با ترورهای پرهزینه در منطقه
تکرار قمار نتانیاهو

نویسنده: مایکل هورویتز
دیپلماسی ایرانی: در سال ۱۹۹۷، بنیامین نتانیاهو دستور ترور خالد مشعل، رئیس تازهمنصوب دفتر سیاسی حماس در تبعید را صادر کرد. مأموران موساد برای اجرای این عملیات به امان (پایتخت اردن) فرستاده شدند و قرار بود با استفاده از سمی بسیار قوی که از طریق تماس با پوست میتوانست کشنده باشد، مأموریت را انجام دهند. اما عملیات بهطور غیرمنتظرهای با شکست مواجه شد.
قرار بود دو مامور موساد در خیابان، مادهای سمی به سوی مشعل بپاشند. یکی از این دو مامور، میبایست یک بطری نوشیدنی را پیش روی مشعل باز میکرد تا توجه او را جلب کند و نفر دیگر میبایست مادهای سمی را به روی گردن مشعل می ریخت. این نقشه به این ترتیب پیش رفت که مشعل از خودرویش پیاده شد تا وارد دفترش شود، اما فریادهای ناگهانی دخترش در ماشین، موجب شد تا در لحظهای که یکی از مامورها، ماده سمی را بر روی مشعل میپاشید، وی به ناگاه به پشت سر نگاه کند و وی موفق نشود، کارش را تمام کند، ضمن اینکه مامور دیگر نیز که سردرگم شده بود، نتوانست، بطری را باز کند.
این حادثه بحران دیپلماتیک جدیای بهوجود آورد: اردن تنها سه سال پیش از آن با اسرائیل پیمان صلح امضا کرده بود و بهروشنی اعلام کرده بود که خاکش «خط قرمز» است و ترورهای اسرائیلی در آن ممنوع خواهد بود. پادشاه اردن بهشدت خشمگین شد و تنها در ازای امتیازات قابلتوجهی از سوی اسرائیل از جمله آزادی شیخ احمد یاسین، بنیانگذار و رهبر معنوی حماس، و تحویل پادزهر سم حاضر به حل بحران و آزادسازی مأموران موساد شد.
عملیات نافرجام سال ۱۹۹۷ شباهتهایی با حمله اخیر اسرائیل به قطر دارد که هدف آن نابودی رهبری جنبش بود. هر دو عملیات در واکنش به حملات حماس انجام شدند. تلاش سال ۱۹۹۷ دو ماه پس از بمبگذاری انتحاری در بیت المقدس صورت گرفت، و حمله امسال بلافاصله پس از آن انجام شد که حماس مسئولیت تیراندازی در داخل یک اتوبوس در همان شهر را بر عهده گرفت.
در هر دو مورد نتانیاهو تصمیم گرفت پیامدهای دیپلماتیک عملیات را نادیده بگیرد. تلاش سال ۱۹۹۷ روابط شکننده با اردن را تهدید کرد، در حالی که حمله امسال به دوحه با واکنش شدید رهبران خلیج فارس، از جمله در دو کشور مهم برای اسرائیل: امارات متحده عربی (یکی از تنها دو کشوری که روابط خود را با اسرائیل عادی کردهاند) و عربستان سعودی، که اسرائیل مدتهاست آن را «در صف بعدی عادیسازی روابط» میبیند، مواجه شد.
با این حال، حمله امسال به دوحه تفاوت چشمگیری با عملیات سال ۱۹۹۷ و دیگر اقدامات مخفیانه اسرائیل از جمله ترور (ترور محمود المبحوح) یکی از بنیانگذاران شاخه نظامی حماس در دبی در سال ۲۰۱۰ دارد که توسط تیمی از مأموران مخفی موساد انجام شد.
در دوحه، اسرائیل از جنگندههای نظامی برای شلیک ۱۰ موشک استفاده کرد که پایتخت قطر را لرزاند و حتی منجر به کشته شدن یکی از نیروهای امنیتی این کشور شد. این اقدام این پرسش را مطرح میکند که آیا شیوه اجرای عملیات حامل پیامی بوده است. هشداری به کشورهایی که ممکن است در آینده میزبان حماس شوند، مبنی بر اینکه هر جا حماس باشد، جنگ نیز در پی خواهد آمد. این پیام بهویژه در منطقه خلیج فارس حساسیتبرانگیز است، چرا که کشورهای این منطقه تلاش کردهاند خود را از درگیریهای گستردهتر خاورمیانه دور نگه دارند.
این پیام بیش از پیش حساسیت کشورهای حوزه خلیج فارس را برانگیخت، چرا که این کشورها تلاش کردهاند خود را از درگیریهای گستردهتر خاورمیانه دور نگه دارند.
حمله اخیر سایه سنگینی بر آینده مذاکرات برای دستیابی به آتشبس در غزه و آزادی گروگانها انداخت. برخی از خانوادههای گروگانها با نگرانی و ناامیدی اعلام کردند که این حمله عملاً حکم اعدام عزیزانشان بوده است.
گزارشهایی از اسرائیل حاکی از آن است که چندین مقام بلندپایه، از جمله رئیس موساد، با زمانبندی این حمله مخالف بودهاند، چرا که این اقدام بهوضوح تلاشهای تازه امریکا برای حل دیپلماتیک جنگ را به خطر میانداخت. یکی از روایتهایی که برای توجیه حمله مطرح شده، این است که مقامهای حماس حاضر در نشست دوحه از جناح تندرو بودهاند و با توافق مخالفت میکردند.
نتانیاهو در دفاع از این اقدام مدعی شد که حمله میتواند به پایان جنگ و بازگرداندن گروگانها کمک کند. همین ادعا توسط رسانهها و تحلیلگران نزدیک به نتانیاهو در زمان کشته شدن اسماعیل هنیه نیز مطرح شد. خود نتانیاهو همچنین گفته بود که کشته شدن یحیی سنوار، رهبر حماس، میتواند راه را برای آزادی گروگانها هموار کند اما اکنون نزدیک به یک سال از مرگ طراح اصلی حمله ۷ اکتبر گذشته و هنوز نتیجهای حاصل نشده است.
این حمله با تغییر موضع اسرائیل در مذاکرات همراستا به نظر میرسد. اسرائیل اخیراً رویکرد خود را تغییر داده است. در حالی که پیشتر در راستای توافق احتمالی بلند مدت به دنبال آتشبس موقت بود، اکنون خواستار پایان دائمی جنگ و خلع سلاح کامل حماس شده است، درخواستی که نخستوزیر اسرائیل آن را «پیروزی کامل» مینامد.
مشکل اینجاست که چنین خواستهای، حتی پس از نزدیک به دو سال جنگ، بسیار دشوار است. حماس همواره شاخه نظامی خود را بر شاخه سیاسیاش مقدم دانسته، و با توجه به اینکه این گروه در تلاش است تا به ریشههای خود بهعنوان یک مبارز بازگردد، نتانیاهو به دنبال راههایی برای افزایش فشار بر آن از جمله تهدید به انجام عملیات گسترده برای تصرف کامل شهرغزه است.
اگرچه ممکن بود حماس آمادگی بررسی یک توافق را داشته باشد، اما خلع سلاح همچنان خط قرمز این گروه باقی مانده است.
علاوه بر این، فرماندهی ارتش اسرائیل نیز در اجرای عملیات تعلل میکرد، چرا که بهخوبی از خطرات یک عملیات گسترده آگاه بود عملیاتی که ممکن است به توافقی که نتانیاهو بهدنبال آن است منجر نشود، اما بهطور قطع باعث گسترش مأموریت، افزایش تلفات نظامی و رشد شورشها خواهد شد.
اگرچه نتانیاهو ممکن است تصمیم گرفته باشد از روشهای دیگری از جمله حملهای مستقیمتر به رهبری حماس استفاده کند تا نشان دهد تنها راه بقای این گروه، مذاکره است. اما روشن است که نتانیاهو؛ هم از خطرات این اقدام، هم از نظر احتمال بهتعویق افتادن توافق و بهخطر افتادن جان گروگانها، و هم از نظر واکنشهای بینالمللی آگاه بوده است.
در نهایت، حمله به دوحه هم استمرار و هم تشدید رویکرد نتانیاهو در قبال حماس را نشان میدهد: تمایل به قمار با ترورهای پرسر و صدا حتی به قیمت روابط دیپلماتیک، ثبات منطقهای و مذاکرات شکننده.
در حالی که تلاش نافرجام سال ۱۹۹۷ در امان مخفیانه و محدود بود، حمله سال ۲۰۲۵ در قطر آشکار و پرقدرت بود؛ اقدامی که نهتنها برای تضعیف حماس انجام شد، بلکه پیامی روشن به کشورهایی فرستاد که میزبان این گروه هستند. نبود شفافیت درباره نتایج این حمله بر ابهامات افزوده، اما پیامدهای آن از همین حالا آشکار شدهاند. خانوادههای گروگانها نگران جان عزیزانشان هستند، متحدان اسرائیل ابراز نگرانی کردهاند، و چشمانداز دستیابی به آتشبس روزبهروز کمرنگتر میشود.
منبع: المجله / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱
نظر شما :