نقش چندگانه نیروهای همسو با ایران

عراق در کجای تنش تهران - واشنگتن قرار دارد؟

۰۸ دی ۱۳۹۹ | ۱۷:۰۰ کد : ۱۹۹۸۴۷۲ خاورمیانه انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: عبدالرحمن فتح الهی
قاسم محب علی در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی بر این باور است که تحولات روزهای اخیر در عراق نشان می دهد که شرایط بسیار پیچیده تر از آن است که بتوان آن را در یک سناریو واحد تحلیل کرد. چون یک دولت کاملا مقتدر، مسنجم و با ثباتی در کل عراق وجود ندارد. پس شاید برخی از افراد، گروه ها و جریانات در این بین بخواهند نقش آفرینی مخربی برای امنیت و منافع عراق، ذیل تلاش برای تشدید تنش ایران و آمریکا ایجاد کنند. حتی گروه ها، جریانات و نیروهایی که مدعی طرفداری و یا حمایت از ایران هستند. لذا باید نسبت به کل اتفاقات در عراق با دید تردید و یک نگاه بدبینانه و شکاکانه ای نگریست.
عراق در کجای تنش تهران - واشنگتن قرار دارد؟

دیپلماسی ایرانی – در واپسین روزهای سال میلادی عراق دوباره به کانون تننش ایران و ایالات متحده آمریکا بدل شده است. این دور از تنش ها با حملات خمپاره ای هفته گذشته به منطقه سبز بغداد و سفارت ایالات متحده آمریکا در این شهر آغاز شد که با اتهام زنی دونالد ترامپ و تهدید نظامی رئیس جمهور آمریکا به اوج رسید. اما در این بین اقدامات رفتارهای برخی از گروه‌های همسو با ایران در عراق نیز بر دایره اتهام ظنی ها علیه تهران افزوده است به گونه‌ای که شاهد هجمه های رسانه ای علیه این گروه ها و مشخصا حشدالشعبی هستیم. اما به واقع نقش تهران و این گروه ها در تحولات اخیر عراق چقدر است؟ دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سوال را در گفت وگویی را با قاسم محب علی، سفیر اسبق ایران در مالزی و یونان، مدیر کل خاورمیانه عربی و شمال آفریقا در وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل خاورمیانه و جهان عرب پی گرفته است که در ادامه می‌خوانید:

در روزهای پایانی سال ۲۰۲۰ شاهد تنش معنادار ایران و ایالات متحده آمریکا در زمین عراق هستیم. بعد از حمله خمپاره ای هفته گذشته به منطقه سبز بغداد و سفارت ایالات متحده آمریکا و در ادامه اتهام زنی به ایران از سوی دونالد ترامپ و سایر مقامات کاخ سفید که تا مرز تهدید هم پیش رفت شاهد پاسخ متقابل محمد جواد ظریف و سخنگوی دستگاه دیپلماسی کشور بودیم که برخی ذیل همین تنش لفظی دیپلماتیک و نیز تحرکات برخی از نیروهای نظامی آمریکایی و جنگ افزارهای نظامی در منطقه، تنش نظامی تهران – واشنگتن را در زمین عراق محتمل دانستند. پیرامون شکل گیری این دور از تنش جدید ایران و ایالات متحده در عراق می توان سه سناریو را مطرح کرد؛ اول آنکه تمامی این حملات خمپاره‌ای طی ماه های اخیر از اساس ذیل یک اقدام  برنامه زیری شده از سوی واشنگتن، ریاض، تل اویو و دیگر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای به منظور اتهام زنی به تهران و نیروهای همسو با ایران در عراق شکل گرفته است تا از این طریق گسل سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی میان تهران و بغداد حاصل شود و عملا جمهوری اسلامی از سرپل عراق به دیگر کشورهای محور مقومت دسترسی پیدا نکند؛ دوم آن که برخی از گروه ها و جریان های عراقی که پرچسب نیروهای همسو با ایران بر آنها زده شده است (مشخصا کتائب حزب الله و عصائب اهل الحق) از کنترل خارج شده اند و بر اساس منافع فردی و گروهی عمل می کنند تا جایی که شاهد تهدید علنی علیه مصطفی الکاظمی، نخست وزیر عراق بودیم که به واکنش شدید الحن ارتش عراق هم منجر شد و همین امر می تواند منافع ایران را هم تحت الشعاع قرار دهد و یا این که در نهایت در آستانه سالگرد ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس احتمال تلاش جدی برای خروج نیروهای آمریکایی در سایه اوج گیری تنش ها در دستور کار باشد. هر چند که به نظر می رسد با محکوم کردن حمله خمپارهای سفارت آمریکا در بغداد از سوی تهران احتمال سناریوی سوم قدری دور از ذهن به نظر می آید مگر آن که این محکومیت با هدف فرار رو به جلو و دور کردن اتهامات مطرح شده باشد. با توجه به مجموع نکات یاد شده ارزیابی شما از وضعیت عراق با محوریت نقش آفرینی این گروه ها و جریان های مسلح عراقی چیست؟ به باور شما کدام یک از این سه سناریو به واقعیت نزدیک تر است؟

با توجه به اینکه هیچ گونه آمار، اطلاعات و اخبار موثق و دقیقی در خصوص این مسائل وجود ندارد و تنها می‌توان به تحلیل، حدس و گمانه زنی در این خصوص پرداخت باید اذعان کرد که هر سه سناریو می‌تواند تا اندازه‌ای در به وجود آمدن این شرایط نقش جدی ایفا کند. یعنی نمی توان هر سه سناریوی مطروحه را منتفی دانست. حتی شاید سنیرژی هر سه سناریوی مذکور در سوالتان، عراق را به این نقطه کشانده است. چرا که نه نمی توان وجود یک برنامه ریزی از طرف ایالات متحده آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورها را به منظور برهم زدن روابط سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی ایران و عراق نادیده گرفت. نه می توان این مسئله را کتمان کرد که اکنون برخی از نیروها، جریان ها و گروه های مسلح که به نام همسویی با جمهوری اسلامی ایران در عراق فعالیت می کنند دست به اقدامات، تصمیمات، رفتارها و واکنش هایی می زنند که می تواند منافع تهران در عراق و حتی در سطحی کلان تر در کل خاور میانه به خطر اندازد و نه می توان تلاش واحد برای خروج آمریکایی ها از عراق را از نظر دور داشت. اما این که مشخصا کدام سناریو منجر به وقوع این تحولات در عراق و خاورمیانه شده است جای سوال دارد. چون نمی توان به قطع گفت کدام یک از این سناریوها عامل این شرایط است از این رو که برای هر کدام از سناریوی های فوق دلایل، شواهد، تحلیل و ارزیابی های متفاوت و صد البته متعددی وجود دارد.

پیرو نکاتی که به آن اشاره کردید بسیاری معتقدند دونالد ترامپ که در روز های پایانی حیات سیاسی خود قرار دارد به دنبال بحران آفرینی برای دولت جو‌بایدن است. از این رو در تلاش است جنگ و اوج گیری تنش با ایران تا نقطه میانجی ناپذیری و بدون بازگشت را به عنوان میراثی برای دولت بایدن به یادگار بگذارد. شما این مسئله را تا چه اندازه نزدیک به واقعیت می دانید؟

به هر حال آنگونه که پیداست دونالد ترامپ در روزهای پایانی حیات سیاسی خود به دنبال ایجاد بحران های جدی برای دولت بایدن است تا ذیل این بحران ها یا قدرت را تحویل ندهد و یا اینکه شرایطی را به وجود آورد که کار برای دولت آتی تا سال ۲۰۲۴ بسیار سخت و پیچیده باشد. البته این مسئله تنها مختص به دونالد‌ ترامپ نیست، بلکه اسرائیل، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و برخی کشورهای همسو هم سعی می‌کنند این تنش‌ها را در منطقه ایجاد کنند تا از این طریق جو بایدن با شرایط بسیار پیچیده ای در پرونده ایران مواجه باشد. یعنی عملاً در کنار حساسیت‌های پرونده هسته‌ای، حساسیت‌هایی هم در خصوص نفوذ منطقه‌ای و توان موشکی ایران هم برای بایدن به وجود آید که مذاکرت احتمالی با چالش مواجه شود. ضمن اینکه در راستای نکات فوق که در پاسخ به سوال اولتان اشاره کردم ما با یک پراکندگی در نیروها و جریان های همسو با ایران در عراق مواجهیم. لذا نمی توان گفت که یک سیاست و برنامه ریزی منسجم و مرکزیت واحدی برای عملکرد این گروه ها وجود دارد. چون واقعیت آن است که بسیاری از این گروه ها و جریان های مسلح عراقی برآمده از نگاه‌های قومی، طائفه‌ای و مذهبی هستند که هر کدام دارای نظرات و دیدگاه های متفاوت و خاص خود می باشند. لذا هر کدام بر اساس منافع خود عمل می‌کنند. ذیل این نکته لزوما هم این گروه ها خود را متعهد به یک مرکزیت واحد، حال به نام حشد الشعبی عراق، ایران و هر بازیگر دیگری نمی دانند. لذا باید با یک نگاه تردید آمیز و مشکوک به تحولات عراق نگاه کرد.

از چه بابت؟

از این بابت که این اتفاقات اخیر در عراق در جهت منافع کسانی است که خواهان اوج گیری بحران در این کشور، ذیل تشدید تنش ایران و آمریکا هستند. به هر حال تحولات جاری در عراق در هیچ سطحی، هیچ گونه سود و منفعتی برای جمهوری اسلامی ایران، حداقل برای دولت حسن روحانی ندارد خصوصاً که دولت یازدهم و دوازدهم از اساس مخالف برخی تحرکات در عراق بوده است. البته در این میان برخی از گروه‌ها، جریان ها و کشورها نیز هم چنان به دنبال بحرانی کردن پرونده ایران و عدم بازگشت دوباره بایدن به برجام و لغو تحریم ها هستند که البته بخشی از آن هم در داخل ایران نیم نگاهی به این مسئله دارند. چرا که منافع آنها در بحران زایی است.

یعنی شما معتقدید برخی نیروها و جریان های داخلی در به وجود آمدن تحولات اخیر عراق نقش آفرین بوده اند؟

 به هر حال نمی توان این مسئله را از نگاه دور داشت خصوصا که پیرو نکته شما ما در آستانه اولین سالگرد ترور سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس هستیم. بنایراین تحرکاتی ضد آمریکا در عراق می تواند در دستور کار باشد. به هر حال جریان های نفوذی در داخل ایران وجود دارند که در تلاشند اتفاقات و شرایط به گونه ای پیش رود که شاهد اوج‌گیری تنش ایران و ایالات متحده آمریکا باشیم، کما اینکه در عراق نیز مشابه این گروه‌ها و جریان‌های نفوذ وجود دارند. با توجه به این که ما شاهد عدم حاکمیت و عدم اعمال قدرت دولت به صورت گسترده بر تمام این گروه ها نیستیم و دولت مصطفی الکاظمی هم دولتی موقت برای اداره امور کشور است، امکان جولان برخی از این نفوذی ها بسیار محتمل است. به خصوص تحولات روزهای اخیر در عراق نشان می دهد که شرایط بسیار پیچیده تر از آن است که بتوان آن را در یک سناریو واحد تحلیل کرد. چون یک دولت کاملا مقتدر، مسنجم و با ثباتی در کل عراق وجود ندارد. پس شاید برخی از افراد، گروه ها و جریانات در این بین بخواهند نقش آفرینی مخربی برای امنیت و منافع عراق، ذیل تلاش برای تشدید تنش ایران و آمریکا ایجاد کنند. حتی گروه ها، جریانات و نیروهایی که مدعی طرفداری و یا حمایت از ایران هستند. لذا همانگونه که اشاره کردم باید نسبت به کل اتفاقات در عراق با دید تردید و یک نگاه بدبینانه و شکاکانه ای نگریست.

اگر تحلیل فوق را بپذیریم سوالی که ذهن را درگیر می‌کند ناظر بر این تناقض است که اگر این گروه‌ها و جریانات ادعای همراهی و همسویی با جمهوری اسلامی ایران را دارند چگونه دست به اقداماتی می‌زنند که منافع تهران را در عراق و کل منطقه را تحت الشعاع قرار می دهد؟

به هر حال واقعیت آن است که این گروه ها و جریانات در عین حالی که می‌توانند با جمهوری اسلامی ایران ارتباط داشته باشند به همان اندازه مستعد برقراری ارتباط با دیگر کشورهای منطقه ای و فرامنطقه نیز هستند. بنابراین در برخی از برهه ها می توانند یک بازی دوگانه و چندگانه از خود بروز دهند و به تبع آن نقش چندجانبه ای را ایفا کند. به هر حال همانگونه که قبلا اشاره کردم بسیاری از این گروه ها و جریان های مسلح برآمده از نگاه‌های قومی، طایفه ای، عشیره ای و مذهبی هستند. پس لزوما منافع آنها در همه بره ها در راستای منافع جمهوری اسلامی ایران قرار ندارد، اگرچه این گروه ها از حمایت ایران برخوردارند و از آن سو خود این گروه ها نیز مدعی حمایت از جمهوری اسلامی ایران هستند و خود را بخشی از پازل محور مقاومت قلمداد می کنند.

با توجه به نکته‌ای که به آن اشاره کردید، نقش ایران در به وجود آمدن چنین شرایطی چیست؟ آیا عدم مدیریت تهران در کنترل این گروه ها کار را به جایی رسانده است که این جریانات نقش دوگانه و یا چندگانه را ایفا می کنند و ذیل این مهم، در برهه هایی ضد منافع جمهوری اسلامی در عراق و خاورمیانه عمل می کنند؟

به هر حال آنچه که مشخص است این است که جمهوری اسلامی ایران هیچ گونه برنامه ریزی و راهبرد مشخص و منسجمی، نه تنها برای عراق، بلکه برای کل محور مقاومت در خاورمیانه ندارد.

ولی برخلاف تصور شما بسیاری معتقدند که اتفاقاً جمهوری اسلامی ایران با پیگیری راهبرد منسجم توانسته است نفوذ منطقه ای خود را به عنوان یک اهرم فشار به کار گیرد به گونه‌ای که اکنون یکی از پیش شرط های مد نظر اروپا و آمریکا برای لغو تحریم ها همین نفوذ منطقه‌ای ایران و تحرکات محور مقاومت است؟

ببینید زمانی که از عدم وجود یک راهبرد مشخص و منسجم از سوی جمهوری اسلامی ایران در منطقه سخن می گویم ناظر بر این واقعیت است که اکنون شاهد چند دستگی و اختلاف نظر جدی در میان نیروها و گروه‌های سیاسی و حتی ساختار جمهوری اسلامی ایران هستیم. چون از یک طرف دولت به عنوان راس امور اجرایی کشور از امنیت تا سیاست، دیپلماسی و غیره با برخی از این تحرکات کشور در منطقه مخالف است یا حداقل آن را چندان به سود نمی داند. اما از آن سو برخی نیروهای انتصابی این مسایل را جزء اولویت‌ها و حتی ماهیت انقلابی جمهوری اسلامی ایران می دانند. البته این مسئله تنها مختص به دولت حسن روحانی نیست، بلکه مشکل بزرگی است که از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا به اکنون با شدت و ضعف وجود داشته است که کل سیاست خارجی ایران در خاورمیانه و در سطح جهان را تحت تاثیر قرار داده است. به خصوص آنکه بعد از بهار عربی و شکل گیری برخی تحولات در سوریه، بحرین، یمن و دیگر کشورها عملاً پیگیری مسائل امنیتی و سیاست خارجی در خارمیانه و مشخصا برخی کشورها از دست دولت و دستگاه دیپلماسی خارج شد و کنترل آن در قبضه اختیارات نهادهای انتصابی قرار گرفت که به پررنگ تر شدن تناقض در سیاست های اعلامی و اعمالی تهران منجر شد که بخشی از تبعات مخرب و سوء آن در روابط منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایران کاملاً مشهود است. به هر حال اکنون قطع روابط جمهوری اسلامی ایران با برخی از کشورهای مهم منطقه مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین نمونه ای از همین تبعات است که نتیجه مستقیم نگاه این نهادهای انتصابی در ایران به عراق، سوریه، فلسطین، لبنان، یمن و دیگر این کشورهاست. یعنی تقویت محور مقاومت و نفوذ ایران در منطقه عملاً این بهای سنگین را در پی داشته است که ایران به عنوان یگانه دشمن اعراب شناخته شود تا جایی که به همراهی، همسویی و روابط اشکار این کشورها با اسرائیل منجر شود که قطعاً در تضاد با نگاه دولت یازدهم و دوازدهم قرار دارد. پس همین تناقض در داخل سبب شده تا به تهران و سیاست های اعلامی و اعمالیش اعتنایی نشود. چون اعتبار و اعتمادی به آن وجود ندارد. از یک سو دولت روحانی از صلح، ثبات، مذاکره و تنش زدایی سخن می گوید، اما در عمل اقدامات، تصمیمات و رفتارهایی از جمهوری اسلامی ایران در عراق و در کل منطقه خاورمیانه سر می زند که در تضاد با آن قرار دارد. کما این که مشابه همین تناقضات در خصوص اروپایی ها نیز صدق می کند. زمانی که مسئله اعتمادسازی و مذاکره با اروپایی ها در دستور کار است به ناگاه واکنش ها و مواضعی در دستور کار قرار می‌گیرد که این اعتماد به طور کامل از بین می رود و باعث افزایش سوء تفاهمات می شود.

حال به طور مشخص کشور عراق در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا چه جایگاهی دارد؟ اساسا این کشور در کجای این تنش می تواند قرار بگیرد؟

با توجه به جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک عراق، هم برای جمهوری اسلامی ایران و هم برای ایالات متحده آمریکا این کشور می‌تواند یک مهره متمایزی برای دو طرف ای تنش باشد. لذا نفوذ بیشتر هر کدام به معنی سنگین تر شدن موازنه قو به نفع انها است. چون به هر حال از یک سو عراق سرپل ارتباطی ایران به محورهای مقاومت در سوریه، لبنان، فلسطین تا دریای مدیترانه است. کما این که ایران از طریق عراق می‌تواند به همسایگی با عربستان سعودی و کویت نیز دست پیدا کند. لذا نفوذ ایران در عراق برای جمهوری اسلامی بسیار حائز اهمیت است. اما به همان اندازه حضور نظامی آمریکا در عراق به عنوان همسایه ایران سبب خواهد شد که ایالات متحده خود را تا پشت دروازه های مرزی غرب ایران برساند. تا مانع از گسترش نفود تهران در منطقه شود. بنابراین حضور و نفوذ جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در عراق برای طرفین بسیار حائز اهمیت است و می تواند تا اندازه بسیار زیادی نقش این کشور (عراق) را در راهبرد تهران و واشنگتن مشخص کند. ولی نکته اینجاست که بعد از سقوط صدام حسین و تا قبل از شکل گیری بهار عربی و داعش این تقابل جدی نبود. یعنی علیرغم بسیاری از مخالفت ها، طرفین بر حفظ ثبات، امنیت و یکپارچگی عراق تاکید داشتند. اما بعد از پایان عمر داعش و به خصوص در دولت دونالد ترامپ به نظر می رسد که شرایط در عراق به گونه‌ای پیش رفته است که عملاً تنش میان ایران و ایالات متحده آمریکا در حال اوج گیری است. چون تضاد منافع آنها در حال تشدید است به گونه ای کار به ترور سردار سلیمانی کشیده شد. ذیل این تشدید تنش اکنون دیگر آمریکا و کشورهای همسو با ایالات متحده در منطقه چیزی به نام نیروهای داعش را تهدیدی برای امنیت خود و منطقه تصور نمی کنند، بلکه این جمهوری اسلامی ایران و نیروهای نیابتی و در قالب محور مقاومت است که به عنوان تهدید جدی امنیتی ایالات متحده آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی قلمداد می شود. پس  اگرچه جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده در مواضع رسمی خود به دنبال حفظ ثبات، امنیت و یکپارچگی عراق هستند، اما طرفین حضور همدیگر را در این کشور (عراق) تحمل نمی کنند. یعنی از نگاه ایالات متحده آمریکا ثبات و امنیت عراق و کل منطقه خاورمیانه در قالب خروج ایران از این کشور قابل پیگیری است و بالعکس، یعنی جمهوری اسلامی ایران ثبات و امنیت عراق و کل منطقه را در چهارچوب خروج نیروهای آمریکایی قلمداد می کند. همین تقابل باعث شد که تحرکات نیروهای همسو با ایران در عراق به کشته شدن یک آمریکایی منجر شود که به تبع آن حملات نظامی آمریکا به پایگاه ها، نیروها و ادوات ایران در عراق را به دنبال داشت و نهایتا تصمیم به ترور سردار سلیمانی گرفته شد. پس این تضاد منافع ایران و آمریکا در عراق در آینده هم می‌تواند کانون اختلافات باشد، کما اینکه در روزهای اخیر نیز شاهد آن بودیم.

عبدالرحمن فتح الهی

نویسنده خبر

روزنامه نگار و کارشناس ارشد روزنامه نگاری سیاسی و عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: قاسم محب علی ایران آمریکا عراق خاورمیانه


( ۴ )

نظر شما :