هیاهوی تغییر خط و الفبای فارسی

۰۱ اسفند ۱۳۸۶ | ۲۰:۲۰ کد : ۱۵۴۰ کتابخانه
نگاهى به کتاب خاطرات سعيد نفيسى
هیاهوی تغییر خط و الفبای فارسی
     خاطرات سعید نفیسی
به کوشش علیرضا اعتصام
ناشر: نشر مرکز
800 صفحه وزیری، 500/12 تومان
چاپ دوم، 1386
 
مرحوم سعید نفیسی (1274-1345)، استاد دانشگاه تهران و از پرکارترین محققان و ادیبان دوران معاصر بود. ده­ها کتاب و صدها مقاله تحقیقی در زمینه های اجتماعی، تاریخی، و ادبی از او منتشر شده است. آثارش متعدد ومتنوع است.
 
سعید نفیسی، از خانواده سرشناس و فرهیخته عصر مشروطیت، فرزند ناظم الاطبا طبیب ناصرالدینشاه و مطفرالدینشاه بود.
 
نفیسی با بسیاری از رجال ادبی و سیاسی دوران معاصر معاشر بود و یا با تعدادی زیادی از آنها مراوده نزدیک داشت. او در فاصله سالهای 1336 و 1340 شمسی، ده سال پیش از درگذشتش، بنابر درخواست دوستان و نزدیکانش خاطراتش را تدوین کرد که در همان سال­ها در مجله " سپید و سیاه " منتشر می شد.
 
نفیسی در توصیف وتحلیل و تعریف اشخاص وشخصیت هایی که با آنها معاشر بود دقت و مهارتی بکار می برد که از ورای آنها می­توان به اوضاع اجتماعی، فرهنگی، سیاسی سال­های بعد از مشروطیت پی برد.
 
انقراض سلسله قاجار و روی کار آمدن سلسله پهلوی و آغاز نوسازی و نوآوری در ایران بعد از مشروطیت؛ مشروطیتی که بخوبی پا نگرفت، اهمیت این سال­ها را در تاریخ تحولات دوران معاصر ایران نشان می­دهد. این کتاب از سالهای پیش از مشروطیت تا دهه 1330 شمسی گسترده است.
 
با مطالعه این خاطرات می­توان به شناخت جامعه ایران بعد از مشروطیت دست یافت. من اهم استنباط های خود را، با تاکید بر امر آموزش و پرورش، پس از مطالعه این خاطرات از اوضاع و شرایط جامعه ایران آن عصر می­توانم به شرح زیر به اختصار بیان کنم.
 
1. مردم ایران در آن سال­ها، یعنی در یک دهه قبل از مشروطیت تا دهه اول سلطنت پهلوی، با ولع و شتاب خواهان تغییر و تحول اجتماعی و سیاسی بودند. همین جوشش و گرایش ملی بود که انقلاب مشروطیت را به بار آورد. بعد از قرن ها استبداد قبیله ای، مردم در شهرها عادت کردند که در انجمن های گوناگون ادبی، اجتماعی، و سیاسی فعالیت کنند.
 
درحدود سال های 1300 شمسی، پیش از انقراض سلسله قاجار و استقرار سلسله پهلوی، " جمعیت نسوان وطن خواه " تأسیس شد. این جمعیت که برای آزادی زنان فعالیت می­کرد به ابتکار و با پشتکار خانم مستوره افشار و زنان فرهیخته دیگر به­ وجود آمد و مجله ای نیز با همین نام یعنی " جمعیت نسوان وطن­ خواه " منتشر می­کرد.
 
این انجمن از سال 1302 تا 1305 شمسی یازده شماره مجله به مدیری شاهزاده ملوک اسکندری منتشر ساخت. مرحوم سعید نفیسی با این جمعیت همکاری داشت. وی می نویسد:" در همان گیرودار پرده نشینی زنان بود که کنگره نسوان شرق به همت همین جمعیت نسوان وطن خواه ایران در همان خانه (خانه خانم مستوره افشار در خیابان لاله زار) با نمایندگان کشورهای مختلف اسلامی تشکیل شد. مستوره در میان ایشان که از شرق و غرب آسیا و آفریقا آمده بودند چون آفتابی می­درخشید."
 
یکی دیگر از نشانه های جوشش و فعالیت خود جوش مردم در آن سال­ها برای تغییر و تحول و پیشرفت کشور، تشکیل انجمن " ایران جوان " است که توسط جمعی از تحصیلکردگان جوان ایرانی بوجود آمد.
 
نخستین هسته " ایران جوان " از هشت تن بشرح زیر تشکیل شده بود:
اسماعیل مرآت، محمد وحید تنکابنی، دکتر علی اکبر سیاسی، دکتر محمود نوری اسفندیاری، دکترمحمود افشار، رضا فهیمی، مشرف نفیسی ( برادر سعید نفیسی )، و سعید نفیسی. همه این جوانان تحصلیکردگان کشورهای اروپایی بودند.
 
پس از گذشت سالیان دراز و افزوده شدن تعداد جوانان تحصلیل کرده، نفیسی از خود می پرسید چرا آن شور و شوق و ابتکار و فعالیت و مشارکت جوانان مانند جوانان مؤسس " ایران جوان " نیست و می گوید:" ... دیدید رنج های روزهای نخستین را ما بردیم ( مراد مؤسسان ایران جوان است). تعجب من در این است که امروز چرا همان ایران جوانی که با دست تهی و به نیروی چند تن معدود تشکیل دادیم هنوز باید جز تاریخ باشد..؟ امروز شماره تحصیل کردگانی که پس از ما آمدند قطعاً هزار برابر است. چرا این جوانان امروز از مرد و زن جمعیتی که در اندیشه بالا بردن زندگی اجتماعی و فرهنگی ایران باشد ندارند؟"
 
مرحوم سعید نفیسی توجه نکرد، یا در سال های دهه 1330 و 1340 که این خاطرات در مجله " سپید و سیاه " منتشر می شد مصلحت ندانست که علت دل مردگی و بی تفاوتی جوانان را روشن سازد. اگر چه تعداد جوانان تحصلیکرده به قول نفیسی هزار برابر شده بود، سلطه و اقتدار و استبداد حکومت وقت همه چیز را قبضه کرده بود و تحمل ابتکار و فعالیت خود جوش مردمی را نداشت. از مدتی پس از روی کار آمدن حکومت پهلوی جوشش و فعالیت گسترده مردمی در زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی رفته رفته خاموش شد. چنانکه جمعی از تحصلیکردگان که در صدد فعالیت سیاسی برآمده بودند دستگیر شدند و رهبرشان دکتر تقی ارانی در زندان به نحو مشکوکی درگذشت.
 
یکی دیگر از فعالیت های مردمی که در آستانه انقلاب مشروطیت برای نوسازی آموزش و پرورش صورت پذیرفت، تشکیل انجمن معارف است که ناظم الاطبا پدر نفیسی نیز یکی از اعضای آن بود. هر یک از اعضای این انجمن به تأسیس مدرسه ای با هزینه شخصی مبادرت ورزید و دیگران را نیز برای این کار ترغیب و تشویق کرد. می دانیم که گسترش آموزش و پرورش به شیوه اروپایی یکی از مطالبات اصلی مشروطه خواهان بود.
 
حکومت پهلوی، تحمل ابتکار و فعالیت خود جوش مردمی را نداشت. نوآوری و تجدد باید با صلاحدید حکومت و طبق روش و روالی که حکومت می پسندید انجام می پذیرفت. چنانکه با تعطیل شدن فعالیت " جمعیت نسوان وطن خواه " مسئله کشف حجاب درسال 1314 شمسی به ابتکار حکومت و با روش پادگانی مرسوم حکومت مطرح گردید.
 
2. در آستانه انقلاب مشروطیت و پس از آن در عصر حکومت پهلوی، مفاهیم وطن و ملت و ملیت بسیار مطرح بود. در این عصر بود که ادیب الممالک فراهانی و عارف قزوینی و میرزاده عشقی و فرخی یزدی اشعار وطنی می ­سرودند و مردم اینگونه سروده ها و اشعار را بسیار می پسندیدند.
 
نفیسی می­گوید:" در آن روزگار نومیدی و بدبینی عجیبی سراسر ایران را فرا گرفته بود. تنها دلداری و تسلیت مردم آن روزگار حماسه سرایی نسبت به ایران گذشته و نوحه سرایی نسبت به امروز بود. هر که این کار را می کرد مردم او را جداً می پرستیدند. عارف از همین راه به اوج شهرت و اقبال مردم رسیده بود .... نمایش رستاخیر عشقی چیز بسیار جالبی که داشت این بود که آهنگ های موسیقی بسیار حزن انگیز برای اشعار سراسر نوحه و زاری خود انتخاب کرده بود... تجدد در ادبیات منحصر بود به سرودن اشعار وطنی و اشعار سیاسی."
 
" اشعار وطنی را نخست بیست سی سال پیش از مشروطیت معمول کرده بودند. در این زمینه شأن ادیب الممالک بیش از همه است. وی با همان زبان فصیح سرایندگان قدیم اشعار وطنی می سرود و کسانی که از قدیم با این زبان انس داشتند آنها را زود می پذیرفتند.... وی از نخستین کسانی است که اشعار سیاسی سروده است." اما سید اشرف الدین حسینی مدیر " نسیم شمال راه دیگری در پیش گرفت که بمراتب از آن مؤثرتر بود. وی به زبان عوام و بسیار ساده و دلپذیر اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر خود را در تاریخ ادبیات ایران گذاشت."
 
" مرحوم ملک الشعراء بهار بیشتر دنبال کار ادیب الممالک بود. عشقی و ایرج میرزا نیز بنیابین بودند. بیان عشقی بمراتب شورانگیز تر و مهیج­ تر از بیان ایرج بود. مردم آنروز از شاعر تنها شعر وطنی و سیاسی می خواستند."
 
با انقلاب مشروطیت و قانونی شدن حقوق مردم که پیش از آن رعیت خوانده می شدند مفهوم وطن و ملیت و هویت ملی با حدت بیشتری مطرحند. پیش از آن سخن از وطن و ملت نزد شاهان و حکومت گران گناه بشمار می رفت.
 
وقتی در سال 1293 هـ . ق به دستور سپهسالار روزنامه ای به زبان فارسی و فرانسه به عنوان " وطن " منتشر شد و مضمون آن به اطلاع ناصرالدین شاه رسید چنان برآشفت که امر به توقیف آن صادر کرد. فقط در آستانه مشروطیت و بعد از آن بود که موضوع وطن و ملت توانست مطرح گردد.
 
3. شوق تغییر و تحول برای پیشرفت و تجدد و چاره جویی عقب ماندگی که از پیش از انقلاب مشروطیت در ایران بروزکرده بود، در زمینه های مختلف به صور گوناگون جلوه کرد. مهمترین زمینه­ای که دستخوش تحول و تغییر و نوسازی گردید، آموزش و پرورش بود. شوق تحول در آغاز برای تغییر خط و الفبا تظاهر کرد.
 
میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان در شمار کسانی بودند که خواهان تغییر الفبا و خط بودند. میرزا فتحعلی آخوندزاده به میرزا حسین خان مشیرالدوله که به صدرات رسید می نویسد:" کار را به معاونت کدام اشخاص توانید کرد؟ باید اول آدم تدارک بکنید. اینها که امروز در ایران علی الظاهر نفس می کشند همه در باطن مرده حساب می شوند... باید به رگهایشان خون تازه و گرم ریخته به جنبش آورد.... خون تازه عبارت از ایجاد الفبای جدید و تعلیم علوم فرنگستان است."
 
این شوق نوخواهی گریبان شعر و ادبیات و فرهنگ را نیز گرفت و جمعی خط را سبب پس ماندگی ایران و ناتوانی فکری ایرانیان دانستند.
 
در خاطرات نفیسی آمده است که بعد از جنگ جهانی اول، یعنی حدود سال های 1292 شمسی و 1332 قمری، در حزب دموکرات ایران دو جناح پیدا شد که یکی به ریاست ملک الشعرای بهار بود که روزنامه " نوبهار " را منتشر می کرد.
 
جناح مخالف در آن حزب، روزنامه " زبان آزاد " را منتشر می ساخت، که ضمن مخالفت ومبارزه با جناح ملک الشعراء بهار موضوع پرهیاهیویی را به عنوان " مکتب سعدی " مطرح کرد و بنای نکوهش از ادبیات قدیم را گذاشته و آثار بزرگان شعر و ادب گذشته را مانع ترقی دانسته و صریحاً این آثار رادلیل پس ماندگی و ناتوانی فکری ایرانیان می دانست. نفیسی می گوید:" همین اندیشه نادرست را بعدها مرحوم احمد کسروی دنبال کرد و هیاهویی را برانگیخت."
 
نظر روزنامه " زبان آزاد " و اعتقاد احمد کسروی که جشن کتاب سوزی ترتیب می داد و دیوان شعرای بزرگ زبان فارسی را می سوزاند، نشانه ماده انگاری در مسائل اجتماعی است، شبیه کار حکومت پهلوی که تغییر لباس و آرایش زنان و مردان را نشان تجدد و پیشرفت می دانست و آن را با روشی پادگانی اجرا می کرد.
 
باید گفت که هر تغییر و دگرگونی نشان پیشرفت اجتماعی و فرهنگی نیست، آنهم اگر پیامدهای آن پیشاپیش ارزیابی نشده باشد.
 
شعر و ادبیات را سبب پس ماندگی و ناتوانی فکری تصور کردن و حکم به انهدام آن دادن دور از خردمندی و عاقبت اندیشی است.
 
اگر شعر و ادبیات فارسی را طرد کنیم، برای هویت ملی و بقای ایرانیت چه چاره خواهیم کرد؟
 
آیا شعر و ادبیات هستند که سبب ناتوانی فکری و عقب ماندگی می شوند؟
 
هیچیک ازکشورهای پیشرفته و پیشرو جهان که ما سعی داریم ازتجربیاتشان استفاده کنیم با حذف شعر و ادبیات به پیشرفت نرسیدند.
 
می دانیم که عقلانیت میراث فرهنگی ما نیست، در حالیکه مقتضیات زمان ایجاب می کند که روحیه علمی و عقلانیت در نسل های ایرانی پرورش یابد.
 
این کار باید درعرصه آموزش و پرورش با ارزیابی علمی روش ها و بر اساس برنامه های دراز مدت و اندیشیده شده انجام پذیرد.
 
سرنوشت میراث فرهنگی و تاریخی ما نباید بازیچه سیاست ها و گرایش های تعصب آمیز قرار گیرد و وجه المصالحه این گرایش های سیاسی و عقیدتی گردد.

( ۳ )

نظر شما :