معادلات جدید کُردی
از کدام پنجره به انحلال پ.ک.ک بنگریم؟

محمدعلی دستمالی پژوهشگر، کارشناس مسایل سیاسی ترکیه و کردها
دیپلماسی ایرانی: برای آن که به شکلی اجمالی به دلایل و زمینههای انحلال پ.ک.ک پی ببریم، باید به طور همزمان، چند زنیجرهی مهم از تحولات تاریخی را در ذهنمان تداعی کنیم و فراموش نکنیم که پایان و انحلال پ.ک.ک، فراتر از آن است که صرفا به ارزیابی یک پروندهی محدود بین ترکیه و یک گروه مسلح، تقلیل داده شود. لازم است شاخ و برگها را کنار بزنیم، تنه و ریشهها را بکاویم و یادمان باشد که از سال تاسیس پ.ک.ک (1978 میلادی) تا آغاز فعالیت مسلحانه (1984 میلادی)، از دستگیری اوجالان در کنیا (1999 میلادی) تا آتش بسها و درگیریهای مکرر و انحلال این گروه در سال 2025 میلادی، یک مقطع تاریخی طولانی نزدیک به نیم قرن طی شده است. نیم قرن درگیری، تنش، ناامنی، تاثیرپذیری و تاثیرگذاری. قبل از آن هم، باید لیستی از مهمترین رویدادهای دوران پسا انحلال «عثمانی» و پسا «لوزان» را مرور کنیم تا نخ تسبیح وقایع را در ارزیابی وضعیت کنونی لحاظ کنیم.
یادمان باشد، حداقل در روزگار امروز و در ماه می 2025 میلادی، پروندهی پ.ک.ک از قفسهی جامعه شناسی سیاسی و مطالبات واقعی سطح خیابان کردهای ترکیه و سوریه بیرون آمده و روی میز مطالعات منطقهای و روندهای بین الملل گذاشته شده است. حالا مدتی طولانی از آن دورانهایی سپری شده که کردهای ترکیه، سوریه و دیاسپورای اروپا، حاضر میشدند به درخواست اوجالان و احزاب زیرمجموعهی پ.ک.ک به جرگهی تظاهرات و اعتراضات بپیوندند. این مسیر، به خاطر عوامل متعددی از جمله افتادن در ورطهی تکرار، آنقدر از عینیت و ابژهی آشکار، به سمت نماد و نشانه تغییر مسیر داد که حالا بازتاب زمینههای اجتماعی و مردمی این پدیده، به اندازهی مسائلِ پیرامونیِ امنیتی و اقتصادی مهم نیست.
پ.ک.ک مانند مکانیسمی که به دلایل بسیار، کُند عمل کرده یا در زمان و مکان غلط عمل کرده، مقاطع تاریخی طولانی مدتی را از سر گذرانده است. در تمام این مقاطع طولانی، تاثیر فاکتورهای مربوط به تحولات سیاسی منطقهای و فرامنطقهای و مداخلات خارجی، به مراتب از تاثیر دینامیکهای اجتماعی کردهای ترکیه و سوریه اثرگذارتر بوده است. در نتیجه گریزی از این واقعیت عینی نداریم که تصمیم اخیر اوجالان و پ.ک.ک، با روندهای پس از عملیات طوفان الاقصی، سقوط اسد، موقعیت روسیه و بازگشت ترامپ به کاخ سفید، رابطهی مستقیم دارد. به موازات این عوامل، به خاطر داشته باشیم که تغییرات چشمگیر در فن آوری رزمی ترکیه و به ویژه افزایش نقش آفرینی پهپادها، برتری نسبی تهدیدات چریکی را از جنگاوران تحت امر اوجالان گرفت. خطاست اگر زیرساخت و فنداسیون تصمیم را به تغییر گفتمان برخاسته از انتخاب و تغییر فکری نسبت دهیم.
در مجموع؛ تحلیل دلایل، پسزمینهها و ارزیابی پیامدهای تصمیم جدید برای انحلال پ.ک.ک و خلع سلاح اعضای شاخهی نظامی آن، یک موضوع ذوابعاد و چندجانبه است و نمیتوان صرفا در مدار ارزیابیهای ارزش گذارانه به این قضیه نگاه کرد. به عبارتی صریحتر، روا نیست چنین موضوع تودرتو و غامضی را صرفا از این پنجره بنگریم که آیا مصداق و معادل دقیق اقدام اوجالان و پ.ک.ک، لفظ و تِمی در مایههای وادادگی و پایان است یا ناگزیری و تغییر.
به همان اندازه که کردستان ترکیه با شرایط جغرافیایی و سیاسی خاص خود و تاریخ تحولات زمانهی ما با جغرافیای آفریقای جنوبی و هندوستان تفاوت دارد، پرترهی سیاسی اوجالان نیز با گاندی و ماندلا تفاوت دارد. لذا قهرمان پنداری رهبر محبوس پ.ک.ک عاقلانه نیست و در عین حال، به هیچ انگاشتن او نیز منصفانه نیست. از یاد نبریم تا همین جای کار، حتی اگر دولت اردوغان در این روند، به اعطای هیچ گونه امتیاز آشکاری متعهد نشده باشد، دست کم زمینههای پیشین خونریزی برچیده شده است. اوجالان به شکلی جسورانه اعلام کرده که تاریخ انقضای پ.ک.ک فرا رسیده، ماهیت معنایی خود را از دست داده و باید منحل شود. علاوه بر همهی اینها، پیه هر نوع ضدیت و واکنش خشمگینانه را به تن خود مالیده و اعلام کرده که «مسئولیت تاریخی این تصمیم را، شخصا بر عهده میگیرد». در نتیجه، چنین ذهنیتی در موقعیتی مشابه و در صورتی که در جایگاه رهبری جنبشی مانند حماس قرار میگرفت، به احتمال قوی، حاضر بود تمام گروگانها را آزاد کند و در پاسخ به هر معترض و منتقدی بگوید: چارهای نیست. نمیتوان به نتیجه رسید. لااقل حُسن نیتمان را نشان دهیم.
بگذارید این موضعیت را مانند گونه ای از شخصیت پردازی داستانی و سینمایی وصف کنیم. شاید بشود تصویر عینی و واقعی خود اوجالان و وصف بسترهای گفتمانی و سیاسی او را با چنین ابعادی بیان کنیم: او در حیطهی شخصیتی و رفتاری، یک عملگرای کامل است و در منظر سیاسی نیز، برخلاف تصور غلط و رایج، نه یک لیدر سنتی کُرد، بلکه یک پیشوای چپ است. چپی که تندی ادویهی ایدئولوژیک او به فراخور دو عامل یعنی سن و سال و رویدادهای زمانه، از یک مزاج مارکسیست استالینیستی با رویههای ارتدوکسی به سمت یک طعم چپ ملایم تغییر یافته که در ظاهر، لیبرالیسم را پس میزند اما در باطن و رفتار، نهایتا مانند یک سوسیال دموکراتِ موقعیتشناس عمل میکند که به سیوسیالیسم و به تبع آن به ناسیونالیسم باور ندارد. شاید همین حالا هم قبول کند تیشرتی بپوشد مزیّن با عکس چه گوارا و کاسترو، ولی میداند که تاتو کردن نقش و نگار آنها بر بخش پیدا و نمایانِ بدن و رخسار، نه عاقلانه است و سودمندانه!
شواهد نشان میدهد که برخی از مفاد توافق بین دولت ترکیه و اوجالان، در پشت پرده مانده و قرار نیست فعلا از جزئیات مربوط به اصلاحات احتمالی سیاسی، حقوقی و اجتماعی چیزی بدانیم. حتی معلوم نیست که با نوعی «داد و ستد» مواجه هستیم یا دادن و نستاندن. به ویژه در مورد سناریوهای موقعیت آتی کردهای سوریه نیز اطلاعاتی نداریم و نمیدانیم آیا مابه ازای انحلال پ.ک.ک، روغن کاری چرخهای دمشق برای افزایش مشارکت کردها در دولت آینده خواهد بود یا نه.
نمیدانیم آیا افرادی همچون صلاح الدین دمیرتاش و هزاران زندانی سیاسی پ.ک.ک، به راحتی ازاد خواهند شد یا نه. نمیدانیم آیا روند خلع سلاح پ.ک.ک در اقلیم کردستان عراق به طور دقیق و کامل اجرا خواهد شد یا نه. نمیدانیم آیا رهبری جریانات سیاسی و حزبی رسمی کردهای نزدیک به پ.ک.ک در پارلمان ترکیه، از این به بعد در دست خود اوجالان خواهد بود یا فردی دیگر. نمیدانیم آیا قرار است مادهی 66 قانون اساسی ترکیه که کل شهروندان ترکیه را ترک قلمداد میکند، تغییر میکند یا خیر. فعلا تنها چیزی که میدانیم، این است که دست کم بر روی کاغذ و در بیانیهی آشکار، یکی از قدیمیترین گروههای مسلح خاورمیانه، سلاح را کنار نهاده، تشکیلات پنهانی را منحل کرده و میخواهد در گسترهی سیاسی و حقوقی آشکار به حیات خود ادامه دهد. باید دید آیا این رویداد مهم، باعث تغییر نسبی موقعیت کردها در سوریه و ترکیه خواهد شد یا مهمترین خروجی آن، به نفع دوگانهی اردوغان – باغچلی و تداوم اقتدار حزب عدالت و توسعه منجر خواهد شد. ضمنا می توان به این مساله اندیشید که انحلال پ.ک.ک در ادامهی مسیر، بر سرنوشت دیگر گروههای کُردی نیز موثر واقع میشود یا آنان همچنان راه خود را خواهند رفت.
نظر شما :