ابزاری برای نفوذ سیاسی از کییف تا نایروبی
چگونه کلیسای ارتدوکس بهخدمت کرملین درآمد
نویسنده: کاترینا اودارچنکو، کارشناس برجسته امور استراتژی سیاسی و حکومتداری بینالمللی روس
دیپلماسی ایرانی: زیرساختی که این نفوذ معنوی – سیاسی را حفظ میکند، یک اکوسیستم به هم پیوسته از دولت، کلیسا و رسانه است. سلسله مراتب کلیسای ارتدوکس روسیه در کنار پخشکنندههای تحت کنترل دولت، مأموریتهای دیپلماتیک، سازمانهای غیردولتی خصوصی «میهنپرست» و پلتفرمهای دیجیتالی مانند کانالهای تلگرام و یوتیوب مرتبط با کلیسای جامع مسکو فعالیت میکند. از نظر مالی، این سیستم توسط الیگارشیهای همسو با کرملین، شرکتهای دولتی و داراییهای معاف از مالیات کلیسا پشتیبانی میشود، در حالی که دسترسی لجستیکی آن به اسقفنشینهای جهانی، مراکز فرهنگی و مأموریتهای کلیسایی متکی است که به عنوان گرههای قدرت نرم نیز عمل میکنند. این هماهنگی به مسکو اجازه میدهد تا پیامرسانی خود را با زمینههای محلی تطبیق دهد – و خود را به طور متناوب به عنوان مدافع ایمان، واسطه صلح یا سدی در برابر «انحطاط اخلاقی» غرب معرفی کند.
مقابله با این شکل از اطلاعات نادرستِ پنهانشده در پوشش مذهبی، مستلزم هدف قرار دادن شریانهای حیاتی مالی و نهادی است که آن را ممکن میسازند. شفافیت در مورد جریانهای مالی کلیسا – دولت، تنظیم ساختارهای مذهبی مرتبط با خارج و افشای بازیگران روحانیِ درگیر در تبلیغات سیاسی برای مهار نفوذ کرملین ضروری است. مواردی مانند جنبش خودکامگی اوکراین در سال ۲۰۱۹ – زمانی که رهبر معنوی کلیسای ارتدکس، پاتریارک بارتولومیو اول قسطنطنیه، به کلیسای ارتدکس اوکراین (OCU) استقلال از کلیسای ارتدکس روسیه اعطا کرد – و نظارت پیشگیرانه در کشورهایی مانند مولداوی، اهمیت برچیدن شبکههای ترکیبی مذهبی – سیاسی را نشان میدهد. اقدامات تکمیلی – تقویت نهادهای مستقل ارتدکس، افزایش سواد رسانهای و تعمیق همکاریهای بینالمللی – برای دفاع از تابآوری دموکراتیک در برابر این شکل در حال تکامل از جنگ ایدئولوژیک حیاتی هستند.
بین ایمان و دستکاری، مرز مبهمی وجود دارد. برای میلیونها مؤمن، کلیسای ارتدکس روسیه ستون سنت و معنویت، ادامهی آیینهای مذهبی و فرهنگ چند صد ساله است. با این حال، در پشت این نمای مقدس، سلسله مراتب کلیسا برای دههها با دستگاه امنیتی دولت شوروی و روسیه در هم تنیده شده است. آنچه به عنوان یک پروژه بقا تحت آزار و اذیت بلشویکها آغاز شد، به تبعیت سیستماتیک از KGB - و اکنون، به FSB و پاتریارک کریل - و به یک شبکه جهانی نفوذ سیاسی تبدیل شد.
این کیفرخواست ارتدکس یا پیروان آن نیست. این بررسی چگونگی ربودن ساختار نهادی کلیسای ارتدوکس روسیه توسط کرملین و تبدیل آن از یک جامعه معنوی به ابزاری برای کشورداری و قدرت نرم کرملین است. درک این تکامل – ریشههای شوروی آن، تداوم پس از شوروی آن و گسترش آن در سراسر اوکراین، آفریقا و غرب – نشان میدهد که چگونه کلیسای ارتدوکس روسیه به یک "کمربند انتقال" قدرت روسیه تبدیل شده است، اصطلاحی که خود ولادیمیر لنین برای سازمانهای جبهه ایدئولوژیک به کار میبرد.
از انقیاد تا همکاری: ریشههای شوروی
انقیاد کلیسای کاتولیک روم به قدرت دولتی مدتها پیش از بلشویکها آغاز شد. در اوایل قرن هجدهم، پتر کبیر، پاتریارخ را لغو کرد و در سال ۱۷۲۱ آن را با شورای کلیسایی مقدس جایگزین کرد و عملاً کلیسا را به بخشی از بوروکراسی امپراتوری تبدیل کرد. اسقفها به مقامات دولتی تبدیل شدند، خطبهها برای وفاداری تحت نظر قرار گرفتند و روحانیون موظف بودند رفتارهای مشکوک سیاسی را در میان اعضای کلیسا گزارش دهند. این دگرگونی، آغاز درگیری طولانی کلیسا با دولت بود – نظامی از بندگی معنوی که در نقاب «سمفونی» بین محراب و تخت سلطنت پنهان شده بود.
مقاومت تقریباً بلافاصله پدیدار شد. مؤمنان قدیمی، که اصلاحات مذهبی قبلی پتر و پاتریارخ نیکون را رد کردند، به نمادهایی از مقاومت در برابر استانداردسازی مذهبی و اجبار دولتی تبدیل شدند. آنها که به طرز وحشیانهای مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و به زیرزمین رانده شدند، الگوی جایگزینی از ایمان را که ریشه در استقلال و وجدان داشت، حفظ کردند. با این حال، به حاشیه راندن آنها، تسلط سلسله مراتب کلیسایی وابسته به لطف امپراتوری را تقویت کرد – و الگویی برای رژیمهای بعدی ایجاد کرد تا از ساختارهای آن برای اهداف سیاسی سوءاستفاده کنند.
سپس داستان با انقلاب بلشویکی و سرکوب شوروی ادامه مییابد. شورای محلی سراسری روسیه در سالهای ۱۹۱۷-۱۹۱۸ به دنبال احیای خودگردانی کلیسا پس از قرنها کنترل امپراتوری بود، اما تجدید کوتاه مدت آن تحت حکومت بلشویکی در هم شکست. فرمان لنین در مورد زمین و کمپینهای ضد مذهبی بعدی، اموال کلیسا را محروم، آموزش مذهبی را ممنوع و دهها هزار روحانی زن و مرد را اعدام یا زندانی کرد. با این حال، رویکرد شوروی فقط تخریب نبود – بلکه نفوذ نیز بود.
تا اواخر دهه ۱۹۲۰، OGPU، پلیس مخفی شوروی، استراتژی دوگانه ترور و جذب را در پیش گرفته بود. هزاران اسقف، کشیش و راهب پاکسازی شدند، در حالی که دیگران به عنوان خبرچین استخدام شدند یا به عنوان مأموران وفادار منصوب شدند. در سال ۱۹۲۷، تحت فشار یوگنی توچکوف، افسر OGPU، متروپولیتن سرگیوس اعلامیه بدنام وفاداری به اتحاد جماهیر شوروی را صادر کرد و متعهد شد که «شادیها و موفقیتهای میهن شوروی ما، شادیها و موفقیتهای ما و بدبختیهای آن، بدبختیهای ما هستند.» با این اقدام، استقلال نهادی کلیسای ارتدکس شوروی از بین رفت. یک شورای کلیسایی مورد تایید رژیم جایگزین رهبری واقعی شد و اصل سرگیوسیسم، تسلیم در برابر قدرت دولتی، به دکترین تعیینکننده زندگی کلیسایی شوروی تبدیل شد.
پس از جنگ جهانی دوم، کلیسا نه به عنوان یک نهاد آزاد، بلکه به عنوان یک نهاد کنترلشده احیا شد. شورای امور مذهبی و کا گ ب، صلاحیت هر اسقف و رئیس حوزه علمیه را بررسی کردند. پس از سال ۱۹۴۳، مقامات شوروی نه تنها «اجازه» احیای کلیسای ارتدکس شوروی را دادند، بلکه آن را کاملاً تحت کنترل جانشین OGPU، NKVD، و بعداً کا گ ب قرار دادند. رهبری کلیسا، به ویژه در سطح اسقفی، عمدتاً تقریباً به طور کامل از مأموران یا همکاران سرویسهای امنیتی دولتی تشکیل میشد. در خارج از کشور، هیئتهای ROC به عنوان ابزار دیپلماسی و اطلاعات شوروی عمل میکردند. در میان نمایندگان آنها، روحانی جوانی به نام ولادیمیر گوندیاف، که امروزه پاتریارک کریل نامیده میشود، حضور داشت که طبق شواهد بایگانی سوئیس، در دهه ۱۹۷۰ به عنوان افسر KGB با نام رمز «میخائیلوف» در ژنو خدمت میکرد. مأموریت او در شورای جهانی کلیساها نشان میدهد که چگونه دیپلماسی مذهبی شوروی به عنوان جاسوسی و تبلیغات دو برابر شد.
تداوم تحت نظر کریل: کلیسای قدرت پس از شوروی
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این پیوندها را قطع نکرد – آنها را نهادینه کرد. هنگامی که کریل در سال ۲۰۰۹ پاتریارک شد، مأموریت کلیسا در چارچوب ایدئولوژیک روسکی میر ("جهان روسیه")، دکترینی که ارتدکس، میهنپرستی و امپراتوری را در هم میآمیزد، از نو طرحریزی شد. کلیسای ارتدکس روسیه (ROC) به عنوان شریک کلیدی در استراتژی قدرت نرم کرملین ظهور و جاهطلبیهای ژئوپلیتیکی روسیه را به عنوان یک مأموریت تمدنی تقدیس کرد.
بیانیههای عمومی کریل همواره با روایتهای کرملین همسو بودهاند. خطبههای او در سال ۲۰۲۲، حمله به اوکراین را به عنوان یک «مبارزه مقدس» علیه غرب فاسد اخلاقی به تصویر کشید. در ژانویه ۲۰۲۵، او صلیبهایی را که حروف اول نام ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، روی آنها حک شده بود، تقدیس کرد تا بین «قهرمانان جنگ» توزیع شود. این اعمال نمادین، تداوم عمیقتری را نشان میدهند: کلیسا نه صرفاً به عنوان یک مرجع اخلاقی، بلکه به عنوان یک بازوی مشروعیتبخش قدرت دولت است.
ماموریتهای جهانی نفوذ
امروزه، دامنه نفوذ خارجی کلیسای ارتدکس روسیه بسیار فراتر از حوزه سنتی آن گسترش یافته است. در آفریقا، مسکو از سال ۲۰۲۱ یک اسقفنشین جدید در کلیسای ارتدکس ایجاد کرده و بیش از ۳۵۰ کلیسا در ۳۲ کشور تأسیس کرده است. هدف رسمی این است که به مؤمنان ارتدکس خدمت کند که ظاهراً پس از به رسمیت شناختن استقلال کلیسای ارتدکس، احساس میکردند توسط اسقفنشین اسکندریه «رها» شدهاند. با این حال، گزارشهای اطلاعاتی اوکراین این پروژه را به عنوان یک عملیات نفوذ ترکیبی توصیف میکنند که دیپلماسی مذهبی، تبلیغات و نمایش قدرت نرم را تحت پوشش مراقبتهای روحانی ترکیب میکند.
فرستادگان کلیسای ارتدکس روسیه در آفریقا با مقامات محلی ملاقات میکنند، ارتباطات سیاسی برقرار میکنند و روایتهایی از رهبری اخلاقی روسیه را ترویج میدهند. این تلاشها منعکسکننده تاکتیکهای دوران شوروی است و مارکسیسم را به عنوان صادرات ایدئولوژیک با ارتدکس جایگزین میکند. هدف کرملین همچنان یکسان است: تضعیف نفوذ غرب و گسترش حضور روسیه در مناطق استراتژیک.
عملیاتهای مشابهی در نزدیکی خانه نیز رخ میدهد. در گرجستان و مولداوی، روحانیون مرتبط با کلیسای ارتدکس روسیه پیامهای ضد غربی را منتشر میکنند و ناتو و اتحادیه اروپا را به عنوان تهدیدی برای ارزشهای سنتی مسیحی معرفی میکنند. در ایالات متحده و اروپای غربی، کلیساهای ROC در داخل کلیسای جامع مسکو به عنوان پلتفرمهایی برای پیامرسانی طرفدار کرملین عمل کردهاند – که اغلب در پوشش توسل به «ارزشهای خانوادگی» یا «مقاومت معنوی در برابر جهانی شدن» قرار گرفتهاند. آنچه به عنوان محافظهکاری مذهبی به نظر میرسد، اغلب به عنوان جنگ اطلاعاتی نیز عمل میکند.
خودمختاری اوکراین و رقابت بر سر ایمان و نفوذ پس از ۲۰۲۲
تصمیم ژانویه ۲۰۱۹ کلیسای جامع برای اعطای خودمختاری به OCU، یک گسست تاریخی را رقم زد. این تصمیم به ادعای چند صد ساله مسکو بر ارتدکس اوکراین پایان داد و به یکی از کانالهای کلیدی قدرت نرم کرملین ضربه زد. با این حال، تنها پس از تهاجم تمام عیار روسیه در سال ۲۰۲۲ بود که درگیری بر سر وفاداری کلیسایی به مبارزهای آشکار بین اوکراین مستقل و سلسله مراتب کلیسایی مسلح تبدیل شد.
برای اسقف اعظم کریل، جنگ در اوکراین به یک مأموریت مقدس تبدیل شد. او از طریق مراسم مذهبی تلویزیونی، راهپیماییهای تحت حمایت دولت و دعاهای نظامی، تجاوز روسیه را به عنوان یک جنگ صلیبی علیه انحطاط غربی و نسبیگرایی اخلاقی بازتعریف کرد. دعا برای صلیبهایی که حروف اول نام پوتین روی آنها حک شده بود، نمادی از این تلفیق ایمان و جنگ بود. چنین مراسمی این ایده را تقویت میکند که کارزار روسیه صرفاً سیاسی نیست، بلکه معنوی است – دفاع از «روس مقدس» در برابر جهانی خصمانه.
با این حال، در اوکراین، استقلال OCU به دولت این امکان را داده است که کنترل خود را بر حوزه مذهبی خود دوباره برقرار کند. از سال ۲۰۲۲، سرویس امنیتی اوکراین (SBU) حداقل ۱۷۴ پرونده جنایی علیه روحانیون کلیسای ارتدکس اوکراینی وابسته به مسکو (UOC-MP) گشوده است، که در آن ۱۲۲ کشیش رسماً متهم و ۳۱ نفر به دلیل همکاری یا تبلیغ در حمایت از دولت متجاوز محکوم شدهاند. تحقیقات نشان داد که کشیشهایی تبلیغات ضد اوکراینی پخش میکردند، با عوامل روسی هماهنگی میکردند یا حتی سلاحهای به جا مانده از عقبنشینی نیروهای روسی را ذخیره میکردند. یک کشیش مستقر در خرسون به دلیل تلاش برای فروش موشکهای ایگلا و مواد منفجره پنهان شده در زیر کلیسایی در حال ساخت دستگیر شد.
پروندههای دیگر، اشکال ظریفتری از همکاری را آشکار میکنند. یک رئیس حوزه علمیه در پوچایف به انتشار روایتهای روسی در فضای مجازی متهم شد، در حالی که در کِیروووهراد، یک اسقف از اعضای پارلمان اوکراین ظاهراً اعلامیههای طرفدار کرملین را توزیع کرده و اشغال کریمه را توجیه کرده است. پارلمان اوکراین از آن زمان قانونی را برای محدود کردن سازمانهای مذهبی با روابط اداری مستقیم با روسیه تصویب کرده است و استدلال میکند که چنین ساختارهایی تهدیدی برای امنیت ملی هستند.
پاسخ مسکو همانطور که قابل پیشبینی بود، شدید بوده است. ROC، OCU و قسطنطنیه را به «انشقاق» متهم میکند و استقلال مذهبی اوکراین را به عنوان توطئهای طراحی شده توسط غرب برای تقسیم جهان ارتدکس به تصویر میکشد. این روایتها از طریق رسانههای روسی و کانالهای کلیسایی در خارج از کشور تقویت میشوند و الهیات را به ژئوپلیتیک تبدیل میکنند. بنابراین، آنچه به عنوان یک اختلاف کلیسایی آغاز شد، به خط مقدم جنگ ترکیبی تبدیل شده است، جایی که خطبهها، شمایلها و احکام شرعی به عنوان ابزارهای کشورداری عمل میکنند.
برای کییف، مقابله با این چالش به معنای ایجاد تعادل بین امنیت ملی و آزادی مذهبی است – ریشه کن کردن شبکههای خرابکارانه در عین حال محافظت از ایمان میلیونها نفری که خالصانه عبادت میکنند. خودمختاری OCU چارچوبی اخلاقی و قانونی برای چنین تلاشهایی فراهم کرده و به اوکراین اجازه داده است تا حاکمیت مذهبی خود را از سلسله مراتبی که مدتها در خدمت منافع مسکو بود، بازپس گیرد.
نتیجهگیری
تراژدی کلیسای ارتدکس روسیه نه در ایمان آن، بلکه در اسارت آن نهفته است. آنچه با آزار و اذیت در دوران لنین آغاز شد، به همکاری در دوران جوزف استالین و خدمتگزاری نهادی به کا گ ب تبدیل شد. در دوران پوتین، این سیستم همچنان پابرجاست: کلیسا همچنان ستون ایدئولوژی کرملین و وسیلهای برای نفوذ سیاسی از کییف تا نایروبی است.
برای سیاستگذاران، درس روشن است. نهادهای مذهبی، هنگامی که با قدرت استبدادی در هم تنیده میشوند، میتوانند به ابزاری برای انتشار اطلاعات نادرست و جاسوسی تبدیل شوند. دولتهای غربی باید شفافیت در مورد شبکههای مذهبی مرتبط با خارج را افزایش دهند، از نهادهای مستقل ارتدکس حمایت کنند و نقشهبرداری از نفوذ کلیسا را در تحلیلهای گستردهتر جنگ هیبریدی بگنجانند. حفاظت از استقلال جوامع مذهبی نه تنها موضوع آزادی مذهبی است – بلکه موضوع امنیت ملی است.
جنگ سیاسی کرملین اکنون لباس مبدل به تن دارد. درک اینکه چگونه کلیسای ارتدکس روسیه هم به سپر قدرت نرم و هم به شمشیر دولت تبدیل شد، برای مقابله با دامنه آن – و برای اطمینان از اینکه ایمان همچنان قلمرو مؤمنان است، نه قدرتمندان – ضروری است.
منبع: فارن پالسی ریسرچ اینستیتیوت / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی



نظر شما :