رابطه با امريکا زير ميز معنا ندارد

۱۳ خرداد ۱۳۸۸ | ۰۰:۲۵ کد : ۴۶۹۷ گفتگو
گفت‌وگو با محمدعلی سبحانی تحلیل‌گر مسائل سیاسی و سفیر سابق ایران در لبنان
رابطه با امريکا زير ميز معنا ندارد

فقط چند روز ديگر به دهمين دوره انتخابات رياست جمهورى ايران باقى مانده است. به عقيده بسيارى از تحليل‌‌گران و متخصصين روابط بين‌الملل و سياست خارجى، دولت نهم در این دو حوزه کارنامه مطلوبی برجای نگذاشته است. به همین دلیل و به بهانه نقد و بررسی سیاست خارجی در چهار سال گذشته و برنامه‌های میرحسین موسوی با محمدعلی سبحانی تحلیل‌گر مسائل سیاسی و سفیر سابق ایران در لبنان گفت‌وگو کردیم که در ادامه‌ می‌آید.

در این چهار سالی که گذشت ما با چه مشکلاتی در بعد سیاست خارجی روبه‌رو شدیم؟ چه راهکارهایی می‌تواند وضعیت را به یک وضعیت عادی بازگرداند؟

برای اینکه وارد بحث بشویم اول از یک مسئله‌ای صحبت می‌کنم که برای سیاست خارجی همه کشورها و همه دولت‌ها و همه ملت‌ها ضروری است و آن این است که ما سیاست خارجی را حوزه منافع ملی تعریف می‌کنیم. لااقل آن تعریفی که من از سیاست خارجی دارم این است که یک سیاست خارجی خوب، سیاست خارجی‌ای است که ادامه سیاست داخلی کشورها باشد. اگر یک چنین نگاهی به سیاست خارجی داشته باشیم روشی است که اولویت‌مان، منافع ملی و امنیت ملی باشد. اولویتمان در سیاست خارجی این است که ببینیم چگونه می‌توانیم از این سیاست خارجی در جهت توسعه ملی، بالا رفتن درآمد سرانه، بالا رفتن تولید ناخالص ملی و هرآنچه که برای رفاه و بهبود زندگی یک جامعه مفید است استفاده کنیم. من با این تعریف به سیاست خارجی نگاه می‌کنم و معتقدم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ‌به شکل عمومی‌ این اصل و این نگاه رعایت شد و هر دولتی که آمد با حفظ دستاوردهای دولت قبلی بنای ساختن تفکرات خودش را در سطح سیاست خارجی پیش می‌برد و همیشه این اصل اساسی در نظر گرفته می‌شد.

حالا ممکن است که مشکلات و ایراداتی هم وجود داشته اما حرمت و روند کار دولت‌ها مبتنی بر این واقعیت‌ها بود. من می‌توانم ادعا کنم که متاسفم ما به چنین شرایطی رسیده‌ایم که می‌بینیم در دولت نهم این اصل رعایت نشد. این اصل را در علم سیاست برایش یک مبحث جدی باز می‌کنند و در مورد آن بحث‌های مفصل می‌کنند، امنیت ملی و منافع ملی را تعریف می‌کنند و چیزی نیست که مورد اختلاف فلاسفه سیاسی و صاحب‌نظران سیاسی باشد. ملت‌ها هم بر همین اساس که چه کسی بیشتر توانسته برای تقویت نیروی ملی و بهبود و افزایش رفاه در جامعه، افزایش منزلت آن کشور، افزایش قیمت انسان‌های یک کشور کار کرده باشد، به آنها امتیاز می‌دهند.

امروز هم که انتخابات است ما باید بررسی کنیم ببینیم که این دولت چه میزان توانسته در جهت این واقعیت‌ها حرکت مثبتی داشته باشد، که من نمره خوبی به این حرکت نمی‌دهم. متاسفانه بلافاصله بعد از روی کارآمدن دولت نهم با مخالفت صریح و آشکار با دستاوردهای گذشته مواجه شدیم و برخوردهایی که موضوع سیاست خارجی شد، بسیار ناامید کننده بود. اگر بخواهیم مثال بزنیم، تنش‌زدایی و اعتماد‌سازی موضوعی بود که ما بعد از جنگ در سیاست خارجی انتخاب کردیم و همه چهار دولت بعد از جنگ نیز همین رویه را کاملا ادامه دادند و فضای سیاست خارجی ما با همه فراز و نشیب‌هایی که داشت در همین راستا بود؛ اما این دوستان محترم بلافاصله بعد از روی کار آمدن صحبت از انحراف از ابتدای پیروزی انقلاب هم کردند. این نگاه که یک نگاه غیر کارشناسی و غیر منطقی بود باعث شد که فضای سیاست خارجی در دولت نهم از حرکت به سوی دوستی و همکاری با دنیا و تلاش برای افزایش دوستی‌ها و کاهش دشمنی‌ها با جمهوری اسلامی‌ایران به یک بی‌توجهی پیش رفت و ما متاسفانه بعد از فقط چهار سال با یک تخریب بزرگ در سیاست خارجی مواجه هستیم که به نظر من به‌هیچ‌وجه بخشودنی نیست. من خواهش می‌کنم بروید و به سیاست خارجی دوره اصلاحات مراجعه کنید که چه شرایطی داشت و در پایان کار به چه نقطه‌ای رسیده بودیم. در ماه‌های آخر دولت دوم آقای خاتمی‌ حقیقتا جایگاه کشور در سطح بین‌المللی یک جایگاه ویژه‌ای بود و منزلت ایرانی‌ها در سطح بین‌المللی وضعیت خاصی داشت.

روابط ما با کشورهای عربی، اروپایی، آسیایی و با همه جهان در یک شرایط خوبی بود و ما می‌توانستیم ادعا کنیم که سیاست خارجی در خدمت توسعه ملی است. استفاده از بازارهای بین‌المللی و تکنولوژی‌های نوین و پیشرفته زمانی میسر است که شما رابطه خوب با دنیا داشته باشید. اینها به طور نسبی میسر شده بود و رو به پیشرفت بود، اما در چهار سال گذشته ایران به یک مورد امنیتی تبدیل شده، چهار قطعنامه شورای امنیت بر پایه فصل هفتم علیه ایران صادر شد. کسانی که حقوق بین‌الملل خوانده‌اند و جامعه بین‌الملل را می‌شناسند می‌دانند که این چه مفهوم سختی برای کشور و برای یک ملت دارد. برخوردهایی که با ایرانی‌ها می‌شود در اقصا نقاط دنیا مسائلی است که جای تاسف دارد. شما ملاحظه می‌کنید که در همین سفر حج چه برخوردهایی با مردم می‌شود، در فرودگاه دوبی چه برخوردهایی با مردم می‌شود، در بیشتر فرودگاه‌های دنیا یک صف مستقل برای ایرانی‌ها گذاشته‌اند و ایرانی‌ها را جور دیگری نگاه می‌کنند. همه اینها بر می‌گردد به شیوه‌های غلط در سیاست خارجی و شعارهای بی مورد که مطرح می‌شود که به قول آقای مهندس موسوی ماجراجویی در سیاست خارجی است.

سیاست خارجی محلی است برای گفت‌وگو کردن. سیاست خارجی باید نقطه مشترک ملت‌های مختلف را رقم بزند. سخنی که از طرف دولت یا مسئولین سیاست خارجی در هر کشوری مطرح می‌شود باید یک سخن خاص باشد، لطافت خاص خودش را داشته باشد و موجب نزدیکی کشور با سایر کشورها شود.

آیا برای بهبود وضع امیدی هست؟ شکی نیست که ما در درجه اول، در برنامه سیاست خارجی آقای مهندس موسوی مسائلی را تصور می‌کنیم که باید وجود داشته باشد و آن متوقف کردن شرایط بدی است که ما امروز در سیاست خارجی داریم. آثار قطعنامه‌های تحریم بر اقتصاد و رفت‌و‌آمد‌ها و روابط و گفت‌و‌گو‌های ما با جهان و همکاری‌های علمی، ‌تکنولوژیکی و فرهنگی که ما با دنیا داریم، در نوع استفاده‌ای که ملت ما باید از ظرفیت‌های بین‌المللی ببرد بر روی اینها تاثیر منفی گذاشته است. طبیعتا ما اگر بتوانیم این روند را متوقف کنیم به یکی از اولویت‌های اصلیمان رسیده‌ایم.

راهکاریی که برای متوقف کردن این روند وجود دارد چیست؟ شرایط امروز بدتر از شرایطی است که آقای خاتمی ‌با آن مواجه بود چراکه ما چهار تحریم شورای امنیت سازمان ملل را علیه خود داریم. تدبیر آقای موسوی برای سیاست خارجی در این شرایط چیست؟ در واقع آقای موسوی چه امتیازی نسبت به آقای خاتمی‌ در بعد سیاست خارجی دارد؟

این که ما بتوانیم به سرعت به آن شرایط برگردیم یک نگاه ایده‌الیستی است. همان طور که گفتید شرایط دشوار است. چهار قطعنامه تحریم امر ساده‌ای نیست. ما قبل از این که شرایط تحریم را داشته باشیم ابتکارهای زیادی می‌توانستیم داشته باشیم تا فضا را آن گونه که می‌خواهیم مدیریت کنیم. امروز به هنرمندی بیشتری نیاز داریم و امیدواریم که آقای مهندس موسوی که اهل هنر هم هست، اهل سیاست و اهل خردگرایی نیز هست بتواند به هرحال با کمک بقیه من‌جمله آقای خاتمی ‌و وزرای سابق و ظرفیت‌هایی که در اختیار رهبری وجود دارد و ظرفیت‌هایی که در اختیار متخصصین و کارشناسان و دیپلمات‌های ورزیده وجود دارد، این مشکل را حل کند.

من اگر بخواهم به اصولی اشاره کنم، اول در مورد نگاه مهندس موسوی اشاره می‌کنم. در 30 سال بعد از انقلاب، خصوصا آن 8 سالی که در بحرانی‌ترین شرایط او کشور را اداره کرد، شاهد بودیم که ویژگی مهندس موسوی اول خردگرایی او است. دوم تکیه آقای موسوی بر روی عقل جمعی مثال زدنی است. آقای موسوی در دوره‌ای که نخست‌وزیر و یا حتی وزیر خارجه بود و ما همکار او بودیم به دفعات اتفاق افتاد که یک نظریه‌ای را وقتی او مطرح می‌کرد، دوستان می‌رفتند و بحث می‌کردند و به یک نظریه دیگری که می‌رسیدند وی را قانع می‌کردند که این راه را برویم منطقی‌تر است و او قبول می‌کرد. اتکای و احترام او به عقل جمعی از همان زمان زبان‌زد بود.
 
ویژگی دیگری که مهندس موسوی دارند و من فکر می‌کنم بسیار هم مهم است این است که مهندس موسوی در پرونده‌های بزرگ و ملی معتقد به این است که باید بر اساس تفاهم ملی حرکت کنیم. در چنین شرایطی است که ما می‌توانیم پرونده‌های سختی مانند پرونده رابطه با امریکا و پرونده رابطه هسته‌ای را به پیش ببریم. مهندس موسوی نه فقط معتقد است که باید در سیاست خارجی از آقای خاتمی ‌به عنوان یک ظرفیت استفاده بشود، بلکه من مطلعم که او اکنون که زمان قبل از انتخابات است از آقای خاتمی ‌دعوت کرده که به وی کمک کند؛ بعد از انتخابات حتما به آقای خاتمی ‌‌به عنوان یک ظرفیت ویژه نگاه خواهد کرد و از ایشان ‌‌برای حل مشکلات بین‌المللی استفاده خواهد کرد. من به شما می‌گویم و تاکید می‌کنم و از شما خواهش می‌کنم که این حرف‌ها را بیشتر مطرح کنید که آقای خاتمی‌ یک ثروت ملی است و در سطح بین‌المللی بالاترین سرمایه‌ای که داریم آقای خاتمی‌ است. توجه کنید که همین امروز که روابط ما با عربستان که در شرایط بسیار بدی است و به هر دلیل ما در روابط‌مان با آنها با مشکل مواجه هستیم می‌بینیم آقای خاتمی‌ شخصیتی ورای این حرف‌ها دارد. یک شخصیت بین‌المللی است که کشورها برای گفت‌و‌گو با او به مسائل خودشان با دولت‌های وقت هم توجه نمی‌کنند. این ظرفیت است که ما بتوانیم به این وسیله در دنیا برای حل مشکلات خودمان کمک کنیم. پس از ویژگی‌های دیگری که مهندس موسوی دارد این است که با تفاهم ملی به دنبال حل مشکلات و پرونده‌های سخت مثل هسته‌ای و امریکا می‌رود.

اما در بحث حل مشکلات سیاست خارجی من معتقدم که وی رویه اعتمادسازی و تنش زدایی را دوباره به سیاست خارجی ما بازخواهد گرداند و این مسئله تنش‌زدایی و اعتماد‌سازی که پایه یا راه رسیدن به آن گفت‌وگو است چیزی است که معجزه می‌کند. در گفت‌وگو شرایطی به وجود می‌آید که شما می‌توانید بسیاری از سوءتفام‌ها را حل کنید و اگر ما بتوانیم اعتماد سازی را بین خودمان و دنیا محقق کنیم، این معجزه اتفاق می‌افتد. من معتقدم ظرفیت‌های ایران بسیار بزرگ‌تر از آن است که ما نتوانیم خودمان را از این وضعیت خارج کنیم، مگراینکه از همه ظرفیت‌هایمان استفاده نکنیم.

-نگاه آقای موسوی به سیاست خارجی چگونه است؟ چه ویژگی دارد؟

مهندس موسوی یک نگاه منطقه‌گرایی دارد و این بسیار جالب است. ما به عنوان گروهی که با وی همکاری می‌کنیم و صحبت کرده‌ایم و دیدگاه‌های او را شنیده‌ایم این مسئله را می‌دانیم. آقای موسوی با تکیه بر همین مسئله عقل جمعی از مجموعه‌ای دعوت کرده تا در مورد سیاست خارجی بحث و صحبت کنند و راه‌های برون رفت از بحران را بررسی کنند. ما یک ویژگی در تفکر او دیدیم که آن ویژگی نگاه منطقه گرایی او است. وی به جد معتقد به ظرفیت‌هایی است که در منطقه وجود دارد و معقتد است که وقتی ما بتوانیم این ظرفیت‌ها را در کنار هم قرار بدهیم در آن صورت ما در نظام بین‌الملل هم به عنوان ایران و هم به عنوان منطقه خودمان می‌توانیم تاثیرگذار باشیم. من به عنوان یک متخصص سیاست خارجی می‌گویم که این یک توفیق است که یک رئیس‌جمهوری به عنوان یک متخصص این حرف را بزند.

نگاه آقای مهندس موسوی به اینکه ما باید سیاست خارجی را در خدمت توسعه و منافع ملی قرار دهیم یک ظرفیت بسیار خوبی است که ما می‌توانیم به آن اعتماد و تکیه کنیم. واقع‌گرایی و واقع‌بینی که در گفته‌های مهندس موسوی دیده می‌شود و هر زمانی که در مورد سیاست خارجی صحبت کرده است، بر روی این مسئله تکیه کرده است.

انقلاب اسلامی ‌دارای آرمان‌هایی است، اما برای رسیدن به این آرمان‌ها نمی‌توانیم بدون بال و پر پرواز کنیم و نمی‌توانیم بدون پاهایی مستحکم حرکت کنیم. ما باید واقع‌گرا باشیم و بر اساس واقعیت‌های خودمان توانایی‌های خودمان و میزان سرمایه‌ای که در اختیار داریم، حرکت کنیم.

متاسفانه مطالبی را که آقای رئیس‌جمهور در مورد مدیریت جهانی مطرح کرد، مبتنی بر واقع‌گرایی نیست. مطمئن باشید که آقای موسوی بر اساس واقع‌گرایی به مسائل سیاست خارجی نگاه خواهد کرد.

ببینید همین نگاه آقای رئیس‌جمهور چه مشکلاتی برای ما درست کرده است. خیلی‌ها در دنیا نمی‌دانند که این یک نگاه ایده‌آل است و تصور می‌کنند که ما نشسته‌ایم و برای فتح دنیا برنامه‌ریزی می‌کنیم. تندروهایی که همیشه در این 30 سال به دنبال فرصت‌هایی بودند که انقلاب اسلامی ‌را زمین‌گیر کنند و علیه جمهوری اسلامی ‌توطئه و تلاش کنند از چنین مطالبی بهره می‌گیرند و جهان را برعلیه ایران بسیج می‌کنند. آنها و به طور مشخص صهیونیست‌ها خودشان را در جایگاه دشمن جمهوری اسلامی ‌تعریف کرده‌اند. مسائل شعاری که آقای رئیس‌جمهور مطرح کرد که با واقعیت‌ها سازگاری ندارد و فرصت‌های منزوی کردن ایران و فشار بیشتر را به آنها داد.

از ویژگی‌های مهندس موسوی این است که طرفدار ماجراجویی در سیاست خارجی نیست.

- تعریف شما از ماجراجویی چیست؟

ماجراجویی این است که ما بیاییم و بدون اینکه عکس‌العمل رفتارهایمان را بدانیم به سفری برویم، اظهار نظر کنیم و نامه بدهیم. به این مسائل دقت کنید. سفرهای ماجراجویانه رئیس‌جمهور را ببینید. متاسفانه در دیدار ایشان از دانشگاه کلمبیا صدا‌و‌سیمای ما علی‌رغم واقعیت و حقیقت این حضور را یک حضور قهرمانانه به مردم معرفی کرد، در حالی که به‌هیچ‌وجه در فرهنگ و ادبیات دیپلماتیک و جهانی یک چنین حضوری، حضور قهرمانانه نیست. کسانی که همراه رئیس‌جمهور بودند از وی خواسته بودند تا به چنین جلسه‌ای نرود و پیش‌بینی کرده بودند که در این جلسه بدترین اهانت‌ها به ایشان صورت خواهد گرفت؛ اما ما دیدیم که ایشان به این مسائل توجه نمی‌کند. گویی اختلاف‌نظری بین ما و ایشان وجود دارد. ما معتقدیم که توهین به رئیس‌جمهور، توهین به ملت است. ما نباید رئیس‌جمهور را به جایی ببریم که مورد اهانت قرار می‌گیرد. اما ایشان شخصا تصمیم می‌گیرد و این اقدامات را انجام می‌دهد.

بدین ترتیب آیا می توانیم این را بگوییم بسیاری از مشکلاتی که اکنون در سیاست خارجی به وجود آمده است، ماحصل توقعات یک فرد است تا توقعات یک تیم که در اطراف آقای احمدی­نژاد حضور دارد؟

درست است. این را در مبحثی به نام ضعف کار کارشناسی در دولت نهم اشاره کرده بودم و گفته بودم که متاسفانه وزارت خارجه طرف مشورت و طرف تصمیم‌گیری در سیاست خارجی نیست. من این انتقاد را مطرح می‌کنم و پایش هم ایستاده‌ام. وزارت خارجه متاسفانه آن جایگاه خودش را به عنوان مجری سیاست خارجی زیر سئوال برده است. یک گروهی خارج از وزارت خارجه که سابقه سیاسی و دیپلماتیک هم نداشتند تصمیم می‌گیرند و عمل می‌کنند. از هیچ‌کس هم استفاده نمی‌کنند، نه از وزارت خارجه، نه از چهره‌های سیاسی و شخصیت‌های وزارت خارجه. ما در ایران آقای دکتر ولایتی را داریم که 16 سال وزیر خارجه بود، آقای دکتر خرازی 8 سال وزیر امور خارجه بود و روسای جمهور سابق که ارتباطاتشان در دنیا سرمایه‌ای است در اختیار ما. چهره‌های فرهنگی ما که در دنیا مورد احترام هستند و همگی سرمایه‌های ما هستند و هیچ کدام از اینها مورد مشورت نیستند. حتی آقای ولایتی در بعضی از زمان‌ها تلاش‌هایی را برای بهبود اوضاع کرد که شما هم در سایت دیپلماسی ایرانی به آن پرداختید.

اما دیدیم که مسوولان دولتی به‌هیچ‌وجه این مسائل را برنمی‌تابند و با یک برخورد منفی با این ثروت‌ها برخورد می‌کنند.

آیا تفکری پشت این رفتارها است؟

هر حرکتی تفکری دارد و من نمی‌خواهم بگویم که تفکری وجود ندارد. همین که کسی به کسی اعتماد نداشته باشد و به ظرفیت‌های ملی اعتماد نداشته باشد این خودش یک نوع نگاه و یک تفکر است. همین که کسی برای استفاده از سیاست خارجی در تبلیغات داخلی و تبلیغات انتخاباتی و تبلیغات توده‌گرایانه استفاده کند یک تفکری است، اما تفکر اشتباه و غلطی است. سیاست خارجی را به هیچ وجه نباید فدای تبلیغات داخلی کرد. به خاطر اینکه ممکن است شما حرفی را در داخل بزنید و موجب هیجان داخل و حمایت مردم از شما بشود اما در خارج می‌تواند به منافع ملی و جایگاه کشور لطمه بزند. بنابراین پسندیده نیست که ما از سیاست خارجی در تبلیغات داخلی استفاده کنیم و سعی کنیم این موضوع را به‌گونه‌ای مورد بهره‌برداری قرار دهیم و بتوانیم فضای اجتماعی را مهیج کنیم. به عنوان مثال بحث هولوکاست از همین معقوله است. طرح موضوع هولوکاست لطمه بزرگی به سیاست خارجی ما زد، در حالی که هیچ بهره‌ای را نه برای ما و نه برای دوستان فلسطینی ما داشت. طرح مسئله هولوکاست راه را برای اسرائیلی‌ها باز کرد تا کمک کنند به امریکایی‌ها تا فشارها را به ایران زیاد کنند، قطعنامه‌های تحریم راحت تر و سریع تر تصویب شود و اجماع جهانی علیه ایران راحت‌تر صورت بگیرد. این فشارهایی که ما احساس می‌کنیم، بخش زیادی از آنها مربوط به گفتمان دولت نهم در سیاست خارجی است که یک گفتمان تهاجمی است و چیزی است که امروز جایی در سطح بین‌المللی در دنیا ندارد.

ما در دوران جنگ سرد ممکن بود در بخشی از رفتار سیاست خارجی به طور کلی یک چنین گفتمان رقابتی سرد و درگیری تهاجم را می‌دیدیم اما امروز وضعیت به گونه دیگری است. امروز همه به دنبال این هستند که چگونه می‌توانند با حضور بیشتر خودشان از ظرفیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی بهره ببرند. جایگاه خودشان را ارتفا بدهند و از امکانات و ظرفیت‌های دنیا در جهت توسعه ملی خودشان استفاده کنند. برنامه 20 ساله چشم‌انداز جمهوری اسلامی‌ یک نگاه درستی است که ما در جمهوری اسلامی‌ تهیه کردیم و به آن به عنوان یک برنامه ملی نگاه می‌کنیم. اما متاسفانه شما ببینید که این رفتار با رسیدن به این چشم انداز تناسبی دارد؟ از مسئولین دولت نهم سوال کنید اگر بنا است که ما تا سال 1404 به جایگاه اول منطقه برسیم آیا امکان‌پذیر است که با این روش سیاست خارجی به آن برسیم؟ ما در چهار سال چهار قطعنامه بگیریم و روابطمان با دنیا را به این نقطه مبهم برسانیم. به عنوان مثال سفر آقای رئیس‌جمهور به شورای همکاری از اصل سفر اشتباهی بود. ما تا زمانی که سر مبانی نتوانیم با یک گروهی تفاهم بکنیم نباید برویم آنجا بشینیم. متاسفانه این مسئله وهن جمهوری اسلامی ‌هم شد که آنها در نوشته‌هایشان هم خلیج عربی را به کار بردند و ما رفتیم و در جایی نشستیم که چنین وهنی وجود داشته داشت و پیشنهادهایی دادیم که حتی این پیشنهادها مورد بررسی قرار نگرفت.

اینها مسائلی است که ما را به رتبه اول جهانی نخواهد رساند. ما باید روش‌های خودمان را اصلاح کنیم. جمهوری اسلامی ‌باید نشانه‌گیری کند تا بتواند به اهداف خود برسد. ما برای اینکه به آن اهداف برسیم باید بزرگ‌ترین اقتصاد منطقه را داشته باشیم. باید بهترین دیپلماسی منطقه را داشته باشیم و از نیروهای بی‌نظیر خودمان بالاترین بهره‌ها را ببریم. در این دولت ببینید که وضعیت به کجا رسیده است.

 

آقای سبحانی اکنون در زمان انتخابات به سر می بریم. اکنون چهار کاندیدا مطرح هستند که هر کدام ادعاهایی در سیاست خارجی دارند. آقای کروبی، آقای موسوی، آقای احمدی نژاد و آقای رضایی هر کدام با تیم خودشان که عموما هم افراد مقتدری را شامل می­شوند، حرف های درباره سیاست خارجی دارند. به نظر شما در وضعیت فعلی کدام کاندیدا مناسبت ترین فرد برای کشور به حساب می­آید؟

من بحث سیاست خارجی و کاندیداها را می‌توانم به این گونه مطرح کنم که یک نگاه اصلاح‌طلبانه داریم که نسبت به وضعیت موجود نگران است و تلاش می‌کند این وضعیت را در دولت بعدی که برای خود ترسیم می‌کند اصلاح کند و طبیعتا با یک دولتی مواجه هستیم که آن هم در رقابت حضور دارد. هر سه کاندیدای دیگر به گونه‌ای به وضعیت بد سیاست خارجی توجه کرده‌اند و تغییر و برون رفت از این وضعیت را پیشنهاد و پیش بینی کرده‌اند اما حالا ما اگر بخواهیم روی زمین سخن بگوییم و از این محتوای کلی بیرون بیاییم من فکر می‌کنم که آقای مهندس موسوی با توجه به این که ایشان وزیر امور خارجه بودند و سابقه وزارت خارجه دارند موفق‌تر است. ایشان نخست وزیر 8 سال دفاع مقدس است که ما واقعا سیاست خارجی موفقی در آن دوران داشتیم. ما با یک کشور عربی می‌جنگیدیم اما اکثریت کشورهای عربی مخصوصا بعد از یک دیپلماسی چند ساله طرفدار ما بودند و مخالف عراق شدند. ما در حین جنگ با یک کشور عربی همکاری تسلیحاتی با برخی کشورهای عربی داشتیم. این نتیجه دیپلماسی موفق دوران بحران بود.
 
ویژگی سوم مهندس موسوی این است که او به نظر من در شرایط حاضر توان بیشتری برای ایجاد نوعی از تفاهم در سطح ملی دارد. این برای سیاست خارجی بی‌نظیر است. امکان ندارد شما در سیاست خارجی کاری را از پیش ببرید-کارهای اساسی و مهم- مگر بر اساس تفاهم ملی. من فکر می‌کنم مهندس موسوی بیشتر از بقیه در بین چهار کاندیدا این ویژگی دارد و تصور می‌کنم که همه به این نتیجه رسیده‌اند که دولت مهندس موسوی یک دولتی است که حداکثر تفاهم ملی و حضور نیروهای متنوع سیاسی را در خود جای خواهد داد. از ویژگی‌های دیگر مهندس موسوی در سیاست خارجی اعتقاد واقعی ایشان به عقل جمعی است. در مقایسه هم فکر می‌کنم که به این مسئله بیش از سایرین معتقد است.

در مقایسه با آقای کروبی چطور؟

من آقای کروبی را از نزدیک می‌شناسم. خدمت ایشان هم رسیده‌ام. نگاه ایشان هم نگاه اصلاح‌طلبانه و مورد احترام است. ایشان هم نگران وضعیت کشور است. منتها با احترام عمیقی که من به ایشان قائل هستم و از نزدیک ده‌ها سال است که به ایشان ارادت دارم و امیدوارم که همیشه و کماکان به عنوان سرمایه ملی در خدمت انقلاب اسلامی ‌‌باشند، کمااینکه هستند منتها من تصور می‌کنم که ویژگی‌های مهندس موسوی برای فضایی که ما الآن با آن مواجه هستیم می‌تواند مناسب‌تر باشد.

اگر آقای موسوی به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شوند در انتخاب وزیر امور خارجه از چه نیروهایی با چه ویژگی استفاده خواهد کرد؟

وزیر امور خارجه مهندس موسوی باید مثل سیاست خارجی اش باشد. باید باز کسی باشد که بتواند ظرفیت‌های بیشتری را برای دفاع از منافع کشور، برای افزایش وجهه ملی ایران، برای استفاده از نیروهای متنوع سیاسی در کشور، برای بهره‌گیری از تمام امکانات کارشناسی، دیپلماتیک، امکانات مذاکره‌ای و امکانات انسانی که ما در سطح فرهنگی و سیاسی داریم، استفاده کند.

ما در کشور ظرفیت‌های انسانی فراوانی داریم و باید تاسف بخوریم که دولت از این ظرفیت‌ها استفاده نکرد و ما را منزوی کرد. بسیاری از اینها در این سال‌ها در خانه‌هایشان نشستند. بسیاری از اینها علی‌رغم استعدادهای فراوان به خاطر کم ظرفیتی مسئولین دولتی منزوی شدند. پس ما در بحث نیروی انسانی کمبودی نداریم. چهره‌های موثری که در سطح داخل می‌توانند ایجاد تفاهم کنند و اطمینان بخش‌های مختلف اجتماعی را به وجود بیاورند و اعتماد آنها را در پشت سر خودشان داشته باشند. اعتماد این نیست که ما فقط اعتماد مسئولین دولتی را داشته باشیم. اعتماد احزاب، اعتماد نیروهای اثرگذار در جامعه، آنهایی که می‌توانند جامعه جوان ما را با نشاط و فعال کنند و در زمینه سیاست خارجی تقویت کنند و اعتماد صنعت گران و بخش‌های مالی و پولی کشور را به دنبال داشته باشند مهم است، یک چنین شخصیتی می‌تواند برای وزارت امور خارجه ما راهگشا باشد.

من معتقدم که ما از این افراد داریم، کسانی که بتوانند هم اعتماد را در داخل داشته باشند و هم چهره معتدلی باشند که دنیای از آنها نترسد. دقت کنید که آقای لیبرمن، سیاست خارجی اسرائیل را دچار مشکل کرده است. همه از او ترسیده‌اند. مصری‌ها می‌گویند ما با این شخص مذاکره نمی‌کنیم و اگر بخواهید با نخست وزیرتان صحبت می‌کنیم. حتی امریکایی‌ها که متحدان اصلی آنها هستند نگران شدند.

آن چیزی که ما به آن نیاز داریم یک چهره معتدل است که دنیا احساس کند که ایران می‌خواهد با دنیا در تفاهم و تعامل و زندگی کند، در داخل هم خیال مردم راحت باشد و اطمینان داشته باشند که این فرد توانایی‌ها و ظرفیت‌های این را دارد که از مملکتشان حمایت بکند.

بخشی از مشکل امروز ما اقتصادی است. صنعت‌گران ما خیلی نگران هستند. بازار پولی ما در شرایط بدی است. نرخ بیکاری در ایران با وجود آنکه دولت آن آمارها را می‌دهد نگران کننده است. کل جامعه باید اطمینان پیدا کند که می‌توانیم شرایط را عوض کنیم. آن چهره‌ای که به عنوان وزیر امور خارجه به صحنه خواهد آمد در دولت بعدی بسیار مهم است چراکه مشکل سیاست خارجی یکی از مشکلاتی است که تاثیرات آن بر روی همه بخش‌های اجتماعی خودش را نشان داده است و مردم هم این مسئله را درک کرده‌اند و در نظرسنجی‌های که نگاه می‌کنم می‌بینم که مردم احساس می‌کنند که سیاست خارجی بخشی از مشکلات آنهاست و احساس می‌کنند سیاست خارجی اگر بهتر از این بود، برخی از مشکلاتی که وجود دارد، وجود نمی داشت.

آقای احمدی نژاد در طول این چهار سال که رئیس جمهور بودند دست به اقداماتی زدند که بسیاری از افراد جرات انجام آن کارها را نداشتند. شاید به قول آقای صدر این کارها تهور بود نه جرات اما به هر حال ایشان چنین رفتاری را از خود نشان دادند. برخی از این رفتارها در سیاست خارجی ما تبدیل به تابو شد و خیلی­ها معتقدند که در سیاست خارجی ما ماندگار خواهند شد. از جمله این کارها وارد کردن چهره های تازه ای در سیاست خارجی که قبلا هیچ جایگاهی در وزارت امور خارجه نداشتند. مانند آقای دکتر مولانا یا چهره­هایی مانند آقای امیر احمدی که رابط ایران و امریکا شدند. آقای موسوی برای این که بتواند این رویکردها را تغییر دهد یا در برابر برخی از این اقدامات جرات از خود نشان دهد تا آن رویکردها را تغییر دهد از چه پتانسیل­هایی برخوردار است؟

اجازه بدهید من راجع به افراد و اشخاص حرف نزنم. اما برای این که پاسخ شما را بدهم به یک ویژگی بسیار خوبی که در سیاست خارجی آقای مهندس موسوی که می‌تواند وجود داشته باشد، اشاره می کنم. آن بحث شفافیت است که محصول صداقت است. آقای مهندس موسوی چهره باصداقتی است. در دولت خود هم به ما گفت که شرایط سختی است. جنگ به هر حال شرایط سختی است. ایشان با مردم صاف و رو راست بود. یعنی مسائل امروز هم کاملا روشن و شفاف خواهد بود. متاسفانه این بخشی که شما به آن اشاره کردید، به عدم شفافیت برمی‌گردد. اگر واقعا این دولت طرفدار این است که روابط با امریکا برقرار بکند، راه‌های آن بسیار مشخص است. راه برقراری با امریکا-اگر اینها معتقد به آن هستند- این است که واقعا یک گروهی که بتواند نماینده تفاهم ملی باشد ایجاد شود، آنها بنشینند، تفاهم کنند، حرف بزنند، بحث کنند و در داخل ایجاد تفاهم بشود و مسائل مشخص شود و به رسانه ها گفته شود. بحث رابطه با امریکا، پشت سر، زیر میز معنا ندارد. رابطه با امریکا بحث تاریخ انقلاب اسلامی ‌است. مگر ما اجازه می‌دهیم که کسی زیر میز با امریکایی‌ها مذاکره کند. مگر ملت ایران این را اجازه می‌دهد که امیراحمدی (حالا اسم هم بردم) یا این افرادی که ارزشی در طرف امریکایی ندارند و در جایگاه دست چندم هم حساب نمی‌شوند برای ما معامله کنند. اینها دلال‌های دست دهم هم حساب نمی‌شوند. این به نظرم یک توهینی بود که در این دولت به ما شد و این طوری که در خبرها هست کماکان چنین روندی وجود دارد.

باید در طرف ما افرادی که نماینده واقعی ملت ایران هستند و سمبل تفاهم ملی ایران هستند یک طرف باشند و امریکایی‌ها همراه بانماینده‌شان طرف دیگر. بحث رابطه و گفت‌وگوی با امریکایی‌ها یک بحث ساده و معمولی نیست که با آن این گونه برخورد کنیم و کسانی از اینجا بروند و کسانی از آنجا بیایند. ما اینها را قبول نداریم و من فکر می‌کنم اینها نه با قالب‌های دیپلماتیک سازگار است و نه با منافع ملی ما سازگاری دارد. اگر کاری می‌خواهد صورت بگیرد باید در شفافیت کامل و در برابر چشمان ملت ایران صورت بگیرد تا منافع ما حفظ شود. دیگر زمان آن نیست که مثل پادشاهان در خفا قراردادهایی را ببندند. همان طور که چنین شد و ما تا امروز تاوان آن را پس می‌دهیم. امکان ندارد بدون حضور چشمان ملت و بدون بررسی‌های کامل و بدون این که نمایندگان واقعی دو کشور با هم گفت‌وگو کنند چنین مسئله‌ای اتفاق بیفتد.

آقای موسوی اعلام کرده بودند اگر اوباما رویکرد خود را تغییر دهد و ما احساس کنیم که این تغییرات واقعی است من حاضرم که با وی دیدار کنم. حالا با این رویکرد سیاست آقای موسوی در مقابل امریکا چه خواهد بود؟

ایشان نگاهشان در مورد روابط خارجی و توسعه دیپلماسی ایران و گفت‌وگو با جهان استفاده از ظرفیت‌هایی است که می‌توانیم با آنها مشکلات داخلی و خارجی خود را حل کنیم. در این مورد کاملا یک رویکرد باز، جدی، منطقی و اصولی است. در این شکی نداریم. آقای موسوی در رابطه با امریکا به ما گفته است که معتقد است که باید یک تفاهم ملی پشت سر این مسئله باشد و این رویکرد بسیار درستی است. اگر تفاهم ملی باشد هر اقدامی‌ که صورت بگیرد همه پشتیبانی می‌کنند و در یک چنین شرایطی است که ما می‌توانیم امتیازهای بیشتری بگیریم. در گفت‌و‌گو این ویژگی مهم است. نگاه کنید ورزشی‌ها از ما بهتر عمل می‌کنند. تیم ملی فوتبال وقتی می‌خواهد به مسابقه برود، همه بسیج می‌شوند و با وجود اختلاف‌ها تیم ملی را حمایت می‌کنند. سیاست خارجی هم همین است. وقتی در صحنه سیاست خارجی و آن هم یک چنین صحنه حساسی وارد می‌شویم باید در داخل توانسته باشیم بیشترین همراهی گروه‌های فکری و سیاسی و نخبه‌ها را همراه داشته باشیم که هر حرکتی که می‌کنیم، نتیجه‌بخش باشد. رویکرد تفاهم ملی راهکار جدی آقای موسوی است و به نظرم می‌آید که بسیار هم منطقی است. اگر  درمورد برخی اقداماتی که داشتیم برویم و بگردیم و آسیب‌شناسی کنیم، می‌بینیم که برخی از کارها به نتیجه نمی‌رسد، برخی از این مسائل در داخل خنثی می‌شود. اگر ما توانستیم مسائل را در داخل هم آرام کنیم و با تفاهم و با گرفتن نظرات مختلف حرکت کنیم موفق می‌شویم.

آقای موسوی به اصل گفت‌وگو معتقدند. شرایط کشور هم طوری است که به نظر می‌آید که برخی از پرونده‌ها باید حل بشود و یا به نقطه حل نزدیک بشود. من فکر می‌کنم که چهره‌ای مانند مهندس موسوی که مورد حمایت رنگ و شکل‌های مختلفی از جامعه است سرمایه‌ای است برای سیاست خارجی و آینده ایران و من فکر می‌کنم که از نقطه‌های شکوفای دولت مهندس موسوی همین مسئله است. البته من در آخر باید بگویم که انتخابات بیست و دوم خرداد بسیار مهم است که به چه ترتیبی برگزار می‌شود و آقای مهندس موسوی با چه رایی می‌تواند وارد صحنه شود. شک نکنید که یک موج جدید شبیه به رای آقای خاتمی ‌در دوم خرداد 76 می‌تواند، بلافاصله بخش عظیمی‌ از مشکلات سیاست خارجی را حل کند. این مسئله‌ای است که باید در ایران به خوبی درک شود. رای در اقدامات سیاست خارجی و روند سیاست خارجی در ارتقا جایگاه ایران و در تغییر نگاه دنیا به ایران بسیار موثر است.


نظر شما :