند. این سناریو فشار روانی و انسانی را ادامه میدهد و جامعه را با خستگی طولانیمدت روبهرو میکند. ۲.آتشبس: توقف موقت خشونتها بدون حل بنیادین اختلافات. این سناریو برای کاهش آسیب انسانی مفید است، اما تضمین نمیکند که درگیریها در آینده رخ ندهند. ۳. توافق سیاسی جامع: تنها در صورتی که تضمین امنیتی، بازسازی اقتصادی و رضایت نسبی جامعه حاصل شود، امکانپذیر است. این مسیر کماحتمال اما پایدارترین گزینه است و نیازمند اراده سیاسی و فشار بینالمللی هماهنگ است.
تحلیل واقعگرایانه نشان میدهد که جهان به سمت آتشبس یا توافق محدود موقت حرکت میکند، نه صلح پایدار فوری، زیرا هیچ طرفی حاضر نیست هزینه کامل مصالحه را بدهد.جنگ نه تنها جبههها را تغییر داده، بلکه ساختار اجتماعی و روان جمعی را نیز تحت تاثیر قرار داده است. میلیونها نفر از خانههای خود آواره شده و شهرهای بزرگ با کمبود خدمات پایه مواجه شدهاند. اقتصاد اوکراین تحت فشار است و صنایع کوچک و متوسط با رکود و عدم اطمینان شدید روبهرو هستند. این وضعیت باعث شده که جامعه اوکراین به لحاظ روانی و اجتماعی به نقطه خستگی جمعی برسد و فشار بر دولت برای تصمیمگیری دقیق و سنجیده افزایش یابد.
در روسیه، تحریمها و فشار اقتصادی، تورم و کمبود کالاهای اساسی را به همراه داشته و حمایت عمومی از جنگ کاهش یافته است. بنابراین تصمیمات نظامی و سیاسی باید این فشارهای داخلی و پیامدهای اجتماعی را لحاظ کند، در غیر این صورت هر توافق یا تداوم جنگ به تنشهای داخلی دامن میزند.
در مقام جمعبندی، جنگ اوکراین اکنون نه با پیروزی کامل روسیه و نه با بازپسگیری کامل اوکراین پایان مییابد. آینده جنگ به تغییر محاسبات، فشار اقتصادی، تحولات سیاسی و ظرفیت روانی جامعه وابسته است. صلح ممکن است، اما رسیدن به آن ساده نیست و احتمالاً ابتدا به شکل وقفه فرسایشی یا توافق موقت ظاهر میشود.
تنها زمانی میتوان صلح واقعی انتظار داشت که طرفین باور کنند که ادامه جنگ هزینه بیشتری نسبت به توافق دارد، جامعه پذیرفته باشد که بخشی از اهداف محقق نشده باقی مانده است، تضمینهای امنیتی، بازسازی اقتصادی و بازگشت آوارگان فراهم شده باشد. در غیر این صورت، صلح بیشتر شبیه وقفهای موقت خواهد بود که در آن خشونت متوقف شده اما اختلافات اصلی هنوز باقی است.


نظر شما :