نبردی برای تغییر همه معادلات

چگونه جنگ غزه، محور مقاومت را احیا کرد

۳۰ دی ۱۴۰۲ | ۲۱:۰۰ کد : ۲۰۲۴۱۸۴ اخبار اصلی خاورمیانه
حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر نشان‌دهنده توانایی‌ و تاثیر محور مقاومت بود که فراتر از قلمرو فلسطینی‌ها گسترده شده و شامل لبنان، سوریه، عراق، یمن و ایران می‌شود. غرب، تهران را به عنوان مغز متفکر پشت این شبکه می‌بیند و تردیدی نیست که محور مقاومت بازتابی از چشم‌انداز راهبردی ایران است.
چگونه جنگ غزه، محور مقاومت را احیا کرد

نویسندگان: نرگس باج اوغلی، مردم‌شناس و استادیار مطالعات خاورمیانه در دانشکده مطالعات بین‌المللی پیشرفته دانشگاه جانز هاپکینز و همکار نویسنده کتاب "چگونگی عملکرد تحریم‌ها: ایران و تأثیر جنگ اقتصادی" است.
ولی نصر، استاد امور بین‌الملل و مطالعات خاورمیانه در دانشکده مطالعات بین‌المللی پیشرفته دانشگاه جانز هاپکینز است. او نیز همکار نویسنده کتاب "چگونگی عملکرد تحریم‌ها: ایران و تأثیر جنگ اقتصادی" است.

دیپلماسی ایرانی: دوازده ژانویه، ایالات متحده و بریتانیا حملات نظامی شان را به اهداف حوثی‌ها در یمن آغاز کردند. این حملات پاسخی بود به حملات این گروه به کشتی‌رانی تجاری در دریای سرخ، که تجارت جهانی را مختل کرده بود. 

اقدامات حوثی‌ها به طور موقت آنها را به اعضای برجسته‌ترین ائتلاف نظامی تبدیل کرد که در پی ترور صالح العروری و سایر رهبران حماس در بیروت در تاریخ 2 ژانویه، در سراسر منطقه فعالیت خود را افزایش داده بود. زیرا، پس از مرگ آنها، فرمانده حزب‌الله، سید حسن نصرالله، قسم یاد کرد که انتقام بگیرد و اعلام کرد که مبارزه با اسرائیل چیزی کمتر از یک «محور مقاومت» نمی‌طلبد. ساعاتی پس از آن سخنان وی به سرعت در ویدئوهایی با تولید حرفه‌ای گنجانده و به طور گسترده پخش شد. سپس محور مقاومت دست به حمله زد. حزب‌الله با 62 موشک پایگاه نظارت هوایی مرون اسرائیل را هدف قرار داد؛ گروه مقاومت اسلامی مستقر در عراق با پهپادهایی به پایگاه‌های آمریکا در سوریه و عراق حمله کرد و با یک موشک کروز برد بلند شهر حیفای اسرائیل را هدف گرفت؛ حوثی‌ها در دریای سرخ حمله کردند؛ و ایران یک نفتکش را در خلیج عمان تصرف کرد.

هرچند که هم کشورهای غربی و هم کشورهای منطقه‌ ادعا می‌کنند که نمی‌خواهند جنگ در نوار غزه به یک درگیری منطقه‌ای تبدیل شود، اما ایران، حزب‌الله، حوثی‌ها و سایر اعضای محور در حال انجام یک بازی بسیار متفاوت هستند. آنها آهسته و پیوسته در حال ایجاد ائتلافی از نیروها در سراسر یک میدان نبرد به گسترده کل منطقه‌ هستند. این روند با ایران و حزب‌الله آغاز شد اما به سرعت در حال تبدیل شدن به چیزی بزرگتر از اجزای آن است. سایر اعضای این محور، شامل حوثی‌ها در یمن، حماس و جهاد اسلامی فلسطین و شبه نظامیان شیعه در عراق و سوریه می‌شوند. تشکیل این محور چالشی مستقیم برای نظم منطقه‌ای است که غرب در گذر دهه‌ها در خاورمیانه ایجاد و از آن دفاع کرده است. همچنین، همان طور که حملات ایرانی و حوثی به کشتی‌رانی در دریای سرخ نشان می‌دهد، این محور تهدیدی برای تجارت جهانی و عرضه انرژی نیز هست.

حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر نشان‌دهنده توانایی‌ و تاثیر محور مقاومت بود که فراتر از قلمرو فلسطینی‌ها گسترده شده و شامل لبنان، سوریه، عراق، یمن و ایران می‌شود. غرب، تهران را به عنوان مغز متفکر پشت این شبکه می‌بیند و تردیدی نیست که محور مقاومت بازتابی از چشم‌انداز راهبردی ایران است. در حقیقت، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به اعضای این محور، توانایی‌های نظامی مرگبار و پشتیبانی هماهنگ کننده می دهد. اما تهران نه عروسک‌گردان این صحنه است و نه انسجام و نقش منطقه‌ای محور، تنها بازتاب دستورات ایران است.

به جای آن، این محور به واسطه نفرت مشترک خود از "استعمار" آمریکا و اسرائیل به هم پیوند خورده است. حزب‌الله معتقد است که واشنگتن و تل‌آویو در امور لبنان دخالت می‌کنند، و حماس، حوثی‌ها، و شبه نظامیان شیعه عراق نیز همین باور را در مورد قلمروهای خود دارند. همانطور که نصرالله بیان کرده، گروه‌های مختلف چه لبنانی، فلسطینی یا یمنی باشند، با همان مشکلات و همان دشمن روبرو هستند. این بدان معناست که آنچه در یک قلمرو رخ می‌دهد، مستقیماً با سایرین مرتبط است. این محور به جای آنکه خود را ابزار ایران بداند، به عنوان یک اتحاد مبتنی بر اهداف راهبردی مشترک و با روحیه‌ «همه برای یکی و یکی برای همه» می‌بیند. اعضای محور معتقدند که همه آنها در یک جنگ مشترک علیه اسرائیل و به طور غیر مستقیم، علیه ایالات متحده درگیرند. این بدان معناست که نه هشدارها و نه حملات آمریکا، محور را وادار به عقب‌نشینی نخواهد کرد. ایالات متحده نخواهد توانست خود را از یک دوره خطرناک تشدید دور نگه دارد مگر اینکه آتشباری در غزه خاموش شود، فشار بر جمعیت آن کاهش یابد و مسیری قابل اعتماد به سوی حاکمیت و خودمختاری فلسطینی‌ها ترسیم شود.

طرح کلانِ تهران: 

محور مقاومت در هفتم اکتبر به وجود نیامد بلکه، پس از حمله نظامی 2003 آمریکا به عراق شکل گرفت. بنیان‌گذار آن، نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده پیشین آن، قاسم سلیمانی، این شبکه را بر پایه روابط نزدیک ایران با حزب‌الله بنا نهاد و از تجربیات ایران و حزب‌الله در جنگ با عراق و اسرائیل در دهه 1980 استفاده کرد. از همان ابتدا، سلیمانی به دنبال ایجاد یک شبکه انعطاف‌پذیر بود، جایی که هر جزء از محور بتواند خودکفا باشد. هرچند آموزش و مهمات ممکن است از ایران بیاید اما انتظار می‌رفت که هر واحدی تاکتیک‌ها، فناوری‌ها و سلاح‌ها را بیاموزد و به کار گیرد.

در روزهای آغازین، هدف اصلی محور نوپای مقاومت، شکست طرح‌های ایالات متحده برای اشغال عراق بود. به همین منظور، تهران و حزب‌الله با موفقیت شبه نظامیان محلی را ایجاد کردند که با نیروهای آمریکایی مبارزه می‌کرد. پس از آنکه داعش در سال 2014 کنترل بخش‌های بزرگی از عراق و سوریه را به دست گرفت، گروه های شبه نظامی مشابهی برای مبارزه با این نیروهای تندرو مذهبی که هم رژیم اسد در سوریه و هم کنترل شیعیان بر عراق را تهدید می‌کرد، تاسیس شدند. جنگ داخلی سوریه به نقطه عطفی برای محور تبدیل شد، زمانی که ایران، حزب‌الله و گروه های مسلح شیعه در عراق و سوریه علیه دشمن مشترک خود مبارزه کردند. با این کار، این کشورها و گروه‌ها توانایی‌های نظامی و اطلاعاتی خود را گسترش دادند و منطق استراتژیک اتحاد خود را تقویت کردند. در طی این دوران بود که ایران روابط خود را با شورشیان حوثی یمن تقویت کرد، آنها را در این اتحاد رو به گسترش گنجاند و بیرق محور مقاومت را برافراشت.

در طول دهه گذشته، ایران و حزب‌الله موشک‌ها، پهپادها و راکت‌های پیشرفته‌ای را در غزه، عراق، سوریه و یمن مستقر کرده‌اند. آنها همچنین به حماس و حوثی‌ها آموزش داده‌اند تا تسلیحات مورد نیاز خود را بسازند. موفقیت این رویکرد با توسعه و استفاده ماهرانه حماس و حوثی‌ها از موشک‌ها ثابت شده است. اعضای محور همچنین در زمینه ارتباطات رسانه‌ای آموزش دیده‌اند، به آنها کمک شده تا کانال‌های مالی خود را برپا سازند و آموخته‌اند که چگونه از مقاومت مدنی، به ویژه در کرانه باختری، پشتیبانی کنند. جانشین ژنرال سلیمانی، ژنرال اسماعیل قاآنی، این میراث را تداوم داده و محور را بیشتر غیرمتمرکز کرده و به طور فزاینده‌ای تصمیم‌گیری‌های تاکتیکی و عملیاتی را به واحدهای محلی و فرماندهان آن‌ها واگذار کرده است.

این شبکه به تهران کمک کرده تا هدف دیرینه خود، یعنی بیرون راندن ایالات متحده از خاورمیانه، را بیشتر به جلو ببرد. از انقلاب 1979، تهران بر حفاظت از کشور در برابر واشنگتن، که رهبران ایرانی معتقدند عزم جزمی به نابودی جمهوری اسلامی دارد، متمرکز شده است. به همین منظور، ایران در پی خنثی کردن تلاش‌های آمریکا برای مهار اقتصادی و نظامی خود بوده است. ایران در تلاش بوده تا نیروهای نظامی آمریکا را از کشورهای هم‌مرز با ایران و خلیج فارس خارج کند بنابراین، محور برای تهران از این جهت ارزشمند بوده توجه نیروهای آمریکایی را از مرزهای ایران دور نگه دارد.

ارزش راهبردی محور برای تهران در هشت سال گذشته با افزایش خصومت‌های واشنگتن بیشتر شده است. در سال 2018، رئیس‌جمهوری آمریکا دونالد ترامپ از توافق هسته‌ای با ایران خارج شد و تحریم‌های حداکثری را علیه این کشور اعمال کرد و در سال 2020 دستور کشتن سلیمانی را داد. این اقدامات تهران را نسبت به ضرورت یک محور قدرتمندتر و متحدتر متقاعد کرد که از مدیترانه تا خلیج فارس گسترده است و می‌تواند فشار بر واشنگتن را افزایش دهد. در این زمینه، برنامه هسته‌ای ایران نه تنها به عنوان یک اهرم مذاکره برای لغو تحریم‌ها، بلکه به عنوان بازدارنده‌ای که می‌توانست محور را از حمله آمریکا محافظت کند، اهمیت یافت.

دیگر اعضای محور مقاومت با اهداف تهران در سراسر منطقه هماهنگ هستند که این اهداف همچنین بازتاب منافع محلی خود آنهاست. به عنوان مثال، حزب‌الله با انگیزه حفاظت از جنوب لبنان در برابر آنچه آن را طمع‌های توسعه‌طلبانه اسرائیل می‌داند، هدایت می‌شود که به زعم آنها شامل سرزمین‌هایی در سوریه و اردن نیز هست. شبه نظامیان شیعه در عراق بر خارج کردن نیروهای آمریکایی از کشور و همچنین پیروزی در آنچه آنها جنگ داخلی ناتمام با سنی‌های کشور می‌دانند، متمرکز هستند. حوثی‌ها خواستار به دست آوردن قدرت بر تمام یمن هستند و تلاش‌های عربستان سعودی و امارات متحده عربی برای جلوگیری از آن را نمی پسندند.

همه برای یکی: 

با این حال، محور مقاومت در نهایت یک اتحاد نظامی است و بنابراین اعضای آن در اتحاد با هم، قوی‌تر هستند. گرچه حماس حمله 7 اکتبر را طراحی و اجرا کرد، ایران و حزب‌الله بیشتر مسئول ارتقای توانایی‌های حماس بودند. در واقع، همانطور که نشست های متعدد بیروت با حضور رهبران ارشد حماس، حزب‌الله، جهاد اسلامی فلسطین، سپاه پاسداران، و شبه نظامیان حوثی و عراقی قبل از حمله هفتم اکتبر حماس نشان می‌دهد، احتمالاً اعضای محور از برنامه‌های حماس آگاه بودند و از آنها حمایت می‌کردند. برای حماس، هدف اصلی از این حمله، مختل کردن وضعیت موجود بود که به آرامی اما قطعی در مسیر خاموش کردن مسئله فلسطین حرکت می کرد. حماس می خواست که مبارزه فلسطینی ها به صدر سیاست‌های عربی بازگردد.

برای ایران و حزب‌الله نیز، بازگرداندن مسئله فلسطین به کانون توجه عمومی، این مزیت را داشت که اسرائیل را در وضعیت دفاعی قرار می دهد و این امر احتمال عادی‌سازی بیشتر میان اسرائیل و کشورهای عربی را کاهش می‌دهد. آنها همچنین به احتمال درگیر کردن اسرائیل در یک جنگ چندجبهه‌ای که منابعش را مصرف کند، علاقه‌مند هستند. به هر حال، این درگیری یک هدف دیرینه ایرانی را تحقق می‌بخشد: تهران بر این باور است که اگر اسرائیل با مسائل خودش سرگرم نباشد، با مسائل ایران سرگرم خواهد بود.

با این حال، نتیجه حمله حماس، مقیاس و شدت واکنش اسرائیل، فاجعه بشری که در پی آمده و گستره توجه جهانی، همگی رخدادهایی غیرمنتظره بودند. حماس و متحدان محور مقاومت انتظار نداشتند که حمله ۷ اکتبر به این اندازه موفقیت‌آمیز باشد، بلکه احتمالا تصور می‌کردند که یک حمله سریع به اسرائیل به سرعت و با تلفات و گروگان‌گیری محدودی پایان می‌یابد. در این صورت، اسرائیل به غزه حمله می‌کرد، اما نه با بی‌پروایی و خشونت ویرانگری که به نمایش گذاشته است. موفقیت حمله حماس و مقیاس واکنش اسرائیل محور مقاومت را شگفت‌زده کرد و در نتیجه اهداف و راهبرد خود را بازتنظیم کرد. اگرچه نه ایران و نه حزب‌الله خواهان یک جنگ منطقه‌ای گسترده‌تر نیستند، با این حال، آنها هم به نیروهای اسرائیلی و آمریکایی با پهپادها و موشک‌ها حمله کرده‌اند. حوثی‌ها نیز با اختلال در کشتیرانی در دریای سرخ به میدان آمده‌اند. آنها این کار را برای نشان دادن حمایت از فلسطینی‌ها و همچنین برای بازدارندگی ایالات متحده و اسرائیل از گسترش جنگ به لبنان انجام داده‌اند، یعنی نمایش آمادگی اعضای محور برای جنگیدن. آنها امیدوارند که این اراده، اسرائیل را از گسترش تعرض اش بازدارد و از توانایی تل‌آویو برای گسترش جنگ در جبهه‌ای که خود انتخاب می‌کند، بدون رویارویی در تمام جبهه‌های محور، جلوگیری کند.

تمام اعضای محور در جنگ غزه شرکت کرده‌اند و در نتیجه، همه آنها در چشم اسرائیل و ایالات متحده مسئول شناخته شده‌اند. این مسئله پیوندها در درون محور را بیشتر تقویت کرده است. اکنون همه آنها به یکدیگر وابسته‌اند و بر جلوگیری از یک پیروزی روشن اسرائیل در غزه تکیه دارند. زیرا اگر اسرائیل به پیروزی برسد، احتمالا دیگر اعضای محور مقاومت را هدف خواهد گرفت، ابتدا حزب‌الله و در نهایت با ایران.

دوربین‌ها در حملات هفتم اکتبر حماس، همان‌قدر اهمیت داشتند که سلاح‌های کشنده مهم بودند. حماس با استفاده از دوربین‌های گوپرو GoPro که روی لباس مبارزان و نیز پهپادها برای ضبط شکستن دیوار امنیتی اسرائیل نصب شده بود، شروع به انتشار ویدئوهای آماده برای شبکه‌های اجتماعی کرد و تنها چند ساعت پس از حمله کنترل روایت جنگ را در دست گرفت. حماس از آن زمان به بعد نیز در زمینه رسانه‌ای هوشمندانه عمل کرده است. به عنوان مثال، در طول آتش‌بس موقت و تبادل گروگان‌ها در نوامبر ۲۰۲۳، گروگان‌های اسرائیلی خود را در وسط شهر غزه آزاد کرد، در حالی که دوربین‌ها آماده بودند تا لبخندها، دست دادن‌ها و خداحافظی شان با ‌ربایندگان خود را ضبط کنند. این کار برای مقابله با روایت ‌های سیاستمداران اسرائیلی در مورد تروریست‌های "وحشی" و "حیوانات انسانی" طراحی شده بود. افکار عمومی در سراسر خاورمیانه، جنوب جهان و حتی غرب، به طور فزاینده‌ای این درگیری را به عنوان نتیجه‌ای از یک اشغال چند دهه‌ای می‌بینند، نه به عنوان پاسخی به تروریسم اسلامی. این نگرش، به طور ضمنی جهان‌بینی ضداستعماری محور را تأیید می‌کند و به محبوبیت بیشتر محور در سراسر منطقه می انجامد.

محور امیدوار است که محبوبیت جهانی خود را نیز افزایش دهد. برای اولین بار در چند دهه اخیر، مسئله فلسطین در سطح بین‌المللی برجسته شده، که رهبران محور این را یک فرصت می‌بینند. طرح مجدد مسئله فلسطین، اسرائیل و ایالات متحده را منزوی کرده و انتقادات جهانی نسبت به استعمارگری شهرک نشین ها، اشغالگری و آپارتاید را افزایش می‌دهد. رهبران محور با این رویکرد ضدغربی که اخیراً توجه جدیدی را به خود جلب کرده، خواهان مقابله با غرب هستند. به همین منظور، رهبران محور این مفاهیم را در مرکز پیام‌رسانی خود قرار داده‌اند. اصطلاحات مذهبی پیچیده‌ای که دیرزمانی است بخشی از روایت ایران و حزب‌الله بوده، کنار گذاشته شده و به جای آن از کلمات و عبارات آشنا با لحن و ادبیات حقوق بشر و حقوق بین‌الملل استفاده شده است. نمونه آموزنده‌ای از این اتفاق به تازگی رخ داد، زمانی که حوثی‌ها ویدئویی به زبان انگلیسی در شبکه‌های اجتماعی منتشر کردند که اعلام می‌کرد حرکت تمام کشتی‌های تجاری مرتبط با اسرائیل یا مقصد اسرائیلی را در دریای سرخ ممنوع کرده‌اند. ویدئو اعلام کرد که این عملیات نظامی "مطابق با مفاد ماده ۱ کنوانسیون پیشگیری و مجازات نسل‌کشی انجام می‌شود. این ماده تعهد می‌کند که تمام طرف‌های کنوانسیون موظف به جلوگیری از وقوع نسل‌کشی و مجازات مسئولین آن هستند." ویدئو با پیام "محاصره زمانی پایان می‌یابد که نسل‌کشی متوقف شود" به پایان می‌رسد. در تاریخ ۱۱ فوریه، انگلستان و ایالات متحده یمن را بمباران کردند، در همان روزی که آفریقای جنوبی در دادگاه بین‌المللی دادگستری پرونده نسل‌کشی علیه اسرائیل را مطرح کرد. بار دیگر، در شبکه‌های اجتماعی پیامی منتشر شد که آفریقای جنوبی و یمن اقداماتی برای جلوگیری از نسل‌کشی انجام داده‌اند، در حالی که لندن و واشنگتن دوباره منطقه را بمباران کرده‌اند تا سرکوب را تقویت کنند. در همه این سه ماه گذشته، حوثی ها، بویژه، با ویدئوهایی که ویرال می شود، نوعی حمایت جهانی را در میان نسل Z کسب کرده اند.

طی 20 سال جنگ با تروریسم، اعضای محور مقاومت یا در سطح بین‌المللی ناشناخته بودند یا صرفاً به عنوان تروریست‌هایی شناخته می‌شدند که از نفرت نسبت به غرب انگیزه می گرفتند. از 7 اکتبر به بعد، محور توانسته خود را با شرایط دلخواه خودش تعریف کند و با موفقیت، اقدامات خود را با جنبش‌های ضداستعماری جهانی پیوند. آنها حتی موفقیت‌هایی را تجربه کرده‌اند که پیش از این غیرقابل تصور بود: این ماه، معترضین در لندن شعار دادند "یمن، یمن، ما را مفتخر کن، کشتی دیگری را برگردان."

محور مقاومت، پس از این، نه تنها در میدان‌های نبرد خاورمیانه بلکه در شبکه‌های اجتماعی شامل اینستاگرام، تلگرام، تیک‌تاک و X با اسرائیل و ایالات متحده برای جلب توجه عمومی جهانی مبارزه می‌کند. در واقع، اظهارات نصرالله و رهبر معظم انقلاب ایران، آیت الله خامنه‌ای، نشان می‌دهد که رهبران محور، در درازمدت نظر عمومی بین‌المللی را جایزه استراتژیک مهم‌تری می‌دانند. آنها می‌دانند که نمی‌توانند به روش نظامی، ایالات متحده را شکست دهند، بنابراین امیدوارند که با ایجاد فشار عمومی کافی، واشنگتن را به عقب‌نشینی از خاورمیانه و احترام به حاکمیت فلسطینیان مجبور کنند. به همین دلیل است که نصرالله از این واقعیت استقبال کرده که "به لطف شبکه‌های اجتماعی، اکنون اسرائیل به عنوان یک کشور تروریستی قاتل کودکان شناخته می‌شود." وی افزوده است که "به برکت شبکه‌های اجتماعی، تصور جهانی از اسرائیل به عنوان "قاتل کودکان و زنان، که مردم را آواره کرده و مسئول بزرگ‌ترین نسل‌کشی در قرن جاری است" تحقق یافته است. نصرالله همچنین توانایی شبکه‌های اجتماعی را در گسترش دیدگاهی که مسئولیت را بر دوش ایالات متحده می‌گذارد، ستایش کرده است. او گفت: "جنگ غزه یک جنگ آمریکایی است، بمب‌ها آمریکایی‌اند، تصمیم آمریکایی است. دنیا امروز این را می‌داند."

برای محور مقاومت، این کمپین رسانه‌ای دقیقاً در زمان مناسب رخ می‌دهد. ایران و حزب‌الله از مدت‌ها پیش از اهمیت قدرت نرم آگاه بودند اما بطور تاریخی از تأثیرگذاری بر آن ناموفق بودند. با این حال، آنها این نقطه ضعف را شناسایی کرده و در دهه گذشته به ساخت یک زیرساخت رسانه‌ای قوی و چابک پرداختند که اکنون به چندین زبان فعال است و برای چنین لحظاتی طراحی شده است. امروزه، محور مقاومت ویدیوهای روزانه‌ای از عملیات‌های میدان نبرد منتشر می‌کند که شامل افکت‌های آهسته برای نمایش ضربات مستقیم به سربازان و تأسیسات نظامی اسرائیلی است. این محور ویدیوهایی از حوثی‌ها که در کشتی‌های تصرف شده در دریای سرخ می‌رقصند را در تیک‌تاک منتشر می‌کند و میم‌هایی تولید می‌کند که به منظور ایجاد طرفداری جهانی برای چهره‌های کلیدی محور، از جمله سخنگوی حماس ابو عبیده، طراحی شده‌اند. محتوای تولید شده همچنین شامل ستایش نصرالله است و با رهبران عرب مقایسه می‌شود که متهم به کم‌کاری برای فلسطینیان هستند. این تولیدات مکمل محتوای تولید شده در خارج از کشور برای حمایت از فلسطین هستند، که دسترسی محور را به روش‌های بی‌سابقه‌ای گسترش می‌دهد.

کارزار‌های نظامی و قدرت نرمی که محور مقاومت طراحی کرده، چالش‌های بی‌سابقه‌ای را در منطقه برای غرب، و به‌ویژه برای واشنگتن، ایجاد می‌کند. اگر جنگ به زودی پایان نیابد و مسیری روشن برای دستیابی به یک توافق عادلانه برای فلسطینیان تعیین نشود، ایالات متحده با منطقه‌ای روبه رو خواهد شد که سیاست‌های آن بیش از پیش تحت تأثیر خشمی است که باریکه غزه را در بر گرفته است. گسترش درگیری‌ها فراتر از غزه، چه توسط اسرائیل در لبنان یا توسط ایالات متحده و متحدانش در یمن، تنها این خشم را تغذیه کرده و افکار عمومی را بیشتر تحریک خواهد کرد و نفوذ محور را مستحکم‌تر خواهد ساخت. واشنگتن تنها می‌تواند این روند را با مذاکره برای برقراری آتش‌بس در غزه و سپس شکل‌دهی یک روند صلح معتبر که منجر به یک توافق نهایی شود، معکوس کند.

محور مقاومت، ساختاری است که سال‌ها زمان برده تا شکل بگیرد. جنگ در غزه فرصت بزرگی را برای این شبکه فراهم کرده است تا حمله‌ای نظامی و ارتباطی را علیه غرب راه‌اندازی کند. این شبکه هم‌اکنون از طریق اسلحه و سربازانش در منطقه و از طریق پیام و نمایندگانش در سطح جهانی خود را مطرح کرده است. جنگ اسرائیل – حماس خاورمیانه را تغییر داده است: خشم عمومی فراوانی برانگیخته شده و کینه نسبت به غرب می‌تواند به افراط‌گرایی تازه و ناپایداری سیاسی دامن بزند. برای حاکمان منطقه، حتی کسانی که واشنگتن آنها را به عنوان متحدان خود محسوب می‌کند، جنگ تصورات بنیادین در مورد امنیت و روابط خود با غرب را تغییر داده است. ایالات متحده نه به راحتی می‌تواند محور مقاومت را منحل کند و نه می‌تواند ایده‌هایی که به شکل‌گیری آن منجر شده‌اند را شکست دهد. تنها راه برای خنثی کردن نیروی محور مقاومت، پایان دادن به جنگ در غزه و مذاکره برای دستیابی به یک توافق واقعی و عادلانه برای مسئله اسرائیلی – فلسطینی است. اگر نه، محور مقاومت یک واقعیت منطقه‌ای خواهد بود که ایالات متحده برای سال‌های زیادی باید با آن دست به گریبان باشد.

منبع: فارن افرز/تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱

کلید واژه ها: حماس اسرائیل فلسطین اسرائیل و فلسطین حمله حماس به اسرائیل عملیات ۷ اکتبر حمله 7 اکتبر محور مقاومت ایران و مقاومت


( ۱۰ )

نظر شما :

احمد ۰۱ بهمن ۱۴۰۲ | ۰۹:۳۷
نویسنده کاغذ سیاه کرده همه اینها را میدانیم میخواهد از سیاه روزی غزه پیروزی بسازد؟؟؟؟
سهند ۰۱ بهمن ۱۴۰۲ | ۱۳:۱۰
سلام مطلب بر اساس داده های واقع گرایانه و به دور از شعار و خیال پردازی اغراق گونه است! اتحاد مقاومت را نظامی می داند هرچند که ظاهر قضیه چنین است! اما خوب بود نویسنده خانک باج اوقلی که مردم شناس است مبنای فرهنگی و مردم شناسی این اتحاد نظامی را تبیین می کرد. مزیت این متن ترتیب وقایع و بیان درست ارتباط بین پدیده است که موجب شکل گیری یک نگرش منسجم می شود!
ابراهیم قدیمی ۰۱ بهمن ۱۴۰۲ | ۲۰:۴۶
برای ادعای پیروزی در این درگیری سنگین وکشتار وتخریب دد منشانه اسرائیل پایان این جنگ باید حل مشکل فلسطین واسرائیل با کمک همه کشورهای اسلامی باشد۔هرکشوری با توانائی های خودش۔من تصور نمی کنم حماس اسلحه را زمین بگذارد۔بعد سیاسی این جنگ بعد از رای دادگاه لاهه باید شروع شود۔به بینیم این کوه عدل وانصاف بین لمللی چه میزاید۔من فکر میکنم موش میزاید مانند زایش های شورای امنیت۔