کاستی‌های طرح صلح ترامپ در بستر بحران نوار غزه

تحلیلی انتقادی به طرحی که اهداف دیگری دارد

۱۶ مهر ۱۴۰۴ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۳۵۵۱۲ اخبار اصلی خاورمیانه
سیروس حاجی‌زاده در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: طرح ۲۰ بندی موسوم به «صلح و آتش‌بس»، که در مهرماه ۱۴۰۴ توسط دونالد ترامپ و نتانیاهو، به‌طور مشترک اعلام شد، تلاشی بود برای ارائه یک نقشه راه برای پایان دادن به خصومت‌ها. با این حال، این ابتکار دیپلماتیک به‌دلیل فقدان جامعیت و مشارکت واقعی بازیگران غیردولتی فلسطینی – به‌ویژه حماس – با انتقادات گسترده‌ای از سوی بازیگران منطقه‌ای، نهادهای بین‌المللی و تحلیل‌گران سیاسی مواجه شد. این عدم فراگیری، به‌ویژه در شرایطی که توازن قدرت به‌شدت به نفع یک‌طرف درگیری تنظیم شده بود، از همان ابتدا مشروعیت و کارآمدی این طرح را با چالش مواجه ساخت. 
تحلیلی انتقادی به طرحی که اهداف دیگری دارد

نویسنده: دکتر سیروس حاجی زاده

دیپلماسی ایرانی: جنگ اسرائیل در نوار غزه که از سال ۱۴۰۲ آغاز شده و در آستانه ورود به سومین سال خود قرار دارد، به یکی از پیچیده‌ترین و طولانی‌ترین منازعات ژئوپولیتیکی خاورمیانه تبدیل شده است. این درگیری مسلحانه، فراتر از ابعاد صرفاً نظامی، به بحرانی چندلایه با پیامدهای انسانی، سیاسی و اقتصادی گسترده مبدل شده که تبعات آن در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی محسوس است. تخریب زیرساخت‌های حیاتی، فروپاشی نظام بهداشتی، گسترش فقر و بی‌خانمانی در غزه، نمایانگر یک وضعیت اضطراری انسانی است که به چالش‌های ساختاری در نظم امنیتی منطقه‌ای دامن زده است. 

در این چارچوب، طرح ۲۰ بندی موسوم به «صلح و آتش‌بس»، که در مهرماه ۱۴۰۴ توسط دونالد ترامپ و نتانیاهو، به‌طور مشترک اعلام شد، تلاشی بود برای ارائه یک نقشه راه برای پایان دادن به خصومت‌ها. با این حال، این ابتکار دیپلماتیک به‌دلیل فقدان جامعیت و مشارکت واقعی بازیگران غیردولتی فلسطینی – به‌ویژه حماس – با انتقادات گسترده‌ای از سوی بازیگران منطقه‌ای، نهادهای بین‌المللی و تحلیل‌گران سیاسی مواجه شد. این عدم فراگیری، به‌ویژه در شرایطی که توازن قدرت به‌شدت به نفع یک‌طرف درگیری تنظیم شده بود، از همان ابتدا مشروعیت و کارآمدی این طرح را با چالش مواجه ساخت. 

تحلیل محتوایی و ساختاری طرح 

از منظر ساختار محتوایی، این طرح بر مؤلفه‌هایی نظیر آتش‌بس فوری، تبادل محدود اسرا، خروج تدریجی نیروهای اسرائیلی، بازسازی نوار غزه و تشکیل یک دولت موقت فلسطینی تأکید می‌کند. اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که این اجزا فاقد توازن در تعهدات متقابل و فاقد مکانیسم‌های اجرایی الزام‌آور هستند، به‌گونه‌ای که در عمل، منافع امنیتی و ژئوپولیتیکی اسرائیل را تثبیت می‌کنند. به‌طور خاص، بند مربوط به تبادل اسرا، الزام حماس به بازگرداندن تمامی اسرای اسرائیلی و حتی اجساد کشته‌شدگان را مطرح می‌کند، در حالی که آزادی زندانیان فلسطینی با شروط پیچیده و در سطحی محدود پیشنهاد شده؛ امری که نشان‌دهنده نوعی عدم تقارن نمادین و استراتژیک است. 

از سوی دیگر، شرط خروج نیروهای نظامی اسرائیل از غزه به خلع سلاح کامل حماس و استقرار نیروهای بین‌المللی منوط شده است، اما فقدان زمان‌بندی مشخص و چارچوب حقوقی مشخص برای این مأموریت‌ها، موجب تداوم اشغالگری با صورت‌بندی جدید می‌شود.

حذف نقش حماس از ترتیبات سیاسی پس از درگیری و تشکیل دولت موقت تکنوکرات تحت نظارت بین‌المللی – عمدتاً با هدایت آمریکاو برخی متحدان غربی – نیز نشانگر تضعیف اصل «حق تعیین سرنوشت» و تقلیل جنبش‌های مقاومت به کنشگران غیردولتی فاقد مشروعیت سیاسی است. در واقع، این دولت موقت می‌تواند به ابزاری برای بازتولید هژمونی سیاسی اسرائیل در قالبی به‌ظاهر نهادینه و مشروع بدل شود. 

ابهامات راهبردی و پیامدهای سیاسی طرح 

از منظر سیاست بین‌الملل، طرح ترامپ مؤلفه‌های کلیدی برای تحقق یک صلح پایدار (Sustainable Peace) را فاقد است. عدم وجود سازوکارهای نظارتی مؤثر، ابهام در نقش بازیگران ثالث و نیروهای بین‌المللی، و فقدان سازوکارهای حل‌وفصل اختلافات (Dispute Resolution Mechanisms) از جمله کاستی‌های راهبردی این طرح محسوب می‌شوند. 

علاوه بر این، تشدید شکاف‌های سیاسی میان کرانه باختری و نوار غزه و عدم ارائه چارچوبی برای وحدت ملی فلسطینی، پیامدهای منفی برای انسجام داخلی فلسطینیان دارد و به پیچیدگی‌های بحران افزوده است. 

در سطح حقوق بین‌الملل، این طرح از عدم التزام به قطعنامه‌های شورای امنیت و اصل شناسایی دولت مستقل فلسطینی رنج می‌برد. استفاده مبهم از مفاهیمی مانند «آرمان فلسطینیان» بدون ارائه ضمانت‌های حقوقی مشخص، از نوعی بی‌توجهی به اصول بنیادین حقوق بین‌الملل عمومی و حقوق بشر حاکی است. این خلأ، به‌طور طبیعی، مشروعیت سیاسی طرح را در محافل بین‌المللی به چالش می‌کشد. 

زمینه‌های سیاسی و انگیزه‌های تدوین طرح 

اعلام این طرح در شرایطی انجام شد که اسرائیل با بحران مشروعیت بین‌المللی در پی عملیات‌های گسترده نظامی در غزه مواجه بود و برخی دولت‌های اروپایی حمایت بی‌قید و شرط خود را کاهش داده بودند. در همین حال، آمریکا نیز تحت فشارهای داخلی ناشی از تغییر افکار عمومی نسبت به بحران فلسطین و الزامات سیاست انتخاباتی، در پی بازسازی اعتبار دیپلماتیک خود در منطقه بود. از این رو، این طرح بیشتر یک ابزار ژئوپولیتیکی برای حفظ موقعیت اسرائیل و تحکیم نفوذ آمریکا در خاورمیانه به‌شمار می‌رود تا ابتکاری برای تحقق صلح عادلانه. 

همچنین، اختلافات حزبی در کنگره آمریکا، به‌ویژه میان جناح‌های حامی فلسطین و لابی‌های حامی اسرائیل، بستر اجرای این طرح را به‌شدت تضعیف کرده است. 

تحولات میدانی پرشتاب و عدم وجود آتش‌بس پایدار، نیز فرصت اجرای این ابتکار را به حداقل رسانده است. 

نتیجه‌گیری و توصیه‌ها 

در یک جمع‌بندی کلی، طرح ترامپ که با تعدیلات اسرائیلی همراه بود، نه تنها ظرفیت‌های لازم برای حل‌وفصل ریشه‌ای بحران نوار غزه را فاقد است، بلکه در عمل به ابزاری برای تثبیت ساختارهای نابرابر موجود و تضعیف حقوق بنیادین فلسطینی‌ها تبدیل شده است. غیبت مشارکت فراگیر فلسطینیان، عدم توازن تعهدات، فقدان مکانیسم‌های اجرایی و چشم‌پوشی از اصول حقوق بین‌الملل، تحقق اهداف این طرح را با ابهام و شکست محتمل مواجه می‌سازد. 

به نظر می‌رسد برای رسیدن به وضعیت پایدار و جامع، چارچوبی مبتنی بر مذاکره چندجانبه، با مشارکت فعال تمام بازیگران ذی‌نفع، رعایت اصول حقوق بین‌الملل، به‌رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت و ارائه تضمین‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی واقعی برای مردم فلسطین طراحی شود. تنها در چنین چارچوبی است که امکان گذار از وضعیت جنگی مزمن به صلح پایدار در منطقه فراهم خواهد شد.

کلید واژه ها: سیروس حاجی زاده غزه حمله اسرائیل به غزه فلسطین فلسطینیان حماس اسرائیل و فلسطین اسرائیل و حماس دونالد ترامپ طرح ترامپ طرح ترامپ برای غزه طرح ترامپ برای فلسطین


( ۲ )

نظر شما :