حمید قمی دیپلمات ارشد ایران در سوریه و لبنان به مناسبت چهلمین روز درگذشت مرحوم محتشمی پور

ناگفته هایی از محتشمی پور در لبنان و سوریه

۲۷ تیر ۱۴۰۰ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۰۴۱۱۸ اخبار اصلی اخبار داخلی خاورمیانه
حمید قمی از نزدیکان مرحوم محتشمی پور می گوید: جناب آقای محتشمی پور سفیر ایران بودند در سوریه اما ایشان چون قبل از انقلاب فارغ از قصه احتمال هجرت حضرت امام به سوریه ایشان معمولا برای چاپ کتاب های حضرت امام و تماس با فلسطینی ها و با شخصیت های سیاسی و مذهبی مکررا به لبنان سفر داشتند که تقریبا یکی از دلایل ثانویه برای انتخاب ایشان به عنوان سفیر در سوریه مطرح بود همین عقبه بود که ایشان اشراف به مسائل شیعیان لبنان و سوریه داشتند چراکه جمهوری اسلامی ایران در لبنان سفیر نداشتیم تا جایی که تقریبا سالهای پایان  جنگ بود که به لبنان سفیر اعزام کردیم. که اولین سفیر ما در لبنان برای مدت کوتاهی آقای به اسم روحانی بودند که نتوانسته بودند در آنجا موفقیتی کسب کنند و بعد از ایشان آقای سید محسن موسوی بودند که ایشان جزو آن چهار دیپلمات ربوده شده بودند. تقریبا در این دوران امور لبنان توسط سفیر ما در دمشق هماهنگی می شد حتی در زمانی که ما آنجا کاردار داشتیم هم امور مربوطه با دفتر وزارت خارجه در دمشق هماهنگ میشد.
ناگفته هایی از محتشمی پور در لبنان و سوریه

دیپلماسی ایرانی: حمید قمی دیپلمات ارشد ایران در سوریه و لبنان و از یاران صدیق و نزدیکان مرحوم محتشمی پور است. وی درباره مرحوم محتشمی پور می گوید: بزرگترین دغدغه زندگی ایشان در بخش تحولات خارجی که از مهمترین آنها جایگاه مسلمانان و بویژه شیعیان در مناسبات و سیاست بین الملل بوده که در آن روز ها به طور بخصوص مسائل مربوط لبنان و نگاه جهان اسلام به آن بود... این گفت وگو را می خوانید:

بفرمایید که چه عواملی باعث شد تا مرحوم محتشمی پور بپذیرند که به عنوان سفیر ایران در سوریه مشغول به فعالیت بشوند؟

همانطور که از حیات و زندگی حضرت حجت السلام والمسلمین جناب آقای محتشمی پور مشخص است ایشان جزو یاران حضرت امام خمینی(س) در پیش از انقلاب بودند و بیشترین حوزه کاری ایشان آنگونه که از فرمایشات ایشان در طول همکاری حقیر با جناب آقای محتشمی پور بوده بزرگترین دغدغه زندگی ایشان در بخش تحولات خارجی که از مهمترین آنها جایگاه مسلمانان و بویژه شیعیان در مناسبات و سیاست بین الملل بوده که در آن روز ها به طور بخصوص مسائل مربوط لبنان و نگاه جهان اسلام به آن بود، اما آنچه که از دلایل اصلی انتخاب سوریه توسط ایشان بود بر می گردد به حوادث سالهای منتهی به انقلاب که مضایقاتی برای حضرت امام و حضورشان در عراق به وجود آمده بود یکی از ماموریت های مرحوم محتشمی پور سفر به سوریه و بررسی مقدمات حضور حضرت امام در آن کشور بود. که ایشان در این سفر تماس های تلفنی با مرحوم یاسر عرفات برقرار میکنند.در آن زمان مرحوم یاسر عرفات که از جایگاه خاص و امکانات مناسب و همچنین حضور مستمر در بین مردم سوریه و لبنان داشتند درخواست شد تا تعیین وقتی بشود برای ملاقات با موسئولین و مقامات دولت سوریه یا در صورت امکان آقای حافظ اسد تا مقدمات و امکانات هجرت حضرت امام از نجف به دمشق محیا شود که این سفر انجام شد و در این سفر جایگاه آقای محتشمی پور  در نزد امام برای مقامات سوری  تبیین می شود چرا که مهمترین و نزدیکترین فرد برای چنین ماموریت مهمی اعزام می شود و ایشان در سوریه حضور پیدا می کنند به عنوان نماینده امام که مقدمات این هجرت را فراهم بکنند که در آن دوران که خیلی هم کوتاه بود امام به کویت سفر میکنند و با ممانعت کویت از پذریش حضرت امام به پاریس مسافرت میکنند و حضور در سوریه منتفی میشود.
خود این مسائل یکی از دلایل و عوامل موفقیت جناب آقای محتمشی پور در ماموریات به سوریه بود چرا که مقامات سوری صرفا بعنوان نماینده دیپلملتیک یک نظام نگاه نمی کردند بلکه بعنوان یک شخصیت که نزدیکترین فرد به حضرت امام و انقلاب بود نگاه میکردند.معمولا سفرا وقتی یک مطلبی را مطرح می کنند دولت پذرینده خیلی تلاش می کنند تا بفهمند که مطلب مطروحه از جانب وزارت خارجه مطرح شده است یا ریاست جمهوری آن کشور، که در قبال جناب آقای محتشمی پور با وجود سابقه ای که ایشان قبل از انقلاب داشتند تمام این موارد را به نوعی عملی می کرد بطوری که هر صحبت و موضوعی که ایشان مطرح می کردند را به عنوان کل نظام و انقلاب بررسی می کردند و لذا تصمیم مقامات سوری با اطمینان بیشتری عملیاتی می شدند.

آغاز حضور ایشان در سوریه و نوع انتخاب و حواشی آن به عنوان سفیر جمهوری اسلامی چگونه بوده است؟

در زمان دولت موقت سفیری تعیین شده بودند که به عنوان اولین سفیر بعد از انقلاب انتخاب شده بودند بنام آقای روحانی که اونطور که از سوابق ایشان مشخص بود از نزدیکان به نهضت آزادی بودند، با تشکیل اولین دولت در جمهوری اسلامی به نخست وزیری آقای شهید رجایی  و جناب آقای مهندس میر حیسن موسوی بعنوان وزیر امور خارجه انتخاب شدند ایشان به عنوان اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شدند برای سوریه که بنی صدر به عنوان رییس جمهور با رفتن ایشان و تغییر آقای روحانی مخالفت میکردند لذا استوار نامه ایشان به عنوان سفیر را امضا نمکردند تا بعد از فرار بنی صدر و ریاست جمهوری آقای شهید رجایی در همان روزهای اول استوار نامه امضا شد و ایشان در تیر ماه 1360 عازم دمشق شدند. 
این نکته را به یاد دارم از آقای محتشمی پور که در واقع اساس کار ایشان هم به نوعی به حساب میآمد برداشتی بود که قبل سفر ایشان به سوریه از فرمایشات حضرت امام داشتند ،با این مضمون که شما خود را سفیر انقلاب اسلامی بدانید نه سفیر جمهوری اسلامی به این منظور که با اهداف انقلاب به عنوان اصول کاری خود رفتار کنید. در خاطرم هست که ایشان مکررا می فرمودند که امام از بنده خواستند که شما به انقلاب اسلامی تعلق داشته باشید. یک مثال عملی هم برای ایشان داشتند که اگر شما در آنجا با یک حزب یا گروهی بعنوان طرفدار و حامی جمهوری اسلامی ایران ارتباط پیدا کردید به خاطر داشته باشید که تمام نقاط مثبت و منفی و کار های درست و غلط آن را ارسال کنید و همچنین نگاه و نظرات گروه ها و احزاب مخالف خود را هم ارسال نمایید. خوب این نشان می داد که این اهداف و انتظارات خیلی بزرگتر و فراتر از اهداف و انتظارات انتخاب یک سفیر به عنوان دیپلمات است.

در مورد فعالیت های  ایشان در سوریه بفرمایید و چگونگی حضور ایشان در سوریه و مواجهه شان با جنبش های دیگر مقاومت همچون جنبش امل و ربوده شدن امام موسی صدر و حوادث آن روز ها ی مبارزه با اسراییل به چه شکل بود؟

جناب آقای محتشمی پور سفیر ایران بودند در سوریه اما ایشان چون قبل از انقلاب فارغ از قصه احتمال هجرت حضرت امام به سوریه ایشان معمولا برای چاپ کتاب های حضرت امام و تماس با فلسطینی ها و با شخصیت های سیاسی و مذهبی مکررا به لبنان سفر داشتند که تقریبا یکی از دلایل ثانویه برای انتخاب ایشان به عنوان سفیر در سوریه مطرح بود همین عقبه بود که ایشان اشراف به مسائل شیعیان لبنان و سوریه داشتند چراکه جمهوری اسلامی ایران در لبنان سفیر نداشتیم تا جایی که تقریبا سالهای پایان  جنگ بود که به لبنان سفیر اعزام کردیم. که اولین سفیر ما در لبنان برای مدت کوتاهی آقای به اسم روحانی بودند که نتوانسته بودند در آنجا موفقیتی کسب کنند و بعد از ایشان آقای سید محسن موسوی بودند که ایشان جزو آن چهار دیپلمات ربوده شده بودند. تقریبا در این دوران امور لبنان توسط سفیر ما در دمشق هماهنگی می شد حتی در زمانی که ما آنجا کاردار داشتیم هم امور مربوطه با دفتر وزارت خارجه در دمشق هماهنگ میشد. در آن زمان کشور درگیر جنگ تحمیلی و اولین کارهایی که مرحوم محتشمی پور انجام دادند تقویت روابط بین ایران و سوریه و همچنین تاثیر گذاری سوریه در مسائل مرتبط با جنگ و همچنین مضایقاتی که از طرف جامعه العرب که بعد ها به عنوان شورای کشور های خلیج فارس شکل گرفت سوریه نقش تاثیر گذاری را ایفا میکرد.یک نکته بسیار مهم که در دوران سفارت مرحوم محتشمی مغفول ماند و بنده جا دارد که به آن بپردازم این بود که کشور عراق تنها راه فروش نفت که در اختیار داشت از طریق سوریه و بندر بانیاس بود که جناب آقای محتشمی در کمترین زمان ممکن توانست سوری ها را به این جمع بندی برساند که نه تنها موقعیت آنها به خطر نمی افتد  بلکه تقویت میکند نقش سوریه را در مبارزات با رژیم صهیونیستی و همچنین نکته قابل توجه این مذاکرات و انتخاب بین ایران و عراق توسط دولت سوریه جلوگیری کند از به وجود آمدن این تفکر که جنگ بین ایران و عراق جنگ میان عرب و عجم نیست چرا که یک کشور عربی تاثیر گذار در منطقه کشور های عربی به خصوص کشوری جزو جبهه پایداری اعراب در مقابل اسراییل است جزو اقدامات تاثیر گذاری جناب آقای محتشمی پور در همان سال های ابتدای جنگ بوده است.
به خاطر دارم یک شب سوری ها حوالی ساعت 9 شب با سفارت خانه تماس گرفتند که خیلی هم غیر معمول بود اعلام کردند که از همین ساعت این خط لوله متوقف شده این موضوع باعث شد که عراقی ها از دسترسی به یک سرمایه عظیم که از فروش نفت به دست می آرودند که از آن برای خرید ادوات جنگی علیه ایران استفاده محروم بمانند.این دستاورد بسیاری بزرگی برای زرمندگان و ملت ایران و همچینین دولت به شمار می امد چرا که در آن برهه زمانی کشور و مردم با مشکلات بسیار زیادی دست به گریبان بودند از جمله پایین آمدن قیمت نفت تهیه تجهیزات مورد نیاز کشور بود. همین امر باعث شد که دست بعثی ها از تهیه تجهیزاتی که ما از خرید آنها محروم بودیم را قطع کند. اینها عواملی بودند که دولت سوریه دست آقای محتشمی پور را در سوریه باز بزارند ان هم نه بعنوان یک سفیر دوجانبه.همین عوامل باعث شدند تا ایشان به محض ورود به سوریه سفر های خودشون رو شروع کردند و به دیدار مقامات فلسطینی ، سوری و لبنانی بروند و در همان روز های ابتدایی اقدام به تشکیل و انتخاب هسته اولیه حزب الله لبنان کنند تا جایی که شورای حزب الله لبنان را به وجود آوردند. خب همان موقع اختلافاتی هم بین جنبش امل و حزب الله  بود که  تلاش بسیار زیادی شد تا این اختلافات کم بشوند که آن هم از دستاورد های بعدی جناب آقای محتشمی بود 
یکی از برنامه های مرحوم محتشمی پور در لبنان و سوریه این بود که روحیه مقاومت را در مقابل آن حجمه بسیار زیادی که با پول عربستان سعودی و کشور های خلیج فارس در اونجا انجام می شد را بالا ببرند که در ایجاد این اعتماد به نفس در بین سوریها و لبنانی ها بسیار موفق ظاهر شدند.چرا که عراق پیش از انقلاب و حتی مدتی بعد از انقلاب تقریبا نقش تاثیر گذار را در بین اعراب ایفا می کرد.تا زمانی که حضور مرحوم محتشمی پور و تحرکات ایشان باعث تغییر این معادلات به سود کشور ایران و ظهور قدرتمند جنبشهای مقاومت در منطقه لبنان و سوریه بود. در واقع میتوانم بگویم که مقاومتی که امروز در منطقه لبنان و سوریه وجود دارند مرحون زحمت ها و مجاهدت های مرحوم محتشمی پور بوده است.در واقع حضور در سوریه به عنوان یک نماینده دیپلماتیک با توجه به شرایط آن زمان سوریه و بلوک شرق و نقش روسیه در سیاسیت های کلان در منطقه و حمایت های بیشماری که از حزب بعث داشتند بسیار مشکل بود که یک جوان بتواند باعث تغییر معادلات کلان در منطقه بشود بی آنکه حساسیتی برای کشور سوریه ایجاد کند.که اینها تماما از آموزه های مرحوم محتشمی پور در مکتب امام حاصل شده بودند.

آغاز کار آقای محتشمی پور با تحکیم روابط ایران و سوریه و در شرایطی که ایران در جنگ با عراق بود و سوریه به تنها حامی ایران در جنگ با عراق تبدیل شد.از نقش آقای محتشمی پور در ایجاد این روابط و تقویت حزب الله برای ما بفرمایید.

همینطور که عرض کردم بعد از حضور ما در سوریه آقای محتشمی پور تقریبا سه الی چهار بار در ماه به لبنان سفر میکردند که این خود نشان دهنده این بود که پیش از انقلاب برنامه ریزی هایی صورت گرفته بود آن هم به واسطه طلبه های شیعه ای که در سال پیش از انقلاب برای تحصیل به نجف می آمدند و در کلاس های حضرت امام شرکت میکردند مثل آقای سید عباس موسوی که از شاگردان حضرت امام به حساب می آمدند.در واقع میتوان گفت اینها به واسطه مسائل و مشکلاتی و ضرباتی که طایفه شیعه در لبنان با آن دست به گریبان بودند و اگر نبود تلاش های امام موسی صدر در ایجاد آن روحیه مقاومت در بین شیعیان منطقه و تقریبا تمامی طوایف شیعه باید گفت که کار بسیار مشکل و با موانع بسیار زیادی پیش رو داشت حال اینکه برداشت بنده بعنوان کسی که از روزهای اول حضور ایشان در منطقه در کنار ایشان بودم باید عرض کنم که ایشان ماموریت اول خودشان به عنوان نماینده انقلاب در منطقه قصد ساماندهی اوضاع مربوط به شیعیان را دارند.به خاطر دارم بعد حملات اسراییل در سال 1982 به سوریه بودکه زمینه ساز حضور نیرو های نظامی ایرانی در منطقه بود که برای کمک به نیروهای سوری در جریان آن حمله بود.با حضور نیرو های نظامی ایرانی در سوریه پادگان هایی برای آموزش نیرو های سوری اختصاص داده شد. از معروف ترین آنها هنگ پیشاهنگی در شهر زبدانی و پایگاه دیگری هم در شهر بعلبک بود که خب پس از بازگشت و آموزش نیرو هایی سوری بعد ها همان نیرو های سوری مسئولیت آموزش نیرو های حزب الله را بر عهده گرفتند. که اینها کمک کرد تا فعالیت فراتر از یک حزب سیاسی فعال در مقاومت باشد.
به خاطر دارم که هسته اولیه و مرکزی حزب الله در جلسه ای که منزل آقای سید عباس موسوی در نبی شیث برگزار شد انتخاب شدند و پس از آن نامه مفتوحه و اعلام موجودیت حزب الله پا در عرصه مقاومت گذارد و  بعد از آن حوادث و تحولاتی که در لبنان به وجود امد باعث شد تا حزب الله بعنوان یک حزب تاثیر گذار در معادلات لبنان و منطقه ظاهر شود،به طوری که امروز شاهد هستیم که تصمیم در لبنان بدون نظر مثبت و منفی حزب الله نمی تواند ابعاد اجرایی پیدا کند.حال آنکه لازم به ذکر هست که در آن مقطع درگیری هایی هم بین دو گروه شیعه در لبنان به وجود امده بود که ناخوشایند و البته اجتناب نا پذیر بودند.

مرحوم محتشمی پور از شاگردان مکتب حضرت امام در نجف اشرف بودند و تاثیرات تربیت این مکتب فکری چه نمودی در رفتار ها ی ایشان در سوریه و لبنان داشت و همچنین بفرمایید که چطور این آموزه ها به حزب الله و جنبش مقاوت انتقال پیدا کرد؟

بله همونطور که پیشتر عرض کردم ایشان خودشان را سفیر انقلاب اسلامی ایران میدانستند نه صرفا جمهوری اسلامی ایران به طوری تمام تفکرات ایشان اندیشه های انقلاب اسلامی بوده و اعتقاد داشتند هر فعالیتی که انجام میشود باید با اهداف قاعی مقاومت و آزاد سازی شیعیان باشد تا در کوران حوادث و اتفاقات نتواند در آن تزلزلی ایجاد کند و خدای ناکرده اهداف خودشان را گم بکنند و یا مصلحت اندیشی بکنند در قبال اصل مقاومت که این خصایص به نوعی بخشی از وجود آقای محتشمی پور را تشکیل میدادند و براستی همین باور ایشان باعث میشد تا بتوانند با هر شخصیتی که مواجه میشوند بتوانند نور مقاومت را به وجودشان بتابانند. در خاطرم هست که مرحوم محتشمی پور به شدت مخالف اندیشه ها و اشخاصی بودند که چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور معتقد بودند که نیرو های مقاومت را نیرو های نیابتی قلمداد میکردند و برخورد میکردند با اشخاصی که همچین تفکری داشتند و معتقد بودند که هدف از تشکیل گروه های مقاومت تنها و تنها استقرار قوانین و اخلاق اسلامی و حفظ شانیت تشیع است. گاهی اتفاق می افتاد که در بعضی از جلسات برخی مسائل پیش می آمد که ممکن بود برای سایر اعضا به نظر موضوعی ساده بیاید اما آقای محتشمی پور به شدت موضع می گرفتند و می فرمودند که این موضوعات در نهایت به آن هدف اصلی امام و انقلاب ضربه خواهد زد و ذره ای حاضر نبودند که به هدف اصلی که امام برایشان ترسیم کرده بودند عقب بنشینند.لذا در تمامی جلسات و گاها در برخی موضع گیری های مقاومت دقت بسیار زیادی داشتند که از هدف اصلی مقاومت و انسانیت فاصله نگیرند.به خاطر دارم که ایشان با حساسیت بسیار بالایی از گروه های مقاومت می خواستند که در موضع گیری ها و سخنرانی ها بلوف یا کلام غیر واقع را بیان نکنند که این در نهایت به ذات جنبش مقاومت آسیب جدی خواهد زد.امروز شما می بینید که یکی از آموزش یافتگان این مکتب آقای سید حسن نصرالله هستند که تا به امروز شما در هیچ یک از سخنرانی های ایشان نشانه ای از غلو کردن مسائل نمیبینید و به نظر بنده همین یکی از دلایل موفقیت حزب الله در عرصه سیاسی منطقه است.
در خاطرم هست که در جریان جنگ تحمیلی در آن بازه جنگ نفت کش ها و بمب باران دزفول با آن موشک های 12 متری و نیازی که رزمنده ها به تسلیحات داشتند و شرایط سختی که جهان برای ما ایجاد کرده بود در خرید تسلیحات و همچنین عدم همکاری لازم سوریه به منظور در اختیار قرار دادن موشک به جمهوری اسلامی برای اینکه روس ها مانع دخالت فیزیکی سوریه در جنگ تحمیلی عراق با جمهوری اسلامی بودند هیت بلند پایه از ایران به لیبی رفتند چراکه تنها نقطه ای بود که امید داشتیم برای دفاع از بمب باران های عراق تسلیحات در اختیار ما قرار بدهد.هیت بلند پایه ایران طی دیداری که با رییس جمهور لیبی داشتند درخواستشان را مطرح کردند و معمر قزافی به شرطی قبول کردند که موشک و تسلیحات در اختیار ایران قرار بدهند که زمینه ارتباط دولت لیبی و قزافی با حزب الله لبنان محیا شود. هیت اعزامی ایران پس از جلسات مستقیما وارد دمشق شدند تا زمینه ملاقات با حزب الله را فراهم کنند البته باید یاد آوری بکنم که شرایط جنگی حاکم بر جامعه باعث ایجاد جو بسیار سنگینی برای تصمیم گیری در رابطه با این موضوع ایجاد میکرد.در زمان رسیدن آن هیت جناب آقای محتشمی پور در سفر خارج از سوریه بودند و به محض اطلاع از علت حضور هیت اعضامی سفر خودشان را نیمه کاره رها کردند و به دمشق بازگشتند و جلسه ای با هیت بلند پایه ای که مشتکل از سه وزیر و نمایندگان بلند پایه مراکز مختلف از ایران آمده بود برگزار کردند و فرمودند که به هیچ وجه من اجازه این کار که هیت لیبیایی با حزب الله دیدار کنند را نمیدهم چرا که این اساس نابودی حزب الله را فراهم می آورد.ما اجازه ارتباط مستقیم با حزب الله لبنان را به دولت سوریه هم ندادیم تا بتوانیم استقلال این گروه را حفظ کنیم و اجازه ندهیم از اهداف اصلی خود دور گردد.
هیت اعزامی از ایران که با مصوبه سران قوا برای دریافت تسلیحات به دمشق آمده بودند نتوانستند مرحوم محتشمی پور را قانع کنند برای هماهنگی با حزب الله به منظور ارتباط با دولت لیبی، به همین جهت هیت به همراه آقای محتشمی پور عازم ایران شدند و جلسات سطح بالایی برگزار کردند که در نهایت با توجه به اون اهدافی که حضرت امام برای مقاومت تعریف کرده بودند نظر آقای محتشمی پور پذیرفته شد و جالب است که بدانید در اون مسئله حضرت امام با درایت و ژرف نگری پیش بینی درستی داشتند که قزافی حتی اگر هم ارتباط با حزب الله را مهیا نگردد باز هم به شما موشک می دهد.

از سخنان  شما اینگونه استنباط می شود که هسته مرکزی حزب الله لبنان تحت تاثیر دیدگاه ها و اندیشه های آقای محتشمی پور یا به عبارت دیگر تفکرات حضرت امام بوده، همین ها علل اصلی در امان ماندن حزب الله در فراز و فرود های مهم تاریخی بوده است. بفرمایید که هسته مرکزی حزب الله شهید مغنیه و سید حسن نصر الله و سید عباس موسوی خاطراتی و مواردی که بنظرتان می رسد را بیان کنید.

ببینید شخصیتی همچون سید عباس موسوی که شرایط آن زمان با توجه به وجود نهله های فکری موجود اینگونه ایجاب میکرد که ایشان به طور مستقیم دبیر کل حزب الله نشوند چرا که ایشان به طور کامل غرق در اندیشه های حضرت امام نبودند و حزب الدعوه اسلامی دارای تفکرات خاصی بودند یعنی از آن اصلی که حضرت امام میفرمودند برای تشکیل یک حزب در عرصه مقاومت اصل و اساس اسلام است اما حزب الدعوه سیاسی تر در موارد مختلف برخورد میکردند. این موضوعات به مرور و در موارد و مواضع مختلف به این سمت و سو رفت که شما بعد از چند سال میبینید که سید عباس موسوی به یکی از موارد ذوب در امام خمینی(س) بدل میشوند و حتی یکی از تاثیر گذار ترین افراد در شخصیت سید حسن نصرالله بطوری که شما تقریبا در کمتر سخنرانی از ایشان میبینید که یادی از سید عباس موسوی نکنند و موفقیت های به دست آمده برای حزب الله لبنان را به تاثیرات و زحمات سید عباس موسوی ارتباط ندهند.در واقع باید اینطور عرض کنم که تمامی بدنه حزب الله اعم از بخش های میانی و سطوح عالی اینطور شکل گرفته بودند که اصل بر قناعت و استفاده حداکثری از منابع محدود و موجود در اختیار جنبش بود یعنی اینکه شما میبینید که تمامی اعزای حزب الله تفکری همچون تفکر سید عباس موسوی و سید حسن نصر الله بودند که برگرفته از تفکرات ناب حضرت امام خمینی(س) بودند و جلسات بسیار زیادی را آقای محتشمی پور صرف این امور با رده عالی و میانی حزب الله بویژه برای مناطق جنوب لبنان با آقای سید حسن نصر الله و عماد مغنیه داشته که ثمره آن طی سالهای زیادی که از آن روزها میگذرد شاهد هستیم.

یکی از سرداران بزرگ مقاومت شهید عماد مغنیه که البته بعد از شهادت اسم ایشان در محافل مختلف مطرح شد، ارتباطی بین ایشان و مرحوم محتشمی پور وجود داشت. لطفا در این باره توضیح فرمایید.  

ببینید، یک شاخه نظامی در هسته مرکزی حزب وجود داشت که معروف بود به بخش عسگر، که شامل تمامی فعالیتهای نظامی از جمله شناسایی، عملیات، اطلاعات، امنیت، حفاظت پرسنلی و غیره بود که در این بخش، شاخه اطلاعات و عملیات با شهید عماد مغنیه بود. در آن سالهای نخست موجودیت حزب الله، اینها عضو شورای مرکزی نبودند. اما در رده بعدی شورا قرار داشتند، که بعدها برای ارائه گزارشهای لجستیکی و برنامهریزیهای نظامی به شورا میآمدند و توضیحات خودشان را بیان میکردند. چراکه اجرایی شدن برنامههای ایشان میبایست با دستور جناب آقای محتشمیپور ابعاد اجرایی پیدا میکرد. اینها ارتباط بسیار خوب و مستمری با آقای محتشمی پور داشتند. چراکه خودتان هم اشاره کردید، آقای مغنیه بعد از اتفاقی که برای شان در سوریه افتاد، بهطور رسمی اسم و جایگاه ایشان منتشر شد. بطوریکه قبل از ترور شهید عماد مغنیه، آقای محتشمی پور حتی جسته و گریخته هم اشارهای به ایشان نمیکردند. با وجود ارتباطی که بین ایشان برقرار بود.
درواقع اینطور بود که خط عسگر، فقط با دستگاههای اطلاعاتی سوریه در تماس بودند و اینها پل ارتباطی بین دستگاههای امنیتی و حزبالله بودند. چرا که اینطور نبود که بهعنوان مثال سید حسن نصرالله با دستگاه های اطلاعاتی در ارتباط باشند و ایشان فقط با مقاماتی همچون حافظ اسد و بشار اسد ارتباط داشتند و وظیفه اطلاعاتی حزب الله با خط عسگر بوده است.

از حادثه ترور مرحوم محتشمی پور در سوریه اگر اطلاعاتی دارید توضیحاتی بفرمایید.

بنا به اقداماتی که مرحوم محتشمی پور به منظور تحکیم و تقویت حزبالله لبنان به کار می بستند، ایشان را به چهره برتر مبارزاتی مستقیم با رژیم صهیونیستی تبدیل کرده بود و این انتظار می رفت که با توجه به سوابق اسراییل در ترور مبارزان ضد صهیونیستی قصد ترور آقای محتشمی پور را داشته باشند. به خاطر دارم چندین بار قبل از ترور چندین بسته پستی که حاوی متنهای عجیب و غریبی که عمدتا بریده های روزنامه ای که کلمات نامفهومی را تشکیل می دادند به دست ما رسید که این کار به منظور اینکه عوامل ترور مطمئن بشوند که بسته های ارسالی تحویل سفارت ایران در دمشق خواهد شد، اتفاق افتاد. چرا که آن روزها سوریه در جو بسیار امنیتی قرار داشت و تمامی بسته ها به دقت بررسی میشدند. حتی بعد از این حادثه هم یک عروسکی از لندن فرستاده شده بود، به مقصد سفارت ایران در دمشق که خود سوریها در اداره پست متوجه آن شده بودند و آن را خنثی کرده بودند.
موضوع ترور ایشان برمیگردد به کتابی که پیشتر توسط اداره اوقاف سوریه در رابطه با حضرت رقیه و حضرت زینب (س) به چاپ رسیده بود و آن بسته پستی که یک بمب کاملا شبیه به کتاب بود، همراه با برگهای که سربرگ اداره اوقاف سوریه را داشت، به دست سفارت ایران در دمشق رسیده بود. چرا که بنا بر این بود که کتاب مذکور به چاپ مجدد برود و از آقای محتشمیپور خواسته شده بود با مطالعه کتاب چنانچه اشکال وجود دارد، برای اداره اوقاف ارسال گردد. البته که ما در سفارت هم کسی را مسئول بررسی تمامی بستههای پستی کرده بودیم و دقت بسیار زیادی در قبال بستههای پستی دریافتی داشتیم و تمامی بستهها بعد از بررسی به دست ایشان میرسید که روز حادثه مسئول بررسی بستهها برای کاری موقتا از سفارت خانه خارج شده بودند.
بهخاطر دارم جناب آقای محتشمی پور هم در آن روز وقت خالی داشتند و پیگیر شدند، نامه یا بسته پستی برایشان اگر آمده به دفترشان ببرند و ایشان نامه ارسالی که از اداره اوقاف آمده بود را خواندند و در خاطرم هست که در اتاق ایشان هم در آن روز تعدادی کارگر مشغول تعمیر بخشی از اتاق ایشان بودند. از کنار اینها میگذرند و به پشت میز خودشان میآیند و کتاب که در واقع بمب انفجاری بود را باز میکنند. که خوشبختانه کتاب را به صورت برعکس قیف انفجاری باز کردند. یعنی اگر در جهت قیف انفجاری باز کرده بودند، مطمئنا ایشان شهید میشدند. نمیدانم در جریان هستید یا خیر، این بمب شامل 3 بخش مختلف بود. یک بخش انفجاری و یک بخش که دود حاصل از انفجار بود و بخش سوم بمب، عامل مسموم کننده بود. چنانچه اگر انفجار موجب شهادت آقای محتشمی پور نگردد، عامل مسمومیت کار گذاشتهشده در بمب پستی کار را تمام کند. که باز هم خوشبختانه پس از انفجار آقای محتشمی پور با پای خودشون از اتاق بیرون آمدند و تا جایی که توان داشتند به سمت لابی سفارت خانه حرکت کردند که این امر باعث شد که دو عامل دیگر تاثیر آنچنانی بر وی نگذارند. البته مقداری از عامل مسمومیت در بیمارستان و طی عمل جراحی از بدن ایشان خارج گردید.
جالب است بدانید که تقریبا همزمان با ترور آقای محتشمی پور 2 ترور دیگر هم در منطقه انجام شد، که یکی از آنها آقای «ابویحیی» بود از حزب امل اسلامی که در آن حادثه پای خود را از دست دادند و دیگری آقای «شیخ راغب حرب» بود که دو روز بعد از حادثه ترور آقای محتشمیپور اتفاق افتاد و زمانیکه ایشان از مسجد، بعد از دعای کمیل خارج شدند توسط نیرو های اسراییلی جلوی درب مسجد مورد حمله قرار گرفتند و به شهادت رسیدند. که این خود نشان میداد که تحرکاتی که آقای محتشمیپور در جنوب لبنان انجام داده بودند، موثر بوده است. 

بعد از این حوادث روحیه جناب آقای محتشمی پور چطور بود؟

ببینید دشمن بعد از اینکه چنین تحرکاتی را انجام میدهد، مهمترین کار بعد از آن بررسی تاثیرات و بازخورد این اقدام در جامعه است. تصور این بود که حداقل تحرکات سفارت ایران در خصوص جنبش مقاومت کمرنگتر شود یا به نوعی از بین برود. اما بعد از اینکه ایشان در ژنو به وضیعت پایدار جسمی دست پیدا کرده بودند و خطر رفع شده بود، بنده خدمت ایشان رسیدم. به محض اینکه بنده را دیدند، پرسیدند برادران جلسات خودشان را برگزار میکنند، یا نه که بنده عرض کردم بله بهطور منظم جلسات برگزار میشود.
حدود دو ماه که از حادثه ترور ایشان گذشته بود، مجددا به دمشق بازگشتیم که آن روز مصادف شده بود با روز ملی سوریه که معمولا در این روز همه سفرای حاضر در سوریه و مقامات کشور در جشن روز ملی حضور پیدا میکردند. همه افراد حاضر در سفارت معتقد بودند که ایشان در این جشن حضور پیدا نکنند. اما ایشان خیلی راحت فرمودند که من باید به این جشن بروم و بر خلاف سالهای گذشته که ایشان فقط چند دقیقه در این جشن حضور پیدا میکردند، این بار با همه افراد حاضر در جلسه ملاقات کرده بودند که بعد از مراسم  ما متوجه شدیم که تقریبا تمام رسانهها به موضوع حضور آقای محتشمی در مراسم اشاره کردند که این خود بازخورد بسیار خوبی در سطح سوریه و منطقه داشت. 

اینگونه بود که حضرت امام ایشان را فردی شجاع لقب داده بودند.

داستانی مرتبط با این موضوع را برای شما نقل میکنم: در سال 68 با آقای محتشمی و جمعی از وزرا به سوریه رفته بودیم. در این سفر وزرا بازگشتند و ما در لبنان به جبل صفی رفتیم که نقطه تماس با اسراییل و کمربند امنیتی به حساب میآمد و سپس به دره غربی در پشت بعلبک رفتیم که تازه مورد هجوم اسراییل قرار گرفته بود. طوریکه هنوز دود و آتش آن باقی مانده بود. برخی از نیروهای مستقر در آنجا از ما خواستند که برایشان سخنرانی کنیم و از ما فیلم و صدا تهیه کنند. زیرا دو هفته بود که مورد هجوم اسراییل قرار داشتند و باعث خستگیشان شده بود و این کار باعث تقویت روحیه آنان میشد.
آقای ... مسئول نظامی آنجا بود و زمانی که میکروفون را به بنده دادند، فیلمبردار و آقای ... پشت خاکریز سنگر گرفتند . ایشان نیز سخنرانی خودشان را ایراد فرمودند و یک نوار حدودا 5 دقیقهای شد که آن طور که مسئولان بعدها گفتند، این نوار بسیار تاثیرگذار بود و در بسیاری از سنگرها به نمایش درآمد که باعث تقویت روحیه رزمندگان گردید که ماهها از خانواده دور بودند.

از ویژگیهای شخصیتی ایشان بفرمایید؟

خصائل ایشان را در دو بعد میتوان بیان کرد: یکی کاری و دیگری شخصی. 
در بخش کاری، ایشان وقتی کاری را قبول می‎کردند به نحو احسن انجام میدادند و در رفتار شخصی که با دوستان و خانواده واطرافیان داشتند در بین دوستان نزدیک امام بنده ایشان را بالاتر از بقیه میدانم. یعنی فردی بودند که میتوانستید اخلاق امام را در ایشان ببینید.
ایشان برای هیچ کس حتی نزدیکان خود هیچگاه توصیهای نکردند و اگر شخصی از امکانات سفارت استفاده شخصی مینمود، ردمظالمش را حتما کنار میگذاشت.بسیار حامی پرسنل خود بودند و دیگران را به ادای واجبات ترغیب مینمود. مسئولیت و نتیجه همه کارها را خود میپذیرفت و به گردن کسی نمیانداخت . این یکی از ویژگیهای شخصیتی او بود که دیگران را مشتاق و شیفته خود کرده بود. وی توصیه میکرد که هرکس باید تمام هم و غم خود را برای کاری که برای آن انتخاب شده، قرار دهد. این امر باعث شده بود که جدایی بین میدان و دیپلماسی وجود نداشته باشد. یعنی تمام کار حزب الله از جمله نظامی، اطلاعاتی و مذاکره در لبنان و بیروت مستقر بود .
اینطور بود که اگر کاری قرار بود برای حزبالله و مسلمانان انجام شود و مربوط به وزارت بازرگانی میشد که در آن زمان مرحوم عسگراولادی وزارت را برعهده داشتند نمایندگان وقت حزبالله به وزارتخانه میآمدند، تصمیمگیری میشد و برای اجرا اقدام میشد. این خصوصیت ایشان بود که عقیده داشت کار باید متمرکز باشد.
در یک جمله بخواهم عرض کنم: ایشان تمام مواردی که حضرت امام به آن اعتقاد داشتند و در زندگی شخصی، خانوادگی رهبری و برخورد با موافقین و مخالفین داشتند عیناً در مقیاس کوچکتر در ایشان شاهد بودیم.

در رابطه با ثبات قدم و راهی که آن مرحوم برگزیدند هم بفرمایید. 

یکی از علل اصلی این بود که ایشان به کار و راه شان اعتقاد داشتند و آن مقاومت و اعتلای شیعه بود. مسالهای که باید ذکر کنم، علاقه ایشان به ائمه اطهار بود. لذا زمانی که به سفارتخانه در دمشق آمدند، روضههای ایام عاشورا را برپا نمودند و این امر باعث شد گفتمان شیعه در معادلات منطقهای وارد شود.
وقتی هدف این باشد که شیعه جایگاه خودش را در لبنان پیدا کند و بتواند در منطقه تاثیرگذار باشد، باعث میشود که دیگر انسان به خود فکر نکند و این دلیلی بود که آقای محتشمی اساس همه تصمیمگیریهایش این باشد که چقدر تصمیمات در مقاومت و شیعه جایگاه دارد.
لذا میبینید که در جلسات هیات دولت و وزارت کشور از حزبالله صحبت میکند و هیات دولت را ملزم به رسیدگی به لبنان میکند. در دوره ای به ایشان پیشنهاد کردند که دست از حمایت از لبنان بردارد و ایشان نپذیرفت. مساله اینجاست که ایشان غایتش چیزی بود و همه را با آن میسنجید. لذا با وجود بیمهریها دست از کار خود برنداشت. در حالیکه به ایشان تهمت میزدند شعار «نه غزه، نه لبنان» کار شماست. ایشان فقط در جهت تقویت جبهه مقاومت قدم بر میداشت. این ویژگی ایشان بود که از پذیرفتن مسئولیتهای پایین نیز ابایی نداشت.

در حوزه اخلاف فردی وشخصیر ایشان چه ویژگی داشتند؟

یکی از آن ساده زیستی مطلق ایشان است. من هیچگاه در زندگی ایشان تجمل ندیدم. دوم آنکه هیچ چیزی از انقلاب برای خود و خانوادهاش نگرفت و نمود آنرا در فرزندان ایشان میتوانید ببینید. همچنین ویژگی دیگر، حمایت ایشان از مدیران سالمشان بود و خصوصیت دیگر آنکه  با پدیده  - به قول معروف – زیرآبزنی مقابله میکرد و تصمیماتشان را همواره با تحقیق میگرفت نه از روی حرف بقیه. مرحوم محتشمی میگفتند که حفظ انقلاب لازم است و هیچگاه نباید اصل انقلاب برای ابقای فردی زیر سوال رود. همچنین از جمله افرادی بودند که نمیتوان هیچگاه مسائل غیراخلاقی به ایشان نسبت داد و واقعا عاشق خانواده خودشان بودند.

این مصاحبه در نشریه «حضور»، وابسته به موسسه تنظیم و نشر اثار امام خمینی به مناسبت چهلم ایشون چاپ شده و از سوی دست اندرکاران این نشریه در اختیار دیپلماسی ایرانی قرار گرفته است.

کلید واژه ها: ایران و سوریه ایران و لبنان حزب الله لبنان علی اکبر محتشمی پور جمهوری اسلامی ایران انقلاب ایران


( ۳ )

نظر شما :

حمید ۲۷ تیر ۱۴۰۰ | ۱۷:۱۸
صداقت، شجاعت، دفاع از مظلومان از ویژگی های خوب ایشان بوده است