مکانیسم پس گشت تحریم های ایران

آیینه تمام‌نمای ضعف‌ها و تناقض‌های اروپا

۰۸ مهر ۱۴۰۴ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۳۵۳۹۱ اخبار اصلی پرونده هسته ای
شهرام پیشوایی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: فعال کردن مکانیسم ماشه توسط آمریکا را باید در چارچوب سیاست کلان ایالات متحده تحلیل کرد. از زمان پایان جنگ سرد، آمریکا خود را قدرت بلامنازع جهانی می‌پندارد و معتقد است قواعد بین‌المللی باید در خدمت منافعش باشد.
آیینه تمام‌نمای ضعف‌ها و تناقض‌های اروپا

نویسنده: شهرام پیشوایی 

دیپلماسی ایرانی: در روابط بین‌الملل، هر پیمان و توافقی محصول توازن قوا و منافع مشترک طرفین است. توافق هسته‌ای موسوم به برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) که در سال ۲۰۱۵ میان ایران و گروه ۱+۵ به امضا رسید، یکی از مهم‌ترین توافق‌های چندجانبه‌ی قرن بیست و یکم بود. این توافق نه‌تنها جنبه‌ی هسته‌ای و امنیتی داشت بلکه نمادی از امکان گفت‌وگوی دیپلماتیک در پرتنش‌ترین مسائل جهان به شمار می‌رفت. با این حال، خروج یک‌جانبه‌ی آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و سیاست «فشار حداکثری» دولت دونالد ترامپ، به‌طور اساسی بنیان‌های توافق را متزلزل کرد.

این اقدام به‌وضوح ناقض تعهدات بین‌المللی ایالات متحده بود و با اعتراض گسترده‌ی جامعه‌ی جهانی مواجه شد. با این حال، آمریکا نه‌تنها به این خروج بسنده نکرد بلکه در سال‌های بعد کوشید ایران را تحت فشارهای حداکثری اقتصادی و سیاسی قرار دهد.

در سال ۲۰۲۰، آمریکا مدعی شد که همچنان «عضو مشارکت‌کننده» در برجام است و بنابراین حق دارد از مکانیسم «پس گشت تحریم‌ها» مندرج در برجام را فعال کند. این استدلال از نظر حقوقی سراسر تناقض بود؛ زیرا کشوری که رسماً از یک توافق خارج شده نمی‌تواند همچنان از مزایای حقوقی آن استفاده کند. به همین دلیل، حتی متحدان نزدیک آمریکا در اروپا نیز در ظاهر با این تفسیر مخالفت کردند. با این حال، همین که آمریکا جرئت یافت چنین تفسیری ارائه دهد و با تهدید و فشار سیاسی آن را پیگیری کند، نشان از زیاده‌خواهی و یک‌جانبه‌گرایی واشینگتن داشت.

فعال کردن مکانیسم ماشه توسط آمریکا را باید در چارچوب سیاست کلان ایالات متحده تحلیل کرد. از زمان پایان جنگ سرد، آمریکا خود را قدرت بلامنازع جهانی می‌پندارد و معتقد است قواعد بین‌المللی باید در خدمت منافعش باشد. از این منظر:

حقوق بین‌الملل ابزاری انعطاف‌پذیر است که آمریکا تنها زمانی به آن تمکین می‌کند که با منافعش همسو باشد.

چندجانبه‌گرایی گزینشی: آمریکا صرفاً زمانی به سازوکارهای چندجانبه تن می‌دهد که بتواند آن‌ها را کنترل کند.

فشار حداکثری: هدف اصلی واشینگتن از فعال کردن مکانیسم مذکور، نه صرفاً مقابله با برنامه هسته‌ای ایران، بلکه بهره‌گیری از ابزار تحریم برای فروپاشی اقتصادی و سیاسی ایران بود.در این مسیر، آمریکا حتی متحدان سنتی خود را هم وادار به تبعیت می‌کند و از حربه‌هایی مانند تهدید به تحریم ثانویه علیه شرکت‌ها و بانک‌های اروپایی استفاده می‌نماید.

در آن سو، اروپایی‌ها پس از خروج آمریکا از برجام بارها اعلام کردند که به این توافق پایبند می‌مانند. آنان سازوکارهایی مانند اینستکس را برای تسهیل مبادلات مالی با ایران طراحی کردند. اما در عمل، هیچ‌کدام از این اقدامات ثمربخش نبود. دلایل این ناکامی عبارت‌اند از:

۱- وابستگی شدید اقتصادی به آمریکا: بانک‌ها و شرکت‌های بزرگ اروپایی حاضر نبودند ریسک از دست دادن بازار آمریکا یا تحریم‌های ثانویه را بپذیرند.

۲- ترس سیاسی از تقابل با واشینگتن: در ساختار امنیتی غرب، اروپا همچنان زیر چتر ناتو و رهبری آمریکا قرار دارد.

۳- بی‌عملی و وقت‌کشی: اروپایی‌ها سال‌ها وعده دادند ولی هیچ اقدام واقعی برای جبران خسارات ایران انجام ندادند.

اما امروز فعال شدن مکانیسم پس گشت تحریم ها و فروپاشی برجام نه‌تنها ایران و آمریکا، بلکه اروپا را نیز متضرر کرده است. مهم‌ترین پیامدها برای اروپا عبارت‌اند از:

الف) از دست دادن اعتبار بین‌المللی

اروپا مدعی بود که می‌تواند به‌عنوان یک بازیگر مستقل در سیاست جهانی عمل کند. اما ناتوانی در دفاع از برجام نشان داد که اروپا در برابر فشار آمریکا اراده و قدرت کافی ندارد. این امر، به‌ویژه در برابر چین و روسیه، جایگاه اروپا را به‌شدت تضعیف کرد.

ب) آسیب به منافع اقتصادی

اروپایی‌ها امید داشتند که برجام زمینه‌ساز روابط اقتصادی سودمند با ایران، به‌ویژه در حوزه انرژی، باشد. اما تحریم‌های آمریکا عملاً این فرصت را نابود کرد. شرکت‌های اروپایی مانند توتال و زیمنس مجبور شدند پروژه‌های خود در ایران را رها کنند.

ج) تهدید امنیت منطقه‌ای و موج مهاجرت

فروپاشی برجام خطر درگیری در خاورمیانه را افزایش داد. هرگونه تنش یا جنگ در منطقه می‌تواند موج جدیدی از مهاجرت و ناامنی به سمت اروپا روانه کند؛ معضلی که اروپایی‌ها از تجربه جنگ سوریه به‌خوبی از آن آگاهند.

د) تضعیف چندجانبه‌گرایی

اروپا همواره مدافع چندجانبه‌گرایی و دیپلماسی بوده است. اما ناتوانی در حفظ برجام نشان داد که این شعارها بیشتر آرمان‌گرایانه‌اند تا عملی. همین امر سبب شد کشورهای دیگر اعتماد کمتری به ابتکارات دیپلماتیک اروپا داشته باشند.

۶. چشم‌انداز آینده: هزینه‌هایی که اروپا باید بپردازد

اگر اروپا همچنان در برابر زیاده‌خواهی آمریکا تسلیم بماند، در بلندمدت هزینه‌های بیشتری خواهد پرداخت:

وابستگی استراتژیک به آمریکا تشدید می‌شود و اروپا هیچ‌گاه به استقلال راهبردی نخواهد رسید.

فرصت‌های اقتصادی در خاورمیانه و آسیا بیش از پیش نصیب رقبایی مانند چین و روسیه خواهد شد.

افکار عمومی داخلی اروپا که خواستار استقلال بیشتر از واشنگتن هستند، نسبت به نخبگان سیاسی بی‌اعتماد خواهند شد.

لذا می توان گفت: فعال شدن مکانیسم ماشه نمونه‌ای بارز از زیاده‌خواهی و یک‌جانبه‌گرایی آمریکا بود؛ اقدامی که نه‌تنها خلاف منطق حقوقی بلکه خلاف روح چندجانبه‌گرایی در روابط بین‌الملل است. اروپا که می‌توانست با ایستادگی در برابر این روند، برجام را نجات دهد، به دلیل ترس، وابستگی و بی‌عملی دچار خطا شد. نتیجه این روند، تضعیف جایگاه اروپا در عرصه جهانی و محرومیت از منافع اقتصادی و امنیتی بلندمدت است.

اروپا باید درسی اساسی از این تجربه بگیرد: یا باید به‌سوی استقلال راهبردی و واقعی حرکت کند، یا همچنان در سایه آمریکا باقی بماند و هزینه‌های آن را بپردازد. برجام و مکانیسم ماشه، آینه‌ای است که ضعف‌ها و تناقض‌های اروپا را عیان کرد؛ و اگر اصلاحی صورت نگیرد، آینده‌ای پرچالش برای این قاره رقم خواهد زد.

کلید واژه ها: مکانیسم ماشه فعال شدن مکانیسم ماشه بازگشت تحریم ها ایران و امریکا ایران و اروپا مذاکرات ایران و امریکا روابط ایران و امریکا


( ۱ )

نظر شما :