از الگوی مهار تا الگوی مسئولیت پذیری

امریکا با چین درگیر می شود یا شریک؟

۲۳ دی ۱۳۹۱ | ۱۵:۱۵ کد : ۱۹۱۱۳۲۹ باشگاه خوانندگان خاورمیانه
نویسنده خبر: عبدالحمید قلی زاده
تغییر تلویحی سیاست آمریکا پس از یازده سپتامبر، از الگوی مهار به الگوی مسئولیت پذیری چین را می توان شاهدی بر اتخاذ این رویکرد تفسیر کرد که در آن تلاش می شود با افزایش نقش و مسئولیت چین، تهدیدات ناشی از قدرت یابی این کشور نسبت به منافع ملی آمریکا به حداقل کاهش یابد.
امریکا با چین درگیر می شود یا شریک؟

دیپلماسی ایرانی: خیزش چین و ظهور آن به عنوان بازیگر اثرگذار بین­المللی به واقعیت انکارناپذیر چند دهه اخیر تبدیل شده است. دستیابی چین به چنین موقعیتی علاوه بر آن­که معادلات بین­المللی و منطقه­ای را دستخوش تغییر ساخته، ایالات متحده را نیز با شرایط و مقتضیات جدیدی مواجه کرده است. اما این که چین چرا و چگونه به عنوان یک قدرت چالشگر در مقابل ایالات متحده عرض اندام نموده، از منطق نظری خاصی پیروی میکند که به روشنی می تواند توسط تئوری سیکل قدرت و نقش مورد تبیین واقع شود. این تئوری مدعی است که متناسب با افزایش قدرت یک کشور در عرصه بین المللی، نقش آن نیز فزونی خواهد گرفت و چنان چه قدرت مسلط تمایلی به اعطای جایگاه والاتر برای قدرت نوظهور نداشته نباشد، رخداد تنش های منجر به جنگ عمده که سبب ساز انتقال قدرت در سیستم بین المللی در سراسر دوره های زمانی بوده اند، دور از انتظار نخواهد بود.

 بر این اساس، تحلیل منحنی های مربوط به سیکل قدرت دو کشور که بر مبنای داده های مربوط به عناصر قدرت ملی(نظیر نیروی نظامی، شهرنشینی، تولیدات صنعتی و...) به دست آمده است، به وضوح نمایانگر افول قدرت نسبی ایالات متحده به ویژه در عرصه ی اقتصادی با شاخص هایی نظیر بحران افزایش بدهی جهانی این کشور تا میزان صد درصد تولید ناخالص ملی، کسری بودجه، کاهش ارزش جهانی دلار و... و در مقابل رشد فزاینده ی چین در شاخص های مربوط به توانمندی های مادی ملی نظیر توان نظامی، رشد اقتصادی و صنعتی و قابلیت های ارتباطی- تکنولوژیک است. به نحوی که در حال حاضر چین با سرزمینی وسیع و با دارا بودن یک پنجم جمعیت، بزرگ ترین کشور در حال رشد جهان محسوب می شود که علاوه بر عضویت دایمی در شورای امنیت و دارا بودن حق وتو، یکی از اصلی ترین قدرت های هسته ای جهان نیز به شمار می رود. همچنین این کشور با دارا بودن رتبه ی اول کشورهای صادر کننده جهان و دومین کشور مصرف کننده ی انرژی تبدیل به سومین اقتصاد بزرگ جهان پس از ایالات متحده و ژاپن گردیده است و پیش بینی ها حکایت از این دارد که احتمالا تا سال ۲۰۲۵ این کشور با عبور از آمریکا به اولین اقتصاد بزرگ دنیا تبدیل خواهد شد.

 وقوع این روند از یک سو به افزایش تمایل چین به ایفای نقش بزرگتر در عرصه بین المللی انجامیده و از سوی دیگر سبب بروز عدم تعادل و ناهمخوانی میان قدرت رو به کاهش و نقش فزاینده­ی آمریکا گردیده است. از این رو به باور تئوری پردازان سیکل قدرت در صورتی که عدم تعادل قدرت و نقش چین به میزان زیادی افزایش یابد و در عین حال ایالات متحده که خود با نوعی از عدم تعادل میان قدرت نسبی رو به کاهش و نقش فزاینده مواجه است، همچنان از دادن نقش بیشتر به این کشور قصور ورزد، علاوه بر این که به افول و انحطاط قدرت نسبی ایالات­متحده بیشتر دامن خواهد زد، احتمال وقوع درگیری و مناقشه میان این دو کشور را افزایش خواهد داد. به ویژه چنان چه این مسئله با نوعی همزمانی در نقاط بحرانی[1] موجود در سیکل قدرت دو کشور(نقطه تحول پایین برای آمریکا و نقطه تحول بالا برای چین) مواجه گردد، این احتمال به نحو شگفت آوری افزایش خواهد یافت.

 در مقابل چنانچه ایالات متحده بخواهد همچنان تسلط هژمونیک خود را حفظ کند، به ناچار می بایست با مشارکت دادن چین در نهادهای اقتصادی بین المللی و ایجاد توازن میان توانمندی های رو به رشد چین و افزایش انتظارات و توقعات سیاست خارجی این کشور، در راستای ادغام هر چه بیشتر چین در نظم بین المللی غربی اقدام نماید. برخی از تحلیل گران لیبرال نیز با استدلالی متفاوت در این زمینه معتقدند چنین رویکردی در نهایت بیش از آن که چین را طرف حساب آمریکا قرار دهد، در برابر کل کشورهای عضو نظم لیبرال قرار داده و از این رهگذر تعامل به یک راه حل استراتژیک و نه صرفاً تاکتیکی تبدیل خواهد شد. تغییر تلویحی سیاست آمریکا پس از یازده سپتامبر، از الگوی مهار به الگوی مسئولیت پذیری چین را می توان شاهدی بر اتخاذ این رویکرد تفسیر کرد که در آن تلاش می شود با افزایش نقش و مسئولیت چین، تهدیدات ناشی از قدرت یابی این کشور نسبت به منافع ملی آمریکا به حداقل کاهش یابد. /16

عبدالحمید قلی زاده/ دانشجوی دکترای روابط بین الملل

 

 

 

* این یادداشت چکیده ای است از مقاله مفصلی با عنوان «نظریه سیکل قدرت؛ جارجوبی برای تحلیل فرایند افول قدرت نسبی ایالات متحده و خیزش چین» است که در در زمستان ١٣٩١ در فصلنامه روابط خارجی منتشر شده است


[1] - نقاط بحرانی(Critical Point) نمایانگر دوره ای است که قدرت یک بازیگر بر قدرت بازیگر دیگر فزونی می یابد. وقوع این دوره باعث ایجاد ابهامات و سردرگمی های ناشی از به هم خوردن تعادل در سیستم در میان سیاستگذاران گردیده و فضا را برای تصمیم گیری های استراتژیک عقلانی توسط آن ها غبار آلود خواهد ساخت

 

عبدالحمید قلی زاده

نویسنده خبر

کلید واژه ها: قدرت چین آمریکا سیکل قدرت


( ۱ )

نظر شما :