درآمدی بر یک چالش ملی و فرا-حکمرانی (بخش دوم)
پیامدهای عملیاتی و میدانیِ کاهش برد موشکی به ۵۰۰ کیلومتر
نویسندگان: فریدون علیمازندرانی، حسن فتاحی، مصطفی روستایی
دیپلماسی ایرانی: کاهش برد موشکهای ایران به ۵۰۰ کیلومتر، در ظاهر یک محدودیت فنی است، اما در سطح عملیاتی، پیامدهایی دارد که ستونهای دکترین نظامی ایران را در هم میشکند. در ساختار کنونی دفاعی ایران، موشکهای بالستیک/پرتابیک میانبرد و دوربرد، امکان «عمق دفاعی»، «بقای سامانه»، «پراکندگی گسترده» و «توان ضربت دوم» را فراهم میکنند. این چهار عنصر، پایههای اصلی بازدارندگی ایران در برابر دشمنانی است که از لحاظ هوایی، دریایی و فناوری ISR (استخباراتی/ اطلاعاتی، شناسایی و ردگیری) برتری قاطع دارند. محدود کردن برد به ۵۰۰ کیلومتر، هر چهار پایه را متزلزل میکند و ایران را وادار میسازد تا داراییهای راهبردی خود را از محیطهای امن داخلی، به مرزهای آسیبپذیر منتقل کند. این انتقال، اساساً شبیه آن است که کشوری سپر دفاعی خود را از قلب سرزمین، به لب مرزهای دشمن ببرد؛ اقدامی که در استراتژی نظامی مدرن تقریباً یک خودکشی عملیاتی محسوب میشود.
نخستین پیامد این محدودیت، «اجبار به استقرار مرزی» است. ایران امروز میتواند از عمق جغرافیایی گسترده خود استفاده کند و موشکهایی با برد هزاران کیلومتر را از نقاط امن، پنهان، کوهستانی و سختهدف قرارده، شلیک کند. اما با کاهش برد، این مزیت حیاتی از میان میرود و نقطهی شلیک باید تا حد ممکن به هدف نزدیک شود. این یعنی لانچرها باید در نوارهای باریک نزدیک مرز عراق، پاکستان، آذربایجان، افغانستان یا خلیج فارس مستقر شوند؛ جایی که دشمن با ابزارهای شناسایی مدرن، قادر است «نود درصد و حتی بیشتر تحرکات نظامی» را زیر نظر بگیرد. همانطور که تجربهی جنگهای اخیر نشان داده، پهپادهای جاسوسی، ماهوارههای مدار پایین، حسگرهای الکترونیک و واحدهای عملیات ویژهی دشمن در این مناطق فعالاند و میتوانند تحرکات زمینی را بهصورت زنده به اتاقهای فرماندهی منتقل کنند. موشکی که در مرزها مستقر میشود، عملاً از نظر اطلاعاتی «شفاف» است و این یعنی نابودیِ بقاپذیری.
در چنین شرایطی، امکان «حملهی پیشدستانهی دشمن» بهطرزی بیسابقه افزایش مییابد. وقتی دشمن میداند سامانههای حیاتی ایران در نوارهای محدود و شناختهشده مستقر شدهاند، بهراحتی میتواند برنامهی یک حملهی دقیق چندمرحلهای را اجرا کند: نخست حملهی پهپادی یا موشکی برای نابودی لانچرها، سپس حملهی هوایی برای تکمیل کار، و در صورت نیاز عملیات زمینی برای پاکسازی منطقه. این وضعیت با مفهوم «ضربهی اول پاککننده» (First Strike Clearing) منطبق است؛ مفهومی که در راهبرد نظامی اسرائیل و ایالات متحده بارها استفاده شده است. سامانهای که در عمق سرزمینی پنهان بود، حالا در تیررس مستقیم اولین حمله قرار میگیرد و توان پاسخدهی ایران را در همان لحظات ابتدایی فلج میکند.
پیامد خطرناک دیگر، «از بین رفتن پراکندگی راهبردی» است. پراکندگی، یکی از مهمترین اصول دفاع موشکی در جهان است. کشورهایی مانند چین و کره شمالی بخش بزرگی از بازدارندگی خود را بر پایهی پراکندگی گستردهی موشکهایشان استوار کردهاند. وقتی موشکها هزاران کیلومتر برد دارند، میتوانند در عمق سرزمین پنهان شوند و دشمن برای یافتنشان ناچار به جستوجو در قلمرویی عظیم است. اما با کاهش برد، تمامی این داراییها باید در نوارهایی بسیار محدود، تقریباً در چند ده نقطهی مرزی، مستقر شوند؛ نقاطی که دشمن بهراحتی میتواند آنها را در مدلسازیهای اطلاعاتی خود ثبت کند. این تمرکز اجباری، دشمن را قادر میسازد با چند حملهی همزمان، بخش بزرگی از توان موشکی ایران را از میان ببرد. ایران در چنین وضعیتی، برتری حیاتیِ «پراکندگی غیرقابلپیشبینی» را با «تمرکز قابلهدفگیری» جایگزین میکند؛ تغییری که در استراتژی نظامی به معنای کاهش چنددهبرابری بقاپذیری است.
بهعلاوه، «تحرک و جابهجایی لانچرها» – که در شرایط عادی یکی از مزیتهای عملیاتی ایران است -بهشدت محدود میشود. در حال حاضر، موشکهای میانبرد ایران از کوهستانها، بیابانها، دشتها و حتی بخشهایی از مرکز و شرق کشور قابلیت جابهجایی دارند. این تنوع جغرافیایی، دشمن را به تقسیم توان شناسایی و حمله مجبور میکند. اما با محدود شدن برد به ۵۰۰ کیلومتر، ایران ناچار است همهی لانچرها را در یک منطقهی باریک مرزی متمرکز کند که فاقد عمق مانوری است. در چنین محیطی، مفهوم «شلیک و گریز» که در تاکتیکهای موشکی ایران نقش کلیدی دارد، تقریباً بیمعنا میشود؛ زیرا مسیرهای فرار کم است، زمین باز است، و دشمن حضور پررنگتری دارد.
پیامد فاجعهبار دیگر، «افزایش احتمال غنیمتگیری سامانههای موشکی» است. اگر جنگی در مرزهای ایران رخ دهد، نیروهای دشمن در همان ساعات اول میتوانند به مناطق استقرار موشکها نزدیک شوند. در جنگهای مدرن، غنیمت گرفتن یک سامانهٔ موشکی، تنها یک ارزش نظامی نیست؛ یک پیروزی رسانهای و اطلاعاتی عظیم نیز هست. دشمنان ایران – از اسرائیل گرفته تا آمریکا – همیشه اشتیاقی جدی برای دستیابی به بخشهای باقیمانده از موشکهای ایران داشتهاند تا بتوانند:
• کدهای هدایت
• موتور
• فیوز
• فناوریهای سوخت
• معماری سازهای
را تحلیل کنند. اگر لانچرها در عمق کشور باشند، احتمال چنین رخدادی نزدیک به صفر است؛ اما نزدیک مرزها، این احتمال چندین برابر میشود و پیامدهای اطلاعاتی آن میتواند برای ایران ویرانگر باشد.
نکتهی مهم دیگر، «فشار لجستیکی عظیم» است که کاهش برد بر دوش ایران قرار میدهد. در حال حاضر، مخازن اصلی موشکها و فناوریهای حساس در عمق امن کشور ذخیره میشوند. اما با محدود شدن برد، هر بحران یا تنش منطقهای، ایران را مجبور میکند حجم قابلتوجهی از موشکها و قطعات حساس را از این مخازن مرکزی به مرزها منتقل کند. این روند، یک زنجیرهی تدارکاتی طولانی و آسیبپذیر ایجاد میکند که دشمن میتواند آن را با حملات محدود یا خرابکاری هدف قرار دهد. مسیرهای جابهجایی موشکها، که اغلب از بزرگراههای شناختهشده میگذرد، به نقاط ثابت برای کمین پهپادها و عملیات ویژه دشمن تبدیل میشوند. هر اختلال در این زنجیره، توان عملیاتی ایران را کاهش میدهد و فرصتهای حملهی زمانبندیشده را از بین میبرد.
در کنار این موارد، «تضعیف ساختار فرماندهی و کنترل» (C3I) نیز پیامدی جدی است. سامانههای موشکی دوربرد ایران از مزیت اتصال به شبکههای فرماندهی امن در عمق کشور بهرهمندند. اما اگر سامانهها مجبور شوند به مرزها منتقل شوند، نیاز به ایجاد شبکههای فرماندهی نزدیکتر، کمعمقتر و آسیبپذیرتر پدید میآید. خطوط ارتباطی این شبکهها سادهتر شنود میشود، امکان اختلال الکترونیک بیشتر میشود، و فرماندهی مرکزی در لحظات حساس جنگ با پیچیدگی بیشتری مواجه خواهد شد. در حقیقت، دشمن قادر خواهد بود با یک حملهی سایبری – الکترونیکی یا یک حملهی هدفدار به چند مرکز فرماندهی نزدیک مرز، کل توان موشکی ایران را مختل کند.
در جمعبندی این بخش، میتوان گفت که کاهش برد موشکها به ۵۰۰ کیلومتر نه تنها یک محدودیت تکنیکی نیست، بلکه اقدامی است که:
• استقرار امن را به استقرار خطرناک تبدیل میکند
• پراکندگی را به تمرکز آسیبپذیر بدل میکند
• قدرت مانور را کاهش و ریسک شناسایی را افزایش میدهد
• توان ضربهی اول دشمن را چند برابر میکند
• قدرت ضربهی دوم ایران را بهشدت کاهش میدهد
• شبکهی فرماندهی و کنترل را در معرض اختلال و فروپاشی قرار میدهد
• زنجیرهی تدارکاتی ایران را به یک نقطهضعف عملیاتی تبدیل میکند
اینها تنها بخش کوچکی از پیامدهای عملیاتیاند. در بخش سوم، وارد پیامدهای ژئوپلیتیکی و تغییرات توازن منطقهای آن خواهیم شد.
ادامه دارد...


نظر شما :