رقابت‌ها و چالش‌های موجود

آیا آسیای میانه، جای خاورمیانه را برای ایران می‌گیرد؟

۱۳ شهریور ۱۴۰۴ | ۱۸:۰۰ کد : ۲۰۳۴۹۲۵ اخبار اصلی آسیا و آفریقا
علی‌رغم چالش‌های پیش روی ایران در آسیای مرکزی، اهمیت نقش آن در آن منطقه را نمی‌توان دست کم گرفت. سیاست «چرخش به شرق» آن، به ویژه با توجه به تحولات صحنه منطقه‌ای و بین‌المللی که گزینه‌های کمی در دوره آینده ارائه می‌دهند، همچنان سنگ بنای استراتژی خارجی آن است.
آیا آسیای میانه، جای خاورمیانه را برای ایران می‌گیرد؟

نویسنده: شروق صابر

دیپلماسی ایرانی: تقریباً سه سال پس از وقوع جنگ روسیه و اوکراین، و با توجه به اینکه مسکو درگیر مدیریت عملیات نظامی و مقابله با فشارها و تحریم‌های اعمال شده توسط کشورهای غربی است، فرصت‌های جدیدی برای ترسیم مجدد نقشه نفوذ منطقه‌ای در منطقه‌ای که تا همین اواخر تحت نفوذ روسیه بود، پدیدار شده است.

در این زمینه، ایران همچنان سیاست "نگاه به شرق" را که توسط ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری سابق، تدوین و توسط مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری فعلی، دنبال می‌شود، اتخاذ می‌کند. این در زمانی اتفاق می‌افتد که ایران با چالش‌های منطقه‌ای فزاینده‌ای، به ویژه پس از تحولات تحمیل شده توسط جنگ اسرائیل در نوار غزه و لبنان، که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد، روبه‌روست. این جنگ هم‌زمان با بازگشت دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، به کاخ سفید و پیامدهای سیاسی و اقتصادی بالقوه برای تهران همراه بوده است.

تهران برای تقویت حضور منطقه‌ای خود در آسیای میانه، و در نتیجه جبران کاهش نفوذ خود در خاورمیانه، و جلوگیری از انزوای ناشی از تحریم‌های غرب، تأکید ویژه‌ای بر توسعه روابط خود با کشورهای آسیای میانه دارد. این منطقه از اهمیت استراتژیک برخوردار است و بازارهای امیدوارکننده‌ای برای صادرات ایران ارائه می‌دهد.

دلایل زیادی وجود دارد

آسیای مرکزی که شامل قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان می‌شود، به دلیل موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد خود که از شرق با چین، از شمال و شمال غربی با روسیه و از جنوب غربی با ایران هم‌مرز است، از اهمیت استراتژیک قابل توجهی برخوردار است. افغانستان آن را از جنوب از هند و دریای خزر آن را از غرب از منطقه قفقاز جنوبی جدا می‌کند. این امر به آن پتانسیل اقتصادی قابل توجهی می‌دهد و آن را به عرصه‌ای کلیدی برای رقابت برای نفوذ بین قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل می‌کند.

برعکس، با وجود انزوای ایران، موقعیت جغرافیایی آن همچنان جاذبه مهمی برای کشورهایی است که به دنبال دسترسی به مسیرهای تجاری زمینی و دریایی هستند. این امر به ویژه در مورد کشورهای آسیای مرکزی صادق است، زیرا ایران به عنوان یک کریدور استراتژیک کلیدی برای این کشورها به بازارهای جهانی عمل می‌کند، به ویژه که دروازه‌ای به خاورمیانه و از طریق ترکیه به اروپا و همچنین به پاکستان، هند و سایر کشورهای آسیایی است.

ایران در تعاملات خود با آسیای مرکزی، رویکردی مبتنی بر اصل «همکاری متقابل در چارچوب سیاست حسن همجواری» اتخاذ کرده که هدف آن ایجاد روابط نزدیک بین دولت‌ها و مردم کشورهای همسایه و در عین حال افزایش همکاری در زمینه‌های مختلف است. تهران حفظ روابط خود با کشورهای آسیای مرکزی را امتداد طبیعی میراث تاریخی و فرهنگ غنی خود می‌داند که قرن‌ها پابرجا بوده اما در دوران شوروی مختل شده است. این امر مبتنی بر انگیزه‌های متعددی است که می‌توان آنها را به شرح زیر خلاصه کرد:

۱- ملاحظات استراتژیک: آسیای مرکزی به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی منحصر به فرد خود از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است. علاوه بر این، این منطقه دارای برخی از مهمترین منابع انرژی، به ویژه نفت و گاز است که دسترسی به آنها را برای همه ذینفعان، چه قدرت‌های منطقه‌ای و چه بین‌المللی، از اهمیت استراتژیک برخوردار می‌کند. این ابعاد استراتژیک، آسیای مرکزی را در خط مقدم سیاست بین‌الملل در قرن بیست و یکم نگه داشته است.

۲- انگیزه‌های امنیتی: ایران ثبات مرزهای شمالی خود را به عنوان ستون اساسی روابط خود با کشورهای آسیای مرکزی می‌بیند و تعهدات استراتژیکی را برای کمک به افزایش امنیت این کشورها بر عهده دارد. ثبات منطقه‌ای، به‌ویژه در افغانستان، همچنان یک نگرانی امنیتی برای ایران است. با وجود نزدیکی موقت تهران و طالبان در طول اشغال افغانستان توسط ایالات متحده، بازگشت این جنبش به قدرت در سال ۲۰۲۱ تنش‌ها بین دو طرف را دوباره شعله‌ور کرده است. حتی قبل از خروج ایالات متحده، ایران افغانستان را به عنوان کانون افراط‌گرایی می‌دید و طالبان را به پناه دادن به جنگجویان داعش-خراسان متهم می‌کرد. این جنبش، به نوبه خود، نسبت به حمایت ایران از جوامع خاصی مانند هزاره‌ها که از نظر تاریخی توسط گروه‌های افراطی مورد ستم قرار گرفته‌اند، محتاط است.

مسائل فرامرزی – مانند قاچاق مواد مخدر و هجوم پناهندگان افغان به ایران – به تنش بین تهران و کابل دامن می‌زند. ایران اغلب از کشورهای آسیای مرکزی به دلیل ناتوانی در مهار این هجوم‌ها که ساختارهای اجتماعی از قبل سنگین آنها را تحت فشار قرار می‌دهد، انتقاد می‌کند. این امر چشم‌انداز منطقه‌ای را پیچیده‌تر می‌کند و نیاز به رویکردهای جامع‌تر برای دستیابی به ثبات را تقویت می‌کند. از این منظر، بسیاری از جریان‌ها در ایران معتقدند که تهران می‌تواند با تقویت همکاری در زمینه‌های مبارزه با تروریسم، کنترل مرزها و تحکیم ثبات، نفوذ منطقه‌ای خود را گسترش دهد و از کاهش حضور روسیه در نتیجه مشغولیت مسکو با جنگ اوکراین بهره ببرد.

۳- دلایل اقتصادی: ایران در تلاش است تا جایگاه خود را به عنوان یک قطب ترانزیت و تجارت محوری تقویت کند و از پروژه‌های زیرساختی که آن را به منطقه متصل می‌کند، بهره ببرد. کریدور شمال – جنوب به عنوان یکی از مهمترین پروژه‌های استراتژیک برجسته است و به ایران اجازه می‌دهد تا نقش کلیدی در تسهیل تجارت بین آسیای مرکزی، خلیج فارس و اروپا ایفا کند. مشارکت در طرح کمربند و جاده چین و عضویت آن در سازمان همکاری شانگهای، فرصت‌های بیشتری را برای تهران فراهم می‌کند تا روابط تجاری و سرمایه‌گذاری خود را تقویت کند و شبکه حمل و نقل و لجستیک داخلی خود را توسعه دهد.

علاوه بر این، تنوع بخشیدن به منابع واردات انرژی و تجارت با کشورهای آسیای مرکزی عامل کلیدی در کاهش فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم‌های غرب است. ایران با تعمیق همکاری خود با این کشورها، می‌تواند اقتصاد خود را تقویت کند، مشارکت‌های استراتژیکی ایجاد کند که به شکستن انزوای آن کمک می‌کند و نفوذ خود را در محیط منطقه‌ای خود گسترش دهد.

چالش‌های موجود

چالش‌های متعددی وجود دارد که می‌تواند به ویژه با توجه به رقابت منطقه‌ای و بین‌المللی برای نفوذ در این منطقه مانع جاه‌طلبی‌های ایران در آسیای مرکزی شود. بنابراین، تمام قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی درگیر در این منطقه، استراتژی‌های خاصی را برای افزایش نفوذ اقتصادی خود در آنجا تدوین کرده‌اند. این امر را می‌توان در تعدادی از ابتکارات و پروژه‌های بزرگ، مانند اتحادیه اقتصادی اوراسیا، جاده ابریشم جدید، ابتکار آسیای مرکزی بزرگ، پروژه یک کمربند – یک جاده، پروژه خط لوله گاز تاپی و کریدور شمال – جنوب مشاهده کرد. این پروژه‌ها ممکن است فرصت‌هایی را برای ایران فراهم کنند، اما ممکن است چالش‌هایی را نیز ایجاد کنند که می‌تواند بر منافع ملی آن تأثیر بگذارد. برجسته‌ترین این چالش‌ها عبارتند از:

۱- چالش‌های اقتصادی: می‌توان استدلال کرد که علی‌رغم تلاش‌های ایران برای تقویت روابط خود با آسیای مرکزی، کشورهای منطقه ممکن است با توجه به بی‌ثباتی سیاسی که روابط خارجی آنها را همراهی می‌کند، با احتیاط به همکاری با تهران نگاه کنند. این احتیاط به ویژه در زمانی که کشورهای آسیای مرکزی به دنبال ایجاد مشارکت‌های پایدار و قابل اعتماد هستند، به ویژه با کاهش نسبی نفوذ روسیه در منطقه، بسیار مهم است. یکی دیگر از چالش‌های ژئواکونومیک، تضاد بالقوه منافع تجاری بین ایران و چین است که می‌تواند اختلافاتی را بین دو کشور در مورد پروژه‌های زیرساختی منطقه‌ای ایجاد کند.

محدودیت‌های روسیه مانع بزرگ دیگری برای ورود ایران به بازار انرژی است. مسکو به دنبال حفظ تسلط خود بر صادرات گاز و نفت به کشورهای آسیای میانه و اروپاست و توانایی تهران را برای گسترش نفوذ خود در این بخش حیاتی محدود می‌کند. در همین حال، رویکرد هند تحت حمایت ایالات متحده، چالش دیگری را برای ایران ایجاد می‌کند، به‌ویژه با توجه به‌این‌که دهلی نو از پروژه‌های ایالات متحده با هدف کاهش نقش ایران در شبکه‌های انرژی منطقه‌ای حمایت می‌کند. پروژه خط لوله گاز تاپی (ترکمنستان – افغانستان – پاکستان – هند) یکی از برجسته‌ترین این چالش‌هاست، زیرا جاه‌طلبی‌های ایران برای صادرات گاز به جنوب آسیا و کاهش وابستگی این کشورها به منابع ایران را تهدید می‌کند. شکست پروژه خط لوله صلح ایران – پاکستان – هند که قرار بود موقعیت ایران را به عنوان یک تأمین‌کننده اصلی گاز به جنوب آسیا تقویت کند، نفوذ تهران در منطقه را تضعیف کرده و در را برای گزینه‌های مورد حمایت قدرت‌های بزرگ باز گذاشته است.

۲- رقابت منطقه‌ای: اگرچه تهران رویکردی عمل‌گرایانه اتخاذ می‌کند و به دنبال دستیابی به منافع بدون درگیری مستقیم است، اما رقابت منطقه‌ای چالش‌های پیچیده‌ای را ایجاد می‌کند. نفوذ قدرت‌های منطقه‌ای مانند ترکیه و اسرائیل در حال افزایش است و توانایی آن را برای تقویت حضور استراتژیک خود در منطقه محدود می‌کند.

ترکیه یکی از برجسته‌ترین رقبای ایران در آسیای مرکزی است که به دنبال تقویت نفوذ فرهنگی، اقتصادی و نظامی خود در منطقه است و از روابط زبانی و فرهنگی با کشورهای ترک زبان بهره می‌برد. اگرچه رقابت بین دو کشور به مرحله درگیری مستقیم نرسیده است، اما اقدامات ترکیه، مانند تأمین پهپادهای بایراکتار TB2 برای قرقیزستان، نقش آنکارا را به عنوان یک بازیگر امنیتی تأثیرگذار تقویت می‌کند. این امر می‌تواند نفوذ ایران را محدود کند، به ویژه با توجه به روابط پرتنش بین تاجیکستان (نزدیک‌ترین متحد ایران در منطقه) و کشورهای ترک زبان.

ایران علاوه بر رقابت با ترکیه، با یک چالش استراتژیک دیگر در آسیای مرکزی روبه‌روست: نفوذ فزاینده اسرائیل در منطقه. اسرائیل، با همکاری ایالات متحده، در تلاش است تا نفوذ ایران در آسیای مرکزی را از طریق ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی با هدف منزوی کردن تهران در سطح بین‌المللی و منطقه‌ای مهار کند. از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تل‌آویو برای تقویت روابط خود با کشورهای آسیای مرکزی تلاش کرده است و از روابط دیپلماتیک و اقتصادی بهره می‌برد که این امر آن را در تقابل غیرمستقیم با تهران قرار می‌دهد. اسرائیل روابط دفاعی و اطلاعاتی خود را با برخی از کشورهای آسیای مرکزی، مانند آذربایجان و قزاقستان، تقویت کرده است و از این همکاری‌ها برای جمع‌آوری اطلاعات در مورد امور داخلی ایران بهره می‌برد. اسرائیل همچنین به دنبال معرفی خود به عنوان یک شریک اقتصادی برای کشورهای آسیای مرکزی است و از تخصص خود در زمینه فناوری، کشاورزی و آب بهره می‌برد که می‌تواند وابستگی این کشورها به همکاری با ایران را کاهش دهد.

در نتیجه، می‌توان گفت که علی‌رغم چالش‌های پیش روی ایران در آسیای مرکزی، اهمیت نقش آن در آن منطقه را نمی‌توان دست کم گرفت. سیاست «چرخش به شرق» آن، به ویژه با توجه به تحولات صحنه منطقه‌ای و بین‌المللی که گزینه‌های کمی در دوره آینده ارائه می‌دهند، همچنان سنگ بنای استراتژی خارجی آن است.

منبع: مرکز مطالعات الاهرام / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی

کلید واژه ها: آسیای مرکزی آسیای میانه ایران ایران و آسیای میانه ایران و آسیای مرکزی ایران آسیای مرکزی منطقه قدرت منطقه نفوذ منطقه رقابت منطقه چین ایران و چین روسیه ایران و روسیه ترکیه ایران و ترکیه هند ایران و هند افغانستان تاجیکستان قزاقستان قرقیزستان ازبکستان ترکمنستان اسرائیل ایران و اسرائیل خاورمیانه


( ۱ )

نظر شما :