بازتاب پیام پیروزی رهبر انقلاب در جهان
بازآفرینی گفتمان اقتدار

دیپلماسی ایرانی: پیام پیروزی رهبر معظم انقلاب پس از تهاجم رژیم صهیونیستی به ایران نمونهای گویا از کنشگری گفتمانی در حساسترین بزنگاههای سیاسی – امنیتی کشور محسوب میشود؛ پیامی که با زبان اقتدار، اعتماد به نفس و آرامش پخش شد و بلافاصله رسانههای جهانی را درنوردید. رهبر انقلاب با تأکید بر چند محور کلیدی، ذهن مخاطب ایرانی و بینالمللی را متوجه نقطه عطفی در نسبت قوای منطقهای کرد. واژگانی چون «له شدن رژیم جعلی صهیونیست»، «سیلی به صورت آمریکا»، و «اتحاد کمنظیر ملت ایران» نهتنها بار معنایی و نمادین دارند، بلکه خودآگاهانه تولید و تزریق امید، اقتدار و برتری به جامعهی ملّی را هدف میگیرند؛ بهگونهای که مخاطب، چه ایرانی و چه غیرایرانی، پیام را پیام قدرت، انسجام و نقشآفرینی تاریخساز میفهمد.
در پیام رهبر، پیروزی ایران نه صرفاً به عنوان یک خبر نظامی یا ژئوپلتیک، بلکه همچون یک رخداد هویتساز، یک اتفاق جمعی و یک «افق مشترک» برای جامعه تصویر شده است. ادبیات پیام، بر عزم، پایداری و تثبیت اقتدار نیروهای مسلح تاکید دارد اما از آن بالاتر، محور اصلی نمایش همبستگی و ارادهی ملّی است که حتی ریشهی هر پیروزی در عرصه نظامی یا دیپلماسی دانسته شدهاست. از همینرو، عبارتهایی شبیه «یک ملت، یک صدا، شانه به شانه» بازتابدهنده عمق راهبردی پیام است که اتحاد را نه فقط ابزار پیروزی، بلکه نفس پیروزی و هویت ایرانی اسلامی میداند. در واقع، رهبر انقلاب با این رویکرد، پروژه رسانهای دشمنان برای تقسیم یا تضعیف جبهه مقاومت و بیثباتسازی اجتماعی را به چالش میکشد و از دل بحران، اعتبار و انسجام مضاعف تولید میکند.
در سطح فرایندهای گفتمانی، چگونگی انتشار و بازتاب وسیع این پیام اهمیت مییابد. رسانههای وابسته به غرب، شرق، منطقه و حتی خود تلآویو همگی به صورت اضطراری و ویژه بازتابدهنده محتوای پیام بودند. حجم انعکاس و نوع برجستهسازی (در تیترها و لیدهای رسانهای) بیانگر وزانت و اهمیت راهبردی این سخنان در لحظه مناسبی از تاریخ منطقه است. حتی آنجا که برخی رسانههای غربی سعی در کاستن از وزن عملیاتی پیام دارند، ناگزیر همان کلیدواژهها را تکرار میکنند (سیلی به آمریکا، شکست صهیونیسم، انسجام ملت)، که نشانگر غلبه قدرتِ روایت ایران بر جنگ رسانهای است؛ گفتمان غالب را تهران تحمیل میکند، حتی اگر لحن رسانه رعایت بیطرفی یا انتقاد باشد.
در سطح اجتماعی و سیاسی، این پیام معادلات کهنه را به چالش میکشد و به جهانِ رسانه این سیگنال قاطع را ارسال میکند که دیگر بیتالغزل نظم منطقه در واشنگتن یا تلآویو سروده نمیشود. تغییر ذائقه و ادبیات افکار عمومی، بهویژه در منطقه و جبهه مقاومت، پسلرزه مهم این پیام است که به مخاطب عرب، مسلمان، وحتی ملتهای آزاده غربی نشانی میدهد که جغرافیای اراده و نتیجه روی زمین تغییر کردهاست. رهبری در کمال هوشیاری، تقابل نظامی را از حادثهای گذرا به پروژهای بزرگ برای ساخت مشروعیت تازه و بازیابی اعتماد عمومی تبدیل میکند. ایشان با کنار هم نشاندن «شکست اسرائیل»، «ناکامی آمریکا» و «اتحاد ملت» ساحت نبرد را از عرصه نظامی به نبرد برای معنا و روایت ارتقاء میدهند.
ضمناً، پیامی که بر عظمت و شخصیت ملت ایرانی تأکید میگذارد، عملاً پیامدهای اجتماعی بلندمدتی دارد؛ چون جامعه را به عنوان بازیگر اصلی تحولات سیاسی و نظامی معرفی؛ و ملت را فراتر از تماشاگر، شریک اعتبار و پیروزی اعلام میکنند. این نگاه، حس مشارکت و انگیزه تعلق به سرنوشت ملی را تقویت میکند و در شرایط جنگ شناختی و عملیات روانی دشمن، مردم را در موضع پیشگیرانه و راهبردی قرار میدهد. همین نکته باعث میشود مردم با اعتماد به نفس و امیدواری مضاعف وارد دورهی پساجنگ یا تداوم مقاومت شوند.
در بعد بازدارندگی، پیام رهبر به وضوح حامل هشدار به طرف متخاصم است: اگر آمریکا یا رژیم صهیونیستی به ما حمله کند، پاسخ، قاطع و غیرقابل پیشبینی خواهد بود. این رویکرد هم جنگ روانی دشمن را کماثر میکند و هم به ارتش دشمن هشدار میدهد که در معادله جدید، هزینه تقابل نظامی با ایران بالاست.
در نهایت میتوان گفت پیام رهبر انقلاب با متنی کوتاه اما بار معنایی و گفتمانی بالا، بهمثابه یک ابزار معنوی و عملیاتی کارآمد، موجب بازتولید مشروعیت اقتداری، روحیه ملّی، فربهسازی هویت جمعی، ارتقاء جایگاه بینالمللی ایران و بازتعریف نسبت قدرتها در منطقه و جهان شد. این پیام نقطه شروعِ یک فصل تازه در نبرد روایتها و بازتوزیع قدرت نرم و سخت است؛ فصلی که در آن، ایران هم در میدان نبرد و هم در عرصه رسانه و افکار عمومی ابتکار عمل را در دست گرفته است و جهان دیگر ناگزیر به شنیدن صدایی تازه از قلب ایران خواهد بود.
نظر شما :