قطع اینترنت افغانستان میان محور شرق و واشنگتن

خاموشیِ محاسبه‌شده!

۱۵ مهر ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۵۵۰۲ اخبار اصلی آسیا و آفریقا
نویسنده خبر: عبدالناصر نورزاد
عبدالناصر نورزاد در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: قطع اینترنت در افغانستان بیش از آنکه محصول امریکایی‌زدایی منطقه باشد، بخشی از ستر و اخفای تعاملات واشینگتن–طالبان است. طالبان می‌دانند که بقای خارجی‌شان در گرو رضایت آمریکاست و برای آن حاضرند هزینه‌های داخلی سنگین را بپردازند.
خاموشیِ محاسبه‌شده!

دیپلماسی ایرانی: قطع ناگهانی انترنت در افغانستان پرسش مهمی را پیش می‌کشد: این تصمیم بیشتر محصول مداخله منطقه است یا دستور فرامنطقه‌ای آمریکا؟

پاسخ به این سوال تنها در پرتو فهم منطق بازی قدرت میان دو محور رقیب قابل بررسی است. افغانستان امروز نه یک موضوع مستقل، بلکه سکویی برای اعمال نفوذ قدرت‌های بزرگ شده است. در این میان، اینترنت و شبکه‌های ارتباطی از حالت یک ابزار تکنولوژیک ساده خارج و به بخشی از جنگ ژئوپولیتیک بدل شده است. خاموشی اینترنت به مثابه یک ابزار کنترل میدان و ستر یا اخفای عملیات، دو سناریوی متفاوت اما هم‌پوشان را در برابر ما می‌گذارد.

در سناریوی نخست، اگر فرض کنیم که هبت‌الله واقعاً موجود است و تا حدی در مدار ایران، روسیه و چین عمل می‌کند، آنگاه قطع اینترنت و سایر اقدامات سخت‌گیرانه می‌تواند ادامه یک سیاست پیشگیرانه برای بی‌اثر کردن روزنه‌های نفوذ آمریکا تلقی شود. این دکترین را می‌توان «امریکایی‌زدایی ارتباطی» نامید؛ دکترینی که با بستن کانال‌های آزاد اطلاعات، طالبان را از دو سو بیمه می‌کند: از یک‌سو مهار محیط رسانه‌ای از روایت‌های رقیب و از سوی دیگر کاستن از ظرفیت هماهنگی و سازماندهی مخالفان. در چنین چارچوبی، تنها یک کانال اطلاعاتی مسلط باقی می‌ماند که بازتاب‌دهنده ارزش‌ها و روایت‌های طالبان است. این الگو شباهت زیادی به مدل کره شمالی دارد و از آن طریق می‌کوشد روایت مطلوب را در ذهن جامعه حک کند. این روند نه‌تنها از افشای شکاف‌های درونی و رسوایی‌های طالبان جلوگیری می‌کند بلکه شورش‌های احتمالی را مهار می‌کند، جامعه را از الگوگیری از اعتراضات در جاهای دیگر بازمی‌دارد و در کنار آن مسیر تجارت مواد مخدر و رانت‌های پنهان اقتصادی طالبان را نیز امن می‌سازد. اگر منطقه در این روند نقش داشته باشد، هدف آن تثبیت طالبان به عنوان یک رژیم سرکوب‌گر اما قابل استفاده خواهد بود؛ رژیمی که در داخل هزینه‌اش کم است و در مرزها به کار ضد نفوذ آمریکا می‌آید.

اما در سناریوی دوم، قطع اینترنت به گونه‌ای دیگر معنا پیدا می‌کند. این بار نه برای دور کردن آمریکا، بلکه برای پوشاندن حرکت‌های او. منطق این دیدگاه بر اهمیت «چهارگوش راهبردی» ایالات متحده استوار است: اینجرلیک در ترکیه، بحرین، دوحه و بگرام در افغانستان. بگرام در این آرایش، حلقه مفقوده نظارت و بازدارندگی آمریکا است. نبود آن قاب راهبردی واشینگتن را ناقص می‌کند. بنابراین هر نشانه‌ای از مذاکره پنهانی درباره بازفعال‌سازی بگرام — even به‌صورت محدود و چندمنظوره — از منظر آمریکا ارزشی استراتژیک دارد. در این چارچوب، خاموشی ناگهانی اینترنت سپری حفاظتی برای هر نوع جابه‌جایی حساس می‌شود: از نقل و انتقال رهبران گرفته تا نشست‌های دیپلماتیک و استخباراتی. این قطع ارتباطی مانع از رصد عمومی، درز اطلاعات و حملات احتمالی رقبای منطقه‌ای می‌شود و فضا را برای تکمیل مرحله‌ای از توافق با طالبان هموار می‌سازد. بگرام برای واشینگتن فقط یک باند پروازی نیست، بلکه یک نقطه کانونی در شبکه شنود، پایش و کنترل ژئوپولیتیک است. با فعال شدن آن، آمریکا بار دیگر می‌تواند شعاع‌های راهبردی از خلیج فارس تا آسیای مرکزی و حتی حاشیه‌های چین و روسیه را در قاب خود قرار دهد. چنین حضوری الزاماً به معنای استقرار آشکار نظامی نیست؛ بلکه می‌تواند در پوشش‌های اطلاعاتی، دیپلماتیک و لجستیکی انجام گیرد.

اگر هر دو سناریو را بسنجیم، منطق رفتاری طالبان نشان می‌دهد که سناریوی دوم محتمل‌تر است. این گروه همواره کوشیده است رضایت واشینگتن را به‌عنوان اولویت اصلی به دست آورد، زیرا گره‌های اساسی بقا و مشروعیت آن‌ها در تحریم‌ها، دارایی‌های بلوکه شده، فشارهای دیپلماتیک و مسئله مشروعیت بین‌المللی بیشتر در دستان آمریکاست تا در اختیار منطقه. منطقه نفوذ دارد اما طالبان در بزنگاه‌های حیاتی تصمیم‌های خود را با نگاه به واشینگتن کالیبره می‌کنند. به همین دلیل، قطع ارتباطات و خاموشی سراسری در هنگامه‌های حساس بیشتر با منطق «ستر عملیات» و چانه‌زنی پنهان آمریکا همخوان است تا یک اقدام صرفاً منطقه‌محور برای امریکایی‌زدایی.

پیامد این روند، تشدید رقابت‌های چندلایه است. بازگشت محدود آمریکا به بگرام، خطوط تماس ژئوپولیتیکی آن با ایران، روسیه و چین را جلوتر می‌آورد. این کشورها واکنش مستقیم پرهزینه نخواهند داشت اما با ابزارهای نامتقارن و نفوذ اطلاعاتی در اطراف طالبان توازن را برهم می‌زنند. در عین حال، قطع ارتباطات اگر به یک رویه بدل شود، هر بار که عملیات حساس در دستور کار قرار گیرد، تکرار خواهد شد و ظرفیت بسیج جامعه و مقاومت‌های محلی را به شدت تضعیف می‌کند. طالبان با این روند می‌توانند توازن داخلی میان جناح‌ها را نیز مهندسی کنند و ضلع مطلوب‌تر برای آمریکا را تقویت سازند.

به جمع‌بندی من، قطع اینترنت در افغانستان بیش از آنکه محصول امریکایی‌زدایی منطقه باشد، بخشی از ستر و اخفای تعاملات واشینگتن–طالبان است. طالبان می‌دانند که بقای خارجی‌شان در گرو رضایت آمریکاست و برای آن حاضرند هزینه‌های داخلی سنگین را بپردازند. در این بازی، بگرام نه یک فرودگاه بلکه «گره بازی» است. بازفعال‌سازی آن در شکل محدود قاب راهبردی آمریکا را تکمیل می‌کند و ابزار تازه‌ای برای رقابت در منطقه فراهم می‌سازد. در مقابل، ایران، روسیه و چین افغانستان را بیشتر به‌عنوان سپر ضد نفوذ آمریکا می‌خواهند تا سکوی فشار او، اما در انتخاب طالبان میان این دو محور، آمریکا همچنان دست بالاتر را دارد.

در چنین شرایطی، هر بار که کابل خاموش می‌شود، نشانه آن است که مرحله‌ای از بازی پنهان در حال تکمیل است. رقابت بزرگ در سایه خاموشی جریان دارد و برنده نهایی کسی خواهد بود که خطوط سایه را بهتر ببیند و از تاریکی برای بازتعریف موازنه‌ها بهره گیرد.

عبدالناصر نورزاد

نویسنده خبر

استاد پیشین دانشگاه کابل

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: افغانستان طالبان قطعی اینترنت امریکا امریکا و طالبان امریکا و افغانستان بگرام عبدالناصر نورزاد آمریکا نفوذ آمریکا منطقه قطع اینترنت اینترنت


نظر شما :