پا در رکاب توهم

اسرائیل، نبردی با فلسفه و تاریخ

۱۹ آذر ۱۴۰۲ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۲۳۵۱۹ خاورمیانه انتخاب سردبیر
احسان ابوسحقی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: چرا موجودیت رژیم اسرائیل اعلان جنگ و خدشه بر تن فلسفه و تاریخ است و چگونه این اندیشه‌ی بازگشت به پیشینه‌‌ی منجمد و تباه بشر، دخیل بستن بر دیواریست که پیشتر بیشینیانی از ریزش آن مدفون شده‌اند.
اسرائیل، نبردی با فلسفه و تاریخ

نویسنده: احسان ابوسحقی، کارشناس مسائل بین‌‌الملل  

دیپلماسی ایرانی: نبرد در سرزمین‌های اشغالی تعابیر و تصاویر گوناگونی را به میان آورده که  پیشینه و اکنون خونبارش این روزها در این سرزمین مقدس را کاویده است. این نوشتار اما بر آن است تا بیابد چرا موجودیت رژیم اسرائیل اعلان جنگ و خدشه بر تن فلسفه و تاریخ است و چگونه این اندیشه‌ی بازگشت به پیشینه‌‌ی منجمد و تباه بشر، دخیل بستن بر دیواریست که پیشتر بیشینیانی از ریزش آن مدفون شده‌اند.

دخیل بستن بر روایتی از عهد عتیق:

صهیونیست‌ها باور دارند سرزمین فلسطین همان جغرافیای وعده داده شده به آنان در هزاران سال پیشتر است و این مدعا را سندی شش دانگ و منگوله‌دار برای غصب اراضی مقدسی می‌دانند که سالیانی دراز کسانی بر آنان آمده، رفته و نیز در آن مدفون و خاک گشته‌اند. آویختن به ادعایی از گذشته دور ولو به شرط صحت می‌تواند کدام حقانیت را اثبات کند و تقسیم قدرت و جغرافیا در امروز و دیروز جهان مگر تنها به طریق ترازوی نوشیروانی بوده است تا کجی و خلل در او راه نباشد؟ آویختن به روایاتی جعلی که شان و تیولی سلطانی برای جماعتی به سبب خون، قومیت، باور یا کردار و وراثت ایجاد می‌کند همان پای مانده در گلِ گذشته‌ی بشر  است. نوع بشر تا پیش از برآمدن اندیشه‌های مدرن و انسان‌ساز تنها هویت خود را در قبیله و گروه تعریف می‌کرد و برای عزم جان، نان، زنان و بردگان، قبیله‌ی مجاور هزار دلیل و مستند می‌تراشید تا مسند خلافت را تنها از آن خود کند و آدم‌کشی و ایلغار را فتح و بشارت بدهد. ردای این غریزه‌ی آمیخته با خودفریبی و رنگ والا و بالانشینی در گذشته‌ی تار و براندازی و کشتار آدمیان، تداومی دراز دامن را تجربه کرده است. هر دسته‌ و گروه آدمیزادی برای رفع هوی و هوس و حوائج و نیز خوی رجحان طلب خویش بر دسته و گروه دیگری  شوریده و این شوریدن و تاختن به مرور در افواه رسوبی سیمانی یافته و با مدد هنر و معماری و ادبیات رنگی از حماسه و جاودانگی و قهرمانی و نیز ساختن دورانی خوش و خلر از خلوصی می برد که کسانی از جنی اهرمنان و ناقومان زمانی آن را بر هم زده اند و باز برای ساختن همان باید برپا خاست. اگر باور بر همان درندگی و رقابت باشد انسان یا گروه متفق و متحد با باور واقعیت و منطق قدرت و نزاع حاضر مجبور به دادن امتیاز و گاه عقب نشینی می شوند اما پای باور و عده و شمار  که به میان بیاید، تاریخ خون آلود  منطبق با نا آگاهی و غریزه‌ی بشر رنگ تعالی و توفیق بر خود می‌گیرد و برای تحقق دوران خوش گذشته یا وعده‌ی بر زمین مانده زمین مملو از خون سواران می‌گردد. رژیم اسرائیل، همان روح وحشی بشر نخستین و میانه در تن پوشی از  مدعا و مدعی  مقدس  است.

دقت کنید رژیم اسرائیل در یک روایت نسب پرستانه و قبیله‌ای این خاک را بنابر ادعایی باستانی از آن خود می‌داند و خود را میراث خوار و سوگوار هزاران سالی که دیگران در ملک طلق‌اش نشسته‌اند و اجاره هم نپرداخته‌اند!. مفروض کرده است. تفکر قبیله ای/ غریزی راه بر همین جا می‌برد که تو و هم دسته‌های برگزیده‌ات به حکم خون یا باور و نیز پیشینه‌ای دور، حق تفسیر و روایت و نیز تحمیل تفسیر خود بر دیگران را دارید. به راستی کدام روایت را عصر حجری‌تر و واپس مانده‌تر از این اندیشه می‌توان یافت؟ انگار میراث روشنگری و جهد بشر برای آزادی، آزادگی و رهایی از بند رعیت و ایل و آل ثمری نبخشیده و در قامت آنچه هفتاد سال است در سرزمین مقدس می‌گذرد بازگشته است.

تلاش بشر برای زدودن پیرایه‌ها از نوع خویش و رسیدن به آستان‌های بودن، جهالت بر تمایزهایی که  ناشی از فقدان گفت وگو و نشناختن‌هاست و زیر آفتاب زمین تنها رنج‌های ازلی برای بشر باقی می‌گذارد و عارضاتی است که  تا سرحد امکان به همراه باد خواهند رفت. اینک اما رژیم اسرائیل بر طبل تمایز و تفرقه می‌کوبد. انگار باور "بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند" در این فرقه و مسلک جایی ندارد. باور و ایمان تنها آن قومیست که می‌توانند از مادر صهیونیست به دنیا بیایند و روایت آن‌ها تنها سند متقن است و باید با تحمیق، تزویر و البته بمب بر خیال و جان آدم‌ها آوار گردد. اساس تبعیض میان آدم‌ها و تلاش برای ساختن دژی اختصاصی که ناباورمندان و ناپاکان فرومایه و بدگهر راهی در آن نداشته باشند ایا جز میراث بشر جاهل و جانی اعصار گذشته است که برای جهل و نیز خودخواهی مزورانه خویش در لباس باور و قوم اقدام به هدم و رنج مضاعف برای بشر، گیاه و زمین کرده است؟ بشر توانست تجربه تلخ تمامیت‌خواهی کمونیسم و فاشیسم و غیر کشی قرون وسطا و بعدتر داعشی‌ها را پشت سر بنهد و بیاموزد اما انگار برای رژیم اسرائیل و صهیونیزم دوایی نمی‌یابد که همان رویه و کردار فرعون و بخت النصر است و نیز خمرهای سرخ در عصری که این باورها‌ی بیمارگونه دیوانگان و دلقکان را می‌برازد تا آدمیان...

هر تن تنها خویش است:

هر انسانی رنج خود را بر دوش می‌کشد و می‌میرد. کسی نمی‌تواند خواه ناخواه مدعی راه رفته و نرفته‌ی دیگری باشد. رژیم اسرائیل بر ویرانه باوری بنا نهاده شده که مدعیست یهودیان در طول تاریخ مورد کشتار و شتم قرار گرفته‌اند. این نوشتار برای واکاوی مدعای تاریخی نیست و می‌پذیرد آری حق با توست اما چه کسی در تاریخ روا داشته است که اگر کسی یا کسانی به روایتی در معرض خشونت و شدتی بوده‌اند هزار سال یا صد سال باید در پشت آن روایت ماوایی بگیرند و ستمی برفرازند که بر او نیشتری فرو رفته است؟ ایرانیان امروز باید خوانخواه سیاوش از تورانیان باشند و ممالک شرق و غرب باید خاک مغولستان را برای خاطر تاریخ چنگیزی در توبره کنند؟ تنها می‌توان تلخند زد و دگر هیچ....

بشر بر زمین آمده و رفته است، آتش زده و طمع کرده و گاه کرداری را برای باور یا ضرورتی مرتکب شده، کمتر کسی می‌داند و انسان آن روز خوش طالع بود که دوربین و میکروفن هنوز درمیان نبود تا حقارت و شقاوتش را پیش چشم بگذارد و مجسمه ها را بیفکند و شاید آدم برای زیستن پررنج و کم برخوردار خود در ماراتن بی‌رحم و بی‌پیرایه نیاز به مجسمه و افسانه دارد تا قدری آرام بگیرد یا در قالبی برای جرزی از دیوار جزیی از کل شدن و کسی را بر شانه حمل کردن بی اعراض و اعتراض و هیچ پرسشی؟ گاه  شعبان بی مخ شود و آخر قصه دسته گلی بر گوری یا خاطره ای برای دوران کهنه سربازی.... اما باید نظم حاضر را از شانه خود برداشته و  منزه و پاک  بر زمین نهاد و برای آدم زنده راه و طریقی ممکن همواره ساخت و برزمین از میان امکان‌ها جست و نه او را بار دیگر اخته کرد و با برآوردن چیزی از دل تاریخ افروخته پا درکابش کرد و برای سنگی که بر سنگ نخواهد ماند توجیه و توصیفی دوباره  یافت.

کلید واژه ها: اسرائیل فلسطین فلسطینیان اسرائیل و فلسطین حمله اسرائیل به غزه غزه نوار غزه احسان ابوسحقی یهود دین یهود


( ۲۷ )

نظر شما :

علی ۱۹ آذر ۱۴۰۲ | ۱۳:۳۴
متن فلسفی عمیق و جالبی بود. اما دنیا دنیا جهالت و فریب بوده و البته خواهد بود.
محمد ۱۹ آذر ۱۴۰۲ | ۱۸:۱۰
چرا انقدر ثقیل نوشته اید . مخلص کلام اینکه اسرائیل ابتدا به پشتوانه نظامی انگلیس در منطقه پا گرفت امروز هم به پشتوانه نظامی امریکا مانده و جنایت می کند، و تاریخ به ما نشان داده که مرز کشورها زیر برق شمشیر کشیده و مشخص شده اند و امروز هم اگر شمشیری برنده تر و کاراتر وجود داشته باشد می تواند ادعای صهیونیست ها را زیرسوال ببرد و تا آن موقع مجبور هستیم که این غده سرطانی را در منطقه تحمل کنیم . وگرنه همه با چشم خود دیدم که در شروع حمله اسرائیل به غزه ،قبل از این که کشورهای اسلامی تصمیم بگیرند دخالت کنند یا نه ، دو ناو هواپیما بر امریکا تکلیف همگان را مشخص کرد
امین ۱۹ آذر ۱۴۰۲ | ۱۹:۰۳
نقطه نظر جالبی بود در این نبرد
مانی ۲۰ آذر ۱۴۰۲ | ۱۸:۴۰
نگاه جالبی بود.جهالت بشر انتها نداره
ابراهیم قدیمی ۲۱ آذر ۱۴۰۲ | ۱۱:۱۹
بشر همیشه درجمع جاهل است وهر روز جماعات جاهل تر میشوند۔ ممکن است بصورت فردی انسانهای عاقل وبا زمینه عقلی صحیح و دید ودانش مقبول تا زمان یافت شود ولی جماعات در کل جاهل است وفریب میخورد۔انسان نیاز به تربیت وتبعیت انسان عاقل دارد۔تربیت انسان باید توسط انسان عاقل صورت گیرد که به اندازه کافی یافت نمیشود۔جماعات انسانی مانند استخر اب است۔میتوانید بخش کوچکی را تصفیه کنید ولی باید انرا درهمان استخر الوده بریزید۔قدرت تصفیه شما همواره کمتر از الودگی ها است۔همواره یکی بالای نهر اب حضور دارد وبا توجه به قدرت شخصی وجمعی اب را الوده میکند۔بالانس قدرت مورد نیاز وقدرت لازم برای دریافت بیش از نیاز ودفاع بسیار مشکل است۔انقلاب صنعتی هم قوز بالا قوز شد۔انسان را قدرتمند تر و در نتیجه جاهل تر کرد۔شما فکر میکنید که سعدی ومولانا فکر میکردند که انسان بمب صد مگاتنی بسازد۔یکی بگوید کاه از خودت نیست کاه دان که از خودت است۔ این همه قدرت تخریب برای چیست؟امپریالیست سرکرده الودگی های ناشی از قدرت است۔مالی وابزاری۔شما حکایت ان ماهی که به مهمانی حضرت سلیمان وارد شد را شنیده اید ۔تمام اغذیه مهمانی را خورد۔۔حضرت سئوال کرد ایا سیر شدی پاسخ داد این نیم قورت من بود دوقورت ونیم ان باقی است۔امپریالیسم همواره دو قورت ونیمش باقی است۔