نگاه منصفانه به پیروزی زهران ممدانی
نه زلزله و نه معما
نویسنده: سید محمد شفیعی، دانشآموخته روابط بینالملل
دیپلماسی ایرانی: پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک در سال ۲۰۲۵، رویدادی است که نه تنها توجه رسانهها و تحلیلگران داخلی را جلب کرد، بلکه واکنشهای بینالمللی نیز به همراه داشت. بسیاری از تحلیلهای اولیه، این پیروزی را به عنوان یک «زلزله سیاسی» یا «معمایی سیاسی» توصیف کردند. در حالی که چنین عناوین جذابی میتواند حس کنجکاوی مخاطب را تحریک کند از منظر تحلیل سیاسی و روابط بینالملل، موفقیت ممدانی قابل فهم و تبیین علمی است. این پیروزی نتیجه همگرایی چندین عامل ساختاری، اجتماعی، نسلی و تکنولوژیک است که با هم ترکیب شدهاند تا امکان ظهور یک نامزد مردمگرا و عدالتمحور را در مهمترین شهر آمریکا فراهم کنند.
سیستم سیاسی آمریکا، با ساختار فدرالی و تفکیک قدرت میان ایالتها و شهرداریها، محیطی انعطافپذیر و متنوع برای ظهور نامزدهای متفاوت ایجاد میکند. برخلاف تحلیلهای سادهانگارانه که موفقیت ممدانی را معمایی توصیف کردهاند، واقعیت این است که نیویورک با ترکیب جمعیتی و اقتصادی ویژه، بستری طبیعی برای ظهور نامزدهایی با گرایشهای مردمگرایانه و عدالتمحور فراهم میکند. ترکیب جمعیتی این شهر، با جمعیت بیش از هشت میلیون نفر و تنوع نژادی و مذهبی قابل توجه، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری الگوهای رأیدهی دارد. بر اساس گزارش اداره جمعیت شهری، ترکیب نژادی شهر به این شرح است: سفیدپوست ۳۳ درصد، لاتین ۲۹ درصد، سیاهپوست ۲۴ درصد و آسیایی ۱۴ درصد. این آمار نشان میدهد که سیاست شهری نیویورک برخلاف گذشته کمتر تحت نفوذ نخبهگرایی سنتی است و تعامل با گروههای متنوع اجتماعی، کلید موفقیت هر نامزد است. در چنین محیطی، پیروزی ممدانی نه یک معما، بلکه نتیجه تعامل هوشمندانه با ترکیب جمعیتی و نیازهای ملموس شهروندان است.
نسلهای جوان با حساسیتهای اقتصادی و اجتماعی متفاوت و تسلط بر شبکههای اجتماعی، نقش مهمی در تحولات سیاسی ایفا کردهاند. طبق گزارش موسسه تحقیقاتی پیو، بیش از ۶۰ درصد نسل زِد و نسل هزاره در نیویورک به مسائل عدالت اقتصادی، هزینههای زندگی و دسترسی به خدمات عمومی حساس هستند. این نسل، به دلیل تسلط بر ابزارهای نوین ارتباطی و فناوریهای دیجیتال، قادر است پیامهای سیاسی ساده و قابل فهم را به سرعت و به طور موثر انتشار دهد.
پیامهای کمپین ممدانی، از جمله کاهش هزینههای اجاره، حمایت از کودکان گرسنه و بهبود خدمات شهری، با حساسیتهای نسل جوان همخوانی داشت و توانست حضور گستردهای در شبکههای اجتماعی ایجاد کند. این واقعیت نشان میدهد که موفقیت او نتیجه تغییرات نسلی و فناوری و نه صرفاً ویژگیهای شخصی یا هویت چندلایه او در جامعه بوده است.یکی دیگر از ابعاد مهم پیروزی ممدانی، تحول در ماهیت کنشگری سیاسی است. کمپین او بر فعالسازی شبکههای داوطلبان جوان و استفاده هوشمندانه از رسانههای دیجیتال تمرکز داشت. گزارش رسمی ستاد انتخاباتی او نشان میدهد که بیش از ۹۰ هزار نفر در فعالیتهای داوطلبانه مشارکت داشتند. این مشارکت گسترده باعث شد که پیامهای کمپین به سرعت به مخاطبان هدف منتقل شوند و اثرگذاری قابل توجهی را در رأیدهی ایجاد کنند. استفاده از شبکههای اجتماعی نه تنها دسترسی به نسل جوان را تسهیل کرد، بلکه امکان هماهنگی سریع و مدیریت کمپین با هزینه کمتر نسبت به روشهای سنتی را فراهم ساخت. به این ترتیب، تحول کنشگری سیاسی نه تنها در بعد مشارکت، بلکه در بعد سازماندهی و بهرهوری منابع نیز مشهود بود.
رقابت درونحزبی یکی دیگر از عواملی است که تحلیلهای اولیه کمتر به آن توجه کردهاند. ممدانی در درون حزب دموکرات با رقبای سنتی روبرو بود که حمایت نهادهای حزبی و بخش قابل توجهی از سرمایهگذاران و ثروتمندان نیویورک را در کنار خود داشتند. موفقیت او بیش از آنکه یک رخداد شگفتآور باشد، نتیجه استفاده بهینه از ضعف رقبا، بهرهگیری از ظرفیتهای غیر سنتی و تمرکز بر مسائل ملموس شهری بوده و این واقعیت نشان میدهد که موفقیت ممدانی یک پدیده برنامهریزیشده و مبتنی بر استراتژی و نه صرفاً یک انقلاب ناگهانی سیاسی است. واکنش جناح مقابل نیز نقش مهمی در شکلگیری فضای سیاسی داشته است. تلاش جناح راست از جمله وارد کردن اتهام کمونیست بودن و درخواست محدود کردن مشروعیت ممدانی، نشاندهنده رقابت شدید سیاسی و تلاش برای حفظ هژمونی جناحی بوده است. این مواجهه باعث شد جنبشهای عدالتخواه و طرفداران دموکراتهای نوگرای عدالتمحور فعالتر شوند و حضور اجتماعی و رسانهای گستردهتری پیدا کنند. این روند، نمونهای از کنش و واکنش در سیاست آمریکاست که در محیطهای رقابتی و قطبی، همواره شکلدهنده تعاملات سیاسی بوده است.
تحولات در جامعه یهودیان نیویورک نیز قابل توجه است. گزارشهای شورای جمعیتی یهود نشان میدهد که حدود ۲۵ درصد از رأیدهندگان یهودی به ممدانی رأی دادند، امری که نشان میدهد کنشگری گروههای سنتی و محافظهکار نیز دستخوش تغییر شده است. این دادهها تأیید میکنند که تحلیلهای اولیه که موفقیت ممدانی را با تمرکز صرف بر هویت مذهبی یا قومی او توضیح دادهاند نیازمند بازنگری است و باید تحولات واقعی در رفتار رأیدهندگان نیز لحاظ شود.از منظر پیشرانهای ملی نیویورک به دلیل وزن اقتصادی و فرهنگی خود همواره نقش الگویی در تحولات سیاسی آمریکا داشته است. با این حال نمیتوان انتظار داشت که پیروزی شهرداری ممدانی به طور خودکار سیاست ملی را تغییر دهد. ترکیب جمعیتی، نگرشهای اقتصادی و ایدئولوژیک دیگر ایالتها متفاوت است و انتقال مستقیم این نتایج به سطح فدرال محدودیتهایی دارد. بنابراین تحلیل واقعبینانه باید میان پیامدهای شهری و ملی تمایز قائل شود.
سه پیشران کلیدی موفقیت ممدانی قابل توجه هستند که عبادتند از:
۱. شبکه داوطلبان گسترده و فعال که توانست کمپین را از طریق حضور میدانی و تبلیغات محلی تقویت کند.
۲. پیامهای اقتصادی ملموس و قابل فهم که با دغدغههای واقعی شهروندان نیویورک، به ویژه نسل جوان و طبقات متوسط و آسیبپذیر، هماهنگ بود.
۳. بهرهگیری هوشمندانه از شبکههای اجتماعی و تحولات نسلی که امکان انتشار سریع پیامها و سازماندهی کمپین را فراهم آورد.
این سه عامل، چارچوبی علمی برای تحلیل موفقیت نامزدهای مردمگرا و عدالتمحور در محیطهای شهری پیچیده ارائه میدهند. پیروزی ممدانی نشاندهنده انعکاس تغییرات نسلی، اجتماعی و فرهنگی در سیاست آمریکاست. نسل جوان، حساسیتهای اقتصادی و اجتماعی متفاوتی دارد، به فناوری مسلط است و تمایل دارد از روشهای نوین برای مشارکت در سیاست استفاده کند. این تغییر نسلی همراه با تحول در رفتار گروههای اجتماعی سنتی نشان میدهد که موفقیت ممدانی نتیجه یک روند طبیعی اجتماعی – سیاسی است و صرفاً یک رخداد استثنایی نیست.
تحلیل پیروزی ممدانی نشان میدهد که موفقیت او ترکیبی از عوامل ساختاری، اجتماعی، نسلی و تکنولوژیک است. در حالی که برخی تحلیلها به اغراق در توصیف «زلزله سیاسی» و «معمایی بودن» این پیروزی گرایش داشتهاند، واقعیت این است که با بررسی دادههای آماری، رقابت درونحزبی، تحول کنشگری و استفاده هوشمندانه از شبکههای اجتماعی میتوان پیروزی ممدانی را به عنوان نمونهای از پوستاندازی سیاسی در محیط شهری آمریکا تحلیل کرد که پیامدهای آن به تدریج و نه به شکل فوری و ناگهانی، در سیاست ملی بازتاب خواهد یافت.
پیروزی ممدانی در عین حال، نشاندهنده ظرفیت سیاست شهری برای بازتعریف مفاهیم عدالت اجتماعی و مشارکت مردممحور است. این تجربه میتواند الگویی برای تحلیل رفتار سیاسی در دیگر کلانشهرهای آمریکا باشد و به پژوهشگران روابط بینالملل و سیاست داخلی ابزاری برای درک پویاییهای انتخاباتی در محیطهای پیچیده ارائه دهد.


نظر شما :