ایران و جنوب جهانی
نمیتوان جنوب جهانی را بعنوان یک واقعیت بینالمللی انکار کرد

کاظم سجادپور، استاد دانشگاه، پژوهشگر ارشد ممتاز در مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی طی مقالهای با عنوان «ایران و جنوب جهانی» در مجله تخصصی مجمع گفتوگوی تهران نوشت: چرا ایران و جنوب جهانی؟ برای پاسخ به این پرسش کوتاه از سه پدیده باید سخن گفت «جنوب جهانی بعنوان یک واقعیت از روابط بینالمللی معاصر»، «نقشهای جنوب جهانی در موقعیت کنونی» و «عضویت پیوسته، پایدار و پویای ایران در خانواده جنوب جهانی».
جنوب جهانی واقعیتی از روابط بینالمللی معاصر است. هر چند که ریشه آن در جنبش عدم تعهد نیمه قرن بیستم قابل جستجو میباشد، اما تحولات روابط بینالمللی، مخصوصاً در دهه سوم پس از فروپاشی نظام دو قطبی، در شکل دادن به آن نقش اساسی داشت و بی تردید جنگ اوکرائین، نقطه عطفی در این تحول بود. جهان دو قطبی جنگ سرد، به راه سومی شکل داد که هویت خود را در استقلال از دو ابرقدرت آمریکا و شوروی جستجو میکرد. هر چند که حفظ استقلال ساده نبود و غیرمتعهدها، در رنگارنگی خود، کشش به سمت شرق و غرب را نشان میدادند، اما با همه سختیها ماندند و البته در زیر امواج سهمگین روایت جهانی تک قطبی بعد از جنگ سرد، آسیبها دیدند. خوش بینی به غرب بزودی رنگ باخت و هژمونیگرائی دوباره آشکار شد. شکاف بین روسیه و غرب افزایش یافت و البته چنین سربرتافت و در این میان کشمکش و کشش، قطبهای نوین در پی یارگیری از دنیای فراتر از خود شدند. جالب آنکه پاسخ بسیاری از بازیگرانی که در جنوب جهانی زندگی میکنند به دعوت مسکو و واشنگتن برای حمایت از روایت آنها، در جنگ اوکرائین، با پاسخ منفی توأمان به هر دو همراه شد و لذا جنوب جهانی به مرور بعنوان یک واقعیت تثبیت شد.
البته این صرفاً وجه سلبی نبود که جنوب جهانی را به یک واقعیت تبدیل کرد، بلکه در دوران پسا جنگ سرد، دو پدیده دیگر در شکل بخشی به جنوب جهانی، کمک شایانی کرد. پدیده اول، برخاستن هویت غیرغربی و تحکیم پیوندهای هنجاری جنوب-جنوب بود. جنوب جهانی، در دهه نود و در آغاز هزاره جدید، دریافت که یکسان سازی جهانی ارزشهای غربی، چندان روند مطلوب و مفیدی نیست. احساس تحمیلی ارزشهای جهانی غربی منجر به پیدایش و تقویت تنوع هنجاری در جنوب جهانی شد. پدیده دوم، نهادسازی غیرغربی است که مخصوصاً در بیست سال گذشته انجام گرفته است. بعبارت دیگر جنوب جهانی، سازمانهای بینالمللی خودش را ساخت و دیپلماسی چندجانبه از انحصار غرب خارج شد و البته موقعیت اقتصادی و سیاسی جهانی چین در این راستا بسیار اهمیت داشت.
فعل و انفعالات مزبور، جنوب جهانی را به واقعیتی تبدیل کرد که غیرقابل انکار است و جالب آنکه این جنوب جهانی، با غیرمتعهدها، نوعی تداوم و تغییر و پیوست و گسست را به نمایش میگذارد. از یکسو، تداوم همبستگیهای ایجاد شده و جواب نه دادن به سیاستهای دوقطبی گذشته است و از این منظر تداوم گذشته است. اما جنوب جهانی جدید، صرفاً این نیست. بسیاری از کنشگران جنوبی جهانی، هیچ تخاصم و مخالفتی با هیچیک از قطبهای نوین ندارد، بلکه برعکس، پیوندهای عمیق با آنها دارند. اما علیرغم این پیوندها، روایت آنها را نمیخرند و مهم تر آنکه مصمم به ارتقای سطح توسعه اقتصادی و اجتماعی خود میباشند و در این پهنا از همه قطبها بهره میبرند.
جنوب جهانی، با در نظر گرفتن آنچه که ذکر شد واقعیتی غیرقابل انکار در روابط بینالمللی با کارکردهای مشخص است. کارکردهائی که برای جنوبی جهانی در شرایط کنونی متصور میباشد، نتیجه ترکیب و امتزاج هنجارها، نهادها و کنشهای کنشگران آن منظومه سیاسی – اقتصادی است. یکی از این کارکردها، کارکرد تعدیل کنندگی است. جنوب جهانی، نیروئی تعادل گرا و تعدیل بخش در کشمکشهای جهانی است. نه فقط دنباله رو نیست، بلکه صاحب ابتکار است. تسهیل کنندگی کارکرد دیگر این مجموعه است؛ زنجیرهای از سازمانها و نهادهای ایجاد شده در جنوب جهانی، تجارت بین جنوب – جنوب را تسهیل میکنند. نه فقط تجارت، بلکه حوزههای دیگر اقتصادی در کارکرد تسهیل کنندگی قابل احصا میباشند. کمک کنندگی مخصوصاً در حوزه پروژههای اقتصادی نیز از کارکردهای دیگر خانواده جنوب جهانی است. شاید بتوان گفت جنوب جهانی کارکردی ترکیبی از عایق بودگی و تولید فضاکنندگی را دارد. از یکسو عایقی است که فشارهای سیستمی بر اعضای خود را کاهش میدهد و از سوی دیگر فضائی تولید میکنند که اعضای جنوب جهانی هم با خود تعامل سازندهای دارند و هم در مواردی، با قطبهای نظام جهانی معاصر وارد تعامل میشوند.
ایران، بی تردید عضوی از خانواده جنوب جهانی و آگاه به ظرفیت این مجموعه و از همه مهمتر کنشگری در این پهنا است. پیوستگی ایران در عضویت در خانواده جنوب جهانی، ریشه در استقلال گرائی ایران داشته و بطور خاص، بعد از انقلاب اسلامی ایران برجسته و شاخص شده است. پیوستگی عضویت ایران در خانواده جنوب جهانی، بطور توأمان جنبههای ارزشی و نهادی را در خود جمع کرده است. به لحاظ نگاه هنجاری، نگرش ایران به تحولات بینالمللی، از زاویه جنوب جهانی است. ایران، با سلطه طلبی و هژمونی، با تک قطبی و با بازی کردن قدرتهای بزرگ با سرنوشت دیگران مخالف است و همزمان باز از نظر هنجاری منادی همکاری جنوب – جنوب میباشد. بلحاظ نهادی، ایران در همه سازمانها و گردهمائیهای حوزه جنوب جهانی عضویت دارد. این عضویت، صرفاً یک پیوستگی ساده نیست، بلکه عضویتی فعال و پویاست.
پویائی و تحرک ایران در جنوب جهانی، ترکیب جالبی از واقعیتهای ساختاری و گزینشهای نخبگان سیاست خارجی ایران را به تصویر میکشد. از زاویه ساختاری، ایران، بدون شک، یکی از حدود کمتر از دوجین قدرتهای منطقهای و قدرتهای میانه در عرصه جهانی است. بعبارت دیگر، سرزمین، جمعیت، منابع و موقعیت ژئوپلیتیکی ایران، از جنبه ساختاری، ایران را تبدیل به یکی از معدود قدرتهای منطقهای و موثر میکند. از سوی دیگر این انتخاب و گزینش سیاستگذاران ایرانی است که راه تأمینکننده منافع ایران نه در اطاعت، پیروی و وابستگی به قطبهای جهانی، بلکه در همسوئی با کشورهای هم پیوند و هم سرنوشت در حوزه جنوب جهانی است. در یک کلام، نمیتوان جنوب جهانی را بعنوان یک واقعیت بینالمللی انکار کرد. فراتر از آن، جنوب جهانی، کارکردهای چندگانه در نظام جهانی معاصر دارد و ایران بعنوان عضوی از این خانواده، به نقش و موقعیت جنوب جهانی آگاه و در مسیر ارتقای آن کوشاست.
نظر شما :