از خاطره تا منافع: آلمانِ جدید در بزنگاه سیاست خارجی

آلمان، از سایه هولوکاست آشویتس تا قلب خاورمیانه

۱۰ تیر ۱۴۰۴ | ۱۸:۰۰ کد : ۲۰۳۳۶۷۹ اخبار اصلی اروپا خاورمیانه
سیاوش قدوسی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: در جهانی که سرعت تحولات از هر زمان بیشتر شده، آلمان باید تعریفی تازه از خود در جهان ارائه دهد؛ تعریفی که نه بر دوش گذشته، بلکه بر پای منافع مشروع، اصول انسانی و شجاعت تصمیم‌گیری استوار باشد.
آلمان، از سایه هولوکاست آشویتس تا قلب خاورمیانه

نویسنده: سیاوش قدوسی کارشناس مسائل بین الملل

دیپلماسی ایرانی: ژانویه ۲۰۲۵، هشتادمین سالگرد آزادی اردوگاه آشویتس، فرصتی دوباره بود تا رئیس جمهوری آلمان بگوید: «مسئولیت ما در قبال یهودیان، ابدی است.» جمله‌ای به ظاهر ساده، اما سنگین از بار تاریخ و سیاست. این اظهارات، پژواکی از سیاستی است که آلمان پس از جنگ جهانی دوم بر آن بنا شد: پرداختن به گذشته برای ساختن آینده‌ای متفاوت. اما حالا که جنگی دیگر در خاورمیانه شعله‌ور شده، این پرسش بار دیگر زنده شده است: سیاست خارجی آلمان، تا چه اندازه برپایه خاطره‌ جمعی و تا چه حد بر اساس منافع عینی بنا شده است؟

در آینه‌ی زمان: از کنست تا غزه

سال ۲۰۰۸، آنگلا مرکل، صدراعظم اسبق آلمان در میان نمایندگان کنست اسرائیل ایستاد و گفت: «امنیت اسرائیل بخشی از منافع ملی ماست.» آن روزها این جمله به‌سادگی پذیرفته شد؛ هم از سوی اسرائیلی‌ها و هم از جامعه جهانی. آلمانِ مرکل، نماد سیاست اخلاق‌گرا در اروپای تکنوکرات‌ها بود. اما پانزده سال بعد، با تغییر نسل سیاسی در برلین، دیگر نه آن مرکل هست و نه آن فضای جهانی.

کریستین مرتس، صدراعظم کنونی، وارث جهانی است پر از شکاف‌های ژئوپلیتیک، رسانه‌های چندپاره، و افکار عمومی خسته از جنگ. در این فضا، او تلاش دارد به توازن میان اخلاق و رئال‌پولیتیک برسد. اما آیا چنین توازنی ممکن است؟

سیاست خارجی یا دیپلماسی اضطراری؟

از زمان آغاز جنگ غزه، دولت مرتس با صدها بحران موازی روبه‌روست: اعتراضات دانشجویی، شکاف در احزاب، فشار از سوی واشنگتن، و البته انتظارات بالای تل‌آویو. این وضعیت باعث شده آلمان هر روز به موضع‌گیری مجبور باشد، بدون آن‌که فرصت داشته باشد چارچوبی پایدار برای رفتار خود بسازد.

موضع‌گیری‌های برلین اغلب در چند جمله ساده خلاصه می‌شود: حمایت از حق دفاع اسرائیل، نگرانی نسبت به بحران انسانی در غزه و تاکید بر راه‌حل دو دولتی. اما آیا این مواضع، واقعاً سیاست هستند؟ یا صرفاً تلاش برای خریدن زمان؟

از تردید تا تناقض: یک سیاست خارجی گرفتار در گذشته

آلمان هنوز نتوانسته است تصمیم بگیرد که بازیگر عادی در نظام بین‌الملل باشد یا کشوری با مأموریتی خاص. وظیفه تاریخی آلمان در قبال یهودیان، سنگین و واقعی است. اما آیا این وظیفه باید به حمایت بی‌قید و شرط از سیاست‌های اسرائیل امروز ختم شود؟ به‌ویژه وقتی بخشی از افکار عمومی و حتی سیاستمداران آلمانی، رویکرد دولت نتانیاهو را به‌شدت زیر سوال می‌برند.

در ماه‌های اخیر، رسانه‌ها از برخوردهای امنیتی با معترضان فلسطینی‌حامی خبر داده‌اند؛ دانشجویانی که در دانشگاه‌ها پلاکارد «آتش‌بس» به دست گرفته بودند، اما با نیروهای پلیس مواجه شدند. در چنین فضایی، دفاع از «حقوق بشر» و «آزادی بیان» چگونه با خاطره‌ هولوکاست قابل جمع است؟

اروپا، ایران و آلمان: معادله‌ای سه‌وجهی

سیاست خارجی آلمان فقط نسبت به اسرائیل سنجیده نمی‌شود. رویکرد این کشور به ایران نیز بخشی مهم از معادله است. آلمان سال‌هاست میان ملاحظات امنیتی اسرائیل و ضرورت گفت‌وگو با تهران در نوسان است. در دولت مرکل، این نوسان گاه به سود دیپلماسی با ایران می‌چربید؛ اما امروز، در دوره مرتس، به‌نظر می‌رسد سیاست تقابل آرام، جای تعامل محتاطانه را گرفته است.

روابط تجاری آلمان با ایران در حداقل تاریخی‌ خود قرار دارد، سفیر آلمان در تهران چندین بار به دلیل مواضع دولت فراخوانده شده و هیچ ابتکاری برای گفت‌وگوی مستقیم دیده نمی‌شود. اما هم‌زمان، آلمان نگران است که انزوای بیشتر ایران، به بی‌ثباتی منطقه و موج‌های جدید مهاجرت بینجامد. این همان پارادوکسی است که آلمان امروز با آن روبه‌روست: نه می‌تواند در کنار ایران بایستد، نه حذف آن را تاب می‌آورد.

بازگشت به خاورمیانه یا واگذاری نقش؟

برای سال‌ها، آلمان سیاستی موسوم به «خویشتن‌داری فعال» در قبال خاورمیانه دنبال می‌کرد: دخالت حداقلی، حمایت انسانی، و ایفای نقش میانجی. اما امروز دیگر کمتر کسی باور دارد که آلمان بتواند میانجی‌گری واقعی در جنگی چون غزه ایفا کند. حتی تلاش برای حفظ رابطه با کشورهای عربی نیز با چالش‌هایی جدی روبه‌روست؛ از جمله نزدیکی بیشتر سعودی‌ها و اماراتی‌ها به چین و روسیه.

این وضعیت پرسشی بنیادین را پیش روی سیاستمداران آلمانی گذاشته: آیا آلمان باید حضور جدی‌تری در خاورمیانه داشته باشد، ولو به قیمت کنار گذاشتن بی‌طرفی اخلاقی؟ یا اینکه باید عقب‌نشینی کند و نقش را به قدرت‌های دیگر بسپارد؟

جمع‌بندی: دیپلماسی بر لبه تیغ

آلمان در بزنگاه تاریخی تازه‌ای ایستاده است. دیگر نمی‌توان تنها با تکرار گزاره‌هایی چون «ما مسئولیم» یا «امنیت اسرائیل، منافع ملی ماست» جهان را قانع کرد. دیپلماسی امروز به مواضع دقیق، شفاف، و چندلایه نیازمند است. دولت مرتس اگر می‌خواهد آلمان را در جایگاه یک قدرت میانجی حفظ کند، باید فراتر از خاطرات حرکت کند، اما هرگز آن‌ها را فراموش نکند.

در جهانی که سرعت تحولات از هر زمان بیشتر شده، آلمان باید تعریفی تازه از خود در جهان ارائه دهد؛ تعریفی که نه بر دوش گذشته، بلکه بر پای منافع مشروع، اصول انسانی و شجاعت تصمیم‌گیری استوار باشد.

کلید واژه ها: آلمان کریستین مرتس اسرائیل آلمان و اسرائیل ایران و اسرائیل ایران و آلمان خاورمیانه آلمان و خاورمیانه سیاوش قدوسی


( ۱ )

نظر شما :