چین بازیگری مهم در تحولات آسیای مرکزی

۱۶ مرداد ۱۳۸۹ | ۱۴:۵۶ کد : ۸۰۸۲ گفتگو
یادداشتی از مهدی محمودزاده کارشناس آسیای مرکزی و قفقاز
چین بازیگری مهم در تحولات آسیای مرکزی

با فروپاشی اتحاد جماهی شوروی و استقلال جمهوری‌های آسیای مرکزی، این منطقه شاهد حضور و رقابت بازیگران ریز و درشت منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بوده است که با انگیزه‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی به رقابت و نقش آفرینی مشغول هستند.

از جمله بازیگران مطرح و تاثیرگذار در تحولات منطقه آسیای مرکزی باید به چین اشاره کرد. حضور و نقش آفرینی این کشور در منطقه در سالهای اخیر به طرز چشمگیری در حال افزایش است. نگاه این کشور به آسیای مرکزی از یکسو ناشی از نگرانی و تهدیداتی است که پس از تحولات ژئوپولیتیکی ناشی از فروپاشی شوروی در این منطقه به وجود آمده و از جانب دیگر فرصت‌هایی است که این قدرت نوظهور را در معادلات منطقه به سوی خود می‌کشد.

نگرانی‌های چین در حوزه آسیای مرکزی که همگی ریشه امنیتی دارند عبارتند از:

1-      نفوذ قدرت‌های رقیب اعم از منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به ویژه آمریکا که پس از حوادث یازدهم سپتامبر و حمله به افغانستان حضور گسترده‌ای در مجاورت مرزهای چین دارد.

2-      جدایی طلبی و ناآرامی‌های قومی.

3-      بی ثباتی سیاسی در جمهوری‌های آسیای مرکزی که امکان سرایت به مناطق مرزی چین را داراست.

4-      تهدیدات تروریستی، قاچاق مواد مخدر، افراط گرایی مذهبی و جنایات سازمان یافته.

گذشته از موضوعات امنیتی و سیاسی، چین منطقه آسیای مرکزی را به عنوان بازاری ارزشمند جهت صدور کالاهای خود و نیز منبعی برای تامین انرژی مورد نیاز اقتصاد رو به رشد خود در نظر می‌گیرد. با این مقدمه به نگرانی‌ها و علائق پکن در برخورد با تحولات منطقه می‌پردازیم.

اقلیت اویغور و جدایی طلبی چین از نقطه نظر تاریخی مشکلاتی را در زمینه‌های فرهنگی و سیاسی با اقلیت مسلمان ساکن در استان سین کیانگ داراست و این موضوع روابط پکن با همسایگانش را در آسیای مرکزی تحت تاثیر قرار داده است. این منطقه که به طور رسمی ‌استان خودمختار سین کیانگ اویغور نامیده می‌شود با جمهوری‌های قرقیزستان، قزاقستان و تاجیکستان هم مرز است.

اویغورها گروهی ترک هستند که با حاکمیت چین از زمان تسلط بر منطقه از سوی پکن در سال1759 مخالفت کرده‌اند. با وجود وعده‌های فراوان مبنی بر اعطای خودگردانی به اقلیت‌های قومی‌ از سوی حزب کمونیست در طول جنگ داخلی این کشور، سین کیانگ و سایر مناطق خودمختار نظیر تبت به زور در قلمرو چین ادغام شدند. در دهه 1950 پکن برنامه مهاجرت گسترده چینی‌های‌هان به سین کیانگ را آغاز کرد که در نتیجه آن خشم و نفرت از دولت مرکزی در نزد مردم بومی ‌منطقه افزایش یافت.

اگرچه از لحاظ تاریخی اویغورها اکثریت جمعیت منطقه را تشکیل می‌دادند، اما اکنون چینی‌ها بیش از نیمی ‌از جمعیت 21 میلیون نفری این استان را شامل بوده و اکثر مناصب حکومتی و اداری را در اختیار دارند. با شکست شوروی در افغانستان و متعاقب آن استقلال جمهوری‌های آسیای مرکزی، جنبش استقلال طلب اویغور جانی تازه یافت. جدایی طلبان اویغور به وسیله انجام عملیاتهای نظامی ‌در داخل سین کیانگ و نیز در امتداد مرز چین و آسیای مرکزی اعلام موجودیت کردند.

درسال 1990 شورش اویغورها منجر به کشته شدن بیش از50 نفرازآنها توسط نیروهای دولتی گردید. جدایی طلبان مسئول یک‌سری بمب گذاری و عملیات انتحاری در پکن و ارومچی مرکز استان سین کیانگ در سال1997شناخته شدند.

رهبران چین با تنبیه سخت اویغورها به این اقدامات واکنش نشان دادند. اویغورها علاوه بر چین در سایر جمهوری‌های آسیای مرکزی به طور پراکنده در حال زندگی هستند و این مسئله موجب نگاه ویژه و امنیتی چین به این جمهوری‌ها شده است.

در قرقیزستان حدودا ً50 هزاراویغور ساکن هستند و پکن به بیشکک برای جلوگیری ازحمایت این گروه از اویغورهای چین فشار وارد ساخته است. دولت قرقیزستان با شدت عمل در قبال فعالیت گروه‌های اویغور در این کشور و دستگیری مظنونین به عضویت در جنبش‌های جدایی طلب در صدد رفع نگرانی‌های چین بوده است. البته با توجه به ناآرامی‌های اخیر در قرقیزستان و سرنگونی دولت باقی‌اف رئیس جمهور سابق و عدم تسلط کامل دولت خانم آتنبایوا بر اوضاع سیاسی و امنیتی، نگرانی چین از آغازمجدد فعالیت جدایی طلبان اویغور در خاک قرقیزستان بیشتر شده است.

علاوه بر این، گزارشاتی مبنی بر فعالیت برخی سازمان‌های جدایی طلب اویغور در خاک قزاقستان منتشر شده است. به هرحال حساسیت‌های چین در قبال موضوعات قومی ‌در سین کیانگ و نیز ناآرامی ‌در آسیای مرکزی در آینده همچنان ادامه خواهد داشت.

سین کیانگ دارای اهمیت فوق العاده‌ای برای رهبران چین از دید استراتژیکی است. مرکز آزمایشات اتمی‌ این کشور موسوم به لوپ نور در این استان قرار دارد. سین کیانگ چین را به آسیای مرکزی متصل ساخته و خطوط لوله نفت و گاز خزر و آسیای مرکزی برای ورود به چین ناگزیر باید از این استان عبور کند.

همکاری منطقه‌ای چین انگیزه‌های امنیتی و اقتصادی نیرومندی جهت گسترش نفوذ و حضور فعال در آسیای مرکزی داراست. گذشته از نگرانی‌های پکن که مربوط به گروهای جدایی طلب و افراطی در آسیای مرکزی بوده و در بالا به آن اشاره شد، این منطقه فرصت‌های فراوانی را به منظور صادرات گسترده برای چین فراهم می‌سازد. به ویژه آنکه جمهوری‌های تازه استقلال یافته در زمینه تولید کالاهای مصرفی ضعیف بوده و در این موضوع واردکنندگان مهمی ‌به شمار می‌روند.

تاسیس سازمان همکاری‌های شانگهای ابتکاری ارزنده از جانب چین به منظورپیشبرد منافع امنیتی و اقتصادی خود در آسیای مرکزی به شمار می‌رود. این سازمان اتحادیه‌ای بزرگ متشکل از کشورهای قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، روسیه و چین به عنوان اعضای اصلی و ایران، هند، مغولستان و پاکستان به عنوان اعضای ناظر بوده که سعی دارد تا وسیله‌ای برای گسترش همکاری‌ها در زمینه‌های اقتصادی و امنیتی فراهم نماید.

سازمان همکاری‌های شانگهای تشکیلاتی موسوم به ساختار ضدتروریسم منطقه‌ای در درون خود داشته و دفتر مرکزی آن در شهر تاشکند است. هدف از این تشکیلات نوین تسهیل همکاری و هماهنگی میان خود اعضا سازمان از یکسو و با سایر موسسات بین‌المللی از سوی دیگر است.

به عنوان بخشی از تعهدات امنیتی در پیمان شانگهای، دولت چین از سال 2003 مبادرت به برگزاری تمرینات نظامی‌ ضدتروریستی با همکاری روسیه، قرقیزستان، تاجیکستان و قزاقستان کرده است. اهداف این مانورها موضوعاتی از قبیل مبارزه با جرائم سازمان یافته، آدم ربایی، مبارزه با قاچاق مواد مخدر و سایر اقداماتی بوده است که گروه‌های تروریستی در سین کیانگ و آسیای مرکزی به آن مبادرت می‌ورزند. هرچند دولت ازبکستان فعالیت‌های امنیتی خود در چارچوب سازمان شانگهای را کاهش داده اما چین همکاری خود را با این جمهوری به صورت دو جانبه گسترش داده است.

رهبران پکن راه حل مقابله با تروریسم را نه تنها در همکاری تنگاتنگ با همسایگان بلکه با کشورهای دارای منافع مشترک همچون ایالات متحده می‌دانند. ازنقطه نظر اقتصادی چین به آسیای مرکزی به عنوان منبع تامین احتیاجات انرژی و اقتصادی خود می‌نگرد. هرچند این منافع در درجه دوم اهمیت پس از موضوعات امنیتی قرار گرفته است.

رشد سریع اقتصادی این کشور و احتیاج روزافزون به انرژی، تصمیم گیرندگان را ناچار به بررسی مسیرهای جدید انتقال انرژی به این کشوراز آسیای مرکزی ساخته است. در سال‌های اخیر چین بیش از نیمی ‌از نیازهای انرژی خود را از خاورمیانه تامین کرده است. به منظور متنوع سازی منابع دریافت این مواد، شرکت‌های نفتی چینی کارهای مطالعاتی برای واردات نفت از قزاقستان به وسیله خط لوله موسوم به آتاسو- آلاشانکو را آغاز کردند.

در فوریه 2005 شرکت نفت قزاقستان اعلام کرد که با همکاری طرف چینی خط لوله‌ای به منظور صدور نفت خام از قزاقستان به چین تا دسامبر 2006 آماده ساخته و این خط لوله تا ماه می‌همین سال آماده بهره برداری است. شرکت ملی نفت چین همچنین مذاکرات خود را با قزاقستان به منظور واردات گاز از این جمهوری آغاز کرده است.

علاوه بر قزاقستان، چین سرمایه گذاری در بخش‌های نفت و گاز ترکمنستان را آغاز کرده و و از جانبی دیگر حکومت محلی در سین کیانگ توافق نامه‌ای را درنوامبر 2004 با قرقیزستان به منظورخرید انرژی برق آبی جهت رفع نیازهای این استان امضا کرد.

علاوه بر موضوع تامین انرژی، حجم مبادلات بازرگانی بین چین و این جمهوری‌ها در حال گسترش بوده و این منطقه تبدیل به بازار مناسبی برای کالاهای چینی شده است. روابط اقتصادی با جمهوری‌های آسیای مرکزی دارای اهمیت فراوانی برای پکن بوده و عاملی در جهت گسترش صادرات این کشور به منطقه تلقی می‌شود. چین و قرقیزستان هر دو عضو سازمان تجارت جهانی هستند و موانع عمده جهت تجارت بین آنها وجود ندارد. در سالهای اخیر پکن حجم صادرات مواد غذایی و تجهیزات ساختمانی به بیشکک را به طرز قابل ملاحظه‌ای افزایش داده است. با این وجود، ناآرامی‌های سیاسی و بی ثباتی در قرقیزستان از حجم تجارت در حاشیه مرزهای دو کشور کاسته است.

روابط تجاری میان چین و قزاقستان در سال‌های اخیر به سرعت رو به گسترش بوده و انتظار می‌رود با پیوستن قزاقستان به سازمان تجارت جهانی بر حجم این روابط افزوده شود. ازبکستان نیز برای روابط تجاری با چین اهمیت فراوانی قائل بوده و این موضوع از اولویتهای سیاست‌های اقتصادی تاشکند است. روابط تجاری میان دو کشور درسال 2004 به 575 میلیون دلار رسیده و از این سال تا سال 2008 به طور تقریبی رشد ده درصدی در هرسال را شاهد بوده است.

با این وجود، گسترش بی رویه ورود کالاهای مصرفی چینی به بازارهای آسیای مرکزی باعث نگرانی دولتمردان دراین منطقه شده است. بخش‌های ضعیف اقتصادی و صنعتی جمهوری‌های آسیای مرکزی توان رقابت با سیل کالاهای ارزان قیمت چینی را ندارند. کشورهای این منطقه نگران نابودی اقتصادهای نوپای خود از سوی چین هستند. این مسئله باعث شده تا این جمهوری‌ها به فکر اعمال سیاست‌های کنترلی و محدودیت در ورود کالاهای چینی باشند.

نقش ایالات متحده

چین نگرانی‌‌های عمیقی از نقش و مقاصد ایالات متحده آمریکا در آسیای مرکزی داشته و از محدود شدن فعالیت‌های این کشور در منطقه استقبال می‌کند. نگرانی‌های پکن در صورت انتقال فعالیت‌ها و تمرکز آمریکا و سازمان ناتو از اروپای شرقی به آسیای مرکزی قاعدتاً افزایش خواهد یافت.

اگرچه ازبکستان در جولای 2005 آمریکا را وادار به تخلیه پایگاه هوایی قرشی خان آباد نمود، اما این حضور در سایر نقاط همچنان پررنگ است. رهبران چین تصریح می‌کنند که حضور نظامی ‌ایالات متحده در آسیای مرکزی باید کوتاه مدت بوده و واشنگتن برنامه زمان‌بندی را برای خروج از این منطقه اعلام نماید.

نه تنها پکن، بلکه بسیاری از بازیگران منطقه‌ای نظیر روسیه و ایران نیز به این موضوع معتقد هستند.

جمع بندی

فروپاشی شوروی تهدیدات و فرصت‌های فراوانی را برای بازیگران منطقه‌ای از جمله چین به وجود آورد. همجواری با سه جمهوری آسیای مرکزی و موضوع کنترل مرزها، جدایی طلبی، تهدیدات افراط گرایان مذهبی و حضور بازیگران فرامنطقه‌ای تهدیداتی را برای امنیت ملی چین به وجود آورد و این کشور را وادار ساخت تا با تشکیل اتحادیه‌های منطقه ای نظیر شانگهای و نیز همکاری دوجانبه با جمهوری‌های این منطقه با این تهدیدات به مقابله برخیزد.

از سوی دیگر این حادثه واجد فرصت‌هایی طلایی برای چین بوده است. وجود ذخایر عظیم نفت و گاز در حوزه خزر که در آینده می‌تواند وابستگی نفتی چین به انرژی خاورمیانه را کاهش دهد از یک سو و بازار بکر و بزرگ منطقه جهت صدور کالاهای چینی و نیاز این جمهوری‌ها به سرمایه گذاری شرکت‌های چینی در بخش‌های صنعتی از سوی دیگر همگی پکن را تشویق به حضور فعالانه در تحولات این منطقه کرده و آسیای مرکزی جایگاهی ویژه در سیاست خارجی چین پیدا کرده است.

 

 مهدی محمودزاده کارشناس آسیای مرکزی و قفقاز


نظر شما :