درآمدی بر یک چالش ملی و فرا-حکمرانی (بخش اول)
نگاهی تحلیلی به پیامدهای درخواست کاهش بُرد موشکی توسط آمریکا و همپیمانانش
نویسندگان: فریدون علیمازندرانی، حسن فتاحی، مصطفی روستایی
دیپلماسی ایرانی: مقالهی حاضر بر آن است تا از جایگاه ناظر تحلیل گر، نگاهی داشته باشد به یکی از پیچیدهترین موارد مورد اختلاف میان ایران و آمریکا که میتوان بهصورت ضمنی از آن با عنوان غرب هم یاد کرد؛ زیرا بهجز آمریکا چندین کشور غربی، از جمله تروئیکای اروپایی، با آمریکا بر سر این موضوع همصدا هستند. موضوع برد موشکی ایران از دیرباز و بهویژه پس از رونمایی و نیز ارتقای دانشِ ساخت و پرتاب موشک و دیگر پرتابهها، همواره محل مناقشه بوده است. در نوشتن این مقاله چند مورد را فرض گرفتهایم که عبارتند از:
۱. نویسندگان نوشتن مقالهای تحلیلی در این باره را ضروری میدانند زیرا دربارهی این موضوع، چه از سوی موافقان و چه از سوی مخالفان، استدلالهای درست و روشنگرانه ارائه نشده است. نویسندگان این مقاله، با اولویت دادن به «منافع ملی» از مخالفان پذیرفتن کاهش برد موشکی هستند و آن را «خط قرمز پررنگی» تلقی میکنند. همچنین نویسندگان بر این باورند که میتوان دربارهی چرایی نپذیرفتن این شرط/پیششرط از سوی ایران با کشورهای دیگر – اعم از دوست یا دشمن – مذاکره کرد و با استدلال نشان داد که این موضوع هم برخلاف منافع ملی و ژئوپلیتیکی ایران است و هم برخلاف طرح ادعایی صلح پایدار در خاورمیانه؛
۲. هدف اصلی نویسندگان این مقاله یادآوری وظیفهی ملی – میهنی در صیانت از منافع ملی ایران است. اساساً وظیفهی هر حکمرانی در بازهی زمانی حضورش در قدرت این است که پاسبان تمامعیار منافع ملی باشد، و اگر جز این باشد خطای نابخشودنی تلقی خواهد شد؛
۳. نویسندگان بر این باورند که مردم باید از چرایی اهمیت برد موشکی در ساختار حکمرانی در سپهر ژئوپلیتیکی ایران آگاه شوند. این مقاله درصدد است بخشی از این آگاهسازی را تسهیل کند؛
۴. نویسندگان بر این باورند که مسئلهی برد موشکی در جوّ سیاسی ایران امروز از حالت تکنیکی خارج شده و به موضوعهای دیگر کشور، ازجمله تحریمها یا آشفتگی و فساد اقتصادی یا فشارهای اجتماعی گره خورده است. در این میان رسانههای خارج از کشور و تندرویهای داخل هر دو به حق برد موشکی ایران آسیب وارد میسازند. ما تلاش کردهایم نشان دهیم این موضوع مسئلهای فنی – نظامی – امنیتی – ژئوپلیتیکی است و نباید دچار سطحینگری و سیاستورزیهای نابخردانه قرار گیرد؛
۵. رویکرد نویسندگان این مقاله بر این اصل استوار است که باید با تمام طرفها – اعم از دوست و دشمن – مذاکره کرد و در میز مذاکره در برخی موارد وارد بازی برد – برد شد و در برخی موارد نشان داد که بنا بر منافع و مصالح ملی – منطقهای – میدانی امکان تغییر دکترین وجود ندارد یا بسیار دشوار است؛
۶. در این مقاله تمرکز نویسندگان روی مسئلهی برد موشک بوده و به موضوع درستی یا نادرستی سیاست کشور مبنی بر اولویتبخشی ساختار آفندی و پدافندی کشور به سامانههای موشکی پرداخته نشده است؛
۷. در این مقاله تمرکز نویسندگان روی برد موشکهای ایران بوده و به نقد و بررسی ریلگذاری سیاسی – فناورانهی ساختار موشکی پرداخته نشده است؛
۸. در نهایت باردیگر تاکید میکنیم که مسئلهی برد موشکی امری «فرا-حکمرانی» است و گره خورده با «منافع ملیِ مستقل از ساختار حکمرانی». نویسندگان تاکید دارند که اصل و اساس «ایران» است و توسعهی گرهخوردهی ایران به امنیت ژئوپلیتیکی – نظامی در خاورمیانه و مقیاسهای بزرگتر.
یک: اهمیت ساختاری قدرت موشکی در دکترین امنیت ملی ایران
در ساختار امنیتی حکومت کنونی ایران – جمهوری اسلامی، موشک نه یک جنگافزار مکمل، بلکه یکی از بنیادیترین ارکان بازدارندگی و تضمین بقاست. تجربههای تاریخی حکومت کنونی ایران در چهار دههی گذشته، از جنگ ۸ سالهی ایران و عراق تا رویاروییهای مستقیم و نامستقیم با ایالات متحده و اسرائیل، مجموعهای از تهدیدات مداوم و ساختاری ایجاد کرده که در آن، در نهایت افسوس، اتکا به نیروی هوایی پیشرفته یا اتحادهای نظامی خارجی اساساً ممکن نبوده است. در این چارچوب، توسعهی موشکهای بالستیک/ پرتابیک و کروز نه تنها یک انتخاب نظامی، بلکه پاسخی ضروری به ترکیب نامتوازن قدرت در منطقه و فقدان حمایتگر خارجی برای امنیت ایران بوده است. به همین دلیل، هر طرحی که هدف آن محدود کردن این توانمندی باشد، در واقع به قلب دکترین دفاعی «ایران» ضربه میزند، نه به یک ابزار فرعی و قابلچشمپوشی.
کاهش برد موشکهای ایران به ۵۰۰ کیلومتر، پیشنهادی که بارها توسط ایالات متحده و برخی بازیگران منطقهای مطرح شده، در ظاهر محدودیتی فنی به نظر میرسد؛ اما این محدودیت تأثیراتی به مراتب عمیقتر از یک عدد یا یک پارامتر مهندسی دارد. در واقع، چنین محدودیتی میتواند ساختار بازدارندگی ایران را از بنیان مخدوش کند، چرا که برد موشکی در ژئوپلیتیک خاورمیانه فقط یک «فاصله» نیست، بلکه تعیینکنندهی گسترهی تهدید، عمق دفاعی، توان ضربت دوم، آزادی مانور و جایگاه بازیگر در محیط امنیتی پیچیدهی منطقه است. کاهش برد، ایران را از یک قدرت بازدارنده با قابلیت تهدید اهداف راهبردی رقبا به یک بازیگر محدودشده و آسیبپذیر تبدیل میکند.
اهمیت موشکی برای ایران نه از سر علاقه به رقابت تسلیحاتی، بلکه از دل تاریخ برآمده است. ایران در طول جنگ ایران–عراق با حجم انبوهی از حملات موشکی صدام مواجه شد، اما در آن زمان، به دلیل نداشتن توان دفاع موشکی کافی یا نیروی هوایی پرتعداد، عملاً امکان پاسخگویی متقارن را نداشت. ذکر این نکته ضروری است که در دورهی جنگ هشت سالهی ایران و عراق، نیروی هوایی ارتش ایران با در اختیار داشتن جنگندههای بیمانندی همچون اف-۴ و اف-۵ و در صدر آنها، اف-۱۴که همگی آمریکایی بودند، تا سالهایپایانی جنگ دست برتر را داشت و هرگز روزی در طول جنگ نبود که نیروی هوایی ماموریتهای محول شده را به انجام نرساند.
این واقعیت تلخ، که نداشتن موشک در جنگ هشتساله امنیت ملی ایران را تا آستانه فروپاشی پیش برد، یکی از اصلیترین زمینههای شکلگیری دکترین موشکی ایران شد. ایرانی که در دهه ۱۹۸۰ مورد حمله قرار گرفت و قدرتهای جهانی سکوت اختیار کردند، دیگر نمیخواست هیچگاه در موقعیتی قرار گیرد که برای دفاع از موجودیت خود به دیگران وابسته باشد. از همین رو، توسعه موشکی به یکی از معدود حوزههایی تبدیل شد که ایران توانست آن را بدون اتکا به واردات گسترده و با تکیه بر توانایی بومی پیش ببرد.
افزون بر این، موقعیت ژئوپلیتیکی ایران، که در مرکز مجموعهای از دشمنیها، رقابتها و ائتلافهای خصمانه قرار دارد، ماهیتاً ایجاب میکند که ایران از توان بازدارندگی قابلاتکا برخوردار باشد. همسایگانی با روابط شکننده، محیطی که در آن نیروهای ایالات متحده در کشورهای متعدد پایگاه دارند، و تهدید دائمی اقدامات غیرمنتظره از سوی اسرائیل یا ائتلافهای منطقهای، همگی بر ضرورت وجود یک ستون دفاعی پایدار و تا حد ممکن بومی تأکید میکنند. در چنین فضایی، موشکهای ایران نه یک ابزار تهاجمی، بلکه بیمهنامهی بقای کشور تعبیر میشوند. آنان که در بیرون از این جغرافیا قرار دارند و محدودسازی موشکی را راهی برای «ثبات منطقه» معرفی میکنند، اغلب از این واقعیت غافلاند که ایران فاقد اتحادهای نظامی، سپر دفاعی فراگیر، یا قدرت هوایی پیشرفته است و تنها اتکای حقیقیاش، توان ضربت دوربرد و توانایی پاسخگویی سریع و مؤثر است.
از دیدگاه نظریههای امنیت بینالملل نیز بازدارندگی بر پایهی «تهدید معتبرِ تحمیل هزینه» تعریف میشود. یعنی بازیگری که توانایی وارد کردن ضربهای چشمگیر به دشمن را داشته باشد، حتی اگر قصد استفاده از آن را نداشته باشد، میتواند از احتمال تهاجم بکاهد. محدودسازی برد موشکهای ایران دقیقاً این قابلیت را هدف قرار میدهد. هنگامی که ایران قادر باشد اهداف راهبردی در برخی کشورهای اطراف یا پایگاههای برخی کشورهای مستقر در منطقه را در شعاع بیش از ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ کیلومتر تهدید کند، این توانایی بهتنهایی میتواند رفتار دشمنان را تعدیل کند. اما اگر این تهدید به ۵۰۰ کیلومتر کاهش یابد، عملاً اکثر اهداف راهبردی خارج از دسترس قرار میگیرند، و این یعنی «بازدارندگی ایران فرو میریزد»، بدون آنکه حتی یک شلیک صورت گرفته باشد.
در اینجا باید به تفاوت میان «بازدارندگی» و «قابلیت دفاعی» نیز توجه کرد. دفاع یعنی مقاومت در برابر حمله؛ اما بازدارندگی یعنی جلوگیری از وقوع حمله. ایران به خوبی میداند که در مقابل قدرت هوایی آمریکا یا اسرائیل، توان دفاع فعال محدودی دارد. اما وقتی بتواند در صورت وقوع حمله، ضربهای سنگین و غیرقابلپیشبینی به دشمن وارد کند، این واقعیت به خودی خود از آغاز جنگ مانع میشود. بنابراین، موشکهای دوربرد برای ایران ابزار دفاع نیستند، بلکه ابزار جلوگیری از آغاز جنگاند. محدودسازی برد، این ابزار را از کار میاندازد و ایران را به یک وضعیت بسیار آسیبپذیر وارد میکند.
از بُعد سیاست خارجی نیز، توان موشکی ایران نقش تعیینکنندهای در حفظ وزن ژئوپلیتیکی کشور دارد. در چهار دههی گذشته، ایران در معادلات منطقهای به یک بازیگر مؤثر تبدیل شده؛ نه صرفاً از طریق نفوذ سیاسی، بلکه از طریق ایجاد یک چتر بازدارنده که اجازه میدهد همپیمانان منطقهای ایران در لبنان، سوریه، عراق و یمن بدون اینکه دشمنان بتوانند بهسادگی و بدون هیچ مقاومتی، به حملات نابودکننده دست بزنند، به بقا ادامه دهند. برد بلند موشکی در واقع نوعی «سپر راهبردی» برای محور نفوذ منطقهای ایجاد کرده که نبود آن، به شکل مستقیم نفوذ منطقهای ایران را کاهش خواهد داد.
محدودسازی موشکی بهظاهر اقدامی تسلیحاتی است، اما در واقع پروژهای است که قصد دارد جایگاه ایران را در نظم امنیتی خاورمیانه بازتعریف کند. این اقدام، ایران را از یک قدرت توانمند در ضربهزدن به اهداف دشمن، به کشوری تبدیل میکند که مجبور است برای تهدید حتی نزدیکترین دشمنان، داراییهای خود را کنار مرزها قرار دهد. این انتقال از «عمق» به «لبه»، عملاً ایران را از بازیگری با قدرت مانور گسترده به بازیگری با قدرت محدود تقلیل میدهد.
در نهایت، مقدمهی این مقاله باید با یک واقعیت محوری خاتمه یابد: «در خاورمیانه، قدرت موشکی نه صرفاً یک ابزار نظامی، بلکه زبان اصلی تعامل امنیتی است». ایران اگر برد موشکی خود را از دست بدهد، زبان بازدارندگی خود را از دست داده است. کشورهایی که خواهان محدودیت ایران هستند، بهخوبی میدانند در محیطی که سپرهای دفاع هوایی چندلایه، اتحادهای نظامی گسترده، پایگاههای مشترک و قدرت هوایی سنگین وجود دارد، تنها چیزی که ایران را از حملات گسترده محافظت میکند، همین قدرت موشکی است. در نتیجه کاهش برد موشکی به ۵۰۰ کیلومتر، نه یک اقدام اعتمادساز، بلکه یک تلاش ساختاری برای خلع سلاح ایران در سطح راهبردی است.
ادامه دارد...


نظر شما :