خطر نوبل صلح برای اوباما، خطر اوباما برای نوبل صلح

۱۸ مهر ۱۳۸۸ | ۱۸:۵۶ کد : ۵۹۴۹ اخبار اصلی
نویسنده خبر: جواد ماه‌زاده
هنوز یک سال از حضور باراک اوباما در کاخ سفید نمی گذرد که جایزه صلح نوبل که پیشتر به روسای جمهوری چون روزولت و ویلسون نیز تعلق گرفته بود، به وی اعطا می‌شود تا به دنیا اعلام شود سیاست‌ها و اندیشه‌های رئیس جمهور خوش صحبت امریکا در خدمت صلح بوده است.
خطر نوبل صلح برای اوباما، خطر اوباما برای نوبل صلح

غالبا بعد از اهدای جوایز نوبل این پرسش به میان می آید که گیرنده جایزه واجد چه ویژگی هایی بوده است و جایزه مربوطه از چه معیارهایی بهره می برده است؟ حالا می توان این سوال را به طرز گمراه کننده ای مطرح کرد و پرسید آیا اوباما در مدت یک سال گذشته توانسته است صلح را حتی برای عده ای معدود به ارمغان بیاورد یا قدمی در این راه بردارد؟ آیا اوباما تاثیری همسنگ روزولت که آشتی دهنده روسیه و ژاپن لقب گرفت، بر مناسبات بین الملل داشته است؟ آیا این جایزه در حقیقت به راهبردهای جهانی امریکای متفاوت (امریکای بعد از جورج بوش) تعلق نگرفته است؟

به طور حتم دلیل اعطای جایزه صلح نوبل به باراک اوباما متوجه وعده ها و فعالیت های آتی او نبوده است، چرا که هیچ نهادی قادر به پیش داوری درباره آینده و افعال رخ نداده یک فرد نیست و اوباما نیز فراتر از یک شخصیت حقیقی یا حقوقی نیست.

جایزه نوبل تا امروز بر این روال بوده است که منتخب خود را از میان فعالان سیاسی و حقوقی ای معرفی کرده است که با وجود تنگناها و موانعی که بر سر راه داشته اند، از حرکت در مسیر صلح و خدمت به انسانیت فروگذار نکرده اند و به با هیچ توجیهی از جنگ، خشونت و شکنجه حمایتی نداشته و در راه حذف مصادیق خشونت های ضد بشری کوشیده اند.

باراک اوباما از این جهت که نزدیک به یک سال است بر مسند ریاست جمهوری مهم ترین و موثرترین کشور جهان تکیه زده، می توانست گزینه ای برای بررسی های هیئت انتخاب نوبل باشد، اما از نقطه نظر عمل و نتیجه، پرسش هایی را با خود می آورد که قابل طرح است.

اگر بخواهیم نتیجه عمل اوباما را به عنوان رییس جمهور ارزیابی کنیم باید به کارنامه یک ساله او (در عمل) و نطق های فراوانش (در ایده) توجه کنیم. اوباما از نقطه نظر "ایده"، گزینه ای بی بدیل برای دوستداران صلح و روشنفکران ضد جنگ به شمار می رود. احیای مناسبات سرد امریکا و روسیه با اهدای تکمه ریست (reset) از سوی کلینتون به لاوروف، جدیت در عادی سازی روابط با مخالفان امریکای لاتینی، پاک کردن عبارت محور شرارت از مقابل نام ایران و کره شمالی و ایستادگی در برابر سیاست شهرک سازی اسراییل از مهم ترین نمونه های عملی سیاست های دولت جدید ایالات متحده بوده است.

در حوزه نظر و ایده، دست اوباما برای رسیدن به جایزه صلح پرتر از حوزه عمل است. تقریبا جملگی سخنرانی ها، برنامه ریزی ها و وعده های او در لباس ریاست جمهوری امریکا دلربا و گوش نواز بوده است؛ به ویژه که او رییس جمهور مابعد جورج بوش ستیزه گر و بزن بهادری است که به ادبیات جنگ رسمیتی دوباره داد و تروریست ها را احیا کرد و آتش بنیادگرایی را از دل خاکستر برافروخت.

شاید غیر منصفانه باشد اگر بگوییم صالح خواندن و صلح طلب شمردن اوباما، بیش از هر عامل دیگری منوط به همین قضیه بوده است؛ اینکه او قطار بی ترمز و از ریل خارج شده امریکا را مجددا به خط بازگرداند و مانع رسوخ ادبیات جنگ به آکادمی ادبیات کاخ سفید شد.

یکپارچگی دوباره اروپا و امریکا، تقسیم مسئولیت میان دولت ها و تقسیم مساوی نقش های بین المللی به قدرت های بزرگ، از کلیدی ترین راهبردهای اوباما در یک سال گذشته بوده که بارزترین نمونه آنها را در قبال روسیه و سوریه شاهد هستیم. اگر سیاست های همگرایانه و یکپارچه ساز باراک اوباما به همین ترتیب ادامه یابد و با اقلیم های سرد و خشک هم سازگاری پیدا کند، دیر یا زود سایه سیاه بحران از آسمان خاورمیانه و شبه جزیره کره رخت برخواهد بست. البته این بیشتر به یک آرزو شبیه است تا واقعیتی ممکن؛ و به نظر به ایده هایی بیش از اندیشه صلح محور احتیاج دارد.

به طور حتم نسخه اوباما نیز برای عراق و افغانستان، نسخه جنگی تا موعد رفع تهدید و بازگشت آرامش به منطقه است. درواقع اگر اوباما به پرسش اخلاقی "آیا اعمال خشونت بر کسی با هدف افشای محل یک بمب گذاری جایز است یا خیر؟" پاسخ خیر بدهد، باید نسبت به درایت و انسانیت او ظنین بود.

او در یک سال اخیر مجری پاره ای سیاست ها در جهان بوده که موافق و مخالف بسیار داشته است. نظرسنجی ها در خود امریکا از کاهش محبوبیت او نسبت به سال گذشته خبر می دهد. ناتوانی یا بی رغبتی او در اجرای برخی وعده های داخلی و خارجی در نزول محبوبیت اش بی تاثیر نبوده است. اوباما البته بر تعداد سینه چاکانش در خارج امریکا – بویژه در اروپا و آفریقا – افزوده است. با این وجود نه این ملاک است و نه آن. اساسا سیاستمدار را با محبوبیت کاری نیست و او پایبند به ایده ها و برنامه هایی است که درستشان می پندارد و چه بسا در نظر دیگران نادرست و نامعقول به نظر بیایند.

سیاستمدار نمی تواند - و بر این عدم توانایی آگاه است - که اگر محبوبیتی هم داشته باشد دوامی نخواهد داشت و عمر درخشش اش همپایه فوتبالیست ها و ستارگان سینما نیست؛ اگرچه اوباما برای چند ماه به واقع به ستاره ای بی چون و چرا بدل شد و اولین رییس جمهور/ ستاره سیاهپوست امریکا لقب گرفت.

اما پرسش هایی که اعطای نوبل صلح به اوباما با خود می آورد این است که آیا به سیاستمدارانی که هنوز بر سر کار هستند و تنها یک سال از رفتارشان با جامعه خود و جهان می گذرد می توان جایزه ای سمبلیک با عمری جاودان اهدا کرد؟ آیا عملکرد اوباما در سه سال آینده و شاید سال های بعدتر منطبق با معیارهای صلح و بشردوستی خواهد بود؟

اوباما یک رییس جمهور در زمان حال است. شاید کارتر، گورباچف، تاچر یا هر رییس دولت دیگری که عمر سیاست پیشگی اش به پایان رسیده، بتواند به عنوان فردی کوشا در یک راستای مشخص مورد تقدیر قرار گیرد و جایزه ای سمبلیک دریافت کند اما کسی که همچنان در کسوت ریاست جمهوری قرار دارد و سه سال از فعالیت دوره ای او باقی مانده است، چطور می تواند به جایزه ای نمادین دست پیدا کند؟ اگر اوباما در مدت باقی مانده از فعالیت سیاسی اش، دستورهایی مغایر با اندیشه های صلح طلبانه صادر کند و وعده های خود را درباره افغانستان و عراق و گوانتانامو و... به جا نیاورد، آیا نامی که سال های سال به عنوان برنده صلح نوبل یدک خواهد کشید، نافی فلسفه بنیادین این جایزه نخواهد بود؟ آیا بهتر نبود صلح نوبل در پایان دوره ریاست جمهوری و بعد از مشاهده فعالیت چهار ساله او به وی اعطا می شد؟ (شاید هم نمی شد)

به نظر می رسد حضور اوبامای شیک پوش با نطق های ادیبانه و پرشور و با جاذبه ای که در میان اروپایی ها – بعد از برون آمدنشان از زیر سایه امریکا – دارد، هنوز به قضاوت های عجولانه و ذوق زدگی ها درباره او پایان نداده است. (کما اینکه دشمنان امریکا نیز همچنان تصویری رویایی از او به دست می دهند)

صلح نوبل غالبا به شخصیت های حقوقی، فعالان حقوق بشر و سیاستمدارانی تعلق می گیرد که "برآیند" عمل و ایده هایشان در خدمت صلح ارزیابی شده است. وجه سمبلیک و اخلاقی این جایزه می تواند بواسطه تغییر چهره یا ناکامی اوباما در آینده به چالش کشیده شود؛ همچنین این جایزه می تواند در جریان تصمیمات موثرترین رییس جمهور جهان، مانعی اخلاقی ایجاد کند و احیانا در مقاطع حساس و بحرانی، صلح را به مخاطره بیندازد.

او در مقام گره گشای مناقشات جهانی یک دم از این پرسش فلسفی جدا نخواهد شد: "آیا اعمال خشونت بر کسی با هدف افشای محل یک بمب گذاری جایز است یا خیر؟"

جواد  ماه‌زاده

نویسنده خبر


نظر شما :