9 نکته کلیدی برای رئیس جمهوری آینده ایالات متحده

امریکا نمی‌تواند خاورمیانه را فراموش کند

۱۶ آبان ۱۳۹۵ | ۲۲:۳۰ کد : ۱۹۶۴۴۴۹ اخبار اصلی آمریکا خاورمیانه
دو تن از مقامات باسابقه وزارت امور خارجه آمریکا بر این باورند که دولت‌ آمریکا در طی سال های اخیر وعده های بسیاری در منطقه خاورمیانه داده است و اکنون باید میزان مشارکت خود در این منطقه را به حداقل برساند.
امریکا نمی‌تواند خاورمیانه را فراموش کند

نویسندگان: آرون دیوید میلر، پژوهشگر برجسته و معاون اندیشکده بین المللی "وودرو ویلسون" و نیز مشاور وزرای امور خارجه آمریکا در دولت های جمهوری خواه و دموکرات و ریچارد سوکولسکی، عضو ارشد برنامه روسیه و اوراسیا در بنیاد کارنگی و یکی از اعضای سابق دفتر برنامه ریزی سیاسی وزارت امور خارجه آمریکا بین سال های 2005 تا 2015 میلادی

دیپلماسی ایرانی: قانون اساسی آمریکا به دنبال ایجاد یک جهان کامل تر نیست، بلکه به دنبال ایجاد یک اتحاد کامل تر است. آمریکا دهه هاست که در منطقه خاورمیانه گرفتار شده و این درحالی است که نه می تواند شرایط را تغییر دهد و نه قادر است این منطقه را ترک کند؛ منطقه ای که در آن جاه طلبی ها و سیاست های تحول آفرین عموماً نابود شده است. حفاظت از این سیاست ها مستلزم ازریابی دقیقی از منافع آمریکا، استفاده هوشمندانه از رهبری این کشور و مقداری احتیاط و هوشیاری است.

ما نه افولگرا هستیم و نه انزواطلب، اما براساس بیش از نیم قرن تجربه حاصل از کار در زمینه مسائل خاورمیانه در وزارت امور خارجه آمریکا، فهرستی از مواردی که دولت بعدی آمریکا باید مدنظر قرار دهد را تهیه کرده ایم. در این فهرست ده تایی به مواردی و موضوعاتی اشاره شده که دولت بعدی آمریکا باید از آنها اجتناب کند یا تلاش کند تا حداقل مسیر خود را از منطقه آشوب زده و بحرانی خاورمیانه جدا کند.

نخست، دولت بعدی آمریکا باید درباره واژگانی که برای توصیف نقش و مسئولیت های خود در منطقه به کار می گیرد تجدیدنظر کند. به عنوان مثال سخنان "مادلین آلبرایت" و "هیلاری کلینتون" در مورد آمریکا و توصیف این کشور به عنوان قدرتی ضروری که قادر به انجام غیرممکنات است، چندان کمک کننده و سودمند نیست. آمریکا این ظرفیت یا تمایل را ندارد تا برای هر یک از مسائل مأیوس کننده در خاورمیانه به ویژه مسائل مربوط به هویت فرقه ای یا ملی و اداره امور داخلی (نظیر بحران سوریه) نقش یک رهبر را ایفا کند. ما می توانیم با کمک دیگر کشورها سطح امنیت و ثبات را در منطقه خاورمیانه را بهبود و ارتقاء دهیم اما این امکان را نداریم تا به تنهایی نقش مهمی را در تغییر و تحول نهادهای سیاسی و اقتصادی منطقه خاورمیانه ایفا کنیم.

دوم، اگر دولت آمریکا واقعاً قصد انجام کاری را ندارد نباید آن را به صورت عمومی اعلام و مطرح کند. واژگان از اهمیت بسیاری برخوردارند، به ویژه سخنان و واژگانی که از سوی رئیس جمهوری یک کشور مطرح می شود. متحدان و دشمنان آمریکا سخنان ارائه شده از سوی مقامات آمریکا را به طور کامل باور می کنند چرا که آمریکا بر اساس آن چه می گوید عمل و اقدام می کند. اما در دولت اوباما شرایط به گونه دیگری بود به عنوان مثال درخواست های مکرر مبنی بر توقف کامل شهرک سازی های اسرائیل در شکاف میان حرف و عمل ناپدید شد. یکی دیگر از مثال های بارز در این زمینه، سخنان باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا در مورد سوریه بود. وی در اظهاراتی در سال 2013 استفاده از تسلیحات شیمیایی را "خط قرمز" آمریکا خواند و به رژیم سوریه در این خصوص هشدار داد اما تمامی این تهدیدات و هشدارها به ناگهان رنگ باختند.

سوم، دولت بعدی آمریکا نباید باور مطرح شده در مورد افول پرشتاب جایگاه و نفوذ آمریکا در منطقه خاورمیانه را باور کند. اگرچه این امر تا حدی درست است اما آن چه در این میان از اهمیت بسزایی برخوردار است این است که آیا منافع آمریکا نظیر حفاظت از سرزمین (سازمان های تروریستی خارجی نتوانسته اند پس از حادثه 11 سپتامبر حمله تروریستی موفقی را علیه آمریکا ترتیب دهند)، کاهش و قطع وابستگی آمریکا به منابع هیدروکربنی کشورهای عربی و جلوگیری از ظهور هژمونی منطقه ای مجهز به تسلیحات هسته ای (ایران) به خوبی حفظ شده است یا خیر. باید اذعان کرد که آمریکا در هر سه موضوع عملکرد خوبی دارد به همین دلیل ما باید تمرکز خود را تنها روی مسائل بسیار مهم و ضروری قرار دهیم. نهادهای مردمی و غیردولتی تلاش می کنند تا مشکل میان اسرائیل و فلسطین را حل و فصل کرده یا از سرمایه های انسانی و مالی آمریکا برای بازسازی جوامع به شدت آسیب دیده ای همچون سوریه و عراق استفاده کنند. اقداماتی از این دست نه تنها نابخردانه هستند بلکه موجب تضعیف هر چه بیشتر اعتبار آمریکا می شوند.

چهارم، به رغم تلاش ها و رفتارهای ناخوشایند روسیه در اوکراین و سوریه، دولت بعدی آمریکا باید تلاش کند تا درگیر جنگ سرد دیگری با روسیه نشود. از یک سو، روسیه قصد و ظرفیت لازم برای ایجاد "پاکس راشانا" یا به اصطلاح "صلح روسی" در سراسر منطقه خاورمیانه را ندارد و از سوی دیگر قطعاً علاقه ای ندارد تا درگیر یک جنگ گرم با ایالات متحده آمریکا شود. همچنین این کشور تمایل چندانی ندارد تا مسئولیت مراقبت از منطقه و حل اختلافات تاریخی را به دوش بکشد. بسیاری از ناظران پیش بینی کرده بودند که سوریه به باتلاقی برای روس ها تبدیل خواهد شد، اما واقعیت این گونه نبود. اگرچه سوریه فرصت چندانی را برای روسیه به وجود نیاورده است اما پوتین با حمایت از حکومت بشار اسد می تواند مانع از طرح ها و برنامه های آمریکا شود. اما باید به این نکته نیز اذعان کرد که تمامی حرکات و اقدامات روسیه در این مدت بر خلاف منافع آمریکا نبوده است؛ به عنوان مثال همکاری روسیه برای خلع سلاح تسلیحاتی سوریه و یا انعقاد توافق هسته ای با ایران با منافع آمریکا همراستا و همسو بوده است. به نظر می رسد که روسیه نسبت به آمریکا سرمایه گذاری بیشتری در سوریه کرده و به همین خاطر بدون همکاری و مشارکت با روسیه و ایران، هیچ شانسی برای ایجاد ثبات در سوریه وجود نخواهد داشت.

پنجم، دولت آمریکا نباید بدون اندیشیدن به عواقب و پیامدهای یک موضوع و صرفاً در راستای تقویت اهرم نفوذ و قدرت خود به دنبال مسائل وسوسه انگیز ولی بی ثمر باشد. یکی از مثال های واضح در این زمینه تمایل برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع و منطقه امن در سوریه است. چنین اقدامی نیازمند بررسی تمام جوانب و احتمالات است و اتخاذ چنین تصمیمی می تواند ابعاد مختلفی داشته باشد. به عنوان مثال دولت آمریکا در چنین شرایطی باید خود را برای هر گونه مواجهه مستقیم نظامی با روسیه آماده کند، یا در موقعیت و شرایطی قرار گیرد که چاره ای جز حمله یا عقب نشینی نداشته باشد یا بدون کسب نظر موافق کنگره، مردم آمریکا یا متحدان خود از نیروی نظامی استفاده کند. اقداماتی از این دست تنها موجب وخیم تر شدن شرایط بحرانی فعلی می شوند و شکست دیگری را برای واشنگتن رقم خواهد زد.

ششم، آمریکا نباید نقش یک مُبلغ دموکراسی را در منطقه خاورمیانه ایفا کند و خود را درگیر کند. منطقه خاورمیانه از آمادگی لازم برای گسترش ارزش های آمریکایی برخوردار نیست و این تصور که نخبگان و مردم خاورمیانه به نوعی آماده و مایل به پذیرش نصایح واشنگتن در مورد شیوه های حکومتداری هستند، تنها نشان از غرور و جهل آمریکا خواهد داشت. شیوه و شکل حکومتی آمریکا برای تاریخ، موقعیت و فرهنگ سیاسی ما بسیار خاص و منحصر به فرد است ولی نمی توان آن را به دیگر کشورها صادر کرد. اما حتی اگر این شیوه حکومتی قابل عرضه به دیگر کشورها بود، باز هم دولت آمریکا نمی توانست آرمان های دموکراتیک خود را به گونه ای بهبود و ارتقاء دهد که با منافع و سیاست های این کشور سازگار و همسو باشد.

هفتم، قطعاً دوستان و متحدان آمریکا به دنبال آن هستند که این کشور را تحت فشار گذاشته تا تعهدات امنیتی خود در منطقه خاورمیانه را افزایش داده یا برای حل و فصل مسائل و بحران های سیاسی از نیروی نظامی استفاده کند، بنابراین دولت بعدی آمریکا نباید به دوستان و متحدانش اجازه این کار را بدهد. در حقیقت این کشورها به دنبال آن هستند تا آمریکا مسئولیت تمامی مسائل و مشکلات آنها را به عهده بگیرد و آنها را حل و فصل کند. عربستان سعودی برای از بین رفتن تهدید هسته ای از جانب ایران آن هم برای 10 تا 15 سال آینده باید از آمریکا تشکر و قدردانی می کرد. اما در عوض، واشنگتن برای فرونشاندن خشم سعودی ها نسبت به توافق هسته ای با ایران و همچنین اطمینان بخشی به آنها در مورد تعهدات امنیتی خود در منطقه خاورمیانه، به توانمندسازی هر چه بیشتر سعودی ها در جنگ اسف بار یمن کمک کرد.

هشتم، دولت بعدی آمریکا تا زمانی که نشانه های مشخص و واضحی مبنی بر آمادگی اسرائیلی ها و فلسطینان برای حل و فصل منازعات نیافته، نباید به دنبال ایجاد صلح میان فلسطین و اسرائیل باشد. آمریکا باید تاکنون به این موضوع پی برده باشد که شکاف میان نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و محمود عباس، رئیس جمهور تشکیلات خودگردان فلسطین بر سر مسائل و موضوعات اصلی همچون بیت المقدس یا پناهندگان آن قدر گسترده و عمیق است که نمی توان آن را به آسانی پُر کرد. تا زمانی که رهبران اسرائیل و فلسطین مایل و قادر به تصمیم گیری نباشند، راه حل دو کشوری همچنان به عنوان یک آزمایش فکری باقی خواهد ماند و بسیار بعید به نظر می رسد که رئیس جمهور بعدی آمریکا نیز بتواند آنها را به این کار وادارد. اما رئیس جمهوری آمریکا می تواند اقداماتی را در جهت مدیریت این مشکل صورت دهد. اقداماتی نظیر تلاش و کمک در راستای حفظ همکاری های امنیتی میان فلسطین و اسرائیل، ارتقای سطح توسعه اقتصاد فلسطین و مسائل مرتبط با آن از طریق باجه ها و پُست های بازرسی در مرزها، تلاش برای شناسایی مسائل کوچکتر همچون توسعه بیشتر برخی از بخش های کرانه باختری که تحت کنترل اسرائیل قرار دارد و افزایش همکاری ها در مسائلی همچون آب، برق و زیرساخت.

نهم، دولت بعدی آمریکا نباید تغییری در خط سیر کلی سیاست های آمریکا در منطقه خاور میانه که توسط باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا اتخاذ شد، ایجاد کند. منطقه خاورمیانه در حال گذار به نقطه نامعلومی است بنابراین مقامات واشنگتن باید دست از رفع مشکلات کشیده و این واقعیت را بپذیرند که همیشه نمی توان به راه حلی برای مسائل دست یافت بلکه می توان تلاش های مؤثری را در جهت مدیریت، مهار و کاهش مشکلات انجام داد.

در نهایت، هیچ یک از مسائل مطرح شده در بالا به این معنا نیست که آمریکا باید به مشارکت خود در منطقه خاورمیانه پایان دهد. واشنگتن منافع، متحدان و دشمنانی در این منطقه دارد و مسائلی چون تروریسم، امنیت انرژی و اشاعه تسلیحات هسته ای همچنان به عنوان مهم ترین مسائل مطرح در این منطقه باقی مانده اند. درست است که آمریکا نمی تواند شرایط منطقه خاورمیانه را تغییر دهد اما به راحتی هم نمی تواند این منطقه را ترک کند. دولت بعدی آمریکا باید رویکرد میانه و هوشمندانه ای را در قبال خاورمیانه در پیش گیرد؛ به عبارت دیگر از دخالت و مشارکت عمده در فرآیندهایی همچون ملت سازی یا حل و فصل مناقشات و درگیری ها در منطقه خاورمیانه اجتناب کند، بخصوص در مناطقی که مردم از اراده یا ظرفیت کافی برای عهده دار شدت مسئولیت های خود برخوردار نیستند. در عوض، آمریکا باید از منافع حیاتی خود همچون امنیت و رفاه محافظت کرده، با شرکای خود همکاری داشته و به دنبال فرصت هایی باشد تا از ابزارهایی همچون کمک های اقتصادی و پشتیبانی های فنی برای کمک به جوامع مدنی و ایجاد ظرفیت های لازم در این جوامع استفاده کند و به دولت ها نیز کمک کند تا عدالت اقتصادی و اجتماعی را برای مردم خود فراهم آورند.

زمان ایجاد «دیپلماسی تحولآفرین» از سوی امریکا در منطقه خاورمیانه مدت هاست که سپری شده است. راهکارها و موارد مطرح شده در این نوشتار با واقعیات صریح و بدون اغراق منطقه بحران زده، به شدت خشمگین و ناکارآمد خاورمیانه هماهنگ و سازگاری دارد؛ منطقه ای که در حال گذار به نقطه نامعلومی است و شاید در آینده با هرج و مرج و بحران های بیشتری روبرو شود.

 

منبع: مجله پولیتیکو / تحریریه دیپلماسی ایرانی/36

کلید واژه ها: خاورمیانه دولت بعدی آمریکا


نظر شما :