چرخش سیاست خارجی عربستان

از وابستگی به آمریکا تا پذیرش واقعیت قدرت ایران

۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۲۵۱۲ اخبار اصلی خاورمیانه
رضا معصومی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: یادداشت پیش‌رو با تکیه بر شواهد عینی و تحلیل راهبردی، این چرخش را از منظر منافع و قدرت جمهوری اسلامی ایران بررسی کرده و نشان می‌دهد که چگونه ایران توانسته با تلفیقی از قدرت سخت، نفوذ منطقه‌ای و دیپلماسی هوشمندانه، مهره‌های منطقه را به نفع خود بازچینی کند. 
از وابستگی به آمریکا تا پذیرش واقعیت قدرت ایران

نویسنده: رضا معصومی، کارشناس روابط بین الملل

دیپلماسی ایرانی: در طول دهه‌های اخیر، عربستان سعودی همواره یکی از ستون‌های اصلی نظم آمریکامحور در خاورمیانه تلقی می‌شد؛ کشوری که سیاست خارجی‌اش در چارچوب اتحاد استراتژیک با ایالات متحده، تقابل با جمهوری اسلامی ایران، و حمایت از سیاست‌های مداخله‌جویانه غرب در منطقه تعریف می‌شد. این اتحاد در بستر هراس‌سازی از ایران، تقویت ناسیونالیسم عربی ضدشیعی، و پیشبرد پروژه‌هایی همچون محاصره یمن، سوریه و لبنان شکل گرفته بود. اما از حدود سال ۲۰۱۹ به‌ویژه پس از ناکامی‌های پی‌در‌پی آمریکا در منطقه، تحولات به‌سمتی پیش رفت که عربستان به تدریج از سیاست‌های سختگیرانه گذشته فاصله گرفت و به سمت نوعی واقع‌گرایی متمایل شد.

بازتعریف اولویت‌های امنیتی و اقتصادی عربستان، فشار افکار عمومی داخلی و بین‌المللی در قبال بحران یمن، شکست پروژه عادی‌سازی با رژیم صهیونیستی، و نهایتاً نزدیکی مجدد با ایران، همگی نشانه‌هایی از یک چرخش مهم در سیاست خارجی این کشور هستند. این دگردیسی نه تنها نشانه‌ای از افول نسبی قدرت هژمونیک آمریکا در منطقه است، بلکه به‌نوعی گویای به‌رسمیت شناختن جایگاه بلامنازع ایران به‌عنوان قدرت اصلی منطقه‌ای نیز محسوب می‌شود. 

عوامل زمینه‌ساز چرخش در سیاست خارجی عربستان 

تغییرات راهبردی در سیاست خارجی عربستان را نمی‌توان تنها به یک عامل تقلیل داد. این چرخش حاصل تلاقی مجموعه‌ای از تحولات داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی است که همگی به تضعیف بنیان‌های نظم قدیم و تقویت واقع‌گرایی سیاسی در ریاض منجر شده‌اند. در این میان، اقتدار روزافزون ایران در میدان عمل، یکی از اساسی‌ترین دلایل بازنگری عربستان در راهبرد منطقه‌ای‌اش محسوب می‌شود.

۱. ناکامی آمریکا در تأمین امنیت متحدان عرب 

حملات پهپادی به تأسیسات نفتی آرامکو در سپتامبر ۲۰۱۹ نقطه عطفی در نگاه راهبردی عربستان بود. این حملات که به‌وضوح پیام قدرت‌نمایی ایران را منتقل می‌کردند، بدون پاسخ روشن از سوی ایالات متحده باقی ماندند. عربستان که همواره به چتر امنیتی واشنگتن تکیه کرده بود، به ناگاه با این واقعیت مواجه شد که در لحظات حساس، آمریکا نه‌تنها تمایلی به درگیری مستقیم ندارد، بلکه ترجیح می‌دهد منافع خود را حتی با عقب‌نشینی از منطقه حفظ کند. این عقب‌نشینی تدریجی آمریکا از خاورمیانه، ریاض را به‌سمت موازنه‌سازی جدید سوق داد.

۲. پروژه‌ چشم‌انداز ۲۰۳۰ و نیاز به ثبات منطقه‌ای 

محمد بن‌سلمان با معرفی پروژه‌ی بلندپروازانه «چشم‌انداز ۲۰۳۰»، به‌دنبال تحول ساختاری در اقتصاد عربستان است. اما این پروژه به‌شدت وابسته به ثبات منطقه‌ای و جذب سرمایه‌گذاری خارجی است. دشمنی فعال با ایران، تداوم جنگ یمن، و تنش دائمی با محور مقاومت، موانعی جدی بر سر راه تحقق این هدف به‌شمار می‌روند. در چنین فضایی، تنش‌زدایی با ایران نه‌تنها یک ضرورت سیاسی، بلکه یک انتخاب اقتصادی است.

۳. قدرت نرم و نفوذ منطقه‌ای ایران 

جمهوری اسلامی ایران برخلاف تبلیغات محور غربی–عبری–عربی، توانسته با تکیه بر مشروعیت ایدئولوژیک، حمایت مردمی، و حضور مؤثر در ساختارهای قدرت در لبنان، سوریه، عراق و یمن، شبکه‌ای از متحدان بومی و منسجم را شکل دهد. این حضور عینی و پیوسته، ایران را به قدرتی اجتناب‌ناپذیر در معادلات منطقه‌ای بدل کرده است. عربستان دریافت که راه‌حل پایدار برای مواجهه با این واقعیت، نه تقابل، بلکه گفت‌وگو و هم‌زیستی استراتژیک است.

۴. میانجی‌گری چین و تغییر نظم بین‌الملل 

نقش میانجی‌گرانه‌ی چین در احیای روابط تهران – ریاض، نمادی از ظهور نظم چندقطبی جهانی و پایان تک‌قطبی‌گری آمریکاست. عربستان با هوشمندی دیپلماتیک، این سیگنال را دریافت کرده است که در آینده‌ی خاورمیانه، تنها با اتکا به یک قدرت خارجی نمی‌توان به ثبات رسید. نزدیک شدن به ایران، در قالب یک نظم جدید آسیامحور، اقدامی محاسبه‌شده از سوی ریاض برای موازنه‌سازی میان شرق و غرب تلقی می‌شود. 

شاخص‌های چرخش راهبردی در رفتار منطقه‌ای عربستان

تغییر جهت‌گیری‌های عربستان سعودی در قبال ایران و نظم منطقه‌ای تنها در سطح بیانیه‌ها باقی نمانده، بلکه با رفتارهای عینی و تحرکات دیپلماتیک و ژئوپلیتیک همراه بوده که نشان‌دهنده عبور تدریجی ریاض از سیاست‌های خصمانه گذشته است. این شاخص‌ها نه‌تنها نمایانگر چرخش راهبردی‌اند، بلکه عملاً تاییدی‌اند بر آن‌که ایران اکنون بخشی گریزناپذیر از معادلات امنیتی و سیاسی منطقه محسوب می‌شود.

۱. احیای روابط دیپلماتیک با ایران با میانجی‌گری چین 

نقطه عطف در چرخش عربستان، توافق ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ (مارس ۲۰۲۳) با جمهوری اسلامی ایران در پکن بود. این توافق در سطح نمادین و راهبردی، حامل پیام‌های متعدد بود:

• پذیرش نقش چین به‌عنوان قدرت نوظهور میانجی در خاورمیانه، به جای آمریکا؛ 
• به‌رسمیت شناختن ایران به‌عنوان یک بازیگر منطقه‌ای مشروع؛ 
• پایان‌بخشی به پروژه «انزوای دیپلماتیک ایران» که از سوی ریاض دنبال می‌شد. 

عربستان با این توافق، عملاً پذیرفت که راه عبور از بحران‌های مزمن منطقه، گفت‌وگو با ایران است نه دشمنی. 

۲. کاهش حضور و نفوذ عربستان در جنگ یمن 

یکی دیگر از نشانه‌های چرخش راهبردی عربستان، کاهش محسوس مداخلات مستقیم نظامی در یمن و تمایل به راه‌حل سیاسی از طریق مذاکره با انصارالله است؛ جریانی که مورد حمایت ایران است. واقعیت آن است که پس از سال‌ها هزینه‌دادن بی‌نتیجه، عربستان دریافت که بدون حضور ایران، هیچ سازوکار پایداری در یمن شکل نخواهد گرفت. تلاش برای میانجی‌گری عمان و استقبال عربستان از آن، نشانه‌ای دیگر از حرکت ریاض به‌سمت واقع‌گرایی و تعامل با محور مقاومت است.

۳. فاصله‌گیری از پروژه‌های عادی‌سازی اسرائیل‌محور 

پس از توافق ابراهیم، آمریکا تلاش گسترده‌ای برای پیوستن عربستان به روند عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی انجام داد. اما با گذشت زمان، عربستان نه‌تنها به‌طور رسمی وارد این روند نشد، بلکه پس از جنگ غزه (طوفان الاقصی)، مواضعی اتخاذ کرد که نسبت به گذشته به‌مراتب محتاطانه‌تر و حتی در مواردی حامی مواضع فلسطینی‌ها بود. این موضوع گویای آن است که عربستان دریافته تقابل آشکار با محور مقاومت به رهبری ایران، نه‌تنها مشروعیت داخلی‌اش را تهدید می‌کند، بلکه در تعارض با منافع بلندمدتش نیز هست.

۴. افزایش سطح گفت‌وگوهای امنیتی – اطلاعاتی 

در ماه‌های اخیر، منابع خبری متعددی از افزایش گفت‌وگوهای دوجانبه میان نهادهای امنیتی و اطلاعاتی ایران و عربستان خبر داده‌اند. این گفت‌وگوها با محوریت امنیت خلیج فارس، مبارزه با تروریسم و مقابله با تهدیدات مشترک در حال گسترش‌اند. این تعاملات نه‌تنها بیانگر پذیرش نقش ایران در تضمین امنیت منطقه است، بلکه نشان‌دهنده تغییر گفتمان عربستان از «ایران‌هراسی» به «ایران‌محوری» در امنیت خاورمیانه است. 

ایران؛ بازیگر برتر در نظم منطقه‌ای جدید 

در دنیای کنونی که نظم بین‌المللی به‌سمت چندقطبی‌شدن پیش می‌رود، قدرت‌هایی که بتوانند ترکیبی از بازدارندگی نظامی، نفوذ ژئوپلیتیکی، و دیپلماسی چندلایه را به‌کار گیرند، نقش تعیین‌کننده‌تری در شکل‌دهی به ترتیبات منطقه‌ای خواهند داشت. جمهوری اسلامی ایران در بستر چنین دگرگونی‌ای، توانسته خود را به‌عنوان بازیگر اصلی، نه تابع، در نظم جدید خاورمیانه تثبیت کند؛ نظمی که عربستان نیز چاره‌ای جز پذیرش آن نداشته است. 

۱. قدرت بازدارندگی و هزینه‌زایی برای دشمنان 

توان موشکی و پهپادی ایران، به‌ویژه پس از واکنش قاطع به ترور شهید سلیمانی، نشان داد که جمهوری اسلامی نه‌تنها اراده، بلکه ظرفیت پاسخ‌گویی به تهدیدات را نیز داراست. حمله به پایگاه عین‌الاسد و حملات دقیق به منافع آمریکا و اسرائیل در منطقه، این پیام را منتقل کرد که ایران قدرتی هزینه‌ساز برای هر پروژه خصمانه‌ای است. این بازدارندگی نه‌تنها موازنه قوا را به‌نفع تهران تغییر داد، بلکه برای کشورهای منطقه از جمله عربستان، واقعیت ایران را به‌عنوان قدرتی غیرقابل نادیده‌گرفتن تثبیت کرد.

۲. عمق راهبردی ایران در منطقه 

برخلاف عربستان که بیشتر بر اتحادهای دولتی و شکننده متکی بود، ایران توانست با پیوندهای ایدئولوژیک، اعتقادی و مردمی، شبکه‌ای عمیق و انعطاف‌پذیر در منطقه بسازد. از حزب‌الله لبنان تا حشدالشعبی عراق و انصارالله یمن، ایران از یک عمق راهبردی منسجم برخوردار است که در بزنگاه‌ها توان موازنه‌سازی با دشمنانش را دارد. عربستان اینک دریافته که نمی‌توان با سیاست‌ حذف، این واقعیت را از میان برداشت، بلکه تنها راه‌حل، تعامل و همزیستی با چنین قدرتی است.

۳. دیپلماسی هوشمند و چندلایه 

ایران طی سال‌های اخیر، با وجود فشارهای سنگین تحریمی، توانسته سطحی از دیپلماسی چندبعدی را دنبال کند که در آن از مذاکره با عربستان تا شراکت راهبردی با چین و روسیه، و همزمان نزدیکی با آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا را شامل می‌شود. احیای روابط با عربستان در پکن، دقیقاً نماد همین هوشمندی دیپلماتیک است؛ نشان داد که ایران نه در موضع ضعف، بلکه در موقعیت ابتکار، تنش‌زدایی می‌کند. همین ابتکار عمل باعث شد عربستان نیز به‌جای شرط‌گذاری، پذیر ای شرایط ایران در سطح برابر و محترمانه شود.

۴. ایران؛ محور موازنه‌گر در منطقه 

امروز اگرچه کشورهای منطقه از تنش‌های فرسایشی به‌ستوه آمده‌اند، اما هیچ قدرتی جز ایران توانایی ایجاد تعادل پایدار در منطقه ندارد. ایران با نفوذ ژرف فرهنگی، مذهبی، امنیتی و حتی اقتصادی خود در غرب آسیا، به یگانه بازیگر موازنه‌ساز و ثبات‌آفرین تبدیل شده است. چرخش عربستان، در واقع نوعی اذعان به همین جایگاه محوری و تلاش برای پرهیز از درگیری‌های بی‌نتیجه با آن است. 

جمع‌بندی و پیامدهای چرخش عربستان برای آینده منطقه و نقش ایران 

چرخش در سیاست خارجی عربستان را باید یکی از مهم‌ترین تحولات ژئوپلیتیکی در خاورمیانه پس از یک دهه بحران دانست. این تغییر نه‌تنها نشانگر شکست راهبرد تقابل و ائتلاف‌سازی علیه ایران است، بلکه گویای بلوغ تدریجی عربستان و پذیرش نظم جدید منطقه‌ای بر مبنای واقع‌گرایی و چندقطبی‌گرایی نیز هست. در چنین نظمی، جمهوری اسلامی ایران دیگر نه دشمن، که یکی از ستون‌های اصلی ثبات و تعادل تلقی می‌شود.
 
۱. تضعیف محور عبری – غربی و افزایش استقلال عربی 

در سال‌های اخیر، آمریکا و رژیم صهیونیستی با تکیه بر ایران‌هراسی، پروژه‌هایی مانند عادی‌سازی، ناتوی عربی، و ائتلاف‌سازی امنیتی را دنبال کردند. چرخش عربستان و گرایش آن به تعامل با ایران، در حقیقت شکستی برای این محور تلقی می‌شود. این چرخش، راه دیگر کشورهای عربی را نیز برای اتخاذ سیاست مستقل‌تر هموار می‌سازد و احتمال تشکیل جبهه جدیدی از کشورهای منطقه‌گرا و موازنه‌جو را در مقابل پروژه‌های خارجی افزایش می‌دهد. 

۲. تثبیت موقعیت ایران به‌عنوان قدرت برتر منطقه‌ای 

توافق با عربستان، نه صرفاً یک پیروزی دیپلماتیک، بلکه تجلی قدرت بازدارندگی، مشروعیت منطقه‌ای و توان دیپلماسی چندلایه ایران است. این تغییر، نشان داد که حتی رقبای دیرینه ایران، راه برون‌رفت از بحران‌ها را نه در ائتلاف با بیگانگان، بلکه در گفت‌وگو با ایران می‌جویند. در نظم نوین منطقه‌ای، ایران در نقش یک «بازیگر اجتناب‌ناپذیر» ظاهر شده که بدون مشارکت آن، هیچ راه‌حلی قابلیت دوام ندارد.

۳. پیامدهای اقتصادی و توسعه‌ای برای منطقه 

با کاهش تنش میان ایران و عربستان، امکان افزایش همکاری‌های اقتصادی، امنیتی و انرژی‌محور در منطقه بیش از پیش فراهم شده است. پروژه‌های بزرگ منطقه‌ای مانند کریدورهای حمل‌ونقل، خطوط انرژی، یا همگرایی در حوزه امنیت دریایی، اکنون در شرایطی واقع‌بینانه‌تر قابلیت تحقق دارند. این موضوع برای ایران نیز زمینه‌ساز افزایش نفوذ اقتصادی، جذب سرمایه‌گذاری، و توسعه همکاری‌های منطقه‌ای است.

۴.  تقویت محور مقاومت و تضعیف سیاست مهار 

هرچند عربستان هنوز هم از برخی مواضع قبلی خود دست برنداشته است، اما کاهش خصومت و احتمال تنش‌زدایی در پرونده‌هایی چون لبنان، سوریه و یمن، دست محور مقاومت را برای بازی فعال‌تر باز خواهد کرد. به‌ویژه اگر روند تقویت ارتباطات دیپلماتیک با ریاض ادامه یابد، امکان تأثیرگذاری بیشتر تهران بر تحولات منطقه‌ای از مسیر رسمی و غیررسمی وجود دارد؛ در نتیجه، پروژه مهار ایران از سوی آمریکا و اسرائیل با شکاف جدی روبه‌رو خواهد شد.

نتیجه‌گیری نهایی 

چرخش عربستان به‌سوی تعامل با ایران، به‌معنای پایان یک دوره و آغاز نظمی جدید در منطقه است؛ نظمی که در آن، ایران به‌جای یک تهدید، به‌عنوان یک ستون ثبات شناخته می‌شود. عربستان، به‌جای ادامه راه پرهزینه تقابل، راهبردی عمل‌گرایانه‌تر اتخاذ کرده که هم منافع اقتصادی‌اش را تأمین می‌کند، هم آن را از درگیری‌های فرسایشی می‌رهاند. در این میان، ایران باید با حفظ مواضع مقتدرانه، هوشمندانه و باثبات، از این موقعیت برای تثبیت نقش راهبردی خود به‌عنوان طراح و نگهبان نظم نوین منطقه‌ای بهره ببرد.

کلید واژه ها: ایران عربستان ایران و عربستان یمن ایران و یمن ایران و یمن و عربستان امریکا ایران و امریکا ایران و امریکا و عربستان رضا معصومی جمهوری اسلامی ایران منطقه ایران دیپلماتیک ایران چرخش عربستان سیاست خارجی عربستان


نظر شما :