فرایند و نتیجه بحران ایران و ایالات متحده

دو عامل "زمان" و "اضطرار" در جزر و مد روابط تهران و واشنگتن

۲۲ خرداد ۱۳۹۸ | ۱۹:۰۰ کد : ۱۹۸۴۱۰۵ آمریکا انتخاب سردبیر
علیرضا مکی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: اگر چه که انجام عملیات نظامی و شروع جنگ میان ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی بسیار دور از ذهن به نظر می رسد، اما باید توجه داشت که عامل زمان و عامل احساس اظطرار در هر یک از دو طرف تهران و واشنگتن می تواند منجر به شروع یک عملیات نظامی شود.
دو عامل "زمان" و "اضطرار" در جزر و مد روابط تهران و واشنگتن


علیرضا مکی، کارشناس میائل بین الملل

دیپلماسی ایرانی - هسته مرکزی بحران فعلی میان ایران و ایالات متحده را نمی توان به روابط دو جانبه میان ایران و ایالات متحده بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ تقلیل داد. در واقع زمینه های هسته مرکزی این بحران از یک رویارویی ایدئولوژیک بعد از بحران اشغال سفارت این کشور در تهران به دست دانشجویان رادیکال خط امام شکل گرفته است و در سال های بعد دو طرف با از دست دادن فرصت های پشت سر هم برای بهبود روابط و پشت سر گذاشتن آن بر دیوار بلند بی اعتمادی میان خود افزوده اند؛ بحرانی که نه تنها دو کشور را به صورت مستقیم درگیر یک رویارویی دیپلماتیک با محتوایی ایدئولوژیک کرده بلکه متحدان منطقه ای این دو را نیز از حاشیه به متن این بحران سوق داده است و گزاف نیست اگر بگوییم در بسیاری زمینه ها این متحدان حتی بیش از دو طرف اصلی ماجرا در ادامه این بحران دارای نقش، سهم و منافع بوده اند.

اگر ما فرایند شکل گیری بحران را بخواهیم دقیق تر نگاه کنیم باید توجه داشته باشیم که بحران های سیاسی – امنیتی و حتی اقتصادی پدیده هایی نیستند که ناگهانی ظهور کنند و به همان سرعتی که ظهور یافته اند دوباره خاموش شوند. بلکه برعکس بحران ها معمولا نتیجه فرایندی پر از کشمکش و تصاعدند که از وضعیت دیالکتیکی میان دو یا چند بازیگر سرچشمه می گیرند که رفتار هر طرفی دلیلی بر تشدید رفتار تهدید آمیز طرف دیگر می شود. فرایندی که ما به آن مارپیچ بحران می گوییم. 
در این فراگرد می توان مراحل مختلفی را از وضعیت تشدید یابنده امنیتی میان بازیگران مختلف تشخیص داد که می توان به صورت خلاصه به صورت زیر صورت بندی کرد:

1-    ایجاد مسئله: که طی آن فضای گفتمانی میان دو طرف به سوی عدم اعتماد و تقابل حرکت می کند.

2-    چالش: که طی آن وضعیت گفتمانی تقابل میان بازیگران منجر به بروز اختلافات گسترده تری می شود که می توان با ابتکاراتی این فضا را کنترل کرد.

3-    تنش: وضعیت عملیاتی گرفتن اختلافات میان بازیگران که با نشانه هایی از اقدامات میدانی در حوزه های دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی ظهور و بروز خواهد یافت. معمولا در این مرحله تلاش های میانجیگرانه طرف های ثالث به منظور حفظ ثبات تشدید می شود و در صورتی که دو طرف مایل به کنترل وضعیت حادث شده باشند تلاش های میانجی گرانه بهترین فرصت را برای یک توافق آبرومند برای همه طرف های وضعیت حادث شده فراهم می کند. 

4-    بحران: زمانی که وضعیت حادث شده از مرحله تنش بالاتر برود و تلاش های میانجی گرانه با شکست رو به رو شود ما با مرحله بحران رو به رو هستیم. معمولا در این مرحله اقدامات نظامی و دیپلماتیک با یکدیگر ترکیب شده و دو طرف به سوی گزینه های بازدارنده به منظور اجتناب از برخورد نظامی از موضع قدرت حرکت میکنند. در این مرحله تعادل دفاع - تهاجم در میدان عملیاتی به سمت گزینه های تهاجمی سوق می یابد تا دو طرف بتوانند در یک فرایند موسوم به بازی جوجه ترسو (frighten chicken) از طرف مقابل امتیاز بگیرند.

5-    منازعه: منازعه نقطه اوج یک بحران سیاسی امنیتی است که مهم ترین نشانه آن شکست تمام تلاش های میانجی گرانه در مراحل پیشین و خارج شدن اوضاع از کنترل و در نتیجه شروع عملیات نظامی یک طرف یا همه اطراف وضعیت بحرانی است. خود این مرحله را نیز می توان طی مارپیچ بحران از عملیات محدود به سوی جنگ تمام عیار درجه بندی کرد.

6-    حال سئوالی که مطرح می شود این است که در حال حاضر رابطه میان ایران و ایالات متحده در کدام یک از مراحل فوق قرار دارد و آیا خطر جنگ وجود دارد؟ در پاسخ به این مسئله باید توجه داشت که در طول چهل سال گذشته وضعیت روابط میان ایران و آمریکا از الگوهای امنیتی سازی داخلی و منطقه ای دو طرفه پیروی کرده و این مسیر مخصوصا بعد از جنگ 33 روزه سال 2006 و نیز در طی بهار عربی تشدید نیز شده است. پیامد مستقیم چنین مسیری ارتقای سطح تنش در روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده به سطح بحران است. 

7-    این مسئله با تاثیر مستقیم خود بر وضعیت ثبات اقتصادی در داخل ایران و توانایی های منطقه ای ایران به ناچار به سطح جدیدی از تقابل میان دو طرف منجر شده است. مخصوصا بعد از خروج یک جانبه ایالات متحده امریکا از توافق هسته ای سال 2015 میان ایران و شش قدرت جهانی موسوم به 5+1 موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام، جمهوری اسلامی ایران با سطح جدیدی از محدودسازی فضای عملیات منطقه ای مواجه شده که هم دارای ابعاد داخلی و هم دارای ابعاد منطقه ای و بین المللی است.

8-    در واقع رفتار ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران را می توان واجد برخی مولفه های الگوی نوینی از جنگ های بدون عملیات نظامی موسوم به نبردهای ترکیبی دانست که در آن هدف اصلی و اساسی طراح صحنه نبرد، نه نیروهای نظامی و توانایی نظامی دشمن به صورت مستقیم بلکه دقیقا تکیه گاه های اقتصادی، سیاسی و امنیتی نیروهای نظامی دشمن است. بدون وارد شدن به بحث پیچیده جنگ های تخصصی و موکول آن به نوشتاری دیگر فقط باید یادآور شد که در این نوع از جنگ ها که شاید بتوان آن را به نوعی بهره گیری از توصیه سون تزو مبنی بر تسلیم دشمن بدون جنگیدن دانست نیازی به شلیک حتی یک گلوله نخواهد بود چرا که با کاهش فزاینده ابعاد درونی قدرت ملی کشور هدف در واقع مرکز ثقل حیات سیاسی دشمن مورد هدف قرار خواهد گرفت.

بنابراین همین حالا نیز جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده درگیر نوعی نبرد موسوم به نبرد هیبریدی هستند که در زمینه های مختلف سیاسی امنیتی، اطلاعات راهبردی، اطلاعاتی، سایبری، اقتصادی و... را در هر سه حوزه داخلی منطقه ای و بین المللی شامل می شود.

با توجه به این موضوعات بهتر می توان وضعیت امنیتی حال حاضر ایران و ایالات متحده را تحلیل کرد. برای تحلیل این وضعیت باید توجه داشت که هدف اول ایالات متحده در قبال ایران تغییر رفتار ایران از داخل یا خارج است و تمامی برنامه های ایالات متحده در مورد ایران نیز از چنین راهبردی پیروی کرده است. در وضعیت کنونی نیز ایالات متحده آگاهانه با خروج از برجام زمینه های شکل گیری تشدید فشارهای منطقه ای و بین المللی علیه ایران و در نتیجه تحت تاثیر قرار دادن محیط سیاسی داخلی ایران با استفاده از الگوریتم های نبرد هیبریدی را مورد توجه قرار داده است. از این رو تشدید حضور نظامی ایالات متحده در خلیج فارس را باید در راستای همین نبرد هیبریدی به منظور افزایش سطح تنش و تهدید جمهوری اسلامی ایران برای امادگی ایالات متحده به طی کردن مارپیچ بحران تا سطح عملیات نظامی تفسیر کرد. صرف نظر از میزان آمادگی ایران و ایالات متحده آمریکا راهبرد دو طرف در این مرحله از تنش را می توان الگوی بازی جوجه ترسو محتاطانه دانست که در آن دو طرف با انجام حداقل مانورهای نظامی سعی می کنند آمادگی و توانایی بازدارندگی خود در عین اجتناب از خارج شدن از محاسبات کنترل بحران را به نمایش بگذارند. 

در حقیقت با توجه به پیغام های رد و بدل شده میان ایران, طرف های بین المللی و منطقه ای و ایالات متحده می توان شاهد بود که دو طرف علاوه بر حفظ ابزارهای بازدارندگی منطقه ای خود به سوی استفاده از ابزارهای کنترل بحران در حال حرکت هستند. اما این ابزارهای کنترل بحران در صورت موفقیت سیاست ایالات متحده در منزوی سازی اقتصادی ایران و در نهایت قطع جریان نفت ایران از بازارهای جهانی به تورم شرایط داخلی و در نتیجه افزایش احتمال اشتباه محاسباتی هر یک از دو طرف اصلی بحران و یا مداخله بازیگران طرف سوم منجر شود.

بنابراین علاوه بر این که انجام عملیات نظامی و شروع جنگ میان دو طرف بسیار دور از ذهن به نظر می رسد، باید توجه داشت که عامل زمان و عامل احساس اضطرار در هر یک از دو طرف می تواند منجر به شروع یک عملیات نظامی شود.

کلید واژه ها: علیرضا مکی ایران امریکا تنش نظامی


( ۷ )

نظر شما :

Majid ۲۴ خرداد ۱۳۹۸ | ۰۱:۱۴
Great