آیا ارتش می‌تواند تروریسم را متوقف کند؟

انگیزه طالبان پاکستان از قتل‌عام دانش‌آموزان

۰۶ دی ۱۳۹۳ | ۱۳:۵۳ کد : ۱۹۴۲۱۲۹ آسیا و آفریقا گفتگو
ماشاالله شاکری، سفیر پیشین ایران در پاکستان در گفت‌وگو با دیپلماسی ایرانی حمله طالبان پاکستان به مدرسه‌ای در پیشاور را با هدف تلافی‌جویی این گروه از ارتش و بر آمده از مشی سلفی و ستیزه‌گری آن‌ها می‌داند.
انگیزه طالبان پاکستان از قتل‌عام دانش‌آموزان

دیپلماسی ایرانی: 16 دسامبر برای دانش آموزان مدرسه ای در پاکستان آخرین روز زندگی به حساب می آمد. آنگاه که گروه طالبان پاکستان تصمیم می گیرد به مدرسه ای حمله کرده و 132 دانش آموز را قتل عام کند. این اقدام بازتاب گسترده ای در رسانه ها داشت و حتی طالبان افغانستان را وادار به محکوم کردن این حمله کرد. حملات طالبان به دولت مسبوق به سابقه است، اما اقدام اخیر آنها و حمله به یک مدرسه واکنش های تندی را به همراه داشت. در این باره با ماشاالله شاکری سفیر پیشین ایران در پاکستان به گفت وگو پرداختیم:

گروه طالبان پاکستان که اقدام به انجام عملیات انتحاری کردند، چه گروهی بوده و چه هدفی را دنبال می کنند؟

طالبان در پاکستان به عنوان «تحریک طالبان پاکستان» شکل گرفته و شناخته می شود و در افغانستان با همان عنوان «طالبان افغانستان» مطرح است. بنابراین باید این دو را از هم تفکیک کرد. البته از نظر مشرب فکری به هم نزدیک بوده یا تقریبا یکسان هستند. باورهای سلفی، برخورداری از پول و اسلحه های نامشروع، در عین حال اقدامات ستیزه جویانه و تروریستی از خصیصه های این دو است. اما هدف طالبان افغانستان به رهبری ملاعمر بیرون کردن نیروهای نظامی و خارجی از افغانستان بوده و در برخی موارد هم ادعای حکومت را داشته اند. اما در وهله اول هدف آنها اخراج نیروهای خارجی است. در مقابل طالبان پاکستان سر ستیزه با دولت داشته و ادعای تشکیل دولت اسلامی در پاکستان را دارد. هدف آنها نیز تا به امروز، از جمله حادثه 16 دسامبر (25 آذر) 1393 که طی آن نزدیک به 145 نفر دانش آموز و کادر آموزشی به قتل رسیدند انتقام از خود دولت و ارتش پاکستان بوده است. البته در درون طالبان پاکستان نیز شواهد و قرائنی از انشقاق وجود دارد. بر اساس برخی اظهارنظرها گروه ملا فضل الله که رهبری تحریک طالبان پاکستان یا TTP است این حمله را بر عهده گرفته و به گفته عده ای نیز عامل حمله گروه عمر خراسانی از جماعت الاحرار است که گفته می شود جدا شده از طالبان پاکستان هستند. با این وجود عمده مستندات موجود حاکی از دست داشتن گروه ملا فضل الله بود که مهمترین هدف ارتش پاکستان برای مبارزه با آنها است.

آقای حافظ گل بهادر رهبر یکی از زیرشاخه های طالبان پاکستان در منطقه وزیرستان شمالی، حمله تحریک طالبان پاکستان به مدرسه و قتل عام کودکان را محکوم کرده است. این اتفاق تا چه حد ممکن است میان نیروهای ارتش و طالبان یا گروه شاخه حافظ گل بهادر اتحادی را برای مقابله با تحریک طالبان به وجود آورد؟

ممکن است گروه حافظ گل بهادر اعلام نظری کرده باشد یا حتی طالبان افغانستان نیز در اطلاعیه خود این اقدام را محکوم و به نوعی اعلام کند این رفتار با مشی طالبان افغانستان همخوانی ندارد. همچنین گروه های دیگر از جمله گروه حافظ سعید، رهبر جماعت الدعوه و یا مولوی عبدالعزیز که امامت جماعت مسجد لعل در اسلام آباد را بر عهده دارد، سکوت اختیار کرده اند. در عین حال بخش هایی از گروهای همفکر شاید تعجیلی در محکوم کردن موضوع نداشته باشند. این ها همه به معنی تفاوت مشی آنها با مشی طالبان پاکستان نیست. همه این گروه ها در راستای ناامن کردن عرصه اجتماعی پاکستان فعالیت می کنند و نوع هدف های تعیین شده - هدف سیاسی - با هم تفاوت زیادی نمی کند. نمی توان چندان اعتباری برای اظهارات حافظ گل بهادر مبنی بر محکوم کردن عملیات تروریستی قائل بود. کمااینکه برای دیگر گروه هایی که در سکوت به سر می برند نیز نمی توان اعتباری قائل شد، زیرا مشی آنها یک مشی سلفی، ستیزه جویانه و مسلحانه است.

گروه تحریک طالبان پاکستان اعلام کرده است که این اقدام به تلافی حملات ارتش به مواضع شبه نظامیان و طالبان در مناطق شمال غرب این کشور صورت گرفته است. تا چه حد این عملیات ارتش را نسبت به مبارزه علیه آنها مصمم تر کرده یا ممکن است شاهد عقب نشینی ارتش باشیم؟

تردیدی در اینکه از زمان فرماندهی جدید ارتش پاکستان - ژنرال رحیل شریف - شاهد رفتار متفاوت و اراده دولتمردان و سیاسیون پاکستان هستیم، وجود ندارد. از زمانی که نواز شریف به قدرت رسید، یعنی می 2013 در اولین اقدام، کمیته 5 نفری را متشکل از معتمدین جامعه پاکستان از جمله سیمع الحق پدر معنوی طالبان و عرفان صدیقی روزنامه نگار برای مذاکره با طالبان تشکیل داد که علیرغم ماه ها مذاکره به نتیجه مورد نظر نرسید. در این مدت ارتش نیز نسبت به اقدام نواز شریف بی تفاوت بود. تا اینکه از تیرماه سال جاری ارتش اعلام کرد با مشت آهنین با تروریسم مقابله می کند و بر اساس آمار موجود تا به امروز حدود هزار و 600 نفر از ستیزه جویان در عملیات های مناطق شمالی یا مناطق قبایلی از بین رفته اند. اقدام تروریستی 25 آذر طالبان در واکنش به عملیات ضرب عصب ارتش بوده است که از تیر ماه شروع شده و کماکان ادامه دارد. اما لایه نادیده مهمتری نیز در مجموع این حوادث وجود دارد. سوال این است که آیا به واقع ارتش در رویکرد خود می تواند موفق باشد؟ ابهامات جدی در این باره وجود دارد. دیگر آنکه در اقدامات ارتش مشخص نیست که آیا تمام ستیزه جویان و تروریست ها هدف گلوله و بمباران قرار می گیرند؟ بسیاری از زنان، کودکان و مردان بی گناه هم در این حملات از بین می روند. آیا عملیات آمریکا در قبال داعش تنها منجر به از بین رفتن اعضای داعش شده است؟ چقدر مطمئن هستیم که این عملیات موفقیت آمیز بوده است؟ بنابراین چندان اطمینان خاطری از اینکه تروریست ها از بین بروند، وجود ندارد. از طرفی مامن تروریستها مناطق کوهستانی و صعب العبور بوده و ارتش و دولت حتی در دوران آرامش هیچگونه حضور چشمگیری در این مناطق نداشته اند.

بر اساس آمار و ارقام ارایه شده پس از حادثه 11 سپتامبر2001، دولت آمریکا از دولت پاکستان درخواست کرد برای سرکوب طالبان و القاعده در افغانستان، قلمرو این کشور مورد استفاده قرار گیرد. از آن زمان تا به امروز که 13 سال می گذرد، نشان می دهد که تروریسم در منطقه و عمدتا در پاکستان ریشه کن نشده است. آمارها گویای این است که از سال 2001 تا 2013 ، 13 هزار و 720 عملیات تروریستی فقط در پاکستان صورت گرفته که حادثه 25 آذر یکی از آنهاست. بین سال های 2001 تا 2006 تنها 523 اقدام تروریستی انجام شده و مابقی در سال های منتهی به 2013 بوده است. این آمارها نشان می دهد که پاکستان قربانی حرکت جنگ علیه ترویسم شده است. اگر پاکستان خواهان موفقیتی در این زمینه است ابتدا باید مسیر خود را از نیروهای خارجی جدا کند؛ سپس عزم ملی در داخل پاکستان متشکل از سیاسیون، احزاب و ارتش برای مبارزه با تروریسم به وجود بیاید. از طرفی پاکستان نیز باید چشم خود را بر روی اعانه هایی که به نحوی به داده می شود تا صرف مدارس مذهبی در مناطق قبایلی شود، ببندد.

همانطور که گفته شد طالبان افغانستان این حمله را محکوم کرده و گفته کشتن انسان های بی گناه، کودکان و زنان، مغایر با اصول دین اسلام است و گروه هایی که مدعی هستند از دستورات اسلام پیروی می کنند، باید از انجام چنین فجایعی پرهیز کنند. با توجه به اینکه طالبان افغانستان در پی تطهیر خود از تحریک طالبان پاکستان است، آیا می توان گفت که رویکرد داعشی را در اقدامات طالبان پاکستان برای مقابله با ارتش شاهد هستیم؟

پس از کشته شدن حکیم الله محسود در عملیات نظامی آمریکایی ها در روز یکم نوامبر 2013، سلسله اختلاف نظرهایی برای جانشینی او به وجود آمد. در واقع روی کار آمدن فضل الله منشا اخلاف نظرها بود. افراد دیگری از جمله سعید سانجا از قبیله محسود و عمر خراسانی برای رهبری طالبان  مطرح بودند. اما شواهدی بروز یافت که بر اساس اظهارنظر ملاعمر، ملافضل الله باید رهبری طلبان را بر عهده بگیرد. بنابراین رهبری طالبان پاکستان با عنایت رهبری طالبان افغانستان روی کار آمده، پس نمی تواند چندان مشی جداگانه ای داشته باشد. البته بدان مفهوم نیست که حرف شنوی کامل از هم داشته یا تاکتیک ها، سیاست ها و رویکردهایشان منطبق با هم باشد. استنباط ما از این حرکت تروریستی این است که طالبان پاکستان درصدد تضعیف روحیه ارتش بوده است. این تاکتیکی است که نوع ابزار، وسیله هزینه کار چندان برایشان مهم نیست. آنها خواسته اند به ارتش بگویند 145 مدرسه دیگر وابسته به ارتش در سرتاسر پاکستان وجود دارد که می تواند به عنوان اهداف نرم و سهل الوصول در آینده تعریف شود. بنابراین هیچ نوع شبیه سازی یا الگوبرداری از رفتار داعش نمی توانیم قائل شویم، علیرغم آنکه گروه داعش جنایات مشابه یا فجیع تری مرتکب شود. اهداف طالبان پاکستان با داعش متفاوت است. در گذشته هیچ نوع بیعتی بین طالبان پاکستان و داعش دیده نشده است. البته رگه هایی از فرماندهان جدا شده از طالبان پاکستان که با داعش بیعت کرده اند، وجود دارد. اما پیکره اصلی و فرماندهی آنها چنین اقدامی را انجام نداده است. هنوز می توان منتظر بود تا در آینده اطلاعات یا واکنش های بیشتری مشاهده شود تا دید آیا سنخیتی بین رفتارهای تروریستی داعش و رفتارهای جدید طالبان پاکستان مشاهده می شود یا نه؟

انتشار اولیه: دوشنبه 1 دی 1393 / انتشار مجدد: شنبه 6 دی 1393

کلید واژه ها: پاکستان تحریک طالبان ماشالله شاکری


( ۱ )

نظر شما :