آنچه برای پکن مهم است
چین، اقتصاد و روایاتها؛ بازتعریف مناقشه جزایر سه گانه ایرانی
نویسنده: علی اصغر بصیری جم، کارشناس ارشد روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: ادعاهای دولت امارات متحده عربی دربارهی جزایر سهگانهی ایرانی در خلیج فارس موضوع تازهای نیست؛ آنچه در سالهای اخیر بر اهمیت این پرونده افزوده، گسترش و تنوع حمایتهای خارجی از این ادعاهاست. طی دو سال گذشته، از اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج فارس گرفته تا روسیه و چین، مواضعی اتخاذ شده که نشان میدهد مسئلهی جزایر بهتدریج در حال خروج از قالب یک اختلاف دوجانبه و ورود به سطحی گستردهتر از تعاملات سیاسی و روایی است.
در این میان، موضع اخیر چین واجد اهمیتی مضاعف است. در بیانیهای که پس از دیدار وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، با همتای اماراتیاش در ابوظبی در روزهای ۱۲ و ۱۳ دسامبر منتشر شد، پکن بار دیگر اعلام کرد از «تلاشهای صلحآمیز امارات متحده عربی برای حل مسئله جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی از طریق گفتوگوهای دوجانبه و مطابق با منشور سازمان ملل و قوانین بینالمللی» حمایت میکند.
این موضعگیری در امتداد تفاهمهای حاصل از دیدار شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین، و شیخ محمد بن زاید در مه ۲۰۲۴ قابل ارزیابی است؛ جایی که چین، همزمان با تأکید بر توسعهی همکاریهای دوجانبه، از روایت امارات دربارهی «حل مسالمتآمیز اختلاف» پیرامون سه جزیرهی ایرانی حمایت کرد. در مقابل، امارات نیز بار دیگر بر اصل «چین واحد» تأکید و هرگونه مداخله خارجی در مسئله تایوان را رد کرد؛ مبادلهای سیاسی که بهوضوح فراتر از یک اعلام موضع نمادین است.
اهمیت این روند، نه صرفاً در محتوای بیانیهها، بلکه در نقش آنها در بازتعریف تدریجی مسئله جزایر نهفته است؛ فرآیندی که در آن، تغییر روایت میتواند مقدمهای برای تغییر واقعیت تلقی شود.
قدرت روایت در ژئوپلیتیک معاصر
در ژئوپلیتیک معاصر، منازعات صرفاً در میدانهای نظامی یا پشت میزهای حقوقی تعیین تکلیف نمیشوند؛ بلکه پیش از آن، در عرصهی روایتها شکل میگیرند. «قدرت روایت» به توانایی یک بازیگر برای تعریف مسئله، تعیین چارچوبهای فهم آن و تحمیل زبان مسلط بر افکار عمومی و نهادهای بینالمللی اشاره دارد. در این چارچوب، طرفی که بتواند خود را بازیگری مسئول، صلحطلب و عقلانی معرفی کند، حتی پیش از هر تصمیم رسمی، دست بالا را در روند حلوفصل اختلافات به دست میآورد.
تجربهی منازعات مختلف در نظام بینالملل نشان میدهد که تغییر روایت اغلب مقدم بر تغییر واقعیت است. از بحران اوکراین تا مناقشات دریای چین جنوبی، بازیگران اصلی کوشیدهاند پیش از توسل به ابزارهای حقوقی یا میدانی، روایت مطلوب خود را در قالب مفاهیمی چون «قانونگرایی»، «ثبات منطقهای» و «حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات» تثبیت کنند. این مفاهیم، هرچند در ظاهر بیطرفانه به نظر میرسند، اما در عمل میتوانند جایگاه طرفین منازعه را بهگونهای نامتقارن بازتعریف کنند.
در پروندهی جزایر سهگانهی ایرانی نیز همین منطق به وضوح مشاهده میشود. تمرکز امارات بر ضرورت «گفتوگو» و «حلوفصل مسالمتآمیز اختلاف» بدون ارجاع به پیشینهی حقوقی و تاریخی مسئله، تدریجاً این تصور را القا میکند که نخست، با یک اختلاف حلنشدهی میان دو طرف برابر روبهرو هستیم؛ و دوم، این امارات است که در نقش بازیگر صلحطلب و متمایل به گفتوگو ظاهر میشود، نه ایران. چنین بازنماییای، نه یک انتخاب زبانی بیاهمیت، بلکه بخشی از فرآیند سیاسیسازی روایت است؛ فرآیندی که میتواند در مراحل بعدی پیامدهای حقوقی و دیپلماتیک ملموسی به همراه داشته باشد.
به این ترتیب، پروندهی جزایر سهگانهی ایرانی نمونهای عینی از همان سازوکار «قدرت روایت» است که در ژئوپلیتیک معاصر نقش تعیینکنندهای ایفا میکند. وقتی یک بازیگر خارجی با تأکید بر گفتوگو و حل مسالمتآمیز اختلاف، خود را در جایگاه صلحطلب و منطقی معرفی میکند، عملاً چارچوب فهم مسئله را پیش از هر اقدام حقوقی یا میدانی شکل داده است.
سیاست خارجی چین: تجارت، ثبات و پیشبینیپذیری
با روی کار آمدن شی جینپینگ، عصر جدیدی در تحولات سیاستهای داخلی و خارجی چین آغاز شد. در این دیدگاه، رفع نیازها و مشکلات داخلی در گرو برقراری روابط امن، باثبات و مبتنی بر منافع ملی با دیگر کشورها قرار گرفت؛ روابطی که نه ایدئولوژیک و شعاری، بلکه شفاف، مبتنی بر معامله، کمریسک و سودآور است.
در همین راستا قطب نمای سیاست خارجی پکن همواره با رویکرد حفظ وضعیت موجود و جلوگیری از بروز تنشها در مناطق امن خود در گردش است. نمونهی بارز این رویکرد، میانجیگری چین میان ایران و عربستان سعودی است، که علاوه بر ایجاد محیط امن برای منافع انرژی، زمینهساز ثبات سیاسی و منطقهای شد در حالی که ایران این اقدام را عمدتاً مبتنی بر روابط برادری و حسننیت تعبیر کرد، چین، محوریت اصلی را بر تحکیم ثبات منطقهای و حفاظت از منافع اقتصادی و مسئله تامین امنیت انرژی خود تعریف کرده بود.
این سیاست خارجی مبتنی بر مدیریت ریسک و کاهش تنشها در روابط چین با تمامی کشورها قابل مشاهده است. پکن همواره نشان داده که در روابط خارجی، نه ایدئولوژی و مفاهیمی مانند جهان چندقطبی یا ضد هژمونی جایگاه تعیینکنندهای دارد و نه شعارهای نظری، بلکه پکن با همه کار میکند، آنچه برایش مهم است امنیت و ثبات تجارت، زنجیرهی تامین انرژی، شفافیت و پیشبینیپذیری اقتصادی است. برای چین، شراکت راهبردی بدون ثبات اقتصادی، مفهومی تهی است؛ از این رو، در منازعاتی که به زنجیره منافع تجاریاش آسیب برساند، جانب بازیگر کمریسکتر را میگیرد.
حمایت اخیر چین از ادعاهای امارات نیز باید در همین چارچوب تحلیل شود؛ چرا که از دیدگاه پکن، ایران بازیگری پرریسک، پرهزینه، غیرشفاف و کمتر قابل پیشبینی است، در حالی که امارات با نمایش طرفداری از گفتوگو و حل مسالمتآمیز اختلاف، گزینهای کمریسک و ثباتآفرین به نظر میرسد.
به این ترتیب، مواضع چین در منطقه، بهویژه در حمایت از ادعاهای امارات، نه صرفاً یک اقدام سیاسی منفرد بلکه بخشی از سیاست خارجی مبتنی بر ثبات، پیشبینیپذیری و مدیریت ریسک است. این رویکرد نشان میدهد که بازیگران بزرگ جهانی چگونه با ارزیابی ریسکها و فرصتها، روایتها را شکل داده و زمینهی عملیاتی کردن آنها را فراهم میکنند.
نکته عملی دیگر در تایید ادعای فوق تحلیل تفاوت سیاست خارجی چین و رویکرد این کشور نسبت به تایوان و جزایر سهگانهی ایرانی است. تایوان عملاً یک کشور مستقل است اما چین همچنان با استناد به روایت تاریخی و اصل «یک چین واحد» چشم طمع به آن دارد، اما در پرونده جزایر سهگانه، چین در جهت عکس دیدگاه تاریخی و سرزمینی خود در رابطه با تایوان از امارات حمایت میکند و به دنبال بازیگر کمریسک و ثباتآفرین میرود.
این مقایسه نشان میدهد که در سیاست خارجی چین، امنیت و ثبات اقتصادی، قابلیت پیشبینی و مدیریت ریسک اولویت دارد، نه صرفاً اصول تاریخی یا ایدئولوژیک و هم پیمانی. برای ایران، این درس میتواند راهنمایی باشد برای تمرکز بر تثبیت کنترل عملی، روایت حقوقی و حضور واقعی در جزایر سهگانه، تا جایگاه کشور در برابر فشارهای خارجی تقویت شود.
ایران و امارات در ترازوی منافع چین
از منظر چین، ارزیابی ریسک و ثبات اقتصادی در روابط منطقهای اولویت اصلی است. ایران، با روابط پرتنش خود با همسایگان، تهدیدهای بالقوه علیه اسرائیل و پایگاههای آمریکایی، تحریمهای بینالمللی و مراودات اقتصادی پرهزینه، بازیگری پرریسک و کمتر پیشبینیپذیر محسوب میشود. افزون بر این، حمایت ایران از گروههای مقاومت علیه اسرائیل، پتانسیل افزایش تنشها و تهدید ثبات منطقهای را به همراه دارد.
در مقابل، امارات با ایجاد محیط امن و باثبات اقتصادی، تبدیل به هاب تجاری و اقتصادی منطقه شده است؛ حضور پرشمار تجار با ملیت های مختلف، شرکت های بزرگ و سرمایه گذاران کلان دقیقا همان چیزی است که پکن در پی آن است، بازار امن! این شرایط، امارات را به گزینهای کمریسک و جذاب برای سیاست خارجی چین تبدیل کرده است؛ بازیگری که هم منافع اقتصادی پکن را تضمین میکند و هم از تنشهای منطقهای فاصله دارد.
به این ترتیب، در ترازوی منافع چین، ایران و امارات نه تنها بر اساس نزدیکی یا دوری ایدئولوژیک، بلکه بر اساس میزان ریسک، ثبات اقتصادی و قابلیت پیشبینی، وزندهی میشوند؛ روندی که بار دیگر نشان میدهد چگونه قدرت روایت و تحلیل ریسک در سیاست خارجی چین میتواند مسیر تحولات منطقهای و بازنمایی بازیگران در عرصه بینالملل را تعیین کند.
پیامدهای حقوقی و سیاسی بازتعریف مسئله
بازتعریف روایتها در پروندهی جزایر سهگانه نه تنها یک چرخش ژئوپلیتیک، بلکه پیامدهای حقوقی و سیاسی مهمی برای ایران به همراه دارد. همانطور که در بخشهای پیشین نشان داده شد، قدرت روایت میتواند مقدم بر تحولات حقوقی یا میدانی، زمین بازی را دگرگون کند. اما وقتی این تغییر روایت با حمایت بازیگران بینالمللی تقویت میشود، اثرات آن در عرصهی عملی بسیار عمیقتر است.
ایران در مقابل این تلاش برای بازتعریف، نمیتواند صرفاً به اعلام موضع و بیانیه ها اکتفا کند. تجربه تاریخی و حقوقی حاکمیت ایران بر جزایر-که بر اساس اسناد تاریخی از قرن نوزدهم و حتی پیش از تأسیس امارات تثبیت میشود – نشان میدهد مالکیت این جزایر بخشی از تاریخ جغرافیایی ایران بوده و هست، حتی زمانی که در روند واگذاری حاکمیت بحرین در اوایل دههی ۱۹۷۰، پای جزایر سهگانه نیز میانجیگریهایی صورت گرفت که بهصورت حقوقی روشن بود اما بعدها محل اختلاف باقی ماند.
تلاشهای دیپلماتیک ایران برای ارائهی پیشینهی تاریخی و حقوقی، مانند آنچه دکتر محمدجواد ظریف در نشست دوحه ۲۰۲۵ مطرح کرد، اهمیت اساسی دارد. او با استناد به تاریخ و اصول مسلم حقوق بینالملل تأکید کرد که مسائل سرزمینی قابل معامله یا بحث حقوقی در مجامع بینالمللی نیستند و باید به سابقهی حق حاکمیت توجه شود.
اگرچه دیوانهای بینالمللی معمولاً صلاحیت ورود به مناقشات ارضی را ندارند، اما اصرار بر روایتهای امارات و پذیرش این روایتها توسط بازیگران قدرتمند میتواند به سازوکارهای سیاسی بینالمللی مانند محکومیتها، قطع روابط، فشارهای دیپلماتیک و حتی تحریمها منجر شود. حمایت شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه اروپا، روسیه و چین از روایت امارات، ایران را تحت فشار قرار میدهد و به بازسازی یا تحکیم اختلافی کمک میکند که ریشه در سالهای ۱۹۰۳ و پیش از تأسیس کشور امارات متحده داشته و توسط بریتانیا در منطقه بنیان نهاده شده است.
این وضعیت نشان میدهد که در عصر ژئوپلیتیک روایتها، ابزارهای حقوقی صرف بدون مواجهه با میدان روایت و بازنمایی نخواهند توانست موضع ایران را تقویت کنند؛ بلکه نیاز به اقدامات عملی، ایجاد روایتهای متقن حقوقی و حضور فعال در سازوکارهای دیپلماتیک و رسانهای دارد تا از تبدیل این اختلاف به ابزاری برای فشار سیاسی و حقوقی علیه ایران جلوگیری شود.
جزایر سهگانه، راهبردهای ایران برای تثبیت موقعیت
با این حال، تجربهی جهانی نشان میدهد که کنترل عملی و مؤثر بر سرزمین، همراه با روایت حقوقی و تاریخی، یکی از مؤثرترین ابزارها برای تثبیت حاکمیت است. نمونهی بارز این موضوع، اقدامات روسیه در اشغال و انضمام کریمه است. روسها با استناد به روایت تاریخی و اهمیت ژئوپلیتیک کریمه، علیرغم مخالفتها و تحریمهای بینالمللی، کنترل مؤثر خود را تثبیت کردند. این پرونده، درس مهمی برای ایران ارائه میدهد: صرف اعلام موضع بدون حضور عملی کافی، در مقابل روایتهای تقویتشده توسط بازیگران خارجی، نمیتواند امنیت و حاکمیت واقعی را تضمین کند.
در چارچوب جزایر سهگانه، ایران میتواند با اتخاذ راهبردی جامع و چندوجهی، اقدامات زیر را در راستای تثبیت موقعیت خود به انجام رساند:
۱. حقوق بینالملل و کنترل مؤثر: اصل effectivités نشان میدهد کشوری که حاکمیت عملی و مستمر بر سرزمین دارد، در اثبات حق خود شانس بیشتری دارد. ایران از سال ۱۹۷۱ تاکنون کنترل عملی بر جزایر دارد و اسناد تاریخی و نقشههای قدیمی این ادعا را تقویت میکنند.
۲. توسعه داخلی و حضور واقعی مردم: تقویت زیرساختها، ایجاد فرصتهای اقتصادی، گسترش خدمات عمومی، افزایش جمعیت بومی، بندر و فرودگاه فعال و طرحهای گردشگری میتوانند حضور مدنی و غیرنظامی ایران را پررنگ کنند و تثبیت عملی موقعیت کشور را تضمین کنند.
۳. دیپلماسی منطقهای و بینالمللی: ایران میتواند سیاستی دوگانه اتخاذ کند؛ از یک سو، اصل حاکمیت غیرقابل مذاکره و از سوی دیگر، مدیریت اختلاف بر سر مسائل غیرحاکمیتی برای کاهش تنش و تقویت جایگاه بینالمللی، از جمله استفاده از نهادهایی مانند یونسکو برای ثبت میراث طبیعی.
۴. دیپلماسی رسانهای و جنگ روایتها: تولید محتوای چندزبانه، انتشار مستندها و مقالات در اندیشکدهها و دانشگاههای معتبر جهان، و استفاده از شبکههای اجتماعی برای رساندن پیام مستقیم به افکار عمومی منطقه و جهان.
در نهایت، جزایر سهگانه امروز تحت کنترل عملی ایران هستند، اما تثبیت موقعیت نیازمند یک راهبرد جامع است؛ ترکیبی از اقدامات حقوقی، توسعهای، دیپلماتیک و رسانهای، با درسآموزی از تجربهی جهانی مثل کریمه. تنها با چنین رویکردی، ایران میتواند جایگاه خود را در این پرونده قدیمی محکم کند و مقابله با بازتعریف روایتها و فشارهای خارجی را به شکلی مؤثر مدیریت کند.


نظر شما :