ايران و سازمان‌هاى بين‌المللى

۲۴ دی ۱۳۸۷ | ۱۵:۱۵ کد : ۳۶۷۸ باشگاه خوانندگان
نگاه يکى از خوانندگان ديپلماسى ايرانى به رابطه ايران و سازمان‌هاى بين‌المللى
ايران و سازمان‌هاى بين‌المللى
مشکل ما با سازمان های بین المللی و از جمله سازمان کنفرانس اسلامی از جایی شروع می شود که متاسفانه ما ‏درک و شناخت واقعی و درستی از ظرفیت ها و جایگاه این سازمان ها در صحنه بین الملل نداریم. زمانی که ‏احساس کنیم می توانیم از این سازمان ها به عنوان ابزاری در سیاست های داخلی یا خارجی خود استفاده کنیم همه ‏طرفدار آن ها می شویم و در محاسن وجود و تقویت بیشتر آنها سخن می رانیم. اما به محض کوچکترین نا ‏هماهنگی، نبودشان را بهتر از وجود بی خاصیت شان می دانیم.

 به راستی چرا قبل از انتقاد عمومی از سازمان ‏کنفرانس اسلامی یا دیگر مجامع بین المللی تکلیف مان را با نقش و دامنه فعالیت ها و اثر گذاری آنها روشن نمی ‏کنیم؟ اگر به درستی سطح توقعاتمان از سازمانی چون کنفرانس اسلامی را بر اساس ظرفیت های آن تنظیم کنیم هم ‏نیازی به موضعگیری های متفاوت در برابر واکنش های این سازمان ها نداریم و هم انجام چیزی را از آنها نمی ‏خواهیم که در صورت عدم آن برآشفته شویم.

در این صورت دیگر نه به موضع گیری های مثبت این سازمان ‏دلخوش می کنیم و نه از ناهماهنگی های آن می نالیم. یادمان باشد موقعی که سازمان کنفرانس اسلامی از مواضع ‏هسته ای ایران حمایت می کرد و ما قند در دلمان آب می شد که پنجاه و هفت کشور مسلمان اجماع جهانی علیه ما ‏را برهم زده اند عده ای که به نقش و ظرفیت های این سازمان آگاهی داشتند گفتند که ما را سزاوار دلخوشی به این ‏نوع موضع گیری ها نیست. سازمان در بسیاری از موضوعات در حدی نیست که بردی جهانی داشته باشد و ‏طبیعتا تکیه یا اعتماد به آنها نمی تواند عاقلانه باشد.
 
جلوه ای از عدم اطمینان به مواضع کشورهای عضو سازمان ‏را در عدم حمایت آنها از عضویت غیردائم ایران در شورای امنیت سازمان ملل دیدیم. کسانی که کنفرانس اسلامی ‏را نمی شناختند می گفتند که این سازمان قطعنامه هایی صادر کرده است که طی آن همه اعضا از عضویت ایران ‏در شورای امنیت حمایت کرده اند و به همین دلیل و با اطمینان به اینکه حداقل پنجاه و هفت رای نصیبمان می شود ‏به اشتباه تاآخرین مرحله رای گیری ایستادند که مایه سرافکندگی شد. اما دیگرانی که آشنایی مختصری به سازمان ‏داشتند از همان ابتدا می گفتند با طناب این سازمان ورود به چاه را اطمینانی نیست.

دامنه برد اکثر قطعنامه های ‏سازمان حداکثر به محدوده جلسات سازمان منتهی می شود و خارج از ان هرکس ساز خود را بر اساس منافع و ‏مواضع ملی می زند. ‏ از دیپلمات برجسته ای همچون وزیر خارجه ما بعید است که تصور کنیم ایشان سازمان و ظرفیت های آن را تازه ‏کشف کرده اند و به همین دلیل از شرکت در اجلاس مربوط به غزه امتناع نموده اند. اگر نگاه اجمالی به سازمان ‏کنفرانس اسلامی و نوع تعامل اعضای آن بیاندازیم در خواهیم یافت که شاید کشورهای عضوی که سازمان را ‏شناخته اند عمدتا از آن برای مقاصد و اهداف داخلی استفاده می کنند.
 
نمی دانم این سخن سفیر ایران در کنفرانس ‏اسلامی هم که گفته اند نشست کمیته اجرایی سازمان متناسب با ظرفبت های سازمان نیست را باید بهانه ای برای ‏عدم حضور وزیر خارجه تلقی کرد و یا اینکه ایشان واقعا اعتقاد به ظرفیت های کارساز سازمان دارند. تصور ‏کنیم که سازمان آنگونه که ما درخواست کرده بودیم اجلاس فوق العاده در سطح سران یا وزرای خارجه برگزار ‏می کرد.

در آن صورت آیا واقعا فرقی هم به حال غزه و فلسطین می کرد؟ مگر حدود چهل سال نیست که این ‏سازمان در اجلاس سران و وزرای خارجه خود دهها قطعنامه و طرح اجرایی برای کمک به مردم فلسطین ‏تصویب کرده است؟ مگر بیشترین خیانت به آرمان فلسطینیان را برخی از همین اعضای کنفرانس اسلامی که ‏حامی همان قطعنامه ها و طرح ها بوده اند نکرده اند؟ اگر حافظه مان یاری نمی کند اسناد این اجلاس ها که ‏موجود است.

بد نیست سری به آنها بزنیم. ‏ کلام آخر و آخر کلام اینکه، سازمان های بین المللی و از جمله کنفرانس اسلامی را باید بهتر بشناسیم تا نه آدرس ‏اشتباه بدهیم و نه به آدرس اشتباه برویم.‏  

نظر شما :