متغیرهای جدید امریکا در ارائه پیشنهاد مذاکره

۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ | ۱۵:۳۱ کد : ۱۹۱۵۵۳۸ سرخط اخبار

فرهاد کلینی

اعتماد: اگر نگاهی اجمالی به نوع رویکرد دولت ها در امریکا درباره تعامل با ایران داشته باشیم، متوجه می شویم که معمولا شرایط عمل گرایی در صحنه بین المللی و همچنین اوضاع داخلی امریکا، آنها را وادار کرده تا تعریفی مقطعی از چگونگی به کارگیری ایده مذاکره با ایران را مطرح کنند. طبیعتا تعریف آنها متاثر از اهداف جامع امریکا در بخش های مختلف و نوع نیاز و ارزیابی از موقعیت شان با توجه به تحولات و وقایع ژئوپولتیکی بوده است. در این راستا محافل دولتی و غیردولتی امریکا به صورت منظم و دوره یی در حال افزایش تخمین های خود و تعریف از گام های خود در جهت منافع قدرت در امریکا هستند. بنابراین پیشنهاد مذاکره از سوی دولتمردان امریکا در این چند وقت اخیر را باید باتوجه به آخرین موضوعات اساسی راهبردی، ملاحظات استراتژیک، نوع رویکرد و نیز دیپلماسی چندلایه و چندوجهی امریکایی ها بررسی کرد. به خوبی می دانیم که اخیرا امریکا تلاش می کند تا حوزه نفوذ خود را از حوزه آتلانتیک به حوزه پاسیفیک تغییر دهد تا با توجه به این تغییر ژئوپولتیکی، کماکان برتری خود را به دیگر قدرت های آسیایی تحمیل کند. امریکا با در نظر گرفتن این ملاحظات و نیز تغییرات قابل توجه در حوزه های انرژی و فناوری و نیز بازتعریف محیط امنیتی و نظامی، اولویت ها و فوریت های خود را برنامه ریزی کرده است. بحث تحریم ایران دیگر معطوف به موضوع هسته یی نیست، بلکه تحریم به عنوان حذف ایران از بازار انرژی است. یعنی تحریم علیه ایران باید اعمال شود تا قیمت انرژی به نحوی تنظیم شود که فناوری جدید امریکا در حوزه انرژی های فسیلی، صرفه اقتصادی داشته باشد. از این منظر امریکایی ها تلاش می کنند تا پیشنهاد مذاکره با ایران را در چارچوب تغییرات استراتژیک سیاست خارجی خود مشخص کرده و از آن بهره برداری کنند. بنابراین پیشنهاد مذاکره به عنوان یک تاکتیک، بخشی از نقشه راه آنها محسوب می شود. اما در عمل دولت امریکا نتوانسته از ظرفیت حقیقی دیپلماسی برای رسیدن به یک تعامل سازنده استفاده کند. نگاه ابزاری به نحوه تعامل با ایران موجب شده تا تردیدهای اساسی در ادامه دیوار بی اعتمادی بین طرفین به وجود آید. دولت امریکا باید درک کند که این نگاه و اقدام برای ایجاد کارکرد تاکتیکی در حد جایگاه و استاندارد و موقعیت تاثیرگذار انقلاب اسلامی در حوزه های بین المللی و حوزه منطقه یی نیست. چنین به نظر می رسد که با توجه به عدم تغییر رفتار امریکا، تلاش می شود تا با گام های زیگزاگی و متناقض، عملا محاسبات دیگر رقبای بین المللی خود را مدیریت و با تغییرات استراتژیک خود منطبق سازد. البته برخی اوقات شخصیت های امریکایی در سمت گیری سیاست خارجی خود، یک نگاه آزمون وار نسبت به تعاملات دارند و معمولا دولتمردان حاضر در صحنه را به فرصت سوزی در نحوه تعاملات خود با ایران متهم کرده اند. چنین برداشت می شود که هنوز هیات حاکمه امریکا به یک جمع بندی کافی، مطمئن و پایدار و همراه با فرض های ثابت نسبت به توان جمهوری اسلامی ایران نرسیده و تا زمانی که امریکا در کمند نظریه «کنترل فرضیه رقیب» حرکت می کند، نمی توان با اعتماد به ایده های پیشنهادی نگاه کرد. بر اساس یک درک متناسب و کافی از رفتار است که میزان خوش بینی و بدبینی نسبت به داشتن ایده مذاکره تعیین می شود. بر همین اساس هم بعضا شاهد هستیم که در خیلی از رسانه ها و اتاق های فکر و محافل تصمیم سازی امریکایی، تلاش شده تا حیطه مذاکره در چارچوب یک نوع بهره گیری ثانویه معرفی شود؛ یعنی ارزش مذاکره نه معطوف به نتیجه، بلکه به عنوان یک ابزار بازدارندگی تعریف می شود. کماکان رفتار دستگاه سیاست خارجی امریکا در عرصه های راهبردی و ژئوپولتیکی با برخی از مواضع و اعلامیه ها یا برخی از نامه هایی که مقامات امریکایی مطرح کردند، کاملا متفاوت است و اینها در یک سمت و راستا نیستند. این نوع خروجی های متناقض در حوزه رفتاری و در حوزه اعلامی طبیعتا طرف ایرانی را وادار به یک نوع احتیاط های جدی خواهد کرد. اینکه رهبر معظم انقلاب موضوع میزان خوش بینی و امیدواری را در مذاکره با امریکا اشاره کردند، ناشی از همین دوگانگی است. از سوی دیگر، چندضلعی بودن تصمیم سازی در حاکمیت امریکا به دلیل وجود اختیارات و نگاه های متفاوت در کنگره و ریاست جمهوری درباره ایران، باعث شده تا موانع متعددی را در عرصه های عملی به وجود آورد. برای مثال مذاکرات اخیر آلماتی نشان داد که امریکا از یک صلاحیت و توان کافی برای سیاست های رفع تحریمی حتی به صورت محدود برخوردار نیست. امریکایی ها هنوز نمی توانند به یک اجماع کافی یا یک موضوع واحد، خارج از اثرگذاری عناصر ثالث -یعنی لابی صهیونیستی آی پک- برسند. آی پک با دخالت هایی که در سیاست های امریکا در رابطه با ایران می کند، امکان اتخاذ مواضع مناسب و درخور جایگاه ایران را از جانب مدافعان منافع ملی امریکا سلب می کند. بنابراین این مشکل، مشکل ایران نیست، مشکل حاکمیت امریکاست. در صورتی که امریکایی ها بخواهند از «مذاکرات تاکتیکی» عبور کنند و وارد «مذاکرات قابل اطمینان» شوند، باید بتوانند که رفتارشان را اصلاح و مرزبندی خود را با لابی های مخرب مشخص کنند. اما اینکه در تبلیغات اعلام کنند مدافع مذاکره با ایران هستند و از سوی دیگر وام داری خود به لابی آی پک و رژیم صهیونیستی را اثبات کنند، نشان می دهد که امریکا در کوتاه مدت و با توجه به شرایط داخلی و بین المللی مجبور است که از مذاکره به عنوان یک ایده تاکتیکی و مصنوعی استفاده کند. چنانچه اشاره شد امریکایی ها تلاش می کنند تا بهره گیری های متعددی از مذاکرات به دست بیاورند. یعنی اهداف امریکا از طرح پیشنهاد مذاکره، چندگانه و چندلایه است. یکی از اهداف امریکایی ها «تکامل تخمین» از میزان اراده و توان چانه زنی ایران است. باتوجه به چگونگی ارزیابی هایی که توسط امریکایی ها یا دیگر رقبا و عوامل تاثیرگذار به دستش می رسد را بهبود بخشد و نیز ضعف تخمین های خود را در برخی از عرصه ها که دچار شک و تردید است، جبران کند. به همین خاطر تعامل از نوع نزدیک را می پسندد تا بتواند به یک ارزیابی صحیح برسد و این موضوع را در مواقع مختلف دنبال کرده است. یکی دیگر از اهداف عمده آنها اثرگذاری در حوزه افکار عمومی ایران است. امریکا رفتاری خصمانه را در محیط بین المللی و منطقه یی در برابر ایران سازمان داده اما سعی می کند در حوزه اعلامی، مسالمت جویانه تبلیغ کند تا بتواند در قدرت و واکنش بازدارندگی ایران در برابر رویارویی نرم امریکا تاخیر ایجاد کند. آنها به خوبی آثار و پیامدها را با استفاده از نظرسنجی های مختلف پیگیری می کنند تا بتوانند یک شکاف نظری را سامان دهند و در حوزه فریب افکار عمومی گام بردارند. امروز امریکا اعلام می کند که در موضوع هسته یی خواهان دیپلماسی است اما از سوی دیگر و باتوجه به سفر چاک هگل، وزیر دفاع امریکا به رژیم صهیونیستی و اعطای تسهیلات جدید نظامی امریکا، عملا خود را وارد یک نوع مشارکت در درگیری احتمالی می کند و رسما نیز می گوید که این یک پیام روشن به ایران است.

کارشناس ارشد مسائل استراتژیک

کلید واژه ها: امریکا مذاکره یی بین المللی تلاش می مذاکره با انرژی کافی پیشنهاد مذاکره ایده تعامل


نظر شما :