سی و یکمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک

وقتی مبارک برای توهین کفش را بهانه می کرد

۲۸ مهر ۱۳۹۱ | ۱۴:۰۰ کد : ۱۹۰۸۱۳۳ اخبار اصلی خاورمیانه
مبارک گفت: «این کار هر روز من است، حتی زمانی که در مقطع ابتدائی درس می‌خواندم، حتی زمانی که فرمانده نیروی هوایی شدم، و حتی زمانی که معاون رئیس جمهور شدم، و حتی اکنون که رئیس جمهور مصر شده‌ام، همیشه کفشم را خودم تمیز کرده ام.»
وقتی مبارک برای توهین کفش را بهانه می کرد

 

دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.

روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.

تا کنون سی بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون سی و یکمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:

مثلا، یک بار دیگر استاد «فتحی رضوان» – که رهبر ملی گرای سرسختی بود – در همان دوران کوتاه قصد شناخت او را به همان سبک و سیاق داشت، مثل جریان قبلی ]همان قصه رفتن مبارک به همراه سفیر مصر در بلگراد نزد ژنرال تیتو، رهبر یوگسلاوی که شیفته کفش تیتو شده بود[ ارتباطی با کفش داشت!

از دفتر ریاست جمهوری با او تماس گرفتند و به وی ابلاغ که پرزیدنت مبارک می خواهد او را ببیند و با او آشنا شود، برای او زمانی را در آن روزها که همچنان ]مبارک[ به مقر فرماندهی نیروی هوایی می رفت، برای دیدار با او ]مبارک[ در استراحتگاه تعیین کردند، به او گفتند که ماشینی از طرف ریاست جمهوری به دنبال او در خانه اش در مصر جدید می آید و او  را به فرودگاه «الماظه» راس ساعت 7 می آورد و او را به «الدخیله» برای دیدار با مبارک در ساعت 10 می رساند، فتحی رضوان برای انجام آن دیدار بسیار اصرار داشت، حرف های بسیاری داشت که می خواست بزند، می خواست یک صفحه بنویسد و آنها را در دیدارش با رئیس جمهور بگوید که به جای یک صفحه با دست خطش پنج صفحه شد.

ماشین آمد و هواپیما پرید، و استاد فتحی رضوان به فرودگاه دخیله رسید، گفته می شود که دیدار او با رئیس جمهور در حدود دو ساعت به تعویق افتاد، برای این که مهمانی از آفریقا برای سفر رسمی آمده بود و به او گفته شد که پس از آن دیدار نزد او می آید، اتاقی برای او اختصاص داده شد که تا موعد دیدار در آن جا استراحت کند، فتحی رضوان 5 ساعت را در آن اتاق گذراند، و وقتی که هنگام ظهر نهار برایش آوردند از خوردن آن معذرت خواست، بعد از ظهر یکی از افراد امنیتی نزد او آمد و گفت که رئیس جمهوری مستقیما به فرودگاه قاهره خواهد رفت، و او در هواپیما حداقل برای یک ساعت با استاد فتحی رضوان خواهد بود، فتحی رضوان سوار هواپیمای رئیس جمهور شد، و نشست بدون این که کسی دور و بر او باشد، چرا که رئیس جمهور با میهمانی در بخش جلوی هواپیما بود، یک ربع بعد از پرواز مبارک به صندلی های عقب بازگشت، و در صندلی کنار فتحی رضوان نشست، و از خطایی که پیش آمده بود عذر خواست، برای این که یادش رفته بود که دیدارش با رئیس جمهور آفریقا را به او یادآوری کند، کما این که دفترش نیز نتوانسته بود میان دو موعد را هماهنگ کند، و خواست که سوء ظن اهمال کاری پیش آمده را از خود دور کند برای همین گفت که فتحی رضوان همچنان همان مرد همیشگی است، منصب ریاست او را تغییر نداده است، – حرفش را قطع کرد – به خدا قسم فتحی بیگ که من که رئیس جمهور هستم، هر روز صبح خودم کفشم را تمیز می کنم، می نشینم روی زمین و با ورنیش و  بعد از آن با فرچه کفشم را تمیز می کنم، بعد با یک پارچه آن را برق می اندازم.

و فتحی رضوان خواست که او را نصیحت کند که وقتش را برای پاک کردن کفش هایش تلف نکند، و مبارک گفت: «این کار هر روز من است، حتی زمانی که در مقطع ابتدائی درس می خواندم، حتی زمانی که فرمانده نیروی هوایی شدم، و حتی زمانی که معاون رئیس جمهور شدم، و حتی اکنون که رئیس جمهور مصر شده ام، و قبل از آن که فتحی رضوان چیزی بگوید، یک نفر آمد به رئیس جمهور گفت که هواپیما در حال فرود به فرودگاه قاهره است، مبارک میهمان افریقایی اش را به یاد آورد و این که لازم است به هنگام فرود با او باشد، برای همین بلند شد و در همین حال به فتحی رضوان گفت که خواهد خواست که پس از فرود هواپیما او را با ماشین به خانه رئیس جمهور برسانند تا واقعا مثل دو مرد بنشینند و با هم حرف بزنند، هواپیما فرود آمد و مسافران پیاده شدند، ماشینی در انتظار فتحی رضوان بود اما نه برای این که او را به خانه رئیس جمهور برساند بلکه برای این که او را به خانه خودش برساند!! 

فتحی رضوان در کارهایی که می کرد آدم جدی ای بود، در حالی که با مسخره آن چه برایش اتفاق افتاده بود را تعریف می کرد، پرسید:

-          آیا عاقلانه است که یک روز کامل را در سفر بگذارنم و همان روز هم برگردم، و بعد دیدارم با او فقط پنج دقیقه باشد و استفاده ای از آن نکنم الا این که بفهمم «او لنگش را خودش پاک می کند.»!!

 از او خواستم که مسئولیت این اتفاق را به گردن دفتر رئیس جمهور و نه خود رئیس جمهور بگذارد، ولی فتحی رضوان قانع نشد، پس از آن هم از دنیا رفت بدون این که رئیس جمهور را ببیند، حداقل برای این که رئیس جمهور از او عذر بخواهد!

 

ادامه دارد...

کلید واژه ها: محمد حسنين هيكل


نظر شما :