دیداری که دنیا را تحت تاثیر قرار می‌دهد

بازتعریف قدرت جهانی در آلاسکا

۳۱ مرداد ۱۴۰۴ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۳۴۶۷۴ اخبار اصلی اروپا آمریکا
نویسنده خبر: معصومه علیانپور
معصومه علیانپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: پرسش اصلی آن است که آیا این روند به سوی یک نظام چندقطبی پایدار حرکت خواهد کرد یا آنکه صرفاً مرحله‌ای پرابهام از گذار را رقم خواهد زد که با بی‌ثباتی‌های تازه همراه است.
بازتعریف قدرت جهانی در آلاسکا

دیپلماسی ایرانی: دیدار اخیر ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ در آلاسکا را نمی‌توان صرفاً یک نشست دیپلماتیک محدود دانست. این رخداد در واقع بازتابی از تغییرات عمیق در موازنه قدرت جهانی بود؛ تغییری که از یک‌سو حاکی از کاهش تدریجی هژمونی ایالات متحده است و از سوی دیگر نشان‌دهنده تثبیت رویکرد عملگرایانه روسیه در سیاست خارجی. ترامپ در این نشست نتوانست به اهداف کلان خود دست یابد: نه فشارهای بیشتری بر روسیه اعمال شد، نه محدودیتی جدی بر نقش مسکو در بحران اوکراین تحمیل شد و نه امتیازات راهبردی آمریکا تضمین شد. این ناکامی‌ها نه تنها در اروپا بلکه در خاورمیانه و دیگر نقاط حساس جهان بازتاب پیدا کرد و متحدان واشینگتن را ناچار ساخت تا در راهبردهای خود بازاندیشی کنند.

انتخاب آلاسکا برای این دیدار نیز حامل پیام‌های ژئوپلیتیک ویژه بود. آلاسکا نقطه‌ای است که ایالات متحده و روسیه از طریق مرزهای شمالی به هم نزدیک می‌شوند؛ فاصله‌ای که در باریک‌ترین بخش تنها چند کیلومتر است. این منطقه نه‌تنها یادآور رقابت‌های سنتی جنگ سرد در قطب شمال است، بلکه امروز به میدان رقابتی نوین بر سر منابع انرژی و مسیرهای کشتیرانی آینده بدل شده است. ذوب یخ‌های قطبی، امکان دسترسی به منابع عظیم نفت و گاز و نیز گشایش مسیرهای جدید تجاری، اهمیت این منطقه را دوچندان کرده است. بنابراین، آلاسکا انتخابی تصادفی نبود؛ بلکه نماد رقابت مستقیم قدرت‌ها در عرصه‌ای است که آینده ژئوپلیتیک جهانی را شکل خواهد داد.

در سوی روسیه، تجربه تاریخی نشان می‌دهد که این کشور در مذاکرات بین‌المللی بیشتر به دنبال گرفتن امتیاز بوده تا دادن آن. سیاست خارجی پوتین نیز بر عملگرایی، چندجانبه‌گرایی هوشمندانه و بهره‌برداری از فرصت‌ها استوار است؛ بدون آنکه مسکو خود را به اراده دیگر قدرت‌ها وابسته سازد. نشست آلاسکا بار دیگر این دکترین را به نمایش گذاشت. روسیه توانست بدون پرداخت هزینه قابل توجه، جایگاه خود را در معادلات بین‌المللی تثبیت کند و آمریکا را در موقعیت ضعف قرار دهد. این دستاورد در حالی رقم خورد که ترامپ در پی تثبیت برتری آمریکا و وادار کردن کرملین به عقب‌نشینی بود.

پیامدهای این تغییر توازن به‌ویژه در خاورمیانه محسوس است. کشورهایی مانند عربستان و امارات که همواره امنیت و ثبات خود را به حمایت آمریکا گره زده بودند، اکنون بیش از گذشته به سمت سیاست خارجی متوازن و چندلایه سوق پیدا می‌کنند. تجربه سال‌های اخیر نشان داده است که اتکای مطلق به واشینگتن نتایج مطلوبی در بر نداشته است. در همین چارچوب، نزدیکی به روسیه می‌تواند برای این کشورها ابزاری جهت متنوع‌سازی روابط امنیتی، خرید تسلیحات، انعقاد قراردادهای انرژی و حتی مدیریت بحران‌های منطقه‌ای باشد. ترکیه نیز که همواره میان واشینگتن و مسکو در نوسان بوده، از این وضعیت بهره خواهد گرفت تا نقش میانجی‌گر و قدرت منطقه‌ای خود را تقویت کند. اسرائیل نیز با حساسیت تحولات را دنبال می‌کند؛ زیرا تغییر موازنه قدرت جهانی می‌تواند موقعیت ویژه آن در راهبرد کلان آمریکا را با ابهام مواجه سازد.

بُعد اقتصادی و انرژی این دیدار نیز اهمیت زیادی دارد. روسیه و آمریکا از بزرگ‌ترین بازیگران بازار جهانی انرژی به‌ویژه در حوزه گاز طبیعی و LNG محسوب می‌شوند. اروپا که پس از جنگ اوکراین به دنبال جایگزین‌هایی برای کاهش وابستگی به انرژی روسیه بود، اکنون با معادلات پیچیده‌تری مواجه شده است. هرگونه نزدیکی نسبی میان مسکو و واشینگتن می‌تواند به تغییر مسیرهای انرژی و بازتعریف موقعیت صادرکنندگان خاورمیانه منجر شود. این امر عربستان، قطر و امارات را ناگزیر می‌کند استراتژی‌های خود را در بازار انرژی بازبینی کنند.

پیامد امنیتی دیدار آلاسکا نیز نباید نادیده گرفته شود. برای ناتو، این نشست حامل ابهام بود: آیا واشینگتن همچنان متعهد به انسجام امنیتی اروپا باقی خواهد ماند یا در پی بازنگری در اولویت‌های خود است؟ این پرسش، کشورهای اروپایی را در وضعیت جدیدی قرار داد؛ وضعیتی که در آن سخن از «استقلال راهبردی اروپا» دیگر صرفاً یک شعار نیست، بلکه ضرورتی واقعی است. در چنین فضایی، قدرت‌های اروپایی ممکن است بیش از گذشته به فکر موازنه میان آمریکا و روسیه باشند و این خود نشانه‌ای از شکاف تدریجی در نظم امنیتی غرب است.

اما شاید مهم‌ترین بُعد برای ایران باشد. کاهش اثربخشی آمریکا و تقویت جایگاه روسیه می‌تواند فرصت‌هایی برای افزایش نقش و نفوذ ایران در منطقه فراهم آورد. این تحول می‌تواند قدرت چانه‌زنی تهران در مذاکرات بین‌المللی، از جمله در موضوع هسته‌ای و امنیت منطقه‌ای را تقویت کند. با این حال، نباید از تهدیدهای احتمالی نیز غافل شد. روسیه در سیاست خارجی همواره منافع ملی خود را بر هرگونه تعهد ایدئولوژیک یا منطقه‌ای مقدم می‌دارد و ممکن است در صورت لزوم، برخی پرونده‌های خاورمیانه را در معامله با آمریکا یا اروپا به کار گیرد. این سناریو برای ایران به‌ویژه در مسائل سوریه و آینده تحریم‌ها، چالشی جدی خواهد بود. بنابراین، سیاست خارجی ایران ناگزیر از انعطاف‌پذیری و چندلایگی است؛ سیاستی که بتواند همزمان از فرصت‌های ناشی از افول هژمونی آمریکا بهره گیرد و تهدیدهای ناشی از تعاملات قدرت‌های بزرگ را مدیریت کند.

از منظر نظری، دیدار آلاسکا را می‌توان در چارچوب مباحث افول هژمون و نظریه‌های چرخه استیلا بررسی کرد. نظریه‌پردازانی چون ایمانوئل والرشتاین و رابرت گیلمر معتقدند قدرت‌های بزرگ تاریخی دیر یا زود توانایی خود را برای اعمال هژمونی از دست می‌دهند و نظم جهانی وارد مرحله گذار می‌شود. در این چارچوب، نشست آلاسکا نمادی از محدودیت‌های قدرت آمریکا و توانایی روسیه در بهره‌برداری از ضعف‌های هژمون مسلط بود. پرسش اصلی آن است که آیا این روند به سوی یک نظام چندقطبی پایدار حرکت خواهد کرد یا آنکه صرفاً مرحله‌ای پرابهام از گذار را رقم خواهد زد که با بی‌ثباتی‌های تازه همراه است.

در جمع‌بندی، می‌توان سه سناریو برای آینده ترسیم کرد:

سناریوی نخست، بازسازی موقعیت آمریکا است. در این حالت، واشینگتن می‌کوشد با اصلاحات داخلی، بازتعریف اتحادهای سنتی و تقویت قدرت نظامی ـ اقتصادی، جایگاه خود را احیا کند. اگر این سناریو تحقق یابد، دیدار آلاسکا صرفاً به‌عنوان یک شکست مقطعی در تاریخ سیاست خارجی آمریکا ثبت خواهد شد.

سناریوی دوم، تثبیت یک نظام چندقطبی ناپایدار است. در این وضعیت، روسیه، چین، اتحادیه اروپا و دیگر قدرت‌ها در کنار آمریکا نقش‌های متوازنی ایفا می‌کنند، اما نبود یک قدرت مسلط، به افزایش رقابت و پیچیدگی‌های ژئوپلیتیک منجر خواهد شد.

سناریوی سوم، ورود به دوره‌ای از بی‌نظمی جهانی است. در این حالت، کاهش نفوذ آمریکا بدون شکل‌گیری جایگزین باثبات، جهان را وارد چرخه‌ای از بحران‌ها، جنگ‌های نیابتی و رقابت‌های کنترل‌ناپذیر خواهد کرد؛ وضعیتی که بیشترین فشار را بر مناطق حساس مانند خاورمیانه تحمیل می‌کند.

نشست آلاسکا اگرچه در ظاهر یک دیدار دیپلماتیک محدود بود، اما در واقع نشانه‌ای از تحولات عمیق‌تر در نظام بین‌الملل است. پیام روشن آن این است که هژمونی آمریکا با چالش‌های جدی روبه‌روست، روسیه توانسته جایگاه خود را تثبیت کند و کشورهای منطقه ناچار به بازتعریف راهبردهای خود هستند. برای ایران و دیگر بازیگران خاورمیانه، این شرایط هم فرصت و هم تهدید به همراه دارد. آینده ژئوپلیتیک جهان بسته به پاسخ به پرسش کلیدی باقی خواهد ماند: آیا قدرت‌های بزرگ قادر به ایجاد نظم جدیدی خواهند بود یا جهان وارد عصر تازه‌ای از بی‌ثباتی خواهد شد؟

معصومه علیانپور

نویسنده خبر

دکتری روابط بین‌الملل و تحلیلگر مسائل سیاسی و بین المللی

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: روسیه امریکا ایالات متحده امریکا نشست آلاسکا ولادیمیر پوتین دونالد ترامپ معصومه علیانپور آمریکا قدرت قدرت بزرگ آلاسکا دیدار آلاسکا منطقه انرژی


نظر شما :