یاغی گری های فرامنطقه ای اسرائیل و احتمال وقوع جنگ های فرامرزی
جنگ بدون مرز، نوبت به ترکیه و پاکستان می رسد؟

دیپلماسی ایرانی: محسن رضایی در گفتوگوی اخیر خود به نکتهای کلیدی اشاره کرده است که وضعیت کنونی جهان حکایت از شکلگیری نظم جدیدی دارد که سه کانون اصلی درگیری را در بر میگیرد: «اوکراین و شرق اروپا، غرب آسیا، و دریای چین». به باور وی، این درگیریها سرنوشت نظم آینده جهان را رقم خواهند زد. اما اگر تحلیل رضایی را قدری تغییر دهیم و از منظر دیگری به بوته تحلیل ببریم می توان به یک نکته کلیدی رسید، ناظر بر اینکه می توان به گزاره ای تحت عنوان «یاغی گری های فرامنطقه ای اسرائیل و احتمال وقوع جنگ های فرامرزی تا آسیانه میانه و شبه قاره» هم فکر کرد.
باید گفت که اقتضائات سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، نظامی و دفاعی بعد از جنگ ۱۲ روزه که فضای جدیدی را برای منطقه غرب آسیا ایجاد کرده و بدون شک دایره تبعات آن، فرامنطقهای خواهد بود، خبر از این می دهد که اسرائیل در یک ریل گذاری جدید به عنوان یک بازیگر یاغی، سعی دارد دایره تنش را به فراتر از مرزهای ایران بکشاند. این دیدگاه، که ریشه در تحلیل کلان تحولات بینالمللی دارد، ضرورت بازنگری در پویاییهای امنیتی منطقهای، بهویژه در غرب آسیا تا شرق آسیا را بیش از پیش آشکار میسازد و در این راستا، بررسی دقیق اقتضائات پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اخیر از اهمیت بسزایی برخوردار است.
نظم نوین جهانی و کانونهای درگیری
جهان امروز در آستانه تحولی عظیم قرار دارد که در آن نظم چندلایه و پیچیده ای در حال تعریف است. کانونهای درگیری ذکرشده توسط محسن رضایی از اوکراین تا غرب آسیا، و دریای چین، نقاط عطفی هستند که در آنها رقابت قدرتهای بزرگ و بازیگران منطقهای به شکلی فزاینده در هم تنیده شده است. در این میان، غرب آسیا به دلیل موقعیت استراتژیک و تنوع بازیگران سیاسی و نظامی، به یکی از حساسترین مناطق جهان تبدیل شده است. جنگ ۱۲ روزه تحمیلی اخیر که بدون وجود مرز مشترک زمینی رخ داد، نشاندهنده ظهور الگوهای جدیدی از منازعه است که در آن محدودیتهای جغرافیایی دیگر مانع اصلی درگیریها نیستند.
این تحولات، که از منظر نظریهپردازان روابط بینالملل میتواند بهعنوان نشانهای از «جهان پساقطبی» تفسیر شود، نیازمند بازتعریف مفاهیم سنتی امنیت و درگیری است. در این چارچوب، اسرائیل بهعنوان یک بازیگر غیرقابل کنترل در غرب آسیا، با اتخاذ رویکردی تهاجمی و یاغیمآبانه، تلاش دارد تا دایره تنشها را فراتر از مرزهای ایران گسترش دهد و بازیگران جدیدی را بهعنوان اهداف بالقوه درگیری در نظر بگیرد.
اسرائیل و ریلگذاری جدید در سیاست خارجی
اسرائیل، پس از جنگ ۱۲ روزه تحمیلی علیه ایران، به نظر میرسد که در حال بازتعریف استراتژیهای خود در منطقه است. پیش از این، تل آویو عمدتاً بر تقابل با تهدیدات مستقیم متمرکز بود. لذا تمام جنگ ها و درگیری های نظامی با کشورهای پیرامون فلسطین اشغالی بود. ولی اکنون اسرائیل رویکردی تهاجمیتر و گستردهتری را در پیش گرفته است. حملات اخیر اسرائیل به یمن و همچنین اقدامات تحریکآمیز در برابر دیگر بازیگران منطقهای، نشاندهنده تلاش این رژیم برای ایجاد یک نظم امنیتی جدید است که در آن، پارامترهای چون وجود مرز مشترک و محدودیتهای جغرافیایی دیگر تعیینکننده اصلی تجاوزات و حملات نیستند. این رویکرد، که میتوان آن را «جهانشمولی تنش» نامید، به معنای گسترش دامنه درگیریها به بازیگرانی است که حتی مرز مشترک زمینی با اسرائیل ندارند.
در این میان، دو کشور ترکیه و پاکستان بهعنوان اهداف بالقوه بعدی اسرائیل مطرح شدهاند. این انتخاب نهتنها از منظر ژئوپلیتیکی، بلکه از منظر ایدئولوژیک و استراتژیک نیز قابل تحلیل است. جالب اینجاست که دیروز چهارشنبه هاکان فیدان، وزیر امور خارجه ترکیه در یک نشست خبری مشترک با محمد اسحاق دار، همتای پاکستانی خود درباره تجاوزگری اسرائیل به ایران گفته بود که، «پاکستان و ترکیه به عنوان همسایگان ایران قویا حملات اسرائیل را محکوم میکنند که با نقض قوانین بینالمللی انجام شده است.» صفحه روزنامه ترکیه تودی نیز در شبکه اجتماعی ایکس به نقل از فیدان نوشت که، «ما بر این باوریم که تجاوز اسرائیل، نه تنها برای کشورهای منطقه بلکه برای تمام جهان خطرآفرین است. ما اکنون امیدواریم آتشبسی دائمی برقرار شود.»
یک گام تا جنگ ترکیه و اسرائیل؟
ترکیه، تحت رهبری رجب طیب اردوغان، با تکیه بر نگرشهای نئوعثمانی و اسلامگرایانه، به بازیگری تبدیل شده است که نفوذ خود را در مناطق پیرامونی و فراپیرامونی، از آسیای مرکزی تا قفقاز، مدیترانه شرقی، شمال آفریقا و ... گسترش داده است. این سیاست خارجی فعال و گاه تهاجمی، بهویژه در حمایت از مسائل جهان اسلام مانند فلسطین، ترکیه را به تهدیدی بالقوه برای اسرائیل تبدیل کرده است. در همین باره فایننشال تایمز در مطلبی تحلیلی نوشت که «جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل در سال ۲۰۲۵ موازنه قدرت در خاورمیانه را تغییر داده و خطر درگیری میان ترکیه و اسرائیل، دو متحد سنتی آمریکا، را افزایش داده است. این تقابل، که ریشه در رقابتهای ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک دارد، میتواند ثبات منطقه را به خطر اندازد. اسرائیل به دنبال بازطراحی نظم منطقهای است، در حالی که آمریکا از درگیری طولانیمدت اجتناب میکند. خطر اصلی نه ادامه جنگ با ایران، بلکه رقابت فزاینده میان ترکیه و اسرائیل است.»
این نشریه ادامه می دهد که «هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، در اجلاس سازمان همکاری اسلامی، اسرائیل را مشکل اصلی منطقه خواند و نشان داد که آنکارا اکنون اسرائیل را دشمنی آشکار میبیند، نه متحد یا رقیب سابق. دولت باغچلی، متحد اردوغان، اسرائیل را به تلاش برای محاصره و بیثباتی ترکیه متهم کرده است. این دیدگاهها، که زمانی حاشیهای بودند، اکنون در نهادهای اصلی و رسانههای جریان اصلی ترکیه رواج دارند. در مقابل، دستگاه امنیتی اسرائیل نفوذ منطقهای ترکیه را تهدیدی بلندمدت و حتی خطرناکتر از ایران میداند. حمایت اردوغان از حماس و تعامل اسرائیل با کردهای سوریه، که آنکارا آنها را تهدید میبیند، تنشها را تشدید کرده است. تبادلات لفظی شدید و اقدامات متقابل، مانند حمایت اسرائیل از کردها، توازن شکننده قدرت را در منطقهای ناپایدار تهدید میکند.»
فایننشال تایمز تحلیل می کند که، «سوریه به میدان اصلی این رقابت تبدیل شده است. پس از سقوط اسد در اواخر ۲۰۲۴، ترکیه با حمایت از متحدان خود و کنترل بخشهایی از شمال سوریه، به دنبال حکومتی همسو با منافعش است و حضور اقتصادی و نظامی خود را گسترش میدهد. در مقابل، اسرائیل با افزایش حملات هوایی و حمایت از خودمختاری کردها و دروزیها، به دلیل بدگمانی به حاکمان جدید سوریه با ریشههای جهادی، نظم پساجنگ را به نفع خود شکل میدهد. بمباران یک پایگاه نظامی ترکیه توسط اسرائیل در آوریل ۲۰۲۵ تنشها را به اوج رساند. اگرچه خط ارتباطی نظامی میان دو طرف برقرار است، روابط دیپلماتیک همچنان سرد است.»
این رسانه تاکید می کند که «این درگیری ریشه در تضادهای ایدئولوژیک دارد؛ ملیگرایی ترکی و پوپولیسم اسلامگرای اردوغان در برابر جاهطلبیهای راست افراطی اسرائیل برای سلطه نظامی در لبنان، غزه و سوریه. این جهانبینیهای متضاد مصالحه را دشوار کرده است. ترکیه از جنگ با ایران درس گرفته و در حال رفع آسیبپذیریهای خود است. دونالد ترامپ باید از روابط خود با اردوغان و نتانیاهو برای مدیریت این تقابل استفاده کند. پایان جنگ غزه ممکن است بخشی از نارضایتیهای ترکیه را کاهش دهد، اما رقابت بلندمدت میان این دو متحد آمریکا ادامه خواهد یافت. ایالات متحده باید بپذیرد که آزمون بعدی خاورمیانه ممکن است از رقابت میان این دو شریک کلیدی ناشی شود، نه از دشمنان سنتی.»
در این بین، روزنامه «الجمهوریه» در گزارشی نوشته «تزاخی هانگبی» رئیس شورای امنیت داخلی اسرائیل روز دوشنبه با «احمد الشرع» معروف به ابومحمد الجولانی در ابوظبی دیدار کرده است. شبکه عبری آی ۲۴ هم گزارش داد که انتظار میرود بنیامین نتانیاهو و احمد الشرع، در ماه سپتامبر و پیش از نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در واشنگتن با یکدیگر دیدار کنند. حتی بنیامین نتانیاهو نیز صراحتا خبر داد که احمد الشرع یک کانال ارتباطی با تل آویو باز کرده است. در این بین، رئیسجمهور آمریکا برای برقراری توافقی میان اسرائیل و سوریه و پیوستن دمشق به پیمان ابراهیم تلاش میکند. علیرغم تمام تحرکات حکومت جدید دمشق با اسرائیلی ها، نمی توان وقوع جنگ احتمالی ترکیه و اسرائیل را دور از واقعیت دانست.
تنها قدرت اتمی جهان اسلام در برابر تنها قدرت اتمی خاورمیانه
از سوی دیگر، پاکستان بهعنوان تنها قدرت هستهای جهان اسلام، از منظر نظامی و استراتژیک، هدف جذابی برای اسرائیل محسوب میشود. فارغ از مناسبات دهلی نو و تل آویو و جدا از نقش افرینی های مخرب اسرئیل در مناقشه هند و پاکستان، اسلام آباد با داشتن توانمندیهای هستهای و موقعیت ژئوپلیتیکی حساس در جنوب آسیا، میتواند بهعنوان یک عامل بازدارنده در برابر گسترش نفوذ اسرائیل در منطقه عمل کند. از این منظر می توان دلیل حمایت های جدی پاکستان از ایران در جریان جنگ تحمیلی اخیرا به خوبی درک کرد. چون اسلام آباد بین آن را دارد که هدف بعدی باشد. لذا، پاکستان از همان ابتدای تجاوز، حملات اسرائیل به جمهوری اسلامی را «نقض حاکمیت ارضی ایران» دانست و این اقدامات را «تحریکآمیز» خواند.
در پیوست نکته مذکور، ژنرال «احمد شریف چودری»، مدیر روابط عمومی نیروهای مسلح پاکستان و سخنگوی رسمی ارتش این کشور (پاکستان)، سه شنبه هفته جاری و در مصاحبهای اختصاصی با الجزیره نت با اشاره به شرایط پرتنش منطقهای در سایه وقوع جنگ اخیر بین ایران و اسرائیل، بر ادامه حمایت های سیاسی و دیپلماتیک اسلام آباد از تهران تاکید کرد و هرگونه تجاوز علیه یک کشور اسلامی را تهدیدی برای ثبات منطقهای دانست. در این راستا، سخنگوی نهاد نظامی پاکستان تاکید کرد که برنامه هستهای آنها (پاکستان) کاملاً محافظت شده است و هیچ طرفی، از جمله اسرائیل، نمیتواند بدون مواجهه با یک عامل بازدارنده قاطع، آن را هدف قرار دهد. این نشان دهنده اعتماد پاکستان به تواناییهای دفاعی خود و توازن قدرت منطقهای موجود است.
البته در جریان جنگ تحمیلی نیز، وزارت خارجه پاکستان، ۲۳ خرداد در بیانیهای ضمن محکوم کردن حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی اعلام کرد که «جامعه بینالمللی و سازمان ملل متحد مسئولیت دارند با پیروی از قوانین بینالمللی، این تجاوز را فورا متوقف و متجاوز را پاسخگو کنند.» پاکستان که هیچ رابطه دیپلماتیکی با اسرائیل ندارد و این رژیم را «دشمن» میداند، از گسترش نفوذ هوایی اسرائیل در منطقه ابراز نگرانی کرده بود.
حتی در جریان این جنگ تحمیلی به ایران، پاکستان تهدید کرد که در صورت استفاده اسرائیل از سلاحهای هستهای علیه ایران، حمله تلافیجویانه هستهای انجام خواهد داد. عمر کریم، پژوهشگر مسائل خاورمیانه در دانشگاه بیرمنگام، در مصاحبه ای با الجزیره با اشاره به مخالفت اسلام آباد با تداوم حملات هوایی در آسمان ایران گفته بود که «چنین موضوعی میتواند معادلات امنیتی در جناح غربی پاکستان را دستخوش تغییر کند.» مقامات پاکستانی پیشتر اعلام کرده بودند که پس از حملات رژیم اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران، پاکستان سیستمهای دفاع هوایی خود را فعال کرده و جتهای جنگنده اش را در نزدیکی تاسیسات هستهای و مرز خود با ایران مستقر کرده است. اسحاق دار، وزیر امور خارجه پاکستان ادامه داد که «ما در کنار ایران هستیم و این کشور حمایت اسلامآباد را دارد.»
نظم امنیتی جدید و درگیریهای غیرمتعارف
یکی از ویژگیهای برجسته نظم امنیتی نوظهور در غرب آسیا، کاهش اهمیت مرزهای جغرافیایی بهعنوان پیشنیاز درگیری است. جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، که بدون وجود مرز مشترک زمینی رخ داد، نمونهای بارز از این تحول است. این الگو، که میتوان آن را «جنگهای غیرمتعارف فرامرزی» نامید، نشاندهنده استفاده گسترده از فناوریهای پیشرفته، مانند پهپادها، موشکهای دوربرد، و حملات سایبری است که امکان درگیری در فواصل دور را فراهم کردهاند. حملات اسرائیل به یمن و همچنین اقدامات تحریکآمیز علیه دیگر بازیگران منطقهای، تأییدی بر این واقعیت است که نظم امنیتی جدید دیگر به مرزهای فیزیکی محدود نمیشود.
در این چارچوب، احتمال درگیری اسرائیل با ترکیه و پاکستان، حتی در غیاب مرز مشترک، چندان دور از ذهن نیست. ترکیه با توانمندیهای نظامی رو به رشد و سیاست خارجی فعال، میتواند بهعنوان یک رقیب منطقهای برای اسرائیل عمل کند. درگیریهای لفظی میان اردوغان و مقامات اسرائیلی در سالهای اخیر، بهویژه در موضوع فلسطین، نشاندهنده عمق تنشهای موجود است. از سوی دیگر، پاکستان با توان هستهای و روابط نزدیک با کشورهای اسلامی، بهویژه ایران، میتواند بهعنوان یک هدف استراتژیک برای اسرائیل مطرح شود. هرچند درگیری مستقیم میان اسرائیل و پاکستان در کوتاهمدت بعید به نظر میرسد، اما در میانمدت و بلندمدت، سناریوهایی مانند حملات سایبری، عملیات مخفی، یا حتی درگیریهای نیابتی نمیتوانند بهطور کامل منتفی باشند.
شکلگیری نظم امنیتی جدید در غرب آسیا، که در آن بازیگران بدون مرز مشترک زمینی نیز میتوانند وارد درگیری شوند، پیامدهای عمیقی برای ثبات منطقهای و جهانی خواهد داشت. این تحولات، از یک سو، رقابت تسلیحاتی و فناوری را در منطقه تشدید خواهد کرد و از سوی دیگر، ضرورت بازنگری در دیپلماسی منطقهای را برجسته میسازد. برای ایران، که در مرکز این تحولات قرار دارد، تقویت اتحادهای منطقهای با کشورهایی مانند ترکیه و پاکستان، و همچنین گسترش توانمندیهای دفاعی غیرمتعارف، از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این میان، نقش دیپلماسی پیشگیرانه و گفتوگوهای چندجانبه برای کاهش تنشها غیرقابلانکار است. ایجاد سازوکارهای منطقهای برای مدیریت بحران، مانند کنفرانسهای امنیتی با حضور بازیگران کلیدی، میتواند از تشدید درگیریها جلوگیری کند. همچنین، تقویت همکاریهای اقتصادی و فرهنگی میان کشورهای اسلامی، بهویژه ایران، ترکیه، و پاکستان، میتواند بهعنوان یک عامل بازدارنده در برابر اقدامات تهاجمی اسرائیل عمل کند./شرق
نظر شما :