تحلیل علمی رویه ترامپ در بازیسازی سیاست با قاعده شکنی عمدی
استراتژی آشوب

نویسنده: دکتر پوریا عادلی، استراتژیست و متخصص رادیوانکولوژی
دیپلماسی ایرانی: قاعده شکنی به مثابه استراتژی دونالد ترامپ، به عنوان یک پدیده سیاسی، نه تنها قواعد سنتی حکمرانی در آمریکا را زیر پا گذاشته، بلکه از این قاعده سکنی به عنوان یک ابزار استراتژیک برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده است. برخلاف رؤسای جمهوری پیشین که پس از مشورت با اتاقهای فکر و نهادهای تصمیمساز، سیاستهای نهایی را اعلام میکردند، ترامپ با ایدههای شخصی یا اقتباسی خود به صورت عمومی آزمایش میکند و سپس بر اساس بازخوردها، آنها را به سیاست تبدیل یا دور میاندازد. این رویه، که میتوان آن را "استراتژی آشوب کنترلشده" نامید، از منظر علم استراتژی دارای ابعاد پیچیدهای است که نیاز به تحلیل دقیق دارد.
تحلیل علمی رویه ترامپ از منظر استراتژی
۱. ایجاد ابهام استراتژیک
برای سردرگمی رقبا ترامپ با اعلام ایدههای اولیه به جای سیاستهای نهایی، ابهام عمدی ایجاد میکند. این ابهام، رقبا و حتی متحدان را در وضعیت عدم قطعیت قرار میدهد و امکان پیشبینی رفتار دولت آمریکا را کاهش میدهد. در نظریه بازیها، این تاکتیک به عنوان "بازدارندگی از طریق غیرقابلپیشبینی بودن" شناخته میشود. به عبارت دیگر، ترامپ با این روش، هزینه تحلیل و واکنش طرفهای مقابل را افزایش میدهد.
۲. آزمایش فشار پیش از اجرا (Pressure Testing)
ترامپ از فضای عمومی به عنوان یک "آزمایشگاه سیاست" استفاده میکند. او با طرح ایدههای جنجالی (مانند خروج از پیمان پاریس یا افزایش تعرفهها) واکنشهای داخلی و بینالمللی را میسنجد. اگر ایده با مقاومت شدید مواجه شود، آن را کنار میگذارد؛ اما اگر بازخوردها قابل مدیریت باشند، آن را به سیاست تبدیل میکند. این روش، نوعی "بهینهسازی هزینه-فایده" در تصمیمگیری است که از نظریههای اقتصاد رفتاری الهام گرفته شده است.
۳. تقویت پایگاه سیاسی از طریق نمایش قدرت واکنشگری
ترامپ با این روش به حامیان خود نشان میدهد که "در برابر فشارها تسلیم نمیشود" اما در عین حال، انعطافپذیری خود را نیز حفظ میکند. این دوگانگی، همزمان هم تصویر یک رهبر قاطع و هم یک تاجر چانهزن را تقویت میکند. از منظر روانشناسی سیاسی، این تاکتیک باعث جذب هر دو گروه "هواداران پرخاشگر" و "حامیان محافظهکار" میشود.
۴. تضعیف نهادهای سنتی تصمیمسازی
این رویه، نهادهای سنتی مانند وزارت أمور خارجه، پنتاگون و حتی کنگره را به حاشیه میراند. ترامپ با دور زدن فرآیندهای بوروکراتیک، قدرت تصمیمگیری را در دستان خود متمرکز میکند. این استراتژی، مشابه الگوی "حکمرانی پوپولیستی" است که در آن رهبر با ادعای نمایندگی مستقیم مردم، نهادهای واسط را بیاعتبار میکند.
۵. لذت بردن از بیثباتی ادراکی (Perceived Instability)
ترامپ نهتنها از سردرگمی دیگران ناراحت نیست، بلکه به آن به عنوان یک مزیت استراتژیک مینگرد. در نظریه روابط بینالملل، این رفتار شبیه به "دیپلماسی شطرنجی" است که در آن بازیگر با ایجاد حرکات غیرمنتظره، ابتکار عمل را در دست میگیرد. این تاکتیک، به ویژه در مذاکرات تجاری و امنیتی، طرف مقابل را به واکنشهای دفاعی مجبور میکند.
جمعبندی:
آیا این استراتژی پایدار است؟ اگرچه این روش در کوتاهمدت میتواند ابتکار عمل را به ترامپ بدهد، اما در بلندمدت سه خطر اصلی دارد:
- کاهش اعتماد بینالمللی به آمریکا به دلیل غیرقابل پیشبینی بودن.
- تضعیف مشروعیت داخلی به دلیل بیثباتی در سیاستگذاری.
- افزایش هزینههای تصمیمگیری به دلیل نیاز به آزمونوخطای دائمی.
با این حال، ترامپ نشان داده که برای او "بازیکردن با قواعد" مهمتر از تبعیت از آنهاست، و این همان چیزی است که او را به یک پدیده غیر متعارف در سیاست معاصر تبدیل کرده است.
پینوشت: این رویه ترامپ، نمونه بارزی از "استراتژیهای نامتعارف" در عصر پساحقیقت است، جایی که ادراکها اغلب مهمتر از واقعیتها هستند.
نظر شما :