سقوط افغانستان

چه عواملی طالبان را غنی کرد؟

۳۰ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۶:۰۰ کد : ۲۰۰۵۲۳۳ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
محمد حسینی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: چگونه می شود که یک نیروی چریکی و غیرمنظم در مقابل سیصد و چهل هزار نیروی آموزش دیده و مجهز به سلاح های غربی ارتش ملی دولت افغانستان چنین پیروزی های بزرگی به دست آورد؟
چه عواملی طالبان را غنی کرد؟

نویسنده: محمد حسینی، کارشناس روابط بین الملل
 
دیپلماسی ایرانی
: پیشروی های برق آسای گروه طالبان  و تصرف سریالی شهرها و سقوط سریع دولت غنی باعث ایجاد سوالات مختلفی شد. چگونه می شود که یک نیروی چریکی و غیرمنظم در مقابل سیصد و چهل هزار نیروی آموزش دیده و مجهز به سلاح های غربی ارتش ملی دولت افغانستان چنین پیروزی های بزرگی به دست آورد؟. برای پاسخ دادن به این سوال باید به موارد زیر اشاره داشت:

- واشنگتن با شعار نابودی تروریسم، دولت سازی، برقراری امنیت و نابودی مواد مخدر به افغانستان لشکرکشی کرد اما در تمامی اهداف خود شکست خورده است. مردم افغانستان از هر قوم و جریانی، اشغالگری خارجی را نمی پذیرند. آمریکاییها با مذاکرات دوحه زمینه برای مشروعیت زایی طالبان را فراهم کرده اند. آن ها با این مذاکرات، زمینه تماس بقیه کشورها منطقه ای و بین المللی را با آنها مهیا نمودند.

- تجربه دوره حکومت کمونیستی نجیب الله نشان داد که وقتی دولت وقت به طور مستمر از پروسه مصالحه و  آشتی ملی صحبت کرد زمینه تضعیف روحیه نیروهای نظامی و بی انگیزگی آنان و متعاقبا فروپاشی ارتش را فراهم نمود. در واقع نجیب الله جنگ را به مجاهدین نباخت بلکه عرصه سیاست را به مجاهدین واگذار کرد. مذاکرات دوحه و موضوع مصالحه ملی نیز موجب تضعیف روحیه و بی انگیزه شدن نیروهای نظامی و انتظامی افغانستان گردید.

- احتمالا توافق نامه دوحه بین آمریکا و طالبان یک پیوست محرمانه داشته و نظم آتی در افغانستان قطعا از این توافق نامه خواهد آمد. شاهد این مساله هم واکنش ملایم ایالات متحده نسبت به پیشروی های چشمگیر و سریع طالبان می‌باشد. حتی ورود پنج هزار نیروی جدید خود را فقط محدود و در چارچوب خروج دیپلمات‌های خود از کابل عنوان کردند. بمباران‌های هواپیماهای بی 52 آمریکایی نیز بیشتر سمبلیک بوده و به  به یک روند مبدل نگردید. شاید بحران مدیریت شده در افغانستان که برای دشمنان و رقبای منطقه ای واشنگتن مشکل‌ساز و مساله‌ساز شود نهایت آرزوی آنان نیز باشد.

- اشتباهات راهبردی و رفتارهای لجوجانه و غیرمنطقی اشرف غنی در برخورد با همسایگان و بازیگران مهم منطقه‌ای باعث شده که در این شرایط بحرانی، هیچ کشوری در منطقه حاضر نباشد به حمایت از این دولت اقدام نماید. غنی و تیم محدود قوم‌گرای و غربگرای اطرافش نه تنها حمایت و پشتیبانی غرب را از دست داده اند بلکه در منطقه نیز هیچ بازیگری حاضر نشد که به کشتی در حال غرق شدن غنی کمک نماید.

- بسیاری از کارشناسان پیروزی‌های اخیر طالبان را که بیشتر به شکل صلح آمیز و با کمترین درگیری‌های نظامی به دست آمده است حاصل تبانی پشتون های داخل حکومت افغانستان با جنجگویان پشتون طالبان می دانند. قومیت فاکتور بسیاری مهمی در صحنه سیاسی و اجتماعی افغانستان محسوب می شود. به همین دلیل بسیاری از ناظران این پیش روی‌های سریع را «واگذاری» و نه «سقوط» می دانند.

- رییس جمهور غنی و حلقه محدود اطرافیان پشتون وی که بیشتر از خارج از کشور آمده‌اند شناخت و درک روشنی از پیچیدگی‌های جامعه افغانستان ندارند. نامبرده تلاش کرد تا  رهبران جهادی افغانستان را از صحنه قدرت خارج نموده و قدرت را در انحصار پشتون‌های همفکر و هم‌قوم خود قرار دهد لذا وی نتوانست دولت وحدت ملی به معنای واقعی ایجاد نماید. رییس جمهور غنی و حلقه اطرافیانش همچنین از واقعیات عرصه سیاسی و نظامی افغاستان نیز بسیار دور بودند. اشرف غنی همان طوری که در سخنرانی‌هایش مشهود بود فردی بسیار احساساتی بوده و در تصمیم‌گیری‌ها کمتر از منطق پیروی می‌کرد. سرسپردگی مطلق وی به آمریکایی ها باعث شد که مشروعیت دولت وی در نزد مردم آسیب جدی دیده و مردم نسبت به این دولت بی‌اعتماد شوند. دولتی که قوم‌گرایی را به سرحد اعلی رسانده و با فارس‌زبان ها و زبان فارسی سر دشمنی داشت.

- رهبران جهادی و سیاسی افغانستان از اشرف غنی عبور کرده و به هیچ وجه آمادگی نداشتندکه برای وی و تیمش جانفشانی نمایند.

- زنگ خطر برای دولت افغانستان از مدتها قبل به صدا درآمده بود. در آخرین انتخابات پرحاشیه ی ریاست جمهوری در این کشور از میان نزدیک به سی میلیون نفوس واجد شرایط کمتر از دو  میلیون در انتخابات شرکت کردند!اما اهالی قدرت در ارگ تنها به قبضه ی کامل قدرت می اندیشیدند و دیگر هیچ. وقتی زنگ خطرهایی چنین آشکار ناشنیده گرفته می شوند و فرع بر اصل غالب می گردد در روز حادثه این میزان ساده و حیرت انگیز ، در میان بی تفاوتی و نظاره ی بخش بزرگی از مردم یک جماعت محدود تا قلب ارگ می تازند و پشت میز آقای غنی عکس یادگاری می گیرند.
- آقای غنی سعی تام و تمامی داشت تا بنیان های جامعه ی افغانستان را براندازد و در عوض هیچ بنیانی را نیز ایجاد نکرد،اینکه نخواست یا نتوانست را تاریخ و گذشت زمان پاسخ خواهد داد. آقای غنی ارگ را به جولانگاه جوانان بیگانه با تاریخ و جامعه ی افغانستان کرد و سران جهادی و پایه های سنتی جامعه را سست کرد و در مقابل نه توانست ارتش و ساختار مدرنی ایجاد کند ونه دوست قابل اعتنایی برای خود باقی گذاشت.اشرف غنی  متحدان حقیقی ملت افغانستان را رنجاند و تخم مرغ هایش را به تمامی در سبد واشنگتن گذاشت،احتمالا آقای غنی تاریخ نخوانده بود تا سرگذشت حسنی مبارک و محمدرضا پهلوی را بخواند و بداند بدون تکیه بر ملت ها و همکاری با کشورهای منطقه امنیت و ثباتی وجود نخواهد داشت

کلید واژه ها: ایران و افغانستان سقوط کابل طالبان


( ۱۱ )

نظر شما :

رضا ۳۰ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۸:۳۹
دولتمردان فاسد، نبود تشکیلات قوی، جامعه قبیله ای، نبود جامعه مدنی قوی و ..............