اسرائیل زمین‌گیر شده است

باتلاق غزه

۲۵ مرداد ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۴۵۷۰ اخبار اصلی خاورمیانه
نویسنده خبر: سعید محمدی کاوند
سعید محمدی کاوند در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: تحولات میدانی و بن‌بست‌های دیپلماتیک، گویای آن است که رژیم اشغالگر قدس در دستیابی به پیروزی قاطع ناکام مانده و اکنون در برابر اراده ملت فلسطین در وضعیت انفعال قرار گرفته است.
باتلاق غزه

دیپلماسی ایرانی: در سال ۲۰۲۵، نبرد میان رژیم صهیونیستی و جنبش مقاومت اسلامی حماس به مرحله‌ای فرسایشی و در عین حال سرنوشت‌ساز وارد شده است؛ مرحله‌ای که با وجود بهره‌گیری رژیم صهیونیستی از قدرت نظامی، حمایت‌های بین‌المللی و فشارهای همه‌جانبه، نتوانسته اهداف راهبردی خود را محقق کند. در مقابل، حماس با تکیه بر مقاومت مردمی، جنگ نامتقارن و انسجام سیاسی، موفق شده است توازن بازدارندگی را حفظ کرده و مانع از تحمیل اراده دشمن شود. تحولات میدانی و بن‌بست‌های دیپلماتیک، گویای آن است که رژیم اشغالگر قدس در دستیابی به پیروزی قاطع ناکام مانده و اکنون در برابر اراده ملت فلسطین در وضعیت انفعال قرار گرفته است. این بن‌بست استراتژیک و پرهزینه را می‌توان در 7 محور اصلی مورد تحلیل قرار داد.

نخست، اسرائیل در نابودی کامل حماس شکست خورده است. با وجود عملیات‌های بی‌وقفه، بمباران‌های گسترده، و پیشروی‌های زمینی در سراسر نوار غزه، اسرائیل موفق نشده حماس را به‌طور کامل از بین ببرد. ریشه‌ی این ناکامی را باید در ساختار غیرمتمرکز، زیرزمینی و چریکی حماس جست‌وجو کرد. این گروه، نه یک ارتش کلاسیک با مراکز فرماندهی مشخص، بلکه شبکه‌ای از سلول‌های مقاومتی است که در تونل‌ها، محله‌ها، و بافت اجتماعی غزه تنیده شده‌اند. هرچند بسیاری از رهبران میدانی و فرماندهان نظامی حماس کشته شده‌اند، اما شواهد نشان می‌دهد بازتولید رهبری و بازیابی ساختارهای عملیاتی، هرچند در سطحی پایین‌تر، همچنان ادامه دارد. قدرت ادامه جنگ پس از نزدیک دو سال، خود دلیلی است بر بقای سازمان‌یافته این گروه.

دوم، تلفات انسانی و ویرانی گسترده زیرساخت‌ها در نوار غزه، به فاجعه‌ای بی‌سابقه در تاریخ معاصر تبدیل شده است. بر اساس اعلام وزارت بهداشت فلسطین، از آغاز حملات ارتش رژیم صهیونیستی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون، شمار شهدای فلسطینی به ۶۱ هزار و ۱۵۸ نفر رسیده است.

صدها هزار نفر مجروح یا بی‌خانمان شده‌اند. بیش از ۷۰٪ ساختمان‌های مسکونی در شهرهایی مانند رفح، خان‌یونس، و جبالیا تخریب شده‌ است. بیمارستان‌ها، مدارس، مراکز امدادرسانی و زیرساخت‌های حیاتی از بین رفته‌اند و غزه به منطقه‌ای غیرقابل‌سکونت تبدیل شده است. این حجم از تخریب، نه‌تنها فشار انسانی و اخلاقی بی‌سابقه‌ای ایجاد کرده، بلکه تصویر رژیم صهیونیستی را در افکار عمومی جهانی به‌عنوان عامل اصلی ویرانی، خشونت و بی‌رحمی نهادینه کرده است.

سوم، همین فاجعه انسانی زمینه‌ساز فشار شدید بین‌المللی و انزوای دیپلماتیک اسرائیل شده است. حتی کشورهایی که پیش‌تر متحدان سنتی اسرائیل محسوب می‌شدند – از جمله برخی کشورهای اروپایی و عربی – اکنون یا از ادامه حمایت‌های سیاسی و تسلیحاتی عقب کشیده‌اند، یا آشکارا خواستار پایان فوری جنگ شده‌اند. تظاهرات گسترده در شهرهای اروپا، شکایت‌های حقوق بشری در دادگاه‌های بین‌المللی، و اعمال محدودیت بر صادرات سلاح از سوی برخی دولت‌ها، نشانه‌های روشنی از تغییر فضای جهانی است. اسرائیل بیش از هر زمان دیگر تنها شده است.

چهارم، حمایت رسانه‌ای و جنگ روانی

رژیم صهیونیستی در عرصه رسانه‌ای و تبلیغاتی با چالش‌های جدی مواجه شده است. پوشش گسترده فاجعه انسانی غزه، افزایش آگاهی جهانی درباره جنایات اشغالگران، و موفقیت حماس در جلب همبستگی جهانی، وجهه رژیم را به شدت مخدوش کرده است. برای مثال، انتشار ویدیوهایی از وضعیت بحرانی غزه و گزارش‌های رسانه‌ای بین‌المللی، فشارهای افکار عمومی را بر رژیم صهیونیستی افزایش داده است.

پنجم، تهدیدهای مکرر اسرائیل برای تحمیل توافق یا تسلیم به حماس، عملاً بی‌اثر شده‌اند. در آغاز جنگ، لحن تل‌آویو شدید و قاطع بود: نابودی حماس، آزادی گروگان‌ها، و کنترل کامل امنیتی بر غزه. اما تکرار این تهدیدها بدون تحقق نتایج ملموس، به تدریج از قدرت بازدارندگی آن‌ها کاسته است. حماس نشان داده که حتی در بدترین شرایط هم حاضر به پذیرش توافق تحمیلی نیست. ادامه جنگ، برای حماس بخشی از استراتژی بقای سیاسی و مشروعیت در میان هوادارانش است. همین مقاومت، توان چانه‌زنی اسرائیل را در مذاکرات به‌شدت تضعیف کرده است.

ششم، با وجود حمایت قوی و مستمر آمریکا از اسرائیل، فشار افکار عمومی و نگرانی‌های گسترده درباره تلفات انسانی باعث شده است که حتی ترامپ نیز اذعان کند کودکان غزه در وضعیت بحرانی گرسنگی واقعی به سر می‌برند و این واقعیت غیرقابل انکار است. با این حال، آمریکا همچنان حمایت‌های مالی و نظامی خود را ادامه می‌دهد، اما همزمان بر محدودسازی دامنه جنگ و کاهش شدت حملات تاکید می‌کند. اسرائیل که همواره به حمایت استراتژیک واشنگتن تکیه داشته، اکنون باید این حمایت را در چارچوب ملاحظات انسانی و محدودیت‌های بین‌المللی دریافت کند.

و در نهایت، اسرائیل نتوانسته هیچ راه‌حل جایگزینی برای دوران پس از جنگ ارائه دهد که هم مقبولیت بین‌المللی داشته باشد و هم عملی باشد. نه امکان اشغال کامل و طولانی‌مدت غزه وجود دارد، نه تحویل آن به تشکیلات خودگردان یا کشورهای عربی مورد استقبال واقع شده، و نه طرح‌های انتقال کنترل به نیروهای بین‌المللی یا تکنوکرات‌ها عملی به‌نظر می‌رسد. این خلأ راهبردی، اسرائیل را در وضعیتی گرفتار کرده که پایان جنگ مساوی است با خلا قدرت در غزه و احتمال بازگشت دوباره گروه‌های مقاومت حتی افراطی‌تر از حماس.

در مجموع، رژیم صهیونیستی با وضعیتی روبه‌روست که ادامه جنگ برایش هزینه‌زا و بی‌نتیجه است، اما پایان آن نیز بدون پیروزی یا راه‌حل سیاسی، به معنای شکست حیثیتی و امنیتی خواهد بود. این تلاقی عوامل، رژیم را در یک بن‌بست استراتژیک تمام‌عیار قرار داده است؛ وضعیتی که نه امکان پیشروی واقعی وجود دارد و نه عقب‌نشینی بی‌هزینه ممکن است.

اکنون رژیم صهیونیستی در نقطه عطفی تاریخی قرار گرفته و پیش‌روی آن به سه مسیر متفاوت ختم می‌شود:

مسیر اول، ادامه روند فعلی است که رژیم را به سمت فروپاشی پیمان‌های صلح با مصر و اردن، تشدید شکاف‌های داخلی، انزوای بین‌المللی، رشد افراط‌گرایی مذهبی-ملی‌گرایانه در منطقه، گسترش تروریسم جهانی، کاهش حمایت آمریکا و افزایش یهودستیزی در جهان خواهد کشاند.

مسیر دوم، حرکت به سوی توافقی منطقه‌ای است که شامل راه‌حل دو دولتیِ قابل اجرا باشد؛ توافقی که امنیت هر دو طرف، یعنی اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها را تضمین کرده و ثبات و شکوفایی منطقه را به دنبال داشته باشد.

و در نهایت، مسیر سوم بازگشت به حقوق کامل مردم فلسطین و تشکیل یک دولت واحد فراگیر است؛ دولتی که عدالت و آزادی را برای همه ساکنان تضمین کند و اشغالگری را پایان دهد. این راهکار بر پایه حق تعیین سرنوشت تمامی فلسطینیان و بازگشت آوارگان استوار است و تنها در این صورت است که امنیت و ثبات پایدار در منطقه محقق خواهد شد.

نقش آمریکا در قطع یا محدودسازی کمک‌های نظامی و مالی به اسرائیل و همچنین تأثیرگذاری بر کشورهای منطقه‌ای بسیار تعیین‌کننده است. با توجه به اینکه اسرائیل متحد استراتژیک اصلی آمریکا در خاورمیانه محسوب می‌شود، واشینگتن می‌تواند با استفاده از این نفوذ، فشارهای لازم را برای تغییر رفتار اسرائیل و حرکت به سمت راه‌حل‌های صلح‌آمیز اعمال کند. در واقع، توقف یا کاهش کمک‌های آمریکا به اسرائیل و ایجاد محدودیت‌های مالی-نظامی، به عنوان اهرمی قوی می‌تواند زمینه‌ساز تغییرات مهم در رفتار رژیم اشغالگر و تسهیل روند مذاکرات صلح شود.

سعید محمدی کاوند

نویسنده خبر

پژوهشگر، کارشناس مسائل آمریکا و مترجم کتاب های «قدرت شکننده آمریکا» و «مرثیه ای بر رویایی آمریکایی» 

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: اسرائیل نوار غزه غزه حمله اسرائیل به غزه اسرائیل و فلسطین امریکا و اسرائیل امریکا و اسرائیل و فلسطین امریکا بنیامین نتانیاهو سعید محمدی کاوند


( ۲ )

نظر شما :