رودررو با فروپاشی سیاره‌ای

پیامدهای ناگوار جنگ‌های بزرگ و ضرورت یافتن سازوکار صلح‌آمیز

۳۱ شهریور ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۵۱۸۵ اخبار اصلی اقتصاد و انرژی خاورمیانه
حسن فتاحی، زهرا محبی‌پورکانی، فریدون علی‌مازندرانی و مصطفی روستایی در یادداشت مشترکی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسند: این مقاله نتیجه‌ی یک دورهمی اینترنتی بود که با دشواری بسیار برگزار کردیم و هرکدام از ما دیدگاه‌هایی را مطرح کردیم. در این مقاله تلاش کردیم نشان دهیم که اگر جنگ دربگیرد، چه خواهد شد و پیامدهای آن چیست؛ و وقتی پیامدها را بخوانید درمی‌یابید که چرا تلاش برای صلح – به‌ویژه صلح بزرگ‌مقیاس منطقه‌ای یا جهانی ضروری است.
پیامدهای ناگوار جنگ‌های بزرگ و ضرورت یافتن سازوکار صلح‌آمیز

حسن فتاحی، زهرا محبی‌پورکانی، فریدون علی‌مازندرانی، مصطفی روستایی

دیپلماسی ایرانی: این روزها یکی از دغدغه‌های اصلی ما ایرانی‌ها جنگ شده است. شاید به‌جز کودکان کمتر از چهار یا سه‌ساله‌‌ی دلبندمان در تمام خانواده‌های ایرانی، که به حکم کودکی، درک مستقیمی از جنگ ندارند، مابقی درگیر جنگ هستیم. از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان. از کارگر تا کارخانه‌دار. ما ایرانی‌ها سال‌هاست که درگیر «جنگ‌ها» هستیم. ما ایرانی‌ها سال‌های سال است درگیر جنگ اقتصادی هستیم و تورم دورقمی. درگیر جنگ اجتماعی هستیم و درگیر جنگ آب و انرژی و این جنگ دوازده روزه که به‌ناحق بر کشور و مردم ما تحمیل شد، مجموعه‌ی جنگ‌هایی را که ایران امروز با آن درگیر است، کامل کرد. همین امروز که ما در حال نوشتن این مقاله هستیم، رئیس‌جمهوری کشورمان آقای پزشکیان در جمع متخصصان وزارت سمت به نکته‌ای اشاره کردند که نشان از جنگ دیگری است که ایران با آن درگیر است و سزاوار است آن را «جنگ مدیریت» بنامیم. پزشکیان به‌درستی اشاره کرد که در ساختار تصمیم‌گیری به‌جای حل مشکل مدیر را عوض می‌کنیم. روی صحبت ما در این مقاله اما، بیشتر معطوف به جنگ نظامی است و بررسی پیامدهای آن. اشاره کردیم که موضوع جنگ نظامی جدی است و جنگ تحمیلی دوازده روزه هم نشان داد خطر جنگ جدی است.

این مقاله نتیجه‌ی یک دورهمی اینترنتی بود که با دشواری بسیار برگزار کردیم و هرکدام از ما دیدگاه‌هایی را مطرح کردیم. در این مقاله تلاش کردیم نشان دهیم که اگر جنگ دربگیرد، چه خواهد شد و پیامدهای آن چیست؛ و وقتی پیامدها را بخوانید درمی‌یابید که چرا تلاش برای صلح – به‌ویژه صلح بزرگ‌مقیاس منطقه‌ای یا جهانی ضروری است.

جنگ مانند آتش‌سوزی است. گسترش آن شتابناک و مهار آن دشوار است. تجربه‌های دو جنگ جهانی نشان داده، جنگ‌ها مانند بیماری‌ها سرایت‌پذیری بالا دارند و دور از ذهن نیست، جنگی بزرگ و فراگیر ناگاه از دل سیه‌مغزان و زمین‌سوزان شعله برکشد؛ بنابراین ضروری است که نسبت به آن آگاه باشیم. صلح انتخاب نیست؛ الزام است و اگر جنگ‌سالاران و دلالان جنگ در چهارگوشه‌ِ‌ی جهان این موضوع را درک نمی‌کنند، نه از سر ناآگاهی که از سر خودکامگی است و اختیار بیش‌ازحدی که دولت‌ها یا مردمان به آنان داده‌اند. بسته به دانش تخصصی که هرکدام از نویسندگان این مقاله دارند – پژوهشگر هسته‌ای، پزشک، خلبانان نیروی هوایی ارتش و کارآفرین فنی و رایزن سیاسی- مقاله دربردارنده جنبه‌های گوناگونی است. در این مقاله ما تلاش کرده‌ایم هم به مردم و هم به سیاستمداران و تصمیم‌سازان این نکته را یادآور شویم که در ذهن‌شان و در گفت‌وگوهای منطقه‌ای‌شان، پیامدهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را لحاظ کنند و به دیگران هم یادآوری کنند. نویسندگان این مقاله اولویت‌شان امنیت و دپیلماسی منتهی به صلح است. صلحی که دربردارنده منافع ملی ایران عزیزمان باشد. صلحی که در آن حقوق ملی و بین‌المللی ایران محفوظ باشد. صلحی که تا حد ممکن در آینده مقدمه‌ی جنگ نباشد. ما بر این باوریم که صلح و دیپلماسی بر جنگ مقدم است؛ اما اگر کیان ایران مورد تجاوز قرار گرفت، با تمان کاستی‌هایی که در حکومت کنونی عیان است، تمام‌عیار در کنار «ایران» خواهیم ایستاد و از مدافعان راستین میهن که در گمنامی و خوش‌نامی مشغول پدافند فناورانه و غیرتمندانه هستند، پشتیبانی تمام‌عیار خواهیم کرد. برای ما مسئله «ایران» است و بس.
پیامدهای ژئوپلیتیکی:

آنچه مثل روز روشن است و فهم آن نیاز به دانش یا ذکاوت خاصی ندارد، این است که چشم‌انداز ژئوپلیتیکی جهان و این منطقه‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم و خاورمیانه نام دارد، پر از تنش است. اوضاع در جهان آشفته است و به گفته‌ی ماندانا سجادی، پژوهشگر روابط بین‌الملل، هم‌اکنون در کره‌ی زمین ۳۵ جنگ در جریان است. وقتی فضا ملتهب باشد، حتی یک تنش کوچک می‌تواند سلسله‌ای از تنش‌ها و درگیری‌ها را در پی داشته باشد. در همین خاورمیانه‌ی خودمان، هر تنش جدیدی که رخ می‌دهد، بر شکنندگی ژئوپلیتیک منطقه می‌افزاید، رقابت‌های موجود را تشدید می‌کند و رقابت‌های جدیدی را هم تولید می‌کند. خاورمیانه جایی است که در آن دو چیز پررنگ است. یکی اتحادهای تاریخی و دیگری دشمنی‌های تاریخی. در دل این دو عامل، یک نارضایتی تاریخی درهم‌آمیخته با تمام کشورهای منطقه وجود دارد که می‌تواند شعله‌ور شدن جنگ را سبب شود؛ چیزی که بارها شاهد آن بودیم.

اجازه دهید در همین خاورمیانه بمانیم و بررسی کنیم، جنگ‌های فراگیر منطقه‌ای چه پیامدهایی در پی دارد. یکی از پیامدها «خلأ قدرت» است. درگیری گسترده می‌تواند به بی‌ثباتی دولت‌ها منجر شود. چه دولت‌هایی که درگیر مشکلات اقتصادی هستند و چه آن دولت‌های برخاسته از بستر نفت که امروز شمارگان دارایی‌هایشان نجومی شده است. خلأ قدرت دولت‌ها می‌توان فرصتی طلایی برای گروه‌های افراطی شود. افراطیون، از تهران گرفته تا کل خاورمیانه و فراسوی آن، در قاهره و اسلام‌آباد و آنکارا، مشتاق پر کردن خلأ قدرت ناشی از درگیری گسترده‌اند. در کنار این خطر، حضور و ظهور بازیگرانی که در ادبیات سیاسی مرسوم به آن «غیر-دولتی» می‌گویند؛ اما ما ترجیح می‌دهیم از عبارت «دولت-ستیز» استفاده کنیم، تهدید جدی خواهد بود. گروه‌هایی که اسامی گوناگونی دارند و چه‌بسا رنگ رخساره هم عوض کنند؛ اما ماهیت‌شان تروریستی بودن است. گروه‌های تروریستی را نیاید دست‌کم گرفت. پیامد دیگر «تشدید جنگ‌های نیابتی» است.

خاورمیانه مدت‌ زیادی است که درگیر جنگ‌های نیابتی است و کشورهای مختلف از جناح‌های متضاد در درگیری‌ها از گروه‌های نیابتی استفاده می‌کنند. یادآوری این نکته ضروری است که در فضای رسانه‌ای جهانی و نیز خاورمیانه، چون دست برتر با ایران نیست، چنین وانمود می‌شود که فقط ایران گروه‌های نیابتی دارد و کشورهای دیگر ندارند؛ این در حالی‌ است که بسیاری از کشورهای منطقه، چه خاورمیانه و چه همسایگان کشورهای خاورمیانه‌ای، نیروهای نیابتی خودشان را دارند. تل‌آویو نیروی نیابتی برای ترور دارد و جنگ دوازده روزه آن را به درستی نشان داد. از قضا اسرائیل این نیروی نیابتی‌اش را انکار هم نمی‌کنند. کشورهای حاشیه خلیج‌فارس هم چنین‌اند. جنگ‌های فراگیر تعداد و تنوع و میزان خشونت نیابتی‌ها را افزایش خواهد داد و اوضاع را به سمتی خواهد برد که همه بازنده شوند. پیامد دیگر «تغییر در اتحادها» است. در اثر جنگ فراگیر سازوکار یا دینامیک اتحادهای بین‌المللی تغییر ناگهانی و تندی خواهد داشت.

کشورها ناچار خواهند بود متحدان خودشان را بازچینش کنند. در بازچینش جدید احتمال دارد دوستان دیروز دشمنان امروز و فردا شوند. در بازچینش جدید کشورها تلاش خواهند کرد روی اسب برنده شرط‌بندی کنند و اگر در این قمار ببازند، تاوان سختی برایشان در پی خواهد داشت. درنهایت آنچه باقی خواهد ماند یک محیط ژئوپلیتیکی تکه‌تکه‌شده است. پیامد دیگر جنگ‌های بزرگ و حتی جنگ‌های کوچک «افزایش نظامی‌سازی» است. ترس از درگیری – و نه‌فقط خود درگیری – منجر به افزایش نظامی‌سازی خواهد شد. نظامی‌سازی صرفاً به این معنا نیست که بودجه‌ی امکانات نظامی افزایش یابد. به این معناست که بردار سیاست کشورها به سمت هرچه‌ بیشتر نظامی‌وار اندیشیدن خواهد رفت. جوّ کشورها هم نظامی‌وار خواهد شد و گروه‌های تندرو در کشورها که معمولاً تمایل به مداخله‌های نظامی کشورشان دارند، رجزخوانی خواهند کرد. درگیری گسترده یا فضایی که بوی درگیری گسترده را می‌دهد، همانند آنچه امروز در آن به سر می‌بریم،‌ هماوردی جنگ‌افزاری را افزایش خواهد داد. کشورها پر از جنگ‌افزار می‌شوند و در ظاهر صرفاً در انبارها و زرادخانه‌ها ذخیره شده‌اند؛ اما درواقع نوعی برتری کاذب به سیاستمداران خواهند داد تا هرچه بیشتر از دیپلماسی فاصله بگیرند. مثال عینی آن دو کشور آمریکا و روسیه است که توان نظامی‌شان، زبان دوم زبان سیاسی‌شان شده است. این دیدگاه که اگر همه‌ی کشورها در جهان یا یک منطقه همچون خاورمیانه تا سر حد جنون پر از جنگ‌افزار باشند،‌ تا اینکه گلوله‌ای شلیک نشود، دیدگاهی ناراست است؛ زیرا تمام کشورها خودشان را بر دیگران قدرتمند خواهند دانست و طمع سیاسی آغاز خواهد شد. بدیهی است که کشورها باید در حد متعارف و برای بازدارندگی توان نظامی متناسب با شرایط زمانه داشته باشند؛ اما محور باید توسعه‌ی ملی و بین‌المللی و درون‌منطقه‌ای باشد. عامل نگه‌دارنده‌ی صلح و ثبات گلوله نیست، توسعه است.

پیامدهای انسانی و پزشکی:

پیامدهای انسانی و پزشکی جنگ، در هر مقیاسی که باشد از تلخ‌ترین و درعین‌حال روشن‌ترین پیامدهاست. جنگ به جابه‌جایی‌های گسترده و شتابناک منجر می‌شود. میلیون‌ها نفر برای یافتن سرپناه امن، با امکانات اندک یا زیادی که دارند؛ تن به جابه‌جایی می‌دهند تا در جای امنی باشند. اگر جنگ کنترل‌شده باشد، مردمان آن کشور از شهری به شهر دیگر می‌روند؛ آن‌چنان‌که در تجاوز هوایی اسرائیل به ایران، بخشی از مردم تهران، از شهر خارج شدند؛ اما اگر جنگ گسترده‌تر باشد و کشور بی‌دفاع؛ آن‌چنان‌که در لبنان و سوریه دیده‌ایم، پناهندگان به کشورهای همسایه سرازیر خواهند شد. وقتی سیل پناهندگان وارد کشور دیگری می‌شوند، بر ساختار بهداشت و درمان کشور میزبان فشار زیادی وارد می‌شود؛ آن‌چنان‌که در مواجهه با همسایه‌های افغانستانی‌مان بارها تجربه کرده‌ایم. چنین وضعیت‌های جنگی‌ بر سازمان‌های پزشکی و بهداشتی بین‌المللی همچون پزشکان بدون مرز هم فشار زیادی وارد می‌آورد. در وضعیت‌ جنگ گسترده، ساختار بهداشت درمان کشورها، حتی اگر پناهندگانی هم نباشند، به دلیل فشار بر ساختار درمان و ارائه خدمات زیر فشار قرار می‌گیرند و کنترل بیماری‌ها دشوار می‌شود. خدمات‌رسانی دشوار می‌شود و مراقبت‌های پزشکی بسیار سخت. از دیگر بحران‌هایی که در اثر جنگ‌های گسترده رخ می‌دهد، اخلال و اختلال در ترانزیت دارو است. وقتی کشورهای زیادی درگیر جنگ می‌شوند، هم درخواست دارو زیاد می‌شود و هم کشورهای صادرکننده‌ی دارو ممکن است قیمت‌ها را بالاتر ببرند. درهرحال از یاد نبریم که جنگ در این دوره و زمانه بنگاه پول‌سازی است. «تروماهای روانی» یکی دیگر از پیامدهای تلخ جنگ‌هاست؛ به‌ویژه اگر جنگ گسترده باشد و تلفات و ویرانی‌هایش زیاد باشد. تروماهای جنگ به افسردگی، اضطراب و پی‌تی‌اس‌دی بلندمدت منجر می‌شود. در پی آن آهنگ اختلال‌های روانی افزایش می‌یابد و به حمایت‌های روانی بیشتر نیاز خواهد شد و این یعنی فشار به کادر درمان؛ زیرا کادر درمانی کشورها هم با جان مردم درگیر هستند و هم با روان مردم. از دیگر مشکلاتی که بخش پزشکی و بهداشتی با آن درگیر خواهد بود «دسترسی به نیازهای اساسی» است. در زمان‌های درگیری‌های سنگین و گسترده دسترسی به غذا، آب تمیز، آب آشامیدنی، بهداشت و موارد این‌چنین با دشواری روبه‌رو خواهد شد. نتیجه‌ی آن هم افزایش بیماری و فشار به سامانه‌ی بهداشت و پزشکی است. به زبان دیگر، اختلال در زنجیره‌های تأمین در نهایت به شیوع بیماری و سوء‌تغذیه و بیماری و موارد دیگر منجر خواهد شد که بخش درمانی و بهداشتی کشور زیر بار فشار خواهد بود. باید این موضوع را هم بیفزاییم که در شرایط بحران چون چرخه‌ی عرضه و تقاضا به هم می‌خورد، در حاشیه‌ی این موضوع باندهای مافیایی دارویی و غذایی شکل می‌گیرد. این وضعیت در عراق و افغانستان و سوریه دیده شده است. دارو کم می‌شود و در چرخه‌ی تأمین فساد شکل می‌گیرد. ترکش‌های این موضوع بازهم به ساختار پزشکی وارد خواهد شد.

پیامدهای هسته‌ای:

یکی از پیامدهای تلخ و سخت جنگ‌های فراگیر در کره‌ی زمین یا یک منطقه‌ همچون خاورمیانه، می‌تواند تشدید تهدیدهای هسته‌ای باشد یا حتی استفاده از آن. در خاورمیانه و همسایگان دم‌دستی‌اش، جز اسرائیل و پاکستان کسی جنگ‌افزار هسته‌ای ندارد. درباره پاکستان تا حد خیلی زیادی مسائل شفاف است و این کشور جزو هسته‌ اصلی خاورمیانه هم نیست؛ ‌اما درباره‌ی اسرائیل چنین نیست و این کشور زیر چتر نظارتی هیچ نهاد بین‌المللی همچون آژانس بین‌الملل انرژی اتمی نیست. به نظر می‌رسد اسرائیل کمینه ۹۰ کلاهک هسته‌ای دارد. همچنین کشور ترکیه هم میزبان جنگ‌افزارهای هسته‌ای آمریکاست.

اگر در جهان درگیری گسترده‌ی نظامی رخ دهد و جنگ هسته‌ای آغاز شود، زمستان هسته‌ای خواهیم داشت که فلاکتی برای گونه‌ی انسان است. چه‌بسا صدها میلیون نفر کشته شوند و در بلندمدت کشته‌ها به میلیارد نفر برسد؛ اما اگر جنگی منطقه‌ای رخ دهد، برای نمونه در خاورمیانه، ممکن است نبرد به سمت هسته‌ای شدن پیش برود. عبارت «به سمت هسته‌ای شدن» یعنی یکی از طرفین از جنگ‌افزار کلاسیک هسته‌ای استفاده کند یا از جنگ‌افزارهایی که توان پخش آلودگی هسته‌ای با قدرت انفجاری کمتری دارند، بهره گیرد. به زبان ساده یک جنگ متعارف می‌تواند آلوده به هسته‌ای شود. اگر برای نمونه در خاورمیانه کشوری که هم‌اکنون جنگ‌افزار هسته‌ای دارد، از آن علیه دیگری استفاده کند، شاید در نخستین برخورد پیروز میدان به نظر برسد، اما در بلندمدت کشورهای دیگر، از جمله اعراب و برخی کشورهای آفریقایی حتی، به سمت هسته‌ای شدن خواهند رفت و بازار سیاه شکل خواهد گرفت. همچنین ان‌پی‌تی متزلزل خواهد شد. کما اینکه هم‌اکنون هم پس از حمله‌های برخلاف قانون بین‌المللی آمریکا و اسرائیل به سایت‌های هسته‌ای ایران کمی متزلزل شده است. اگر جنگ منطقه‌ای به سمت هسته‌ای شدن برود پیامدهای زیست‌محیطی در پی خواهد داشت. هم در کوتاه‌مدت و هم در بلندمدت. ترس از درگیری هسته‌ای و به‌ویژه بی‌نظارتی بر اسرائیل سبب شده است، خاورمیانه در یک فضای ناترازی نظامی قرار بگیرد. در پی این ناترازی، کشورها به سمت پر کردن زرادخانه‌های خود با انواع جنگ‌افزارها خواهند رفت، کما اینکه کشورهای ثروتمند حاشیه خلیج ‌فارس انبار بزرگی از تجهیزات هستند. بالاتر اشاره کردیم که وقتی در منطقه‌ای انباشت جنگ‌افزاری زیاد می‌شود، الزاماً به معنای این نیست که خطر جنگ کاهش می‌یابد، بلکه ممکن است افزایش هم یابد. چون کشورها به «خطای بیش‌برآورد» دچار می‌شوند. در جنگی که به سمت هسته‌ای شدن می‌رود؛ آن‌هم در جایی که کشورها هرکدام انواع گروه‌های نیابتی را دارند، خطر افتادن جنگ‌افزار هسته‌ای به دست گروه‌های غیردولتی زیاد است. باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که پیامدهای زیست‌محیطی یک تبادل هسته‌ایِ نظامی فراتر از منطقه درگیری خواهد بود. باران پرتوزایی یا همان باران رادیواکتیو، هوا، آب‌وخاک را آلوده خواهد کرد. از یاد نبریم که جنگ هسته‌ای، هرچند کوچک و محدود، امنیت بین‌المللی را با چالش جدی روبه‌رو خواهد کرد.

منطقه‌ی خاورمیانه محل ترابرد بخشی از انرژی جهانی است. اگر در این منطقه جنگی فراگیر، چه هسته‌ای و چه متعارف، دربگیرد، ترابرد انرژی با اختلال روبه‌رو خواهد شد و اثراتش مستقیم بر اقتصاد جهانی خواهد بود. از دیگر پیامدهای جنگ فراگیر منطقه‌ای سرازیر شدن بودجه‌ها به سمت جنگ خواهد بود و دیگر از صرف بودجه برای زیرساخت‌ها و توسعه خبری نخواهد بود. به زبان ساده کشورهای منطقه شیره‌ی‌ جان‌شان را که انرژی است خواهند داد و آن را صرف جنگ و دشمنی خواهند کرد. رکود اقتصادی هم از راه خواهد رسید و کشورهایی که گمان می‌کنند چون ثروت فراوان دارند و آسیب کمی خواهند دید، بیش از دیگران متضرر خواهند شد. جان کلام اینکه جنگ در گسترده جهانی روشن است چه مصیبت‌هایی در دل خود دارد. جنگ منطقه‌ای هم در خوش‌بینانه‌ترین سناریوها بعد از سالیان دراز یک ساختار خلع سلاح منطقه‌ای و ساختار امنیتی جدید را سبب خواهد شد و در بدترین سناریوها هم منطقه‌ای عقب‌افتاده و ویران با فروپاشی تمدنی.

پیامدهای جنگ منطقه‌ای:

اجازه دهید خاورمیانه را زیر ذره‌بین ببریم و بار دیگر مرور کنیم که جنگ منطقه‌ای چه پیامدهایی دارد. نخست باید بگوییم خاورمیانه کجاست و شامل چه کشورهایی می‌شود. خاورمیانه که برخی سیاستمداران دوست دارند آن را منطقه غرب آسیا بنامند، ۱۶ کشور اصلی را شامل می‌شود که اغلب در تقاطع سه قارّه‌ی آسیا، آفریقا و اروپا قرار گرفته‌اند. این کشورها عبارت‌اند از: ایران، عراق، ترکیه، عربستان، یمن، سوریه، اردن، لبنان، فلسطین و اسرائیل، کویت، بحرین، قطر، امارات متحد عربی، عمان، مصر و قبرس. در تعریفی دیگر که از آن با نام «خاورمیانه‌ی بزرگ» یاد می‌شود، کشورهای افغانستان، پاکستان، لیبی، سودان و سومالی را جزو خاورمیانه‌ی بزرگ قلمداد می‌کنند. خاورمیانه ویژگی‌های ژئوپلیتیکی خاص خودش را دارد. از دیدگاه موقعیت راهبردی و ارتباطی خاورمیانه در تقاطع سه قارّه است و نقش پل ارتباطی را بازی می‌کند. این منطقه کنترل تنگه‌های مهم دریایی مانند تنگه‌ی هرمز بین خلیج‌ فارس و دریای عمان، تنگه‌ی باب‌المندب بین دریای سرخ و خلیج عدن، تنگه بسفر و داردانل در ترکیه را در خود جای داده است. این تنگه‌ها برای تجارت جهانی نفت و دیگر مواد انرژی و اساساً کشتیرانی ضروری هستند. از منظر انرژی این منطقه ذخیره‌ی بی‌مانندی از انرژی را داراست. خاورمیانه کمی کمتر از ۶۰ درصد نفت کل جهان را دارد. کشورهای عربی همچون عربستان، امارات و کویت از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت در جهان هستند و اگر ایران تحریم نبود، جزو یکی از پادشاهان صادرات نفت و گاز می‌توانست باشد. علاوه بر نفت، گاز هم در این منطقه بسیار است. برای نمونه ایران و قطر از دارندگان ذخایر گازی بسیارند؛ اما قطر از گاز درآمد کلان دارد و ایران ندارد. در خاورمیانه تنوع قومی و مذهبی هم بسیار بالاست. دور از حقیقت نیست که بگوییم پرتنوع‌ترین ناحیه‌ی قومی خاورمیانه است و نیز پرتنش‌ترین ناحیه به لحاظ تنش‌های قومی. در خاورمیانه قدرت‌های فرامنطقه‌ای حضوری پررنگ دارند. قدرت‌های جهانی همچون آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا و چین در این منطقه به بهانه‌های گوناگون حضور دارند و پایگاه‌های نظامی و اقتصادی دارند. در این منطقه کشورها با هم اختلافات مرزی دارند یا داشته‌اند. عربستان با قطر و عمان، ایران با عراق، عمان با امارات و عربستان. ریشه‌های این اختلاف مرزی هم در چگونگی مرزبندی بریتانیا در دوره‌ی استعمار است. خاورمیانه مهد تمدن است و ریشه‌های تاریخی کهنی دارد. اگر از ایران که مهد تمدن سترگی در جهان است و یکی از کهن‌ترین‌ها در جهان، خاورمیانه با داشتن تمدن‌هایی باستانی همچون میان‌رودان و زادگاه ادیان سه‌گانه‌ی توحیدی یهودیت، اسلام و مسیحیت، در پیشینه‌ی تاریخی در جهان پیشتاز است. در خاورمیانه بی‌ثباتی سیاسی به امری عادی تبدیل شده و کافی است نگاهی به عراق و یمن و لبنان و سوریه بیندازیم. یا به فرقه‌های تروریستی که در آن رشد کرده‌اند. 

یکی از بحران‌های امروز خاورمیانه، تنش آبی است. اگرچه در این منطقه رودخانه‌های مهمی قرار دارد؛ همچون دجله و فرات و نیل و زاینده‌رود و کارون؛ بحران آب بروز تنش را سبب شده و پیش‌بینی می‌شود جنگ‌های احتمالی بعدی بر سر آب باشد. در این منطقه دو کشور ایران و ترکیه قدرت‌های منطقه‌ای به شمار می‌روند. هرچند توازن نظامی در منطقه به دلیل داشتن فناوری‌های پیشرفته و نیز بمب هسته‌ای به نفع اسرائیل به‌هم‌خورده است؛ اما جنگ دوازده روزه ایران و اسرائیل شکنندگی و آسیب‌پذیری این کشور جدیدالتأسیس را به‌خوبی عیان کرد. اگر در جنگ دوازده روزه آمریکا و غرب و حتی کشورهای منطقه از اسرائیل پشتیبانی نظامی نمی‌کردند و جنگ فقط در میان دو کشور ایران و اسرائیل انجام می‌شد، به‌رغم خسارت‌های گسترده‌ی ایران به دلیل برتری هوایی اسرائیل، بازنده‌ی بلندمدت جنگ اسرائیل می‌بود؛ زیرا کمی مساحت و تراکم بالا شکنندگی زیاد و تاب‌آوری کم برای ارتش آن کشور در برابر جنگ‌هایی که از حالت ضربتی به فرسایشی میل می‌کنند، فراهم آورده است. ممکن است برخی گمان کنند که ایران پس از آسیب‌های سنگین محور مقاومت نفوذ خود را از دست داده است؛ اما به نظر می‌رسد در بلندمدت بازی جور دیگری پیش برود. جان کلام اینکه خاورمیانه با داشتن بیش از نیمی از ذخایر نفتی و گازی دنیا، با داشتن کشورهای ثروتمندی همچون عربستان و امارات، با داشتن کمی بیش از ۷ میلیون کیلومترمربع مساحت و در حدود نیم میلیارد جمعیت، جایی اثرگذار در جهان است.

حال باید بررسی کنیم اگر در این منطقه جنگی گسترده درگیرد یا کل منطقه درگیر جنگ بزرگ جهانی شود، چه پیامدهایی دارد. در هر دو حالت جنگ ترابرد انرژی متوقف یا با مشکل روبه‌رو خواهد شد. این موضوع مستقیم روی چرخه‌ی صنعتی جهان اثر خواهد گذاشت و ناثباتی مالی را در بازارهای جهانی در پی خواهد داشت. قیمت نفت به‌عنوان نماد خاورمیانه دستخوش افزایش خواهد شد. بالاتر اشاره کردیم که خاورمیانه بذر مستعد گروه‌های نیابتی و تروریستی را هم‌زمان دارد. در هر دو حالت جنگ، کشورهایی همچون عراق و یمن و لبنان که هم‌اکنون هم ناپایدارند، دچار بحران‌های بیشتری خواهند شد و بحران‌هایشان به کشورهای دیگر سرایت خواهد کرد. در اثر جنگ،‌ در هر دو حالت خاورمیانه درحالی‌که بوی نفت سوخته‌ی چاه‌هایش آزاردهنده خواهد بود، سیلی از آوارگان را خواهد داشت و بحران آب و غذا رخ خواهد داد. از بدترین رخدادهای جنگ چه در حالت منطقه‌ای و چه در حالت جهانی، تغییر توازن قدرت در منطقه خواهد بود. ممکن است قدرت‌های اصلی همچون اسرائیل و ایران و ترکیه آسیب‌های سختی ببینند و کشورهایی همچون امارات و قطر که ریز-کشور محسوب می‌شوند دچار فروپاشی ساختاری شوند. همچنین در منطقه تمایل به جنگ‌افزارهای هسته‌ای افزایش خواهد یافت. کشاورزی در خاورمیانه از بین خواهد رفت و آلودگی آبی و هوایی چندین برابر خواهد شد. آخرین نکته‌ای که باید یادآور شویم این است که در جنگ منطقه‌ای در خاورمیانه، بحران محدود به این منطقه نخواهد ماند و خیلی زود تا قطب شمال و جنوب زمین اثر خواهد گذاشت. اصولاً بحران‌ها لغزنده‌اند و از جایی به‌جای دیگر سرایت می‌کنند. بحران خاورمیانه زودتر از آنچه به نظر می‌رسد به واشنگتن و لندن خواهد رسید و موج آن در سیدنی حس خواهد شد.

پیامدهای اقتصادی و اجتماعی:

اجازه دهید کمی بیشتر وارد جزئیات پیامدهای اقتصادی و اجتماعی جنگ گسترده و فراگیر جهانی شویم. جای هیچ شکی نیست که اگر جنگ فراگیر رخ دهد اقتصاد جهانی و اجتماعی جهانی دچار بحران و آسیب جبران‌ناپذیر خواهند شد. جنگ‌ها به‌طور مستقیم به زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی ضربه می‌زنند. جاده‌ها، پل‌ها، کارخانه‌ها، شبکه‌های ترابردی، شبکه‌های ارتباطی، واحدهای پشتیبانی و بسیاری موارد دیگر. وقتی در کشوری جنگ درمی‌گیرد، دو شاخص آسیب می‌بیند. یکی آی‌ام‌اف یا سرمایه‌ی فیزیکی و دیگری جی‌دی‌پی یا تولید ناخالص ملی. حال اگر کل کره‌ی زمین درگیر جنگ شود، این دو شاخص در دستگاه مختصات جهانی آسیب خواهند دید. مثال ملموس آن را می‌توان در جنگ اوکراین دید که چطور زیرساخت‌های دو کشور روسیه و اوکراین دچار ویرانی کلی یا جزئی شده‌اند. وقتی زیرساخت‌ها نابود می‌شوند، تولید اقتصادی کشور کاهش چشمگیر می‌یابد و پیامدهای سنگین پسینی به همراه دارد. همچنین نیروی کار کاهش می‌یابد و جمعیت جابه‌جا می‌شود. جنگ‌ها کاهش نیروی کار را سبب می‌شوند. این کاهش چند دلیل دارد. یکی تعطیلی یا ویرانی واحدهای صنعتی و اقتصادی می‌تواند باشد. دیگری شرکت در جنگ است که سبب می‌شود نیروی کار به نیروی سرباز تبدیل شود. دیگری ترک محل کار و فرار به جاهای امن کشور یا جاهای دیگر است. در اثر جنگ منطقه‌ای یا جهانی فساد اقتصادی افزایش می‌یابد. این فساد از مقیاس کوچک همچون انبارش کالا به دست فروشگاه‌داران شروع شده و به کسب درآمدهای قاچاقی کشورها و راهزنی دیجیتال منجر خواهد شد. در کنار این موضوع، بی‌پولی مردم در اثر جنگ افزایش خواهد یافت. چون از یک‌سو حقوقی دریافت نخواهند کرد به احتمال زیاد و هم هزینه‌ها بالا خواهد رفت. همین موضوع افزایش خشونت و رفتارهای ناهنجار اقتصادی را فراهم خواهد ساخت. کسانی که تا پیش از جنگ مردمان شریفی بودند، فردای جنگ چه‌بسا به دزدی نان و بطری آب و دارو ناچار شوند. در مقیاس‌های بالاتر، تورم و افزایش چاپ پول بدون پشتوانه افزایش خواهد یافت. هزینه‌های نظامی سرسام‌آور با چاپ پول و تخصیص اعتبارات بدون اعتبار افزایش خواهد یافت و اقتصادها فروخواهند پاشید. هم در جنگ منطقه‌ای و هم در جنگ گسترده‌ی جهانی، سرمایه‌گذاری‌ها با خاک یکسان خواهند شد و زنجیره‌ی تأمین نابودی دردناکی را تجربه خواهد کرد. این مسئله هم کشورهای درگیر جنگ را شامل می‌شود و هم کشورهایی که درگیر نیستند. ترکش‌های جنگ به همه‌سو پرتاب خواهند شد. در اقتصاد مفهومی داریم که ترجمه‌ی ضمنی آن «نابرابری هزینه‌های فرصتی» است. در کشورها رقابت برای کسب فرصت برای کارها و پروژه‌ها همواره وجود دارد. تا زمانی که جنگ رخ نداده، رقابت در بخش‌های صنعتی و بخش‌های مربوط به آموزش و بهداشت و زیرساخت و ده‌ها مورد دیگر وجود دارد. شرکت‌ها و پیمانکاران طرح‌ها را ارائه می‌دهند تا بتوانند بودجه دریافت کنند. در همین زمانه‌ی خودمان بخشی از پول‌ها و درآمدهای کشورها در کل جهان یک‌راست صرف جنگ و امور مربوط به آن می‌شود. تا حدی این موضوع پذیرفتی است؛ زیرا گونه‌ی انسان در نهاد خود جنگ را در چارچوب زندگی اجتماعی‌اش دارد؛ اما در جهان کنونی این موضوع کاملاً افراط‌گرایانه شده و تریلیون‌ها دلار صرف جنگ و امور مربوط به آن می‌شود. اقتصاد علم اولویت‌هاست. بودجه‌ی محدود برای نیازهای نامحدود. حال وقتی جنگ اولویت می‌شود، دیگر بهداشت و آموزش و رفاه و ده‌ها چیز دیگر از اولویت خارج می‌شود و ناگاه ساکنان شهر‌ها و کشورها و منطقه‌ها یا کل جهان چشم باز می‌کنند و می‌بینند پول‌ها صرف جنگ شده و برای مدرسه و کتاب و آب سالم و غذای مناسب و هزاران نیاز دیگر پولی نمانده است.

از بُعد اجتماعی هم جنگ جهانگیر یا منطقه‌ای همچون خاورمیانه ویرانگر است. جنگ در جایی همچون خاورمیانه که برای خشونت‌های فرقه‌ای و اعتقادی مستعد است، جایی که کشورها برخی نوبه‌پاخاسته‌اند، جایی که بلوغ فکری کامل نشده، جایی که همسایه‌ی نوپای دیروز چشم طمع به خاک دیرپای ایران در خلیج‌فارس را دارد، جایی که از کشورها بیشتر فرقه و گروه داریم، جایی که حتی نتوانسته‌اند یک واحد پولی مشترک داشته باشند و ده‌ها چیز دیگر، جنگ در چنین جایی وقتی پا بگیرد همچون سرطان خواهد بود که اگر به مرگ منتهی نشود، به درمان جانکاه شاید جواب دهد. یکی از اثرات اجتماعی جنگ‌ها بر روان جمعی مردمان، بی‌اعتمادی به نهادها و دولت‌هاست. اگر پیش از جنگ هم این موضوع وجود داشته باشد، تشدید خواهد شد. دولت‌ها در جنگ معمولاً مدعی می‌شوند که مردم از آنان حمایت می‌کند، اما به‌واقع مردم از کشورشان حمایت می‌کنند و پس از جنگ مردمانی که به هنگام جنگ از ارتش‌هایشان حمایت می‌کردند،‌ از دولت‌ها پاسخگویی خواهند خواست. در جنگ‌ها نابرابری‌های اجتماعی تشدید خواهند شد. اقشار کم‌درآمد یا بازنشستگان ناتوان از کار زیر بار فشار سختی خواهند رفت و ثروتمندان یا درصدد ترک منطقه‌ی جنگی خواهند بود، یا در هزینه کردن سخت‌گیرانه عمل خواهند کرد. از یک سو ویرانی زیرساخت‌ها و از سوی دیگر تورم ناشی از جنگ روان جمعی مردم را درهم می‌شکند و به بحران‌های اجتماعی منجر خواهد شد. جنگ‌ها می‌توانند فروپاشی انسجام اجتماعی را در پی داشته باشند و حتی می‌توانند بذر کینه‌ی مردمان یک کشور را نسبت به کشور دیگر در دل‌ها بکارند. به زبان ساده، جنگ‌ها به لحاظ نظامی تمام می‌شوند اما در روان مردمان سرزمین‌ها تا سال‌ها جنگ ادامه دارد. از منظری جهان‌شمول هم ساختار اجتماعی بزرگ‌مقیاس مردم زمین فرومی‌پاشد. مردمان دیگر به نهادهای بین‌المللی همچون سازمان ملل یا آژانس بین‌المللی انرژی اتمی روی خوش نشان نخواهند داد و زمین در بحران غرق خواهد شد.

پیامدهای انرژی:

انرژی ستون فقرات زندگی انسان در این سیاره است. انرژی عامل اصلی بسیاری از جنگ‌ها و صلح‌ها و پیمان‌ها در جهان است. لازم است پیامدهای انرژی را هم در جنگ منطقه‌ای همچون خاورمیانه و نیز جنگ جهانی گسترده بررسی کنیم. برای این کار لازم نخست کمی به اعداد و ارقام نگاهی بیندازیم.

از خاورمیانه شروع می‌کنیم. این منطقه یکی از کانون‌های مهم انرژی است. هم به لحاظ تولید، هم به لحاظ ترابرد، هم به لحاظ تراکنش مالی و هم به لحاظ مصرف. در حوزره‌ی نفت نیمی از نفت جهان در این منطقه است و چهل درصد از ذخایر گاز طبیعی. اولین تولید نفت در جهان برای خاورمیانه است که در حدود ۳۰ درصد کل نفت را در برمی‌گیرد. خاورمیانه کمی کمتر از ۲۰ درصد گاز مصرفی جهان را تولید می‌کند و شاید روزی بتواند به دومین یا حتی نخستین تولید‌کننده و صادرکننده بدل شود. ایران و قطر و عربستان از مهم‌ترین تولیدکنندگان گاز هستند. در حوزه‌ی هسته‌ای هم خاورمیانه جای جالبی است. زمانی بود که در ایران، در سال‌هایی که زنده‌یاد داکتر اکبر اعتماد، پدر صنعتی هسته‌ای ایران، بر صدر مجلس متخصصان هسته‌ای کشور نشسته بود، بنا بود در کشور ۲۰ هزار مگاوات انرژی هسته‌ای تولید شود. چیزی که به دلیل رویداد ۵۷ هرگز محقق نشد و امروزه سهم ما از برق هسته‌ای ۱۰۰۰ مگاوات است و در حدود ۲درصد از کل برق کشور را شامل می‌شود. امارات با راه‌اندازی نیروگاه برکة با توان ۵۶۰۰ مگاوات پیشتاز است و برنامه‌های دیگری هم در سر دارد. کشورهای دیگر هم آرام‌آرام به کاروان دارندگان نیروگاه هسته‌ای خواهند پیوست. در خاورمیانه انرژی‌های نوشونده هم جان گرفته‌اند و برای خود سهمی دارند. کشورهای عربی ثروتمند تا ده سال آینده احتمالاً تا ۲۰۰ میلیارد دلار در این بخش سرمایه‌گذاری کنند.

حال تصور کنید در این منطقه جنگ درگیرد. نخستین اتفاق اختلال در عرضه نفت و گاز و افزایش قیمت‌ها خواهد بود. سناریوهای ساخته‌شده نشان می‌دهند جنگ می‌تواند صادرات نفت از تنگه‌ی هرمز را مختل یا متوقف کند؛ بنابراین نفت از ۱۰۰ تا ۱۳۰ دلار افزایش قیمت را به خود خواهد دید. حتماً شنیده‌اید که می‌گویند سرمایه ترسوست. نه الزاماً جنگ، بلکه اخبار جنگ هم می‌تواند افزایش یا نوسان قیمت در پی داشته باشد. جا دارد در اینجا به یک دیدگان نادرستی که از سوی تندروها در ایران زمانی ارائه می‌شد، اشاره کنیم. آنان ادعا می‌کردند که اگر صادرات نفت ایران متوقف شود، دنیا با کمبود نفت روبه‌رو خواهد شد و ناچار می‌شوند با ایران راه بیایند؛ اما در عمل دیدیم که چنین نشد. اوپک پلاس این خلأ را جبران کرده و خواهد کرد. اساساً صادرات نفت ایران بسیار کاهش‌یافته و اگر صفر هم بشود کشورهای عربی آن را جبران می‌کنند زیرا برایشان سودآور است. اگر کشوری مانند چین هم از ایران نفت می‌خرد نه به دلیل بستگی‌اش به نفت ایران؛ بلکه به دلیل تخفیف‌های خوبی است که از سوی ایران دریافت می‌کند. علاوه بر نفت صادرات محصولات پتروشیمی و ال‌ان‌جی هم مختل خواهد شد. حالا به تمام این پیامدها مسائل اقتصادیِ خرد و کلان را هم بیفزایید. اثر دیگر جنگ یا تنش افزایش کرایه‌ی نفت‌کش‌هاست. تنش‌ها می‌توانند کرایه و بیمه‌ی نفت‌کش‌ها را تا دو برابر یا بیشتر بیفزایند. همچنین مسیرها برای ترابرد هم طولانی‌تر خواهد شد. 

حال اجازه دهید به دو موضوع بپردازیم. یکی پیامدهای بلندمدت بر امنیت انرژی و دیگری سقوط تمدنی. اگر در خاورمیانه جنگ گسترده رخ دهد،‌ کشورها با انواع جنگ‌افزار به تأسیسات یکدیگر حمله خواهند کرد. حال اگر این تأسیسات ویران شوند هزینه بازسازی سر به فلک خواهد گذاشت. حتی یک تنش ساده هم با کاهش سرمایه‌گذاری در این منطقه روبه‌رو خواهد شد. مسیرهای تجاری تغییر خواهند کرد و بازیگران فرامنطقه‌ای مهمان همیشگی خواهند شد. نکته‌ی دیگری که نباید از آن به‌سادگی گذشت نابودی تمدنی خاورمیانه در اثر جنگ است. اشاره کردیم که خاورمیانه مهد تمدن است و جنگ نابودکننده‌ی میراث تمدنی و فرهنگی. کافی است به سوریه و عراق امروز بنگرید. اگرچه هر دو کشور قراردادی و پس از جنگ جهانی زاده شده‌اند، اما هر دو در خاک خود کهن‌ترین میراث‌ها را دارند. نابودی تمدنی یک منطقه یعنی نابودی هویت مردمان و باشندگان در آن سرزمین‌ها. نابودی تمدن دیر یا زود ممکن است به نابودی هویت نسل‌های بعدی بینجامد و کودکان فردا فقط در کتاب‌ها و عکس‌ها ببینند که چه بر سر سرزمین‌شان آمده است. اگر هم جنگ گسترده‌ی جهانی دربگیرد که بی‌شک هسته‌ای خواهد بود، با نابودی تمدن بشری و پایان زندگی انسان خردمند روی سیاره مواجه خواهیم بود. در جنگ گسترده‌ی جهانی زمستان هسته‌ای هرگز به بهار تمدنی نخواهد انجامید.

پیامدهای زیست‌محیطی:

کیست که نداند جنگ‌ها چه بحران‌های زیست‌محیطی ویرانگری دارند. در این بخش که پایان‌بخش پیامدهای نام‌برده‌شده است، نخست هشت پیامد جنگ منطقه‌ای؛ سپس نه پیامد جنگ هسته‌ای گسترده را نام می‌بریم و در ادامه به توضیحات طولانی‌تر خواهیم پرداخت.

پیامدهای جنگ منطقه‌ای در خاورمیانه عبارت‌اند از: ۱. آلودگی هوا و انتشار مواد سمی، ۲. آلودگی منابع آب‌وخاک، ۳. تخریب اکوسیستم طبیعی، ۴. تولید زباله‌های خطرناک و مدیریت پسماند، ۵. تأثیرات بلندمدت بر تغییرات آب و هوایی، ۶. پیامدهای انسانی و بهداشتی، ۷. تأثیر بر مناطق حفاظت‌شده و میراث فرهنگی، 8. چرخه‌ی معیوب تخریب محیط‌زیست و درگیری.

پیامدهای زیست‌محیطی جنگ گسترده‌ی هسته‌ای جهانی عبارت‌اند از: ۱. آغاز فراروند زمستان هسته‌ای، ۲. فروپاشی سیستم غذایی جهانی، ۳. آلودگی پرتوزایی گسترده، ۴. تخریب لایه‌ی اوزون، ۵. اختلال در چرخه‌های آب و هوایی،‌ ۶. آلودگی شیمیایی و سموم، ‌۷. نابودی تنوع زیستی،‌ ۸. پیامدهای انسانی و اجتماعی، ۹. چرخه‌ی تخریب همیشگی محیط‌زیست.

اگر در خاورمیانه جنگ درگیرد، غبار و گرد سمی بیداد خواهد کرد. بمباران ساختمان‌ها و تأسیسات صنعتی آزادسازی مقدار زیادی گردوغبار سمی را باعث شده که به ریه‌ی انسان و حیوانات وارد خواهد شد و روی گیاهان خواهد نشست. در جنگ غزه پیش‌بینی می‌شود تخریب‌ها تا حدود ۴۰ میلیون تن آوار شده که نتیجه‌اش انتشار ابری از فلزات سنگین، آزبست، مواد پرتوزا و ذرات سمی شده است که سلامت باشندگان را تهدید می‌کند. آلودگی ناشی از سوختن تأسیسات نفتی در اثر هدف قرار گرفتن پالایشگاه‌ها مانند پالایشگاه‌های بزرگی همچون آبادان یا حیفا یا کشورهای عربی آتش‌سوزی گسترده را سبب شده و مواد سمی مانند دیوکسین و سرب را در هوا پراکنده خواهد کرد. در اثر جنگ، ولو استفاده از جنگ‌افزارهای متعارف مقدار زیادی گاز گلخانه‌ای آزاد می‌سازد. برای نمونه تنها در دو ماه نخست جنگ غزه بمباران‌های اسرائیل حدود ۲۸۱هزار تُن گاز دی‌اکسید کربن و دیگر گازها را آزاد کرد که برای انتشار سالانه‌ی ۲۷ کشور کوچک است. بمباران زیرساخت‌های آب و فاضلاب مانند مراکز صنعتی تصفیه‌خانه‌ای یا خطوط لوله نشت فاضلاب خام به منابع آب زیرزمینی و خاک را باعث خواهد شد. باز باید به جنگ غزه اشاره کنیم که روزانه ۱۳۰ هزار مترمکعب فاضلاب خام به دریا ریخته می‌شود که به آلودگی منجر شده و بیماری‌هایی همچون وبا و تیفوئید شیوع پیدا کرده است. نشت مواد سمی از زباله‌های جنگی و سوخت‌های فروریخته‌شده به آب‌های زیرزمینی منابع آب آشامیدنی را آلوده می‌سازد. برای نمونه در غزه ۹۷ درصد آب آشامیدنی به دلیل آلودگی ناامن گزارش شده است. استفاده از جنگ‌افزارهای شیمیایی و انفجارهای مهیب ساختار خاک را تخریب کرده و آن را به زمین‌ بایر تبدیل می‌سازد. همچنین روان‌آب‌های سمی خاک را آلوده کرده و کشاورزی را ناممکن می‌سازد. جنگل‌زدایی و تخریب زیستگاه‌های طبیعی بر اثر بمباران و آتش‌سوزی‌ها گونه‌های گیاهی و جانوری را نابود می‌کند. در جنگ لبنان حملات موشکی باعث سوختن ۸۷۰۰ هکتار جنگل و از بین رفتن زیستگاه‌های کمیاب شد. نشت نفت از تأسیسات آسیب‌دیده در اثر بمباران یا غرق‌شدن نفت‌کش‌ها اکوسیستم دریایی را آلوده می‌کند. این موضوع بر ماهیگیری و تنوع زیستی دریایی هم اثر منفی می‌گذارد. همچنین خشک‌کردن عمدی تالاب‌ها برای اهداف جنگی مانند کاری که صدام حسین در عراق انجام داد مهاجرت پرندگان و تزار اکولوژیک را برهم می‌زند. جنگ به تولید حجم زیادی از زباله‌های خطرناک شامل مواد پرتوزا و فلزات سنگین و مواد شیمیایی آرام-کشنده منجر خواهد شد. از سوی دیگر بقایای جنگ‌افزارها آب‌وخاک را آلوده کرده و سرطان‌های متنوع را سبب می‌شود. در این میان و در دل یک جنگ بزرگ و پس‌ازآن مدیریت زباله‌هایی ناممکن است. نوشتن از فجایع زیست‌محیطی جنگ منطقه‌ای زیاد است و ما همین‌جا آن را متوقف می‌کنیم.

حال اندکی هم به جنگ گسترده‌ی هسته‌ای بپردازیم که به‌مراتب خانمان‌سوزتر است. در جنگ هسته‌ای جهانی، آنچه رخدادش قطعی است، برچینش گونه‌ی انسان به دست خودش و نابودی تمدن در سیاره است. این چیزی است که در آن نباید شک کرد. دلالان جنگ‌افزار اگرچه چشمان نابینای خود را به این حقیقت بسته‌اند، اما این حقیقتی است که پیش روی ماست. در زمستان هسته‌ای نور خورشید کاهش‌یافته و دمای پایین زمین که تا در حدود ۸ تا ۱۰ درجه سانتی‌گراد خواهد رسید، توقف فراروند فتوسنتز یا نورآمایش در گیاهان را سبب خواهد شد. اختلال در این فراروند یعنی قحطی غذایی جهانی. در اثر جنگ هسته‌ای سبب خواهد شد که زنجیره‌ی غذایی فروبپاشد و در کمتر از چند ماه ذخایر غذایی یا نابود شوند، یا آلوده شوند یا تمام شوند. مدل‌سازی‌ها نشان می‌دهند که حتی یک جنگ هسته‌ای محدود بین هند و پاکستان تولید ذرت در آمریکا را یا ۱۳ درصد، تولید برنج در چین را ۱۷ درصد و تولید جهانی گندم را تا ۳۰ درصد با کاهش روبه‌رو خواهد کرد. حال اگر جنگ میان روسیه و آمریکا و ناتو باشد که وضعیت به‌مراتب بدتر است. انفجارهای هسته‌ای مقادیر زیادی ذرات پرتوزا همچون سزیم-137 یا استرانسیوم-90 را در جوّ زمین آزاد خواهد کرد و باد آن‌ را با خود جابه‌جا خواهد کرد. آلودگی پرتوزا سبب گسترش سرطان برای بازماندگان خواهد بود و انواع سرطان‌ها رشد نمایی خواهند داشت، درحالی‌که پیش‌تر ساختار بهداشت و درمان کشورها فروپاشیده است. زمستان هسته‌ای می‌تواند الگوهای بارش جهانی را مختل کند و به کاهش بارندگی در برخی مناطق منجر شود یا سیلاب در جاهای دیگر. تغییر در الگوی آب‌وهوا یعنی تغییر در چرخه‌ی غذایی و افزایش بحران غذا. به زبان ساده جنگ هسته‌ای گسترده نه‌تنها یک فاجعه‌ی انسانی و نقطه‌ی پایانی بر تمدن انسانی خواهد بود، بلکه یک فاجعه‌ی بوم‌شناختی برای سیاره‌ی زمین خواهد بود. جنگ هسته‌ای گسترده هیچ برنده‌ای ندارد و اگر سیاستمداران و جنگ‌طلبان از آن به‌عنوان برگ برنده یاد می‌کنند، شک نکنید که دروغ می‌گویند.

داروی شفابخش صلح:

تا اینجای کار از پیامدهای جنگ گفتیم. چه منطقه‌ای و چه جهانی. در جهان سودجویان یا دیوانگانی هستند که جنگ را نعمت می‌دانند و البته جای شگفتی نیست. برای کشورهایی که در صدر توان نظامی هستند و می‌دانند قوانین بین‌المللی چندان اثری ندارد، جنگ نعمت است و بی‌اخلاقی ِآن را با واژگان تطهیر خواهند کرد. عباراتی که از رسانه‌ها می‌شنوید و دهه‌ها یا سده‌هاست که تکرار می‌شود. شاید تاکنون بیش از صد جنگ در جهان رخ‌داده و نامش رو «جنگی برای پایان تمام جنگ‌ها» نامیده‌اند. ما از صلح با نام «داروی شفابخش» یاد کرده‌ایم زیرا همچون دارو تلخ است؛ اما شفابخش. صلح یک وضعیت و یک فراروند دوطرفه یا چندجانبه است. صلح یک وضعیت نقطه‌ای نیست؛ بلکه یک طیف است و برخی آن را به صلح منفی و صلح مثبت بخش‌بندی می‌کنند؛ اما ما ترجیح می‌دهیم صلح را به سه بخش مجزای شکننده، نوسانی و پایدار تقسیم‌بندی کنیم. اجازه دهید با یک مدل‌سازی ساده‌ی فیزیکی شرح دهیم. تصور کنید لیوانی شیشه‌ای را با زحمت فراوان از گوشه‌ای از لبه‌ی گرد آن روی میزی در حالت تعادل و تراز نگه داشته‌اید. این لیوان با کمترین وزش باد یا یک موج صوتی که به چشم دیده نمی‌شود، فرومی‌افتد. این وضعیت میان بسیاری از کشورها و تنش‌ها برقرار است. حال تصور کنید، لیوان را به شکلی کج‌ کرده و درحالی‌که یک نقطه از گوشه‌‌ی لبه‌ی آن روی زمین است، انتهای دیگرش به دیوار تکیه داده شده است. در این حالت اگرچه پایداری بیشتر است اما بازهم با تلنگری و نیروی خارجی فروخواهد افتاد. حال تصور کنید لیوان را به شکل درست و از کف آن روی میز قرار دهید و درون آب بریزید. حالا لیوان در حالت پایدار است و به‌سختی می‌توان آن را واژگون کرد. این حالت همان صلح پایدار است. حال به‌جای آن آب، تصور کنید داروی تلخ ریخته شده است. آن دارو درواقع منافع جمعی کشورهایی است که باهم صلح کرده و به بازی برد – برد وارد شده‌اند. هیچ کشوری به تمام آنچه خواسته، نرسیده و هیچ کشوری بی‌نصیب از منافع مشترک نمانده است. اگرچه کشورها چیزی داده‌اند و چیزی گرفته‌اند، اما همگی برنده‌اند چون بی‌شک پایداری و منافع حاصل از آن ولو مقداری اندک، از جنگ بهتر است. صلح پایدار در این جهان ناپایدار و پر از ناعدالتی اجرایی و ساختاری، بیش از همه به نفع کشورهایی است که توان اقتصادی یا نظامی کمتری دارند. 

حال باید تعریفی از صلح ارائه کنیم. صلح یعنی حالت پایدار یک سامانه، شامل چندین کشور که با کمک توازن قدرت بین خودشان به تعادل نظامی و برهمکنش اقتصادی و سیاسی و اجتماعی باهم رسیده‌اند؛ مانند چیزی که میان کشورهای اسکاندیناوی شاهد هستیم یا وضعی که در اروپا پس از جنگ جهانی دوم رخ داد؛ بنابراین به وضعیت‌هایی که میان ایران – اسرائیل، اسرائیل – همسایگان، آمریکا – روسیه، ناتو – روسیه، کره‌ی شمالی – ژاپن، کره‌ی شمالی – کره‌ی جنوبی و ده‌ها مثال دیگر که شاهد هستیم صلح نمی‌گویند، بلکه آتش‌بس، یا توقف جنگ یا وضعیت تعلیق روابط می‌گویند. اساساً در وضعیتی که میان کشورها دادوستد فرهنگی و اقتصادی نباشد، روابط سیاسی خوب و گرم نباشد، مسائل از طریق کارگروه‌های تخصصی حل نشود، صلح نمی‌گویند. به زبان خیلی ساده‌تر به وضعیتی که صرفاً جنگ نباشد، صلح نمی‌گویند. 

بالاتر اشاره کردیم که صلح داروی تلخ شفابخش است و جنگ زهر کشنده یا شاید چیزی شبیه به مواد روان‌گردان. لحظه‌ای مستی دارد و عمری پیامد. در پایان باید به این نکته اشاره کنیم که صلح تحمیلی هم دوام ندارد و دیر یا زود آنکه صلح بر او تحمیل شده، به دلیل حس بازندگی، شورش خواهد کرد، ولو به بهای مرگ و نابودی خودش. 

اجازه دهید این مقاله را با این جمله به پایان ببریم که صلح درجاتی از توسعه‌یافتگی انسان در مقیاس فردی و جهانی است؛ اما گویی هنوز گونه‌ی ما با این همه پیشرفت در فناوری نتوانسته شبی را بدون تنش و جنگ سر بر بالین بگذارد. ما در عصری زندگی می‌کنیم که شمشیرهای تیز در دست سیاستمداران خام است و مدادهای نوک‌شکسته در دست خردمندان. صلح در این جهان سلاخی شده است.

کلید واژه ها: جنگ ایران و اسرائیل حمله اسرائیل به ایران حمله اسرائیل به غزه حمله اسرائیل به لبنان امریکا ایران و امریکا درگیر جنگ اثر جنگ پیامدهای جنگ پیامد جنگ خاورمیانه غرب آسیا حسن فتاحی زهرا محبی‌پورکانی فریدون علی‌مازندرانی مصطفی روستایی


( ۱ )

نظر شما :