کاخ سفید و چالشی به نام بهار عربی در جهان عرب

برقراری دموکراسی با زور ممنوع

۱۴ بهمن ۱۳۹۱ | ۱۴:۲۳ کد : ۱۹۱۲۱۹۷ ترجمه برگزیده خاورمیانه
فارین افیرز در مقاله ای مفصل با عنوان " سراب بهار عربی" به چالش های پیش روی امریکا در منطقه پرداخته است.ترجمه بخش دوم این مقاله را در زیر می خوانید.
برقراری دموکراسی با زور ممنوع

دیپلماسی ایرانی: کشورهای عربی که موفق به سرنگونی رژیم های قدیمی خود شده اند با یک بلاتکلیفی بزرگ روبه رو هستند.به طور مثال در لیبی، انتخابات جولای 2012 ،یک دستاورد قابل توجه برای دولتی بود که وضعیتی وخیم از چند دهه دیکتاتوری را نمایندگی می کند.به ویژه با توجه به این که ترس از خشونت،تقلب و یا لغزش اسلام گرایان محقق نشد.اما طوفان در راه است.همانند عراق، در لیبی هم بر سر، نوشتن قانون اساسی اختلافاتی به وجود می آید و این اختلافات بر سر قدرت و اختیارات دولت فدرال میان مناطق مختلف کشور خواهد بود.در ماه سپتامبر با کشته شدن سفیر ایالات متحده و سه آمریکایی دیگر در بنغازی،دولت در حال تلاش برای برقرای دوباره امنیت و حکومت قانون می باشد.بروکراسی ضعیف است.شبه نظامیان مسلح، کنترل بسیاری از مناطق روستایی را در اختیار دارند و گروههای سلفی زیارتگاه های صوفیان را در سرتاسر کشور مورد حمله قرار می دهند،گور دسته جمعی حفر می کنند،مساجد و کتابخانه ها را تخریب می کنند.نقض حقوق بشر ادامه دارد و همچنان هزاران نفر از زندانیانی که با قذافی مبارزه می کردند، در بازداشتگاه های غیرقانونی به سر می برند،جایی که آنها با بدرفتاری،شکنجه و حتی قتل رروبه رو هستند.ده ها هزار نفر از مردم آواره هستند،بسیاری از آنها به زور از خانه های خودشان بیرون رانده شده اند و در اردوگاه های پناهندگان در سراسر کشور ساکن هستند.

یمن هم وضعیت آشفته ای دارد.پس از سرکوب خونین چند جنبش اعتراضی در در سال 2011، علی عبدالله صالح،رئیس جمهور در نهایت در نوامبر همان سال با انتقال قدرت به معاونش،عبد ربه منصور هادی موافقت کرد.اما در انتخابات بعدی،هادی تنها نامزد انتخابات بود.دولت ضعیف وی با یک قیام شیعه در شمال دست وپنجه نرم می کند و با جنبش های جدایی طلبانه و شورشی القاعده در جنوب و شبه نظامیان قدرتمند و قبایلی که کنترل بخش قابل توجهی از خاک کشور را در اختیار دارند،روبه رو است.همه ی شواهد نشان می دهد که خشونت ادامه خواهد داشت و اقتصاد در رکود باقی خواهد ماند.

مصر اخیراً اولین انتخابات ریاست جمهوری رقابتی تاریخ خود را برگزار کرده است.اما کشور، مسیر آسانی برای رسیدن به ثبات و رفاه پیش رو ندارد.محمد مرسی از اخوان المسلمین بخش قابل توجهی از کنترل سیاسی و نظامی شورای عالی نیروهای مسلح را از آنها گرفته است.مرسی هم مانند مبارک به دنبال قدرت فوق العاده زیاد است تا این قدرت از وی محافظت کند.او در حال حاضر دارای قدرت قابل توجه اجرایی،قانون گذاری و قضایی می باشد و برای ساکت کردن رسانه ها تلاش می کند.با این حال هنوز ژنرال ها از طریق شورای دفاع ملی اعمال نفوذ می کنند و لیبرال های سکولار قدرت تثبیت شده ی مرسی را از طریق دادگاه ها به چالش می کشند.اما قدرتمند ترین چالش سیاسی اخوان المسلمین، نه از جانب لیبرال ها بلکه از جانب النور که حزبی سلفی و حامی دقیق اجرای شریعت می باشد،است.بی ثباتی سیاسی و یک دوره دشوار مشکلات نظامی و غیر نظامی ادامه خواهد داشت و به اقتصاد ضربه ی سنگینی می زند.اقتصادی که با فقدان سرمایه گذاری خارجی،اختلال در روند تولید و کاهش توریسم، فلج شده است.

تونس یکی از معدود موفقیت ها در تحولات منطقه به شمار می رود.از یک دولت خودکامه به یک دموکراسی انتخابی تبدیل شده است که رهبران جدیدش از اعتدال، آزادی های مدنی و حکومت قانون حمایت می کنند.مطبوعات پرجنب و جوش، جامعه مدنی شکوفا و به نظر می رسد دولت متعهد به مبارزه با فساد است.البته تونس هم با مشکلاتی مشابه همسایگانش روبه رو است.مشکلاتی از قبیل مواجهه ی یک دولت ضعیف با سلفی های تندرو،حداقل درحال حاضر کشور در حال حرکت در مسیر درستی است.متأسفانه آینده ی تعداد کمی از کشورهای منطقه به نظر امیدبخش می رسد.

محاسن پادشاه بودن

با توجه به گسترش سریع آزادی در دیگر نقاط جهان، محققان به مدت طولانی در رابطه با موانع دموکراسی در خاورمیانه متحیر هستند.نظریه کلاسیک نوسازی معتقد است که دموکراسی به دنبال سطح معینی از توسعه ی اقتصادی به دست می آید،اما حتی در ثروتمندترین کشورهای عربی،دموکراسی هنوز محقق نشده است.یکی دیگر از فرض های رایج، اما نادرست این است که سقوط یک دیکتاتوری لزوماً به آزادی منجر نمی شود.هانتینگتون و دیگران این نکته را مطرح کرده اند که هنگامی که رژیم های استبدادی سقوط می کنند،گاهی اوقات به جای رفتن به سمت رژیم های لیبرال به سوی سایر رژیم های استبدادی می روند.به رغم تحولات دو سال گذشته،بعضی از عوامل ساختاری وجود دارد که مسیر دستیابی به دموکراسی در خاورمیانه را مسدود کرده است.

برخی از دولت های منطقه،به ویژه در خلیج فارس،اکثریت درآمد خود را از صادرات انرژی و کمک های خارجی تأمین می کنند.وابستگی شدید به این نوع درآمد دولت ها را از نیاز به مالیات مردم بی نیاز می کند و این موضوع موجب از بین رفتن منبع اصلی تقاضای مردم برای مشارکت سیاسی می شود.مستعمره نشینان آمریکایی بر مالیات دادن درصورتی که نماینده داشته باشند تأکید می کردند.

ثروت حاصل از انرژی به اقتدارگرایان اجازه می دهد تا با ولخرجی این پول ها را صرف نیروهای امنیتی کنند و از این طریق حمایت داخلی کسب کنند.در مارس 2011، ملک عبدالله اصلاحاتی را اعلام کرد که براساس آن 130 میلیارد دلار در رابطه با افزایش دستمزدها و فرصت های شغلی جمعیت 30 میلیونی کشور در نظر گرفته شد.مزایای این طرح بیشتر برای جوانان و فقرا بود،گروههایی که خط مقدم انقلاب تونس و مصر بوده اند.ریاض کنترل نهاد دینی را هم در اختیار دارد و با استفاده از فتاوی مفتی اعظم می تواند علیه معترضان و مخالفان فتوا صادر کند.

در محیط خارجی این طور تغییرات سیاسی مفید نخواهد بود.در اواخر دهه 1980 میخائیل گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی، در داخل کشور با مشکلات حاد اقتصادی روبه رو بود،تصمیم به محدود کردن حمایت اتحاد جماهیر شوروی از رژیم های کمونیستی اروپای شرقی گرفت،حرکتی که به منزله ی به صدا درآمدن ناقوس مرگ اقتدارگرایی در آنجا بود.کشورهای شوروی سابق بی درنگ به سمت اروپای غربی و ایالات متحده متمایل شدند.غرب از روند لیبرالیزه شدن سیاسی این کشورها و ورود آنها به نهادهای دموکراتیکی مانند اتحادیه اروپا و ناتو استقبال کرد.اما امروزه رژیم سعودی،ثروتمندترین و قدرتمندترین رژیم اقتدارگرای منطقه،تلاش می کند تا از اصلاحات جلوگیری کند و بیش از این تمایل به توزیع پول نقد برای پایان یافتن این قضیه دارد.با این که بسیاری از حاکمان خودکامه عرب درحال حاضر با ناآرامی های بی سابقه ای روبه رو هستند،اما هنوز هم دارای منابع مالی کافی، برای برای حفظ رژیم خود هستند.

پادشاهی های منطقه در رابطه با مقاومت دربرابر تغییرات دموکراتیک مهارت پیدا کرده اند.به طور مثال،پادشاهی هایی مانند اردن،مراکش و عمان که از درآمدهای سرانه نفتی زیادی برخوردار نیستند،اما رژیم های سنتی خود را با دادن اختیارات بیشتر به پارلمان حفظ کرده اند.همچنین این پادشاهی ها به دنبال حفظ پیوندی خاص با مردم هستند مانند ادعای از تبار حضرت محمد (ص) بودن (مراکش) یا خدمت به عنوان یک نیروی وحدت بخش برای گروههای مختلف قومی (اردن) معترضان بیشتر تمایل به تغییرات قانونی دارند تا فروپاشی سلطنت.

در ژانویه 2011، برای مثال معترضان اردنی شروع به شکایت از فساد، افزایش قیمت ها، فقر گسترده، و بیکاری بالا کردند.در پاسخ، ملک عبدالله، نخست وزیر را برکنار کرد و دو کمیسیون برای بررسی اصلاحات انتخابات و اصلاحات قانون اساسی تشکیل داد.در سپتامبر، ملک عبدالله با اصلاحاتی مانند ایجاد یک قوه قضائیه مستقل، ایجاد دادگاه قانون اساسی و کمیسون مستقل انتخابات برای نظارت بر انتخابات بعدی که  انتخابات پارلمان و شهرداری ها می باشد،موافقت کرد.البته هنوز بعضی اوقات تظاهرات خشونت آمیز رخ می دهد مانند اواخر سال 2012 که معترضان به افزایش قیمت گاز اعتراض داشتند.اما تاکنون، امتیازات محدود دولت، مانع از بی ثباتی و از دست دادن کنترل اوضاع شده است.

عجله کنید و صبر کنید

 واشینگتن نباید سیاست خود را بر پایه ی خاورمیانه ی بزرگ با این فرض که منطقه به سوی روند دموکراتیزه شدن سریع و با ثبات برود، قرار دهد.ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی باید اصلاحات لیبرال را تشویق کنند از جامعه ی مدنی حمایت کنند و برای بهبود قانون اساسی و سیستم مالی این کشورها به آنها کمک های فنی ارائه دهند.اما قیام های عربی نباید باعث شود که ایالات متحده از اولویت های اصلی استراتژیک خودش در منطقه چشم پوشی کند.چه خوشمان بیاید چه نیاید،در میان متحدان ایالات متحده تعدادی از کشورهای مستبد عرب هم وجود دارند و آنها شرکای اساسی در تأمین منافع هستند.امید اصلی این است که شاید لیبرال دموکراسی در آینده ایجاد شود اما باید با این دولت ها و جوامعی که امروزه وجود دارند همکاری کرد.

هدف اصلی، موازنه ایران باقی می ماند.نه تنها به خاطر جلوگیری از دستیابی به سلاح هسته ای بلکه کنترل کردن جاه طلبی های بلند مدت منطقه ای.ایران، ایالات متحده را دشمن ایدئولوژیک و ژئوپولیتیک اصلی خودش می داند.به نظر می رسد ایران در حال تبدیل شدن به قدرتی برجسته در خاورمیانه است که ایدئولوژی انقلابی خود را ترویج می کند.تهران از تعدادی از دشمنان و سازمان هایی که منافع ایالات متحده را مورد تهدید قرار می دهند،حمایت می کند مانند شیعیان در عراق، حزب الله در لبنان، گروه های فلسطینی، بشار اسد در سوریه و چاوز در ونزوئلا.حتی با وجود این که بسیاری از کشورهایی که به ایالات متحده برای مبارزه با ایران کمک می کنند مانند اردن،عربستان سعودی،امارات متحده عربی، دموکراتیک نیستند اما این همکاری برای ایالات متحده بیش از این اهمیت دارد تا این که بخواهد این همکاری ها را فدای نوع حکومت این کشورها کند.

یکی دیگر از اهداف بسیار مهم ،حفظ جریان آزاد منابع انرژی با قیمت مناسب است.ایالات متحده حدود 23 درصد از نیازش به نفت خام و محصولات مرتبط با آن را از جهان عرب تأمین می کند،به ویژه از عربستان سعودی ( 1.2 میلیون بشکه در روز در آگوست 2010) عراق (550 هزار بشکه) الجزایر (303 هزار بشکه) و کویت (301 هزار بشکه) تعدادی از این کشورها غیردموکراتیک هستند.این به این معنی است که در آینده ای قابل پیش بینی، ایالات متحده همچنان برای حفظ امنیت انرژی خود به همکاری با این کشورها نیاز دارد.

در نهایت، ایالات متحده برای مبارزه با تروریسم، نیاز به همکاری با کشورهای غیردموکراتیک دارد.اگرچه القاعده در امتداد مرز افغانستان و پاکستان تضعیف شده است،برای جبران این موضوع نفوذ خود را در جاهای دیگر گسترش داده و در تلاش برای ایجاد رابطه با گروه های محلی سنی می باشد.به طور مثال در یمن، گروه محلی وابسته به القاعده،از ضعف دولت استفاده کرده و چند پایگاه در در امتداد خلیج عدن تأسیس نموده است که به منزله ی زنگ خطری برای عربستان سعودی می باشد.با خروج نیروهای ایالات متحده از عراق،القاعده حملات خود را در سال 2012 به 30 حمله در هر ماه رساند این میزان 50 درصد بیشتر از دو سال گذشته است و موجبات نگرانی اردن را فراهم می کند.شبه نظامیان از عراق به سوریه می روند در آنجا با استفاده از خودروهای بمب گذاری شده و حملات انتحاری علیه حکومت اسد مبارزه می کنند.

القاعده در مغرب، مبارزان را به مالی،تونس و دیگر کشورها به امید استفاده از خلأ سیاسی شمال آفریقا،می فرستد.الشباب، وابسته به القاعده توانسته است در بخش هایی از جنوب سومالی قدرت پیدا کند.القاعده گروه های دیگری مانند بوکو حرام در نیجریه،انصار الشریعه در لیبی و شبکه های جهادی در مصر که با رهبری محمد جمال ابو احمد است، را پرورش داده است.دولت های اقتدارگرایی مانند اردن و عربستان سعودی،متحدان مهمی در جهت مبارزه با تروریست ها در منطقه هستند و حفظ چنین همکاری ضروری است.

در حقیقت،واقعیت تلخ این است که برخی از دولت های دموکراتیک در جهان عرب به نسبت پیشینیان مستبد خود روابط خصمانه تری با ایالات متحده دارند،زیرا آنها بیشتر دربرابر مردم خود پاسخگو هستند و آنها هم تا حد زیادی ضد آمریکایی هستند.براساس نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو در سال 2012، تصویر ایالات متحده در نزد چندین کشور جهان اسلام بیش از چند سال گذشته مخدوش شده است.به طور مثال قبل از قیام های عربی، 27 درصد مصری ها و 25 درصد اردنی ها، نگرش مطلوبی نسبت به ایالات متحده داشتند اما میزان در سال 2012، به ترتیب به 19 درصد و 12 درصد کاهش یافت.تظاهرات ضد آمریکایی که در سپتامبر 2012، در منطقه، از مصر و لیبی شروع شد و به سراسر خاورمیانه گسترش یافت،نشان داد که احساسات ضد آمریکایی و ضد غربی هنوز در جهان اسلام وجود دارد.

قیام های دو سال گذشته چالش قابل توجهی برای حکومت های استبدادی جهان عرب است.اما براساس شرایط ساختاری به نظر می رسد که لیبرالیزه شدن گسترده در منطقه انجام نمی شود و جنگ، فساد و رکود اقتصادی می تواند این پیشرفت را تضعیف کند.درحالی که ایالات متحده در بلند مدت می تواند برای حمایت از دموکراسی گام بردارد ولی نمی تواند این کار با زور انجام دهد.اقتدارگرایان خاورمیانه در نهایت ممکن است سقوط کنند و گسترش لیبرال دموکراسی مورد استقبال اکثر آمریکایی ها قرار می گیرد حتی اگر خطراتی داشته باشد.اما تا زمانی که این تغییرات توسط اعراب انجام شود،ایالات متحده باید بر روی آنچه قابل دسترس است تمرکز کند.همانطور که دونالد رامسفلد،وزیر دفاع سابق ایالات متحده می گوید، واشینگتن باید سیاست خارجی اش را براساس آنچه که جهان عرب امروز هست تعیین کند نه آنچه که آرزو داریم جهان عرب باشد یا در آینده آنطور باشد.

قسمت اول مقاله را می توانید در اینجا بخوانید

نویسنده : سث جی.جونز / منبع : فارن افرز      

انتشار اولیه: چهارشنبه 11 بهمن 1391 / باز انتشار : شنبه 14 بهمن 1391


نظر شما :