پیامدهای عملی و پیام القایی یک روایت سیاستی برای سیاست خارجی تهران
عربستانِ موازنهگر در بحران ایران و اسرائیل
نویسنده: معصومه علیانپور، دکتری روابط بینالملل و تحلیلگر مسائل سیاسی و بین المللی
دیپلماسی ایرانی: مقاله منتشرشده توسط مرکز مطالعات خاورمیانه ترکیه، در ظاهر تحلیلی از رفتار عربستان سعودی در جریان بحران ایران و اسرائیل ارائه میدهد، اما در سطحی عمیقتر، تلاشی برای بازتعریف جایگاه عربستان در نظم امنیتی خاورمیانه است. اهمیت این متن برای سیاست خارجی ایران، نه صرفاً در توصیف رویدادها، بلکه در نوع روایتی است که از نقش عربستان، ماهیت ایران و قواعد بازی منطقهای ارائه میکند.
در این مقاله، عربستان نه بهعنوان بازیگری تقابلی و نه بهعنوان میانجی بیطرف، بلکه بهمثابه یک موازنهگر فعال معرفی میشود؛ کشوری که هدف اصلیاش نه حمایت از ایران و نه همراهی با اسرائیل، بلکه کنترل دامنه بحران و حفاظت از نظم امنیتی خلیج فارس است. این تصویر، مستقیماً با منافع و محدودیتهای سیاست خارجی ایران گره میخورد.
رفتار عربستان در جریان جنگ دوازدهروزه ایران و اسرائیل، در نگاه نخست نشانهای از بیطرفی و دیپلماسی فعال به نظر میرسد. محکومیت صریح حملات اسرائیل به ایران، تماس مستقیم با مقامات ایرانی و تأکید مداوم بر راهحل دیپلماتیک، همگی مؤید این برداشت هستند. اما این بیطرفی، بیطرفی خنثی نیست. عربستان در هیچ مقطعی مشروعیت کنش نظامی ایران را به رسمیت نمیشناسد و همواره تهران را به خویشتنداری فرامیخواند. این رفتار نشان میدهد که دیپلماسی عربستان نه برای تغییر موازنه منطقهای، بلکه برای مهار رفتار ایران در چارچوب نظم امنیتی مطلوب ریاض طراحی شده است.
از منظر سیاست خارجی ایران، این نکته بسیار مهم است: عربستان دیگر ایران را دشمن ایدئولوژیک مطلق تصویر نمیکند، اما همچنان آن را یک متغیر امنیتی پرریسک میداند که باید مدیریت شود. آشتی سال ۲۰۲۳ میان تهران و ریاض، بیش از آنکه به معنای همگرایی راهبردی باشد، تلاشی برای کاهش هزینههای تقابل مستقیم بوده است. بحران اخیر نشان داد که این آشتی، بهمحض احساس تهدید مستقیم علیه خلیج فارس، بهسرعت در اولویتبندی امنیتی عربستان عقب مینشیند.
نقطه عطف واقعی این تغییر، حمله ایران به پایگاه آمریکایی در قطر بود. این اقدام، آستانه تحمل عربستان را بهوضوح آشکار کرد. تا پیش از آن، ریاض تلاش میکرد میان محکومیت اسرائیل و حفظ کانال گفتوگو با ایران تعادل برقرار کند. اما با ورود تهدید به خاک خلیج فارس، عربستان بیدرنگ به منطق بازدارندگی سخت بازگشت، همکاری امنیتی با ایالات متحده را تقویت و ایران را بهعنوان تهدید مستقیم امنیت منطقهای بازتعریف کرد. این واکنش نشان میدهد که دیپلماسی عربستان تنها تا جایی معتبر است که امنیت خلیج فارس بهطور مستقیم به چالش کشیده نشود.
در این چارچوب، سیاست خارجی ایران با یک واقعیت ساختاری مواجه است. روابط تهران و ریاض نه به سمت دشمنی آشکار بازگشته و نه به سمت شراکت پایدار حرکت کرده است. آنچه شکل گرفته، نوعی رابطه مبتنی بر «تنظیم رقابت» است؛ رابطهای که در آن گفتوگو ممکن است، اما خطوط قرمز امنیتی بهشدت محدودکننده باقی میمانند. هر کنش منطقهای ایران که از نگاه عربستان تهدیدی مستقیم علیه خلیج فارس تلقی شود، میتواند موازنه رفتاری ریاض را بهسرعت به سمت ائتلاف امنیتی با ایالات متحده سوق دهد.
در کنار این پیامدهای عملی، مقاله حامل یک پیام گفتمانی روشن نیز هست. متن میکوشد عربستان را بهعنوان ستون ثبات و بازیگر ضروری در مدیریت امنیت خاورمیانه بازنمایی کند. در این روایت، عربستان کشوری است که هم توان گفتوگو با ایران را دارد، هم اجماع عربی و اسلامی ایجاد میکند و هم پل ارتباطی با قدرتهای غربی باقی میماند. این تصویر، بهویژه برای مخاطب غربی، این پیام را القا میکند که بدون نقش فعال عربستان، مهار بحرانهای منطقهای ممکن نیست.
همزمان، بازنمایی ایران در مقاله واجد دلالتهای مهمی است. ایران نه بهعنوان قربانی اصلی تجاوز، بلکه بهعنوان بازیگری معرفی میشود که رفتار آیندهاش تعیینکننده مسیر بحران است. بهطور ضمنی، اگر تنشها تشدید شود، مسئولیت آن نه متوجه اسرائیل، بلکه متوجه واکنش ایران خواهد بود. این چارچوب روایی، فشار هنجاری را از اسرائیل دور و تمرکز را بر مهار ایران متمرکز میکند.
از این منظر، پیام نهایی مقاله برای ایران روشن است: گفتوگو پذیرفتنی است، اما تنها در چارچوب نظمی که عربستان و متحدانش آن را تعریف میکنند. دیپلماسی مطلوب نویسنده، دیپلماسیای است که رفتار ایران را محدود کند، بدون آنکه ساختار امنیتی مبتنی بر حضور ایالات متحده و نقش محوری عربستان به چالش کشیده شود.
برای سیاست خارجی ایران، درک این پیام القایی اهمیت حیاتی دارد. چالش اصلی تهران صرفاً رفتار عربستان نیست، بلکه روایتی است که در حال تثبیت جایگاه عربستان بهعنوان تنظیمکننده نظم امنیتی منطقهای است. هرگونه خوشبینی افراطی نسبت به تغییر ماهیت روابط تهران و ریاض، میتواند به خطای محاسباتی منجر شود. روابط دو کشور وارد مرحلهای شده که در آن، نه ایدئولوژی و نه مصالحه، بلکه مدیریت تهدید و کنترل بحران منطق غالب است.


نظر شما :