نخستین بخش از مصاحبه کاندولیزا رایس با سی بی اس

تبعیضی که راه مرا باز کرد

۱۹ آذر ۱۳۹۲ | ۱۴:۰۴ کد : ۱۹۲۵۳۲۱ آمریکا گفتگو
من فکر می کنم که آن چه باعث شد تا قاعده کلی دیدگاه مرا در سیاست خارجی شکل دهد، آن چه من فهمیدم، این بود که: روح انسان به گونه ای است که می تواند اگر فرصت بیابد از اساس همه چیز را تغییر دهد.
تبعیضی که راه مرا باز کرد

دیپلماسی ایرانی: کاندولیزا رایس از چهره های شناخته شده امریکا است که در دوران ریاست جمهوری جورج بوش، رئیس جمهوری سابق امریکا به دلیل نقش هایی که در جنگ های او ایفا کرد و تلاشی که برای ترویج دموکراسی به شیوه جمهوریخواهی در خاورمیانه انجام داد، نام او در تاریخ ماندگار شده است. وی نخستین زن سیاه پوست، دومین سیاه پوست پس از کولین پاول و دومین زن پس از مادلین آلبرایت است که وزیر امور خارجه امریکا شد.

در دورهٔ نخست ریاست جمهوری بوش، رایس مقام مشاور امنیت ملی را بر عهده داشت اما پیش از پیوستن به دولت او، استاد علوم سیاسی در دانشگاه استنفورد بود. در دوره ریاست جمهوری بوش پدر نیز سمت مشاور روابط با شوروی و اروپای شرقی در زمان انحلال اتحاد جماهیر شوروی و اتحاد آلمان را بر عهده داشت.

رایس متولد 4 نوامبر 1954 در بیرمنگام آلاباما در ایالات متحده است. مدرک کارشناسی خود را در سن 19 سالگی در رشته علوم سیاسی و در سال 1974 از دانشگاه دنور و زیر نظر ژوزف کوربال، پدر مادلین آلبرایت، دریافت کرده است. مدرک کارشناسی ارشد خود را نیز در سال 1975 از دانشگاه نوتردام و دکترای خود را در سال 1981، در سن 26 سالگی از دانشکده مطالعات بین الملل دانشگاه دنور دریافت کرده است. وی مسلط به زبان های انگلیسی و فرانسه است و نواختن پیانو و بازی گلف را نیز به خوبی می داند. همان طور که شواهد نشان می دهد از چهره باهوش دستگاه سیاست خارجی جورج بوش محسوب می شد، اگر چه به دلیل افکار تند جمهوریخواهی اش در معرض انتقادهای بسیار قرار دارد.

دیپلماسی ایرانی در سلسله مصاحبه هایی که از شخصیت های برجسته دنیا منتشر می کند، این بار به سراغ وی رفته که مصاحبه مفصلی را با شبکه سی بی اس نیوز (CBS News) در سلسله برنامه های این شبکه موسوم به "تاریخ سازان" انجام داده است. اکنون نخستین بخش آن را می خوانید:

یک تقاضای مودبانه دارم و آن این که قبل از آغاز صحبت لطفا موبایلتان را اگر روشن یا بر روی ویبره است، خاموش کنید. خانم رایس خوشحالیم که با شما هستیم.

(با خنده) من هم خوشحالم که با شما هستم.

این امتیاز ویژه ای برای ماست که با شما در وضعیتی متفاوت از زمانی که در وزارت امور خارجه بودید، مصاحبه می کنیم. اکنون چند سالی است که دوران ریاست جمهوری جورج بوش به پایان رسیده است. ما کنجکاوم بدانیم در این مدت که از واشنگتن دور هستید، آیا دیدگاه شما از سیاست خارجی یا راه هایی که به واشنگتن ختم می شود، تغییر کرده است؟

خوب، دیدگاه من نسبت به یک راه بسیار مهم تغییر کرده است. من از خواب بلند می شوم و روزنامه می خوانم و فکر می کنم: آیا این موضوع جالب است؟ و بعد سراغ کار دیگری می رویم.

(با خنده) یعنی به جای معطوف شدن به موضوعات سیاسی.. خدای من چه تغییری؟

بله دقیقا. با گذشت بسیار کوتاهی، تو فرصت داری تا به عقب نگاه کنی و تلاش کنی رویکردی که داشته را بررسی کنی. البته بسیاری از مواردی که ما را درگیر خود کرده بودند، همچنان با ما درگیر هستند و ممکن است برای مدتی همچنان ما را درگیر خود نگه دارند. اما من کاملا دلگرمم که آن چه بر آن تاکید داشته ام، یعنی همان طور که به یاد دارید، دموکرسی، تنها راه حق است و یکی از راه های رسیدن به آن تظاهرات است که همچنان مورد تاکید است. من همچنین بسیار خوشحالم که وقتی به سراسر جهان می روم – من هنوز به سراسر جهان سفر می کنم – می بینم که مردم فقط جنگ با تروریسم را به یاد ندارند بلکه دیگر دستورالعمل های دلسوزانه ما را نیز به یاد می آورند. ما همچنان روز جهانی ایدز را داریم که رهبران امریکا به نقشی که باید در این مسیر ایفا کنند را نیز همچنان خیلی خوب در حافظه دارند. من اخیرا در آفریقا بودم و بر روی افزایش کمک های خارجی و تحصیل دختران و برنامه های بهداشت در آفریقا کارهای بسیاری کردم که همچنان در خاطرها مانده است. با نگاهی به گذشته من فکر می کنم که یگانگی ای که در قدرت امریکا و اصول کلی وجود داشته است ما را به سمت یک سیاست خارجی طولانی مدت، اگر بتواند موفق عمل کند، هدایت خواهد کرد.

به این موضوع در ادامه مصاحبه در جایی که می خواهیم به دیدگاه های شما بپردازیم، خواهیم پرداخت. اما آن چه برای من جالب است چیزی است که شما در کتابتان به آن اشاره کرده ای، می خواهم درباره آن در این جا بپردازم. کتابی که با عنوان "پیش پا افتاده تر مردم پیش پا افتاده اند: خاطرات خانوادگی". شما در آن جا درباره دوران کودکی ات در "جیم کرو ساوث" بسیار صحبت کرده ای. و من البته می دانم که شما درباره آن چه خواهی گفت اما برای مردم چیزهای بسیاری هست که می خواهند بدانند و ممکن است در کتابت نیامده باشد. به ما بگو که چه تجربه ای از بزرگ شدنت در "ساوث" داری، تبعیض نژادی چه تاثیری بر نگرش تو گذاشت، نگرشت در سیاست خارجی؟  

خوب، اول از همه باید بگویم که بر من به عنوان یک شخص تاثیر گذاشت. اما من به عنوان مقدمه بگویم، خانواده ای داشتم که معمولی بودند. مادر من معلم مدرسه بود. او زبان خوانده بود. "ویلی مایز"، یکی از بازیکنان معروف بیسبال یکی از نخستین دانش آموزان او بوده است. و او به یاد می آورد که خانم رای به او گفت: «پسر تو یک بازیکن بیسبال می شوی، و اگر می خواهی کمی زودتر کلاست را ترک کنی و بروی مستقیم سراغ بیسبال، می توانی. (قهقهه خنده)» البته من نمی توانم صدای مادرم را این جا تقلید کنم اما او این را حرف را به مایز زد.

این خیلی کار شاقی است.

بله بسیار زیاد. و پدرم مشاور مدرسه راهنمایی، وابسته به کلیسای پروتستانی بود. بنابراین انسان های معمولی ای بودند. اما درباره شرایط معمولی رایج در بیرمنگام باید بگویم که جایی بود که مثلا نمی توانستی به یک رستوران بروی یا نمی توانستی در هتل اتاق بگیری، و این مسائل سبب شد تا من دائما بگویم، دائما بگویم، دائما بگویم که اگر روزی بتوانم رئیس جمهور امریکا شوم، اگر بخواهم بشوم همه کودکان را متقاعد خواهم کرد که شما نباید اجازه دهید که شرایط شما را کنترل کند بلکه باید این قدرت را داشته باشید که خودتان شرایطتان را تحمیل کنید، البته این یک رویکرد منتقدانه بود. به هر حال، من فکر می کنم که آن چه باعث شد تا قاعده کلی دیدگاه مرا در سیاست خارجی شکل دهد، آن چه من فهمیدم، این بود که: روح انسان به گونه ای است که می تواند اگر فرصت بیابد از اساس همه چیز را تغییر دهد، اما در این میان آن چه انسان نیاز دارد وجود بعضی راه هایی نیز هست که بتواند روحیه انسان را قوی کند. و به هر حال آموزش و قدرت زنان یا قدرت آموزش کودکان غیر از آن چیزی است که فرصت آموزش ایجاد می کند، اگر تو می خواهی روحیه یک انسان صاحب اختیار و قدرت را داشته باشی تا بتوانی کارهای بزرگ انجام دهی تو باید به مردم ابزارهایی را بدهی که بتواند آنها را امیدوار کند. و این چیزی بود که با من پیوند خورد.

ادامه دارد...

انتشار اولیه: جمعه 15 آذر 1392/ باز انتشار: سه شنبه 19 آذر 1392

کلید واژه ها: کاندولیزا رایس


( ۱ )

نظر شما :