آیا سفر آبه برای کاهش تنش تهران – واشنگتن موفقیت آمیز خواهد بود؟!

رابطه مستقیم میانجی پذیر بودن یا نبودن تنش ایران و آمریکا به امنیت اسرائیل

۱۳ خرداد ۱۳۹۸ | ۱۷:۱۶ کد : ۱۹۸۳۸۷۲ آمریکا انتخاب سردبیر
فریدون مجلسی در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی پیرامون احتمال میانجی ناپذیر بودن تنش تهران - واشنگتن بر این نکته تاکید دارد: نقطه کانونی و اساسی تنش ایران و ایالات متحده آمریکا به امنیت اسرائیل باز می گردد. لذا تا زمانی که این تضاد نگاه در تهران و واشنگتن وجود داشته باشد، کماکان تنش ها تداوم و حتی به مرور زمان افزایش پیدا خواهد کرد و به همان میزان هم تنش دو طرف را میانجی ناپذیر می نمایاند.
رابطه مستقیم میانجی پذیر بودن یا نبودن تنش ایران و آمریکا به امنیت اسرائیل

گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی 

دیپلماسی ایرانی – اگرچه طبق اخبار قرار است شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن در جریان سفری دو روزه از دوازدهم تا چهاردهم ژوئن (۲۲ تا ۲۴ خرداد ماه) تلاش های دیپلماتیک را برای میانجیگری در تنش ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران صورت دهد و به موازات‌ آن طی هفته‌های اخیر شاهد تحرکات و تکاپوی سیاسی برخی از کشورهای منطقه مانند عراق، کویت و عمان در همین راستا هستیم، اما برخی بر این باورند که در شرایط کنونی این تلاش های میانجیگرایانه بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای نتیجه و بر آینده جدی در کاهش تنش میان تهران و واشنگتن را در پی نخواهد داشت، چرا که اکنون میزان، سطح و شدت این تنش به یک نقطه بحرانی رسیده است که آن را میانجی ناپذیر می کند. اما به واقع آیا تنش ایالات متحده آمریکا و ایران به یک نقطه بی‌بازگشت و میانجی ناپذیری رسیده است؟! دیپلماسی ایرانی بررسی این مسئله را در گفت و گویی با فریدون مجلسی، دیپلمات اسبق و کارشناس مسائل بین الملل پی گرفته است که در ادامه می خوانید:

با وجود این که اخیراً برخی از کشورهای عربی منطقه مانند عراق، کویت و عمان در کنار بازیگران فرامنطقه ای مانند سوئیس و ژاپن تلاش های دیپلماتیک را برای میانجیگری در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا صورت داده‌اند، اما برخی تحلیل ها بر این مسئله تاکید دارد که شدت بحران در روابط تهران و واشنگتن به نقطه بی بازگشتی رسیده است که عملاً این تنش را میانجی ناپذیر می کند؛ ارزیابی شما در این خصوص چیست؟

به نکته بسیار مهم و جدی در این سوال پرداختید. در پاسخ به این سوال باید گفت که در یک نگاه کلی به همان میزان که دلایل و شواهدی برای میانجی ناپذیر بودن تنش تهران -  واشنگتن وجود دارد، می‌توان دلایلی را هم ذکر کرد که با پیگیری تلاش‌های دیپلماتیک برخی بازیگران، به خصوص ژاپن می توان در قبال کاهش تنش در مناسبات ایران و ایالات متحده اقداماتی البته مقطعی، کوتاه مدت و نسبی را انجام داد. با این حال میزان موفقیت در این مسئله به نگاه تهران و واشنگتن هم بستگی دارد. از سوی دیگر اگر فکر کنیم که در سایه این تلاش‌های دیپلماتیک میانجی گرایانه برخی کشورها میزان این تنش ها به شدت کاهش پیدا خواهد کرد به دور از واقعیت است، چون این تنش در دو طرف به یک نقطه حساس و بحرانی رسیده است که تقابل ایدئولوژیک را شامل می شود. یقیناً برای کاهش تنش در چنین سطحی از تقابل به یک پروسه پیچیده، دقیق و صد البته طولانی مدت نیاز است. لذا یقینا در کوتاه مدت نمی توان کار جدی را برای کاهش تنش ها صورت داد.

اما پاسخ شما در قبال میانجی پذیر بودن یا نبودن تنش ایران با آمریکا چندان قطعی نبود و یک سایه روشنی از مسئله را بیان کردید.

بله این مسئله قطعی نیست، چون شرایط و تحولات یک شرایط قطعی نیست تا بتوان در سایه آن یک پاسخ قاطعی را ارائه داد. اگرچه اخیراً دونالد ترامپ در مواضعش در توکیو انعطاف بسیار زیادی از خود نشان داده است و یا سخنان دیروز مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا در سوئیس مبنی بر مذاکره با جمهوری اسلامی ایران بدون پیش شرط می‌تواند پالس هایی برای این واقعیت باشد که با میانجی گری برخی از کشورها می‌توان سطح تنش تهران - واشنگتن را تقلیل داد. اما از یک سو چون خود دیپلماسی کاخ سفید یک سیاست و دیپلماسی آونگی است که گاهی با مواضع و رفتارهای افرادی مانند جان بولتون که به دنبال تنش آفرینی با ایران هستند و می‌خواهند پرونده انفجار فجیره امارات را به ایران نسبت دهند و گاهی هم با مواضع دونالد ترامپ و مایک پمپئو به دنبال مذاکره با ایران هستند، نمی‌توان به خروجی روشن و دقیقی از سیاست کاخ سفید در قبال ایران رسید تا بتوان به طور دقیق گفت که تنش ایران و آمریکا میانجی پذیر هست یا خیر! 
از طرف دیگر جمهوری اسلامی ایران اکنون به واسطه یک سال تحریم، فشار، بدعهدی اروپا و به شکست رساندن برجام اطمینانی به ایالات متحده آمریکا و مذاکره با کاخ سفید ندارد اما در عین حال اخیرا محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در اظهاراتی صراحتا عنوان داشته اند که در صورت تغییر در نگاه و سیاست عربستان سعودی حاضر به سفر به ریاض هستند. در کنار آن شاهد هستیم که حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران نامه‌ای به نشست مکه ارسال می کند که با توجه به ادبیات آن نامه می‌توان گفت که تهران هم چندان بی میل به مذاکره نیست و تا اندازه‌ای مسئله میانجی گری را برای کاهش تنش قبول کرده است. اما در تقابل با این نکات در آن سو با کشیده شدن سطح تقابل تهران - واشنگتن به یک نقطه ایدئولوژیک، در کوتاه مدت نمی توان پروسه میانجیگری را پیگیری کرد. پس همه چیز حالت قطعی ندارد که بتوان پاسخ قطعی داد. با این همه من در مصاحبه پیشین با دیپلماسی ایرانی بر این نکته تاکید داشتم که نقطه کانونی و اساسی تنش ایران و ایالات متحده آمریکا به امنیت اسرائیل باز می گردد. این مسئله و اقتضائات آن است که میانجی پذیر بودن یا نبودن تنش ایران و آمریکا را تعیین می کند. لذا تا زمانی که این تضاد نگاه در تهران و واشنگتن وجود داشته باشد، کماکان تنش ها تداوم و حتی به مرور زمان افزایش پیدا خواهد کرد و به همان میزان هم تنش دو طرف میانجی ناپذیر می نمایاند. در همین راستا تمام اتفاقات و تحولات اخیر منطقه از نشست سه گانه مکه تا برخی رفت و آمدهای سیاسی و دیپلماتیک کاخ سفید در غرب آسیا برای کشیده شدن پای ایران به شورای امنیت تنها و تنها به منظور حفظ و تداوم امنیت اسرائیل است، به خصوص که اکنون آمریکا تلاش های جدی برای رونمایی از معامله قرن را مطرح کرده است.

به سخنان دیروز وزیر امور خارجه ایالات متحده در سوئیس اشاره داشتید، نکته بسیار مهمی که در این میان جای تامل دارد مسئله خوانش واشنگتن از "ایران نرمال" است، چنانی که مایک پمپئو هم دیروز در جریان سخنرانی خود در سوئیس مذاکره بدون پیش شرط با تهران را منوط به نرمال شدن ایران دانست؛ این مسئله چگونه قابل ارزیابی است؟ اساسا نرمال شدن ایران چه ارتباطی به سطح تنش و به تبع آن میانجی پذیر بودن با نبودن بحران در مناسبات ایران و ایالات متحده دارد؟

اتفاقاً به نکته بسیار مهم اشاره کردید، اگرچه دیروز مایک پمپئو آن ۱۲ پیش شرط خود را برای هرگونه مذاکره با جمهوری اسلامی ایران کنار گذاشت و صراحتا حاضر به مذاکره با تهران بدون پیش شرط شد، اما بعد از این اظهار نظرها عنوان داشت که تمام این پروسه باید بعد از نرمال شدن ایران انجام شود؛ نرمال شدن ایران از دیدگاه کاخ سفید یعنی همسو شدن تهران با سیاست ها و نگاه ایالات متحده آمریکا در جامعه جهانی؛ چون از نگاه واشنگتن کشوری در جامعه جهانی کشوری نرمال محسوب می شود که سیاست ها و چارچوب های کلی کاخ سفید را به عنوان یک اصل اساسی پذیرفته باشد. اما زمانی که ایران مسئله توان موشکی، نفوذ منطقه ای و تا حدودی پرونده هسته ای خود را برای تقابل جدی با برنامه ها و سیاست های کاخ سفید در خاورمیانه به عنوان اصول اساسی خود در چهار دهه گذشته، هم در حوزه دیپلماسی و هم در حوزه راهبرد امنیتی و نظامیش قرار داده، یقینا از نگاه امریکایی ها کشور غیر نرمالی است. لذا مایک پمپئو ذیل مفهوم نرمال سازی ایران ۱۲ پیش شرط خود را گنجانده است. پس به بیان دیگر اگر ایران نرمال شود دیگر نیازی به پیش شرط برای مذاکره با ایران نیست، چراکه عملاً نرمال سازی ایران به معنای این است که تهران تمام شروط کاخ سفید را به خصوص در حوزه عدم تهدید امنیت اسرائیل پذیرفته است، آن گاه دیگر در تنش ایران و آمریکا نیازی به میانجی احساس نمی شود، چون با نرمال سازی ایران از نگاه کاخ سفید دایره تنش ها خود به خود کاهش پیدا خواهد کرد.

در کنار نکاتی که یادآور شدید قرار است شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن طی سفری دو روزه از دوازدهم تا چهاردهم ژوئن (۲۲ تا ۲۴ خرداد ماه) تلاش های دیپلماتیک را برای میانجیگری در تنش ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران صورت دهد که به نظر می آید جدی ترین روند و پروسه میانجیگری در تنش تهران - واشنگتن به شمار می رود؛ آیا ذیل این تلاش با در نظر داشتن جایگاه و وزن دیپلماتیک توکیو می توان به خروجی این سفر احتمالی و اساسا میانجی پذیر بودن تنش ایران و آمریکا امید داشت؟

باز من تأکید دارم که تنش ایران و آمریکا اکنون به یک نقطه ایدئولوژیک رسیده است. یعنی مسئله از تضاد منافع گذشته است. ما هیچ گونه اختلاف فرهنگی، تاریخی و یا درگیری بر سر یک منطقه مشترک نداریم. ایالات متحده آمریکا هزاران کیلومتر با ایران فاصله دارد، اما چیزی که تنش میان این دو کشور را به مدت چهل سال تداوم بخشیده و اکنون به یک نقطه بحرانی رسانده، مسئله تفاوت در ایدئولوژی و نگاه دو طرف است. اتفاقاً به واسطه همین مسئله است که تضاد منافع در مراحل بعدی تنش میان دو طرف شکل می گیرد. پس اگر تنش ایران و آمریکا به تضاد منافع بازمی‌گشت، کشورهای مانند ژاپن می‌توانست در قالب میانجیگری، مذاکرات خود را برای نزدیک کردن این منافع به همدیگر شکل دهد. به عنوان مثال زمانی که پرونده هسته ای ایران به نقطه و کانون تنش ایران با غرب، به خصوص ایالات متحده آمریکا بدل شد، یک تضاد منافع شکل گرفت که با یک پروسه فشرده و دقیق دیپلماتیک و حصول برجام، بازی برد - بردی را به وجود آورد که در نهایت منافع طرفین را در پی داشت، اگر تنش امروز ایران و آمریکا در قالب همین مسئله بود، می‌توانستیم به میانجیگری امید داشته باشیم. اما سطح و شدت تنش دو طرف از این منافع عبور کرده است. اتفاقاً به واسطه همین مسائل است که تلاش هایی مانند برجام هم به بن بست رسید. پس زمانی که تهران و واشنگتن در یک تنش ایدئولوژیک و راهبردی با همدیگر قرار دارند و عملا تنش به جایی رسیده که پیروزی ایران یعنی شکست آمریکا و پیروزی آمریکا یعنی شکست ایران، به نظر می‌رسد که تنش به یک نقطه میانجی ناپذیر رسید است. البته نمی‌توان به صورت قاطع چنین نظری داد و باید منتظر ماند و دید که تحولات در آینده چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟ اما آن چه مشخص است در کوتاه مدت حداقل از طرف جمهوری اسلامی ایران تمایلی برای مذاکرات وجود ندارد، اگرچه تهران از این تلاش‌های دیپلماتیک برخی از کشورهای منطقه و فرامنطقه ای هم استقبال می کند.

کلید واژه ها: فریدون مجلسی ایران آمریکا ژاپن عراق کویت عمان اسرائیل


( ۱۰ )

نظر شما :

مجید ۱۴ خرداد ۱۳۹۸ | ۰۲:۲۴
نرمال بودن اگر به معنی تعریف یک دوران نسبتا طولانی برای توسعه ی کشور و تقویت زیر ساخت های اقتصادی و صنعتی باشد چه ایرادی دارد؟ آیا چین از فرصت روابط با دنیا به خصوص با امریکا در سی سال گذشته استفاده نکرد؟ و نمونه های موفق دیگر مثل کره مالزی و حتی ویتنام و غیره پس بهتر است قبول کنیم سرشاخ شدن بی هدف و بدون دورنمای مثبت با امریکا در چهار دهه گذشته چیزی جز هزینه بسیار سنگین برای مردم و کشور نبوده و از همه بدتر شاهد پیشی گرفتن رقبای سابق ایران بودیم نباید فراموش کنیم عقب افتادن در دنیای پر سرعت امروز و گرفتار شدند در بازی های ایدولوژیک محور چیزی جز هزینه و تنش نیست و جبران اش اگر غیر ممکن نباشد خیلی سخت خواهد بود
ن.ط ۱۵ خرداد ۱۳۹۸ | ۰۸:۳۱
مسئوولین کشور ما چهل ساله است که برای ملت هزینه می تراشند و دایه دلسوز تر از مادر شدن برای سایر ملت ها و حاصل این دلسوزی ،فرصت سوزی برای ملت ایران بوده. بدونه شک، تاکید می کنم "بدونه شک" این روند منافع زیادی برای طرفداران این سیاست در ایران دارد و صدالبته ضررهای کلانی برای منافع ملی. مسئوولین راهی را می روند که اکثریت قاطع ملت ایران مخالف آن اند، طرف مقابل هم از این وضع آگاهی کامل دارد و به هر شیوه ای که دوست دارد بازی کند. اما ماحصل این داستان چیست؟ چیزی جز عقب ماندگی برای ایران و گرفتاری هر چه بیشتر ملت و نهایتا تقابل حداکثری ملت_حاکمیت نبوده و نخواهد بود. جالب آنکه گویا دلسوزان نظام هم به این نتیجه نرسیده اند که آخر این راه این خواهد بود که ملت و حاکمیت با تمام توان گلاویز خواهند شد.
تقی ۱۵ خرداد ۱۳۹۸ | ۲۳:۵۲
منظور این تحلیل گر این است که باید اسراییل را به رسمیت شناخت. واقعا باید از این طرز تفکر تاسف خورد.