الگوی غربی پاکسازی نژادی و تمدنی

رهیافت بقای اصلح جهان غرب در جنگ ایران و اسرائیل

۲۱ آبان ۱۴۰۴ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۳۶۱۰۹ اخبار اصلی خاورمیانه
نویسنده خبر: اسلام ذوالقدرپور
اسلام ذوالقدرپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: تهاجم اسرائیل به ایران و کشتار وحشیانه بیش از ۱۱۰۰ شهروند ایرانی را می‌توان جلوه برجسته رهیافت بقای اصلح جهان غرب دانست که به جای محکومیت متجاوز و فشار بر اسرائیل برای پایان تجاوز به ایران، پشتیبانی سیاسی، اقتصادی و نظامی خود از اسرائیل را افزایش داد و در نهایت ایالات متحده امریکا در یک تهاجم آشکار، مراکز هسته‌ای ایران را بمباران کرد! حمایت فراگیر جهان غرب به‌ویژه ایالات متحده از تهاجم اسرائیل به ایران را باید بخشی از سیاست راهبردی بقای اصلح در چارچوب اصلاح و بهسازی نژادی جهان محسوب کرد که تلاش دارد بازیگران، نژادها و حوزه‌های تمدنی ناسازگار با هژمون غرب را سرکوب و سرنگون سازد.
رهیافت بقای اصلح جهان غرب در جنگ ایران و اسرائیل

دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری خارجی دارای اهدافی است که مهم‌ترین آنها را می‌توان تضمین بقای بازیگر در نظام جهانی و حفظ برتری در مناسبات قدرت دانست. تضمین بقا که با ایجاد، حفظ، تقویت و نمایش قدرت شکل می‌گیرد، زیربنای اندیشه رئالیسم قدرت است که در جهان آشوبناک کنونی گریزناپذیر است.

رئالیسم قدرت در روابط بین‌الملل، راهنمای بقا و برتری بازیگران است که بتوانند منابع قدرت مناسب و کافی برای بازی قدرت منطقه‌ای یا جهانی را فراهم و بکار گیرند. در جهانی که رئالیسم قدرت بر چارچوب‌های حکمرانی آن حاکم شده، بازیگران و قدرت‌های بزرگ از الگوی بقای اصلح برای کنترل نظام و برسازی نظم نوین جهانی استفاده می‌کنند.

الگوی بقای اصلح در روابط بین‌الملل که ریشه‌های آن را می‌توان در اندیشه جامعه شناسان بزرگ غرب مانند: هربرت اسپنسر Herbert Spencer و چارلز داروین Charles Robert Darwin جست‌وجو کرد، بر ادامه حیات و برتری بازیگرانی پافشاری دارد که مؤلفه‌های قدرت و رقابت راهبردی داشته و در حلقه قدرت‌های بزرگ قرار دارند. 

بقای اصلح را می‌توان بنیان سیاستگذاری قدرت‌های بزرگ دانست که تلاش دارند با تاکتیک‌ها و ابزارهای گوناگون از جنگ تا فناوری‌های نوین، دیگر بازیگران نظام جهانی را در قالب اصل جهانی سازی، مورد تهاجم قرار داده، ماهیت و هویت آنان را دگرگون و بلکه اصلاح نژادی کنند!

واقعیت جنگ‌های چند دهه اخیر به‌ویژه تهاجم روسیه به اوکراین، تهاجم اسرائیل به غزه، تهاجم اسرائیل به ایران و ... را می‌توان جلوه‌هایی از الگوی بقای اصلح قدرت‌های بزرگ با انگاره برتری و اصلاح نژادی در نظام جهانی برشمرد که بازیگران غربی همواره از یک طرف این جنگ‌ها که البته همان دولت‌های نیابتی و همساز نژادی است پشتیبانی فراگیر داشته‌اند.

الگوی بقای اصلح در سیاستگذاری خارجی قدرت‌های بزرگ غربی به‌ویژه ایالات متحده امریکا را می‌توان در سه جنگ پویای نظام جهانی به‌ویژه تهاجم اسرائیل به ایران در محورهای زیر تفسیر کرد:

یکم – بقای قدرت: بنیان الگوی بقای اصلح بر منابع و منافع زورمندان شکل گرفته است. بقای ساختارهای زورمند و استکباری که منابع کمیاب قدرت را قبضه نموده و ذخیره می‌کنند، آسان‌تر و البته مهم‌تر از احتمال بقای دیگران است! بقای اصلح همان تفسیر بقای قدرت در سپهر سیاسی و اجتماعی است که در روابط بین‌الملل نیز دنبال شده و نظم جهانی بر همین الگوی بقای قدرت پی‌ریزی شده است. نظم نوین جهانی که همان انگاره‌ها و اهداف برتری جویانه غرب را بیان می‌کند، سیاست بقای قدرت بازیگران غربی به‌ویژه ایالات متحده امریکا را برمی‌سازد که خود را اصلح و بقای هژمون خود بر نظام جهانی را اصل سیاستگذاری راهبردی جهان غرب قرار داده‌اند. رفتار قدرت‌های بزرگ نظام بین‌الملل و استانداردهای آنان که مبنای حقوق بین المللی محسوب می‌شوند، بقای اصلح را تضمین می‌کند، اصلحی که همان جهان غرب است. 

در رهیافت بقای اصلح راهبردی جهان غرب، بازیگران ناسازگار با استانداردها و اراده هژمون خواهی غرب باید مورد تهاجم قرار گیرند و از هندسه قدرت جهانی حذف شوند. ایران، چین، روسیه، سوریه، یمن، کره شمالی، حماس، حزب الله لبنان و ...، بازیگران ناساز با اراده و استاندارد غربی هستند و نابودی آنان برای تضمین بقای اصلح که جهان غرب باشد نیز ایرادی ندارد!    

دوم – اصلح نژادی و تمدنی: بقای اصلح به مروز زمان به یک سیاست و ابزار حاکمان آرمان‌گرا برای برسازی انگاره اصلاح جهان بر پایه بهسازی نژادی تبدیل شده و مؤلفه‌های اصلح، چنین برشمرده شده:

۱- برتری نظامی و سیاسی

۲- نژاد و تمدن برتر یا همان تمدن غربی

دولت‌های استعماری به ویژه قدرت‌های غربی در سده‌های اخیر مانند: انگلیس، فرانسه، آلمان، هلند، اسپانیا، پرتغال، ... و ایالات متحده امریکا همواره از برتری تمدنی و نژادی خود بر دیگر تمدن‌ها و نژادهای موجود نظام جهانی سخن گفته و سیاست قدرت خود را بر همین انگاره برتری تمدنی بینان نموده‌اند. این رهیافت برتری‌جویی نژادی و تمدنی غرب و قدرت‌ها‌ی استعماری قرن‌های اخیر، سبب برسازی انگاره بقای اصلح به عنوان یک مؤلفه اصلی سیاست راهبردی قدرت‌های بزرگ شده است. 

بقای اصلح به عنوان یک نظریه علمی جامعه شناسی، دستاویز سیاست قدرت برخی بازیگران نظام جهانی شده و آنان بقای اصلح را با نژاد و تمدن غربی ترکیب و بقای تمدن و نژاد غربی را سیاست راهبردی خود قرار داده‌اند. با چنین رهیافتی است که:

- در جنگ اوکراین و روسیه، اوکراین نژاد اصلح دانسته شده و مورد حمایت غرب قرار می‌گیرد.

- در تهاجم وحشیانه اسرائیل به غزه، اسرائیل نژاد اصلح برشمرده شده و پشتیبانی فراگیر کشورهای غربی را دریافت می‌کند. 

- در تهاجم وحشیانه اسرائیل به ایران نیز اسرائیل مورد حمایت همه‌جانبه غرب به‌ویژه ایالات متحده امریکا قرار می‌گیرد.

و...

گویا تعریف اصلح با استانداردهای غربی و منافع راهبردی غرب یکسان است و دو دولت اسرائیل و اوکراین که در خدمت غرب هستند نیز نژاد اصلح محسوب می‌شوند!
 
*

بقای اصلح در چند دهه اخیر به مؤلفه سیاست راهبردی جهان غرب تبدیل شده تا استانداردهای دوگانه غربی را پوشش دهد. رهیافت بقای اصلح جهان غرب که کشتار شهروندان مسلمان بوسنی و هرزگوین، اقلیت قومی مسلمان روهنگیا، نسل‌کشی در غزه، کشتار شهروندان بی‌گناه ایرانی توسط اسرائیل و ... را روندی عادی برشمرده و حساسیتی به آن نشان نمی‌دهد اما در مقابل تهاجم روسیه به اوکراین، دفاع فلسطین از سرزمین خود، دفاع ایران از استقلال و سرزمین خود، واکنش انتقادی و بلکه تهاجمی می‌گیرد!

تروریسم صهیونی دولت اسرائیل در چند دهه اخیر خود را در الگوی نظریه بقای اصلح اسپنسر و داروین برساخته و به بهانه مبارزه برای بقای خود، بازوی نیابتی قدرت‌های غربی علیه ایران و محور مقاومت بوده است. 

تهاجم اسرائیل به ایران و کشتار وحشیانه بیش از ۱۱۰۰ شهروند ایرانی را می‌توان جلوه برجسته رهیافت بقای اصلح جهان غرب دانست که به جای محکومیت متجاوز و فشار بر اسرائیل برای پایان تجاوز به ایران، پشتیبانی سیاسی، اقتصادی و نظامی خود از اسرائیل را افزایش داد و در نهایت ایالات متحده امریکا در یک تهاجم آشکار، مراکز هسته‌ای ایران را بمباران کرد! حمایت فراگیر جهان غرب به‌ویژه ایالات متحده از تهاجم اسرائیل به ایران را باید بخشی از سیاست راهبردی بقای اصلح در چارچوب اصلاح و بهسازی نژادی جهان محسوب کرد که تلاش دارد بازیگران، نژادها و حوزه‌های تمدنی ناسازگار با هژمون غرب را سرکوب و سرنگون سازد.

جنگ کنونی جهان غرب علیه ایران که با تهاجم اسرائیل پوشش داده می‌شود، بسیار فراتر از مناسبات قدرت هسته‌ای و موشکی ایران است، زیرا جهان غرب و اسرائیل تلاش دارند تا مطلوبیت‌های تمدنی و نژادی ایران به‌ویژه استقلال سیاسی، فرهنگی و سرآمدی راهبردی ایران در ژئوپلیتیک منطقه و جهان را آسیب‌پذیر سازند. 

اسلام ذوالقدرپور

نویسنده خبر

 کارشناس ارشد مسائل سیاسی و بین الملل و دکترای سیاستگذاری عمومی

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: اسلام ذوالقدرپور ایران و غرب حمله اسرائیل به ایران جنگ اسرائیل جنگ اسرائیل و ایران قدرت های غربی غرب حمله امریکا و اسرائیل به ایران جهان غرب پاکسازی پاکسازی نژادی پاکسازی قومی


نظر شما :