افول هژمونی یکجانبه‌گرا؛

از حملات ۹ سپتامبر تا درس‌های ۱۱ سپتامبر

۲۲ شهریور ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۵۰۸۶ اخبار اصلی آمریکا
اعظم ملایی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: هرچند به احتمال زیاد دونالد ترامپ به واسطه شخصیت خودشیفته‌اش حاضر به اعتراف به این مسأله و تغییر اساسی در سیاست خارجی آمریکا نخواهد شد، اما چنانکه وی از حوادث ۹ سپتامبر درس نگیرد و همچنان بر رویکردهای یکجانبه و سیاست خارجی قلدرمأبانه خویش اصرار ورزد، اعتبار و جایگاه آمریکا در سطح جهانی بیش از پیش تضعیف خواهد شد.
از حملات ۹ سپتامبر تا درس‌های ۱۱ سپتامبر

دیپلماسی ایرانی: رژیم اسرائیل که این روزها در نقض حقوق بین الملل، جنایت علیه مردم غزه و تصرف سرزمین‌های تاریخی آنها هیچ ابایی به خود راه نمی دهد و با نوعی تهور ناشی از درماندگی، در پی از بردن بردن هر تهدیدی علیه موجودیت خویش است، در اقدامی عجیب و غیر منتظره در روز سه شنبه 9 سپتامبر، به محل برگزاری جلسه هیئت حماس در قطر حمله کرد. 

این اقدام از آنجا عجیب و غیر منتظره بود که رژیم اسرائیل در سال‌های گذشته تلاش کرده بود تا روابط خود با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را بهبود ببخشد و از این طریق آنها را به پیوستن به پیمان ابراهیم و عادی سازی روابط مجاب کند. با این حمله غافلگیرانه اما، این رژیم نشان داد که سیاستهایش تهاجمی‌تر و اهدافش فراگیرتر شده و دیگر هیچ حد و مرزی برای حملات خود به کشورهای منطقه قائل نیست. در حالی که مقامات قطر این اقدام را «خائنانه» و «تروریسم دولتی» توصیف و بسیاری از کشورهای عربی و اروپایی نیز آن را محکوم کردند، مقامات رژیم اسرائیل با شبیه سازی اقدام خود به رویکرد دولت آمریکا به حملات 11 سپتامبر، تلاش نمودند حمله نظامی خود را موجه جلوه داده و آن را نوعی رسالت(!) خویش برای مقابله با تروریسم معرفی کنند.

بر اساس ادعای وال استریت ژورنال، هر چند دونالد ترامپ از این حمله خبر داشته، اما اطلاع او نه از طریق هماهنگی قبلی مقامات رژیم اسرائیل با وی، بلکه به واسطه اطلاعات ارتش آمریکا بوده است؛ رویکردی که نشان می دهد چک‌های سفید امضای ترامپ به نتانیاهو و سکوت معنا دار او در قبال فجایع انسانی در غزه، سبب شده است تا وضعیت به گونه ای شود که نخست‌وزیر اسرائیل با اقدامات تهاجمی و بدون مشورت که حتی با سیاست خاورمیانه ‌ای رئیس‌جمهوری آمریکا کاملا در تضاد است، او را نیز در تنگنا قرار ‌دهد. 

اما شگفتی ها تنها محصور و منحصر به منطقه غرب آسیا نبود، در سوی دیگر، در همان شامگاه سه شنبه، 9 سپتامبر، در عرصه جنگ روسیه و اوکراین نیز شاهد بودیم که چندین پهپاد روسی با نقض حریم هوایی لهستان وارد آسمان این کشور شدند. هر چند وزارت دفاع روسیه عامدانه بودن این اقدام را تکذیب کرده و برخی از تحلیلگران نیز معتقدند این اتفاق بیشتر از آنکه تجاوز مستقیم روسیه به حریم هوایی لهستان باشد، ممکن است ناشی از قطع‌شدن ارتباط پهپادها با مرکز کنترل باشد؛ اما در عین حال این احتمال نیز وجود دارد که روسیه با این اقدام خواهان ارسال پیام‌هایی برای کشورهای حامی اوکراین باشد. در راستای همین تحلیل بود که لهستان از «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی» (ناتو) خواسته تا ماده ۴ این پیمان را فعال کنند؛ ماده ای که بر اساس آن «هر زمان که به نظر هر یک از اعضای ناتو، تمامیت ارضی، استقلال سیاسی یا امنیت هر یک از اعضا مورد تهدید قرار بگیرد، طرف‌ها با یکدیگر مشورت خواهند کرد». این مسأله نشان می دهد با گذشت تنها چند هفته از دیدار پوتین و ترامپ در آلاسکا و تلاش رئیس جمهور آمریکا برای میانجی‌گری و پایان دادن به جنگ اوکراین، در این حوزه نیز نه تنها موفقیتی حاصل نشده، بلکه بحران در حال اوج گیری و شدت یافتن است. 

فارغ از تفاوت‌های بسیار موجود بین این دو جنگ، آنچه به نظر مهم می رسد، وجه اشتراک دو حادثه رخ داده در 9 سپتامبر است؛ بالا گرفتن تنش‌ها و فراتر رفتن دو بازیگر درگیر در جنگ(روسیه و رژیم اسرائیل) از سطح معیارهای معمول، آنهم در شرایطی که رییس جمهور ایالات متحده آمریکا پایان دادن فوری به این دو جنگ را جزو شعارهای انتخاباتی خود قرار داده و در ماه‌های اخیر، با ادعای برتری و توان آمریکا در مدیریت همه منازعات جهانی، تلاشها و اقدامات بسیاری برای صلح و آتش بس در هر دو حوزه انجام داده بود.

بر این اساس، گسترش دامنه تجاوزات رژیم اسرائیل به کشورهای عربی خلیج فارس و بالا گرفتن تنشها بین روسیه، لهستان و ناتو در آستانه سالگرد یازده سپتامبر، بار دیگر نشان‌دهنده شکست رویکردهای یکجانبه‌گرایانه برای تأمین صلح و امنیت جهانی است. به عبارت دیگر، وضعیت کنونی یادآور تجربه ناکام دولت بوش(پسر) برای احیای اقتدار آمریکا از طریق یکجانبه گرایی و نقض حقوق بین الملل بعد از حوادث یازده سپتامبر است؛ آن رئیس جمهور جمهوری خواه نیز که سودای اثبات اقتدار آمریکا و ایجاد نظمی جدید در خاورمیانه و جهان را داشت، با نادیده گرفتن سازمان ملل و نقض فاحش حقوق بین الملل، در سال ۲۰۰۳ اقدام به تهاجم نظامی به عراق نمود. با این حال، نتیجه این سیاست نه موفقیت در اثبات هژمونی آمریکا، بلکه آشوب هر چه بیشتر، ظهور گروه‌های تروریستی جدید (از جمله داعش) و در نهایت از دست رفتن اعتبار آمریکا در سطح بین‌المللی بود.

در مقطع کنونی نیز دونالد ترامپ هر چند از ورود مستقیم به جنگ‌های پر هزینه و طولانی اجتناب می کند، اما در رویه ای مشابه بوش، با نادیده گرفتن حقوق بین الملل و تخفیف جایگاه سازمان‌های بین المللی از جمله سازمان ملل، تلاش نموده تا صلح و امنیت و نظم نوین جهانی را بر پایه اقتدار و رهبری یکجانبه آمریکا بنا کند. با این حال، حوادث 9 سپتامبر بار دیگر به وضوح نشان داد که راهبرد تک روی و نادیده گرفتن حقوق و هنجارهای بین المللی، به جای ایجاد ثبات، به بی‌ثباتی و تشدید منازعات منطقه‌ای و بین‌المللی منجر می‌شود. این وقایع تأیید می‌کنند که نظم جهانی بر مبنای هژمونی یکجانبه، قادر به مدیریت چالش‌های پیچیده کنونی نیست و صلح پایدار جز با پایبندی به منشور ملل متحد، دیپلماسی چندجانبه و مقابله قاطع با هرگونه تجاوز و نقض حاکمیت کشورها و مجازات غیر گزینشی خاطیان حقوق بین الملل محقق نخواهد شد.

هرچند به احتمال زیاد دونالد ترامپ به واسطه شخصیت خودشیفته‌اش حاضر به اعتراف به این مسأله و تغییر اساسی در سیاست خارجی آمریکا نخواهد شد، اما چنانکه وی از حوادث 9 سپتامبر درس نگیرد و همچنان بر رویکردهای یکجانبه و سیاست خارجی قلدرمأبانه خویش اصرار ورزد، اعتبار و جایگاه آمریکا در سطح جهانی بیش از پیش تضعیف خواهد شد. ادامه این مسیر نه تنها به حل بحران‌ها و خاتمه جنگ‌ها کمکی نمی‌کند، بلکه با دامن زدن به بی‌ثباتی، زمینه را برای اقدامات خودسرانه سایر کشورها فراهم کرده و منجر به انزوای فزاینده ایالات متحده در میان متحدان سنتی‌اش می‌شود. این امر در نهایت، رهبری و نفوذ آمریکا را در صحنه بین‌المللی به چالش خواهد کشید.

کلید واژه ها: اعظم ملایی دونالد ترامپ امریکا ایالات متحده امریکا 11 سپتامبر آمریکا رژیم اسرائیل جنگ روسیه


( ۱ )

نظر شما :