ايران اسلامى يا اسلام ايرانى؟

۰۶ آذر ۱۳۸۹ | ۱۵:۴۲ کد : ۹۴۴۸ باشگاه خوانندگان
نویسنده خبر: عصرایران
شما چه فکر مى کنيد؟ ايران اسلامى درست است يا اسلام ايرانى؟
ايران اسلامى يا اسلام ايرانى؟

ديپلماسى ايرانى: شما چه فکر مى کنيد؟ ايران اسلامى درست است يا اسلام ايرانى؟ رويکرد اين نوشتار تاريخى نيست و تقدم و تاخر پيدايش ايران و ظهور اسلام، روابط و خدمات متقابل هر یک و سير تاريخى آن را بررسى نمى‌کند، بلکه سعى دارد محدوديت‌ها و واقعيت‌هاى يک نظام سياسى مشخص به نام ج.ا.ايران را در جهان معاصر با مردمانى که در سرزمين واحدى زندگى مى‌کنند و همانند هر ملتى که در تراز ايرانيان قرار دارند به اهداف مشترکى بايد بيانديشند و منافع ملى خاصى هم باید داشته باشند مورد توجه قرار دهد. به نظر نويسنده دو مفهوم کلى اسلام و ايران دو دايره مساوى و يا کاملاً بى‌ارتباط با هم نيستند و رابطه بزرگى و کوچکى اين دو دايره عموم و خصوص مطلق نيست به گونه‌اى که يکى به طور کامل در ديگرى قرار گيرد. وقتى مى‌گوييم رابطه مسلمان و ايرانى عموم و خصوص من وجه هست يعنى اين که نسبيت وجود دارد ولى آنچه که فراتر از اين رابطه‌هاى منطقى بايد مدنظر قرار دهیم چند واقعيت عمده است: اول اين که قرائت‌هاى اسلامى در جامعه ما متعددند و منافع ملى را تحت الشعاع خود قرار مى‌دهند.

دوم این که مفهوم ايران و ايرانى با همه قومیت‌های آن تعريف واحدى دارد و با منافع ملى سازگارتر است. و سوم این که سخن از هويت ترکيبى ايرانيان با دو مولفه فرهنگ ايرانى و فرهنگ دينى و رابطه هرکدام با منافع ملى به محاسبات دقيق و بازمهندسى نياز دارد. آيات 198 و 199 سوره شعرا و سخن امام جعفر صادق(ع) درباره آن که فرمودند: اگر قرآن بر عجم نازل شده بود، عرب به آن ايمان نمى‌آورد ولى قرآن بر عرب نازل شد و عجم به آن ايمان آورد و اين براى عجم فضيلتى است. موید این مطلب است که پذيرش اسلام از سوى ايرانيان نشانه بزرگی و بالندگى جامعه ايرانى است و نه ترک هویت و تمدن ايراني. برقرارى رابطه‌اى که اين دو را به اهداف جهانى هر کدام برساند از وظايف سياستمداران است.

جهان گرايى اسلامى وعده خداوند است ولى مسلمانان نگاه‌هاى متفاوتى به آن دارند. آنچه که مسلمانان برسر آن اتفاق نظر دارند نمادهاى مشترکى همچون کتاب خدا و پيامبر و آیین‌های مذهبى است. و براین اساس، پيمان نامه‌هاى فردى و اجتماعى نانوشته‌اى بين مسلمانان وجود دارد که به آنان هويت جهانى مى‌دهد. این هویت جهانی‌، در صورت همگرايى بيشتر سازمان‌هاى مردم نهاد محلى و سازمان‌هاى بين المللى غيردولتى مى‌تواند سرنوشت تاريخ را بسازد. آنچه که ما ايرانيان در اين حرکت بسوى آينده به آن نياز داريم بيش از هر چيز بازمهندسى هويت ملى است. پيش از اسلام ايرانى‌ها سعی داشته‌اند تا یک تناسب منطقى بين هويت دينى و ملى خود به وجود آورند، به گونه‌اى که آيين مزدک و نژاد آريايى برابر با هم درنظر گرفته مى‌شدند. چرا شيعه و ايرانى بودن نتوانند رابطه اين همانى با یکدیگر داشته باشند. مدل واتيکان در دنياى مسيحيت بى‌ارتباط با اين نوشتار نيست. شيعه با اين که در نقاط مختلف آسیا، آفریقا، اروپا، آمریکا و البته بيشتر در جغرافياى خاورميانه ديده مى‌شود اما فقط در ساختار نظام سیاسی ايران است که تعريف شده و داراى جايگاه حکومتى است. حکومت شيعه در ايران يک واقعيت است و مى‌تواند رهبرى معنوى شيعيان را در افق برنامه ريزى‌هاى بلندمدت کاملاً در پى داشته باشد. اما اين همانند هر پديده سياسى ديگرى مى‌تواند هم فرصت باشد و هم تهديد. از اين رو، با کمک محاسبات دقیق نبايد اجازه داد بر جنبه‌هاى تهديدزايى آن که فراوان نیز هستند افزوده شود.

طرح مکتب ايرانى در اين چند ماه اخير بدون محاسبات دقيق ملى از سوى سياستمداران کشورمان صورت گرفته است. مگر مى‌شود اسلاميت و ايرانيت را در شرایط موجود دو دايره مساوى در نظر گرفت. شيعه به عنوان بخشى از اسلام و ايرانى بودن به اين رابطه نزديک‌تر هستند. افزايش جايگاه معنوى کشورمان در بين شيعيان جهان با استفاده از تمامى اقدامات ممکن فرهنگى راهبرد خوبى براى رسيدن به اين هدف در آينده بلندمدت به نظر مى‌رسد. البته نويسنده درباره شهروندان اهل سنت و حتى قوميت‌های ایرانی که همواره در برهه‌های حساس تاریخی در راه مام وطن جانفشانی کرده‌اند و بيشتر در نواحى مرزى کشورمان زندگى مى‌کنند معتقد است ايشان در ساختارهاى محلى و بومى بايد به نقش‌هاى بزرگ‌ترى دست يابند.

همان گونه که افزايش برد منافع ملى بايد متناسب با امکانات و قدرت ملى باشد، افزايش برد منافع ايدئولژيک کشور و معرفى شيعه به عنوان آوانگارد جهان اسلام و نماينده تمامى اديان اسلامى با همه تنوعى که دارند و با توجه به هزينه‌ها و محدوديت‌هاى ملى بايد به زمان مناسب تری در آْينده درازمدت موکول شده و با برنامه ریزی استراتژیک در افق زمانی دورترى جستجو شود.

به نظر نویسنده، فرهنگ و هویت ایرانی از سه بخش مکمل یکدیگر تشکیل شده است:

1-     تاریخ و تمدن ایران، کشوری که قدمت چند هزار ساله دارد با آمیزه ای از اسطوره‌ها، افسانه‌ها، شخصیت‌ها و سنت‌های اخلاقی و پسندیده در ایران باستان و پس از اسلام که بسیاری از آن‌ها همچون زبان پارسی، آیین نوروز، جشن‌های ایرانی، شاهنامه و ده‌ها اثر ملی و نام آشنای دیگر برای جهانیان همچنان وحدت آفرین، هویت بخش و در راه کمال جویی ملت ما نقش سازنده‌ای دارند و اگر مانند این سرمایه‌ها، برخی بخش‌های مغفول و یا نادیده گرفته شده فرهنگ ایرانی نیز بازآفرینی و ترویج شوند به مهندسی فرهنگی جامعه برپایه تمامی ظرفیت‌های فرهنگی کشور و رسیدن به یک استراتژی جامع فرهنگی براساس آن کمک شایان توجهی می‌کند. مفروض اساسی در این بازآفرینی باید این باشد که پارسیان همواره موحد بوده‌اند.

2-      مسلمان بودن است که همزمان با پذیرش اسلام از سوی ایرانیان به افتخار ایرانی بودن ما، وجهی متعالی‌تر داده است. ایرانی بودن و فرهنگ دینی ما از پيش از اسلام همراه یکدیگر بوده‌اند. در مهندسی فرهنگی جامعه ایرانی یک دیدگاه مبتنی براین است که در یک رابطه هم‌نشینی، فرهنگ اسلامی به صورت ایرانی درآمده و فرهنگ شیعه نمود بارز آن است. اسلام یک دین اجتماعی است و هر جامعه به اندازه ظرفیت خود از آن بهره می‌برد و ایرانیان در این راه، به گواه تاریخ موفق‌تر بوده‌اند و خدمات فراوانی به اسلام ارایه کرده‌اند. پارسیان همواره از دو وجه دنیوی و اخروی دین همزمان کمال استفاده را برده‌اند. توسعه بی‌بدیل دانش و فرهنگ بشری ازسوی ایرانیان در قبل و بعد از اسلام از افتخارات جامعه ایرانی است. 

3-     انقلاب سال 57 بخش سوم فرهنگ ایرانی است که بیش از سه دهه از حیات پربار آن می‌گذرد و اینک در دهه چهارم بیش از گذشته نیازمند توجه بیشتر به عناصر هویت ساز ایرانی در چارچوب یک استراتژی جامع فرهنگی است تا بتواند با سایر فرهنگ‌ها همکاری و ارتباط درون زا داشته باشد.

براساس آنچه گفته شد واژگان ايران اسلامى و اسلام ايرانى واژگان دقيقى نيستند و فراتر و دقیق‌تر از اين تقسيم بندى بايد منافع ملى کشورمان در سه سطح ملى، منطقه‌اى و جهانى و با افق‌هاى زمانى متفاوت به گونه‌اى طراحى شود که در سطح ملى بيشتر در درون جغرافياى ايران و در افق برنامه ريزى‌هاى کوتاه مدت و ميان مدت پيگيرى شود. در سطح منطقه‌اى بيشتر در افق برنامه ريزى‌هاى بلندمدت بیش از ده سال تلاش شود تا جهان گرايى ايران شيعى و مرکزيت شيعه در ايران تقویت شود؛ و در سطح جهانى، و در افق‌هاى زمانى بیش از بيست سال پس از تامين منافع ملى کشورمان در ابعاد داخلى و در سطح منطقه‌اى، از دکترين ام القراى اسلامى که براساس آن ج.ا.ايران، آوانگارد جهان اسلام خواهد بود می‌توان پيروى کرد.

* کارشناس ارشد روابط بین الملل و کارشناس حوزه فرهنگ.

عصرایران

نویسنده خبر


نظر شما :