هوش مصنوعی، خاورمیانه و آینده جنگها:
ماشینی شدن سیاست

دیپلماسی ایرانی: در آستانهی ربع دوم قرن بیستویکم، منطقهی خاورمیانه، که همواره بستر منازعات چندلایه، ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک بوده، اکنون با گونهای از دگرگونی بنیادین در حوزهی امنیت و جنگ مواجه است؛ دگرگونیای که فراتر از جابهجایی بازیگران یا تغییر موازنههای قدرت، از جنس تحولی ساختاری در ماهیت خود جنگهاست. این تحول نهفقط محصول تحولات سیاسی و امنیتی کلاسیک، بلکه حاصل ورود پرشتاب و بعضاً بیمهار فناوریهای نوظهور به صحنههای منازعه است؛ بهویژه فناوری هوش مصنوعی که در حال بازتعریف الگوهای تصمیمسازی نظامی، سازوکارهای نظارت، و شیوههای نبرد است.
از سامانههای شناسایی خودکار و پهپادهای بدونسرنشین گرفته تا پردازشگرهای کلانداده و ابزارهای تحلیل رفتاری دشمن، همه نشان از گذار آرام اما عمیق خاورمیانه به سوی عصری دارند که در آن، مفهوم «جنگ» دیگر صرفاً معادل تقابل انسانها نیست، بلکه به صحنهی رقابت میان سامانههای یادگیرنده و تصمیمساز ماشینی تبدیل شده است. در چنین زمینهای، منطقه بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازاندیشی در سازوکارهای دفاعی، اخلاقی و نهادی خود است؛ چراکه آینده، صرفاً به عدد سلاحها، بلکه به کیفیت تصمیمها وابسته است — تصمیمهایی که ممکن است دیگر بهدست انسان گرفته نشوند.
جنگهای آینده: نه با تفنگ، که با الگوریتم
تحولات نظامی در خاورمیانه طی دهه گذشته، حکایت از گذار تدریجی از جنگافزارهای سنتی به سامانههای هوشمند دارد. از پهپادهای خودمختار در یمن گرفته تا سامانههای رهگیر پیشبینیگر اسرائیلی، و از سامانههای تحلیل اطلاعات در ترکیه تا سکوهای تحلیل دادههای کلان در ایران، شاهد ظهور نسلی جدید از جنگها هستیم؛ جنگهایی که تصمیمگیری در آنها دیگر صرفاً در اتاقهای فرماندهی انسانی صورت نمیگیرد، بلکه در عمق الگوریتمهای بیطرف و بیاحساس ماشینی پردازش میشود.
اگر در گذشته «اطلاعات» مزیت راهبردی به شمار میرفت، امروز «تحلیل همزمان و پیشدستانه اطلاعات» به مؤلفهی اصلی برتری تبدیل شده است؛ و این دقیقاً همان نقطهای است که هوش مصنوعی وارد ساختار قدرت میشود.
در چنین زمینهای، واژگانی همچون رصد پیشگویانه، هدفگیری خودکار، فریب سایبری و جنگافزار الگوریتمی دیگر صرفاً اصطلاحاتی آکادمیک نیستند؛ بلکه ابزارهایی واقعی در میدانهای نبرد و اتاقهای سیاستگذاری هستند.
خاورمیانهای در سیطره سامانههای بیچهره
این روند، در کنار ظرفیتهای فناورانه، حامل نوعی نگرانی عمیق اخلاقی و راهبردی است. در منطقهای که همزیستی فناوری پیشرفته با ساختارهای حکمرانی متزلزل و نابرابر شکل گرفته، هوش مصنوعی میتواند به ابزاری برای کنترل، سرکوب و حتی سیاستورزی غیردموکراتیک بدل شود.
در غیاب چارچوبهای شفاف و مسئولانه برای بهرهگیری از هوش مصنوعی در حوزههای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی، خاورمیانه در خطر ورود به عصری از «ناسازگاری میان شتاب فناورانه و بلوغ نهادی» قرار دارد. شکافی که در صورت تعمیق، به جای افزایش امنیت، به تسلط فنسالاری غیرپاسخگو خواهد انجامید.
ایران و رقابت فناورانه نوظهور
در این میان، ایران بهعنوان بازیگری تعیینکننده در معادلات منطقه، بهرغم سالها محدودیت فناورانه و تحریم، توانسته مسیرهایی برای توسعه بومی در حوزههای نوین، از جمله هوش مصنوعی نظامی، طراحی کند.
ایجاد مراکز نوآوری دفاعی، استفاده از دادههای کلان در تصمیمسازی امنیتی، و توسعه زیرساختهای سایبری از نشانههای ورود ایران به فاز جدیدی از تابآوری فناورانه است. اما رقابت آینده دیگر تنها متکی به سختافزار نیست. برتری آینده مبتنی بر مالکیت دادهها، ظرفیت تحلیل هوشمند، و تسلط بر مدلهای تصمیمسازی الگوریتمی خواهد بود.
پرسش اساسی آن است که آیا ساختارهای حاکمیتی ایران و دیگر کشورهای منطقه، آمادگی طراحی چارچوبهای نظری، حقوقی و عملی برای مدیریت این ساحت جدید از سیاستورزی را دارند؟
نتیجهگیری و پیشنهادهای راهبردی
در شرایط کنونی، ورود هوش مصنوعی به عرصههای امنیت، جنگ و سیاست در خاورمیانه، پدیدهای مهارناشدنی است؛ اما مواجهه با آن میتواند از مسیرهای متفاوتی انجام شود. اگر این تحولات بدون چارچوبهای بومی، اخلاقمدار و راهبردی پیگیری شوند، خاورمیانه نه به قطب نوآوری، بلکه به آزمایشگاه قدرتهای جهانی برای مهندسی منازعات فناورانه بدل خواهد شد.
بر اساس این تحلیل، پیشنهادهای راهبردی زیر قابل طرح است:
۱. تدوین چارچوب سیاستگذاری منطقهای برای هوش مصنوعی دفاعی
ضروری است که کشورهای پیشرو منطقه، از جمله ایران، ترکیه و مصر، با ابتکار عمل، کنفرانسی منطقهای برای تعیین اصول اخلاقی، راهبردی و حقوقی استفاده از هوش مصنوعی در حوزه نظامی برگزار کنند. این ابتکار میتواند در آینده به منشور «استفاده مسئولانه از هوش مصنوعی در امنیت منطقهای» منجر شود.
۲. سرمایهگذاری بر تربیت نیروی انسانی متخصص در تحلیل سیاستمحور داده
اگر داده، سرمایه جدید امنیت است، پس تربیت «تحلیلگر سیاسی دادهمحور» باید اولویت دانشگاهها و مراکز مطالعات راهبردی باشد. فاصله میان علوم سیاسی و علوم داده در منطقه باید کاهش یابد.
۳. ایجاد مراکز مطالعات بینرشتهای برای آیندهپژوهی منازعات فناورانه
دانشگاهها و اندیشکدهها باید بهسوی تأسیس مراکزی حرکت کنند که تخصصهای مهندسی، مطالعات استراتژیک، حقوق بینالملل و اخلاق فناورانه را در کنار هم قرار دهند. بدون چنین پیوندی، سیاستگذاری الگوریتمی، به فضاهایی بسته و غیرپاسخگو ختم خواهد شد.
۴. تقویت حکمرانی داده بهمثابه زیرساخت اقتدار ملی
هر کشوری که بتواند دادههای خود را حفاظت، پردازش و تفسیر کند، به بازیگر واقعی تبدیل میشود. بنابراین ایجاد حکمرانی داده بومی، مستقل از زیرساختهای فراسرزمینی، یک ضرورت استراتژیک برای آینده منطقه بهشمار میرود.
در پایان، شاید بتوان گفت اگر قرن بیستم، قرن تسلط نفت بر سیاست بود، قرن بیستویکم، دوران فرمانروایی الگوریتم بر امنیت است. و اکنون این پرسش اساسی پیشروی نخبگان منطقه است:
آیا ما در حال سیاستورزی هستیم یا اجازه دادهایم سیاست از طریق ماشینها برایمان رقم بخورد؟
نظر شما :