از زبان تا قدرت:
تحلیل گفتمان انتقادی سخنرانی ترامپ علیه ایران

دیپلماسی ایرانی: سخنرانی دونالد ترامپ در عربستان سعودی که در خرداد ۱۴۰۴ ایراد شد، صرفاً یک موضعگیری یا اظهارنظر سیاسی محدود نبود، بلکه باید آن را یک اقدام حسابشده گفتمانی دانست که در پسِ هر جمله و انتخاب واژگان آن، اهداف، راهبردها و لایههای پنهان متعددی نهفته است. ترامپ در این سخنرانی، با بهرهگیری از زبان تند، واژگان هجومی و توصیفهایی منفی، کوشید ذهن مخاطبان حاضر و ناظرین بینالمللی را نسبت به ایران بهگونهای جهت دهد که این کشور مبدأ و منبع بحرانها و بیثباتیهای منطقهای معرفی شود.
در این راستا، ترامپ هوشمندانه از ترکیبی از واژگان مثل «مخرب»، «ویرانی»، «تروریسم»، «دولت ورشکسته» و غیره بهره برد تا روایت غالب در ذهن مخاطب، ایرانِ تهدیدگر و خطرناک باشد. این گزینش آگاهانه واژگان باعث میشود حتی پیش از آنکه استدلال عقلانی ارائه کند، احساسات، ترس و نگرانی را در مخاطبان فعال کند و موضوع ایران را به یک تهدید «ادراکی و عاطفی» تبدیل کند که لازم است متحدان منطقهای و فرامنطقهای با آن مقابله کنند. او با تکرار این کلیدواژهها و ایجاد پیوند مفهومی میان ایران و بیثباتی در کشورهای منطقه مثل یمن، سوریه، لبنان و عراق، تصویری فراگیر و عامدانه را شکل داد که ایران عامل همه معضلات منطقهای است، بی آن که مصداق دقیق یا سند عملی ارائه دهد.
همزمان، ترامپ با بهرهگیری از تقابلهای دوگانه، عربستان سعودی و دیگر دولتهای عربی متحد آمریکا را نماینده پیشرفت و توسعه، تصویر ویران ایران را به نمایش گذاشت. او «آسمانخراشهای مدرن» و «پیشرفتهای تکنولوژیک» عربستان را در مقابل «ویرانی ناشی از فساد» در ایران قرار داد. این تکنیک ضمن زدن چهره ایران، جایگاه سیاسی عربستان را نزد مخاطبان داخلی و خارجی ارتقا میبخشد و مشروعیت همکاریهای گستردهتر امنیتی و اقتصادی با آمریکا را تقویت میکند.
در سطح تعامل با مخاطب، ترامپ به وضوح میکوشد پیام خود را با حساسیتها، انتظارات و منافع حکومت عربستان سعودی و سایر اعضای شورای همکاری خلیج فارس هماهنگ کند. او با بزرگنمایی تهدید ایران و تمجید از اتحاد و هوشمندی رهبری سعودی، نهتنها حمایت عملی و روانی آنان را نسبت به راهبردهای ضدایرانی آمریکا جلب میکند، بلکه تلاش میکند یک هویت جمعی و مبتنی بر «دشمن مشترک» ایجاد کند که قادر باشد دیگران را به صف متحدان آمریکا در منطقه بکشاند.
اما هدف ترامپ صرفاً به تحکیم مناسبات دوجانبه محدود نیست؛ او با خلق یک روایتِ منفی، زمینه تصویب و ادامه سیاستهایی همچون تحریمهای اقتصادی سنگین، فشارهای سیاسی و دیپلماتیک گسترده و حتی تهدیدهای نظامی علیه ایران را برای افکار عمومی جهان و متحدان غربی فراهم میآورد. او فروش تسلیحات به کشورهای عربی و تداوم حضور نظامی در منطقه را ضرورتی برای مقابله با تهدید ادعایی ایران جلوه میدهد و به این ترتیب سیاستهای دولت خود را مشروعیت میبخشد.
همچنین، بهرهگیری وسیع از رسانهها و انحصار تریبونهای بینالمللی نیز جزئی از این راهبرد است؛ تا با بازنشر نگاه منفی به ایران، فضای جهانی را برای منزویکردن جمهوری اسلامی و جلب اجماع جهانی علیه آن تقویت کند. این روند بازتاب سیاستهای ایدئولوژیک نومحافظهکارانه در سیاست خارجی واشینگتن است که بر قطببندی منطقهای، شناسایی و برجستهسازی دشمن و انحصار قدرت نظامی و اقتصادی تکیه میکند.
از حیث پیامدهای منطقهای و بینالمللی، این سخنرانی و سیاستهای پیرو آن، زمینۀ تشدید تنشها، رقابت نظامی و کاهش فضا برای دیالوگ و راهحلهای دیپلماتیک را فراهم میکند. در چنین بستری، امکان وقوع درگیریهای نیابتی، افزایش بحرانهای بشردوستانه، گسترش تروریسم و تعمیق خصومتهای فرقهای و سیاسی بیش از پیش میشود. این تحرکات، علاوه بر مختل کردن مناسبات دوجانبه ایران و عربستان، میتواند به تثبیت صفحات جغرافیای بحران در خاورمیانه و تضعیف قدرت دولتهای مستقل منطقهای بینجامد.
در یک جمعبندی کلان، این اقدام ترامپ نشان میدهد چطور گفتمان، ابزار اصلی اعمال قدرت، جهتدهی به افکار عمومی جهان و فراهمکردن بسترهای مشروعیت برای اقدامات سختگیرانه و حتی مخاصمهآمیز است. مطالعه و فهم سازوکار این گفتمانها، ما را قادر میسازد انگیزهها، لایههای پنهان و اهداف راهبردی چنین حرکاتی را بهخوبی درک کنیم و نسبت به تأثیرات آنها بر آینده روابط منطقهای و امنیت بینالمللی اشراف پیدا کنیم. به همین دلیل، زبان سیاستورزان و رهبران جهان، صرفاً ابزار بیان واقعیت نیست، بلکه خود، واقعیتساز است و میتواند مسیر تحولات آینده را بهشکل اساسی تغییر دهد.
نظر شما :