اعتماد به معتمدان

چین علیه چین (بخش آخر)

۰۷ آبان ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰ کد : ۲۰۳۵۸۶۳ اخبار اصلی آسیا و آفریقا
رژیم‌های استبدادی به ویژه در برابر بحران‌های جانشینی آسیب‌پذیر هستند. اتحاد جماهیر شوروی هرگز معمای جانشینی را حل نکرد: رهبران قبلی شوروی یا در دوران تصدی درگذشتند یا پاکسازی شدند، یا در مورد میخائیل گورباچف، سیستم را به سمت نابودی سوق دادند. چالش اصلی برای شی این است که چگونه جانشینی را به اندازه کافی توانمند کند تا بتواند پس از رفتن شی در قدرت باقی بماند، بدون اینکه به وارث احتمالی قدرت کافی برای تهدید شی بدهد در حالی که او در قدرت است. حتی اگر شی در کنگره بعدی حزب، در سال ۲۰۲۷، جانشین بالقوه‌ای را تعیین کند، ایجاد تعادل همچنان یک چالش خواهد بود.
چین علیه چین (بخش آخر)

نویسنده: جاناتان ای. ژین

دیپلماسی ایرانی: شی در جریان رفع مشکلاتی که به ارث برده بود، مشکلات جدیدی را برای خود و حزب ایجاد کرده است. از همه مهم‌تر، او یکی از دستاوردهای برجسته دوران پس از مائو را از بین برده است: نهادینه کردن فرآیندی برای انتقال مسالمت‌آمیز قدرت به جانشین. شی محدودیت دوره ریاست جمهوری را لغو کرد و معاونت ریاست جمهوری را از یک دوره کارآموزی بالفعل برای مقام عالی به یک شغل تشریفاتی برای مقامات بازنشسته تبدیل کرد. او همچنین از اجازه دادن به هیچ غیرنظامی دیگری برای خدمت در نهاد عالی نظامی حزب خودداری کرده است. جانشین نهایی شی بدون فرصت جذب هواداران در ارتش از طریق خدمت در این نهاد، برای حفظ قدرت تلاش خواهد کرد و احتمالاً دوران تصدی او کوتاه خواهد بود.

رژیم‌های استبدادی به ویژه در برابر بحران‌های جانشینی آسیب‌پذیر هستند. اتحاد جماهیر شوروی هرگز معمای جانشینی را حل نکرد: رهبران قبلی شوروی یا در دوران تصدی درگذشتند یا پاکسازی شدند، یا در مورد میخائیل گورباچف، سیستم را به سمت نابودی سوق دادند. چالش اصلی برای شی این است که چگونه جانشینی را به اندازه کافی توانمند کند تا بتواند پس از رفتن شی در قدرت باقی بماند، بدون اینکه به وارث احتمالی قدرت کافی برای تهدید شی بدهد در حالی که او در قدرت است. حتی اگر شی در کنگره بعدی حزب، در سال ۲۰۲۷، جانشین بالقوه‌ای را تعیین کند، ایجاد تعادل همچنان یک چالش خواهد بود. همچنین تضمینی وجود ندارد که انتخاب او به عنوان رهبر در انتظار باقی بماند. قبل از هو، بسیاری از وارثان احتمالی قبل از اینکه بتوانند به صدر حزب کمونیست چین برسند، پاکسازی، دستگیر، برکنار یا کشته شدند.

چالش جانشینی دشوار خواهد بود، اما بعید است که فروپاشی حزب کمونیست چین را باعث شود، حزبی که از بحران‌های بسیار عمیق‌تری مانند انقلاب فرهنگی و سرکوب تیان‌آن‌من در سال ۱۹۸۹ جان سالم به در برده است. سوال واقعی این است که آیا اصلاحات متقابل شی توانایی حزب را برای درس گرفتن از اشتباهاتش تضعیف کرده است یا خیر. حزب کمونیست چین سابقه‌ای ننگین از اشتباهات عجیب و غریب و فاجعه‌بار دارد، مانند کمپین صنعتی‌سازی «جهش بزرگ به جلو» که به قحطی گسترده از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۲ منجر شد. اما در دوران پس از مائو، این حزب خود را به عنوان یک نهاد آموزشی فوق‌العاده مؤثر نشان داده است. اگرچه هنوز اشتباهات جدی مانند عدم آماده‌سازی زیرساخت‌های مراقبت‌های بهداشتی برای مقابله با افزایش عفونت‌ها پس از لغو گسترده محدودیت‌های کووید-۱۹ مرتکب می‌شود، اما به ندرت یک اشتباه را دو بار تکرار می‌کند. رهبران حزب وقتی ترامپ جنگ تجاری دوره اول خود را آغاز کرد و آنها را به واکنش سریع مجبور کرد، غافلگیر شدند. با این حال، وقتی ترامپ در آغاز دوره دوم خود، در سال ۲۰۲۵، از تعرفه‌های به اصطلاح روز آزادی خود رونمایی کرد، پکن با انبوهی از اقدامات متقابل که می‌توانست در پاسخ به اجرا بگذارد، آماده بود.

اگرچه شخصی‌سازی قدرت می‌تواند توانایی چین در اصلاح اشتباهاتش را محدود کند، اما سیستم کنترل متمرکز شی تاکنون توانسته است در صورت نیاز مسیر را تغییر دهد. به نظر می‌رسد بخشی از میراث شی به عنوان پسر یک رهبر انقلابی، درک شهودی این است که همه اطرافیانش انگیزه دارند آنچه را او می‌خواهد بشنود به او بگویند. شاید به همین دلیل است که او مقاماتی را که می‌شناسد و به آنها اعتماد دارد، در مناصبی در سطوح بالای سلسله مراتب حزبی منصوب کرده است: این افراد معتمد می‌توانند حقیقت را به شیوه‌های محتاطانه‌ای که قدرت او را به چالش نمی‌کشند، به او بگویند. تا حدودی برخلاف انتظار، فضای سیاسی خطرناکی که شی ایجاد کرده است، راه بالقوه دیگری را برای درخواست بازخورد دقیق ارائه می‌دهد. همان‌طور که سایر رهبران اقتدارگرای مؤثر انجام داده‌اند، شی می‌تواند از بی‌اعتمادی که در بین زیردستان خود ایجاد کرده است، برای به چالش کشیدن دستیاران یکدیگر و کسب اطلاعات دقیق از منابع غیرقابل اعتماد استفاده کند.

آنچه اعتماد شی به اصلاحات متقابل او را تقویت می‌کند، ناتوانی ایالات متحده در انجام حتی اساسی‌ترین وظایف حکومتی، مانند تصویب به موقع بودجه فدرال است. دولت ترامپ، مشابه شی، استدلال می‌کند که قدرت اجرایی بیش از حد پراکنده شده و تلاش‌های تهاجمی برای تمرکز و شخصی‌سازی اختیارات اجرایی در دست رئیس‌جمهور انجام داده است. قدرت اجراییِ به طور فزاینده‌ای کنترل‌نشده و نامتعادل در ایالات متحده، شبیه به قدرت اجرایی در سایر جمهوری‌های مشکل‌دار و قطبی‌شده به رهبری پوپولیست‌هایی است که در بیشتر قرن بیستم بر آمریکای لاتین حکومت می‌کردند. اما در حالی که پروژه ترامپ از نحوه عملکرد سیستم ایالات متحده منحرف می‌شود، تثبیت قدرت شی با DNA عملیاتی حزب کمونیست چین سازگار است، که تمایل به توانمندسازی رهبر ارشد دارد تا محدود کردن او. نتیجه این است که ترامپ در حال ایجاد بی‌ثباتی سیاسی و آشفتگی سیاسی است که ظرفیت ایالات متحده را تضعیف می‌کند، در حالی که تمرکزگرایی شی، مقاومت چین را تقویت کرده است.

این تحولات از دید شی و همتایانش پنهان نمانده است، کسانی که با تقلید از لنین، در حال حاضر مستعد دیدن ایالات متحده به عنوان کشوری رو به زوال و در حال زوال هستند. ایدئولوگ اصلی حزب در ربع قرن گذشته وانگ هونینگ، نظریه‌پرداز سیاسی بوده است که سفرش به ایالات متحده در اواخر دهه ۱۹۸۰ الهام‌بخش او برای نوشتن کتابی با عنوان «آمریکا علیه آمریکا» در مورد تناقضاتی که مشاهده کرده بود، شد. وانگ آنچه را «جریان‌های پنهان بحران» در ایالات متحده می‌نامید، شناسایی کرد و اثرات مخرب فردگرایی آمریکایی و انزوای ناشی از آن را برجسته کرد. شی جین‌پینگ خود نیز بسیاری از این نگرانی‌ها را دارد و کشورهای غربی را مبتلا به «بیماری‌های مزمنی مانند مادی‌گرایی و فقر معنوی» توصیف کرده است. این نگرانی‌ها در قلب چیزی است که شی جین‌پینگ آن را به عنوان آسیب‌شناسی اصلاحاتی می‌بیند که او به دنبال رسیدگی به آنها بوده است.

مقامات و تحلیلگران چینی همچنین گنجینه‌ای غنی از شواهد را برای ارزیابی خود از اختلال عملکرد و افول ایالات متحده در اختیار دارند. از پایان جنگ سرد، ایالات متحده تقریباً در هر بحران ملی که با آن روبه‌رو شده، به طرز بدی مدیریت کرده است. هر یک از این بحران‌ها، اعتماد عمومی به ایالات متحده را، چه در داخل و چه در خارج از کشور، کاهش داده است. در پاسخ به حملات ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده با بهانه‌های واهی، جنگی مخرب و پرهزینه را در عراق آغاز کرد که این کشور را از اشتیاق یا توانایی مقابله با رقبای قدرتمندتر آینده مانند چین محروم کرد. در پاسخ به بحران مالی سال ۲۰۰۸، واشینگتن بخش مالی را نجات داد اما قربانیان آن را نجات نداد، که این امر نابرابری را بدتر کرد و سرخوردگی عمومی را باعث شد. و در مواجهه با بیماری همه‌گیر کووید-19، با وجود داشتن برخی از معتبرترین مؤسسات بهداشت عمومی در جهان، دولت ایالات متحده در واکنش خود دچار اشتباه شد و این امر سوءظن را بیشتر تقویت کرد و اعتماد عمومی را تضعیف کرد. با وجود اشتباهات مکرر، ایالات متحده همچنان یک ابرقدرت جهانی است. اما به امتیاز موروثی خود متکی است: ایالات متحده مانند یک کودک لوس می‌تواند بدون تحمل عواقب ویرانگری که سایر کشورها در صورت اقدام مشابه با آن مواجه می‌شوند، اشتباهات حماسی مرتکب شود.

در حالی که استراتژیست‌ها در واشینگتن در مورد اینکه آیا چین به اوج خود رسیده است یا خیر بحث می‌کنند، همتایان آنها در چین بحث مشابهی در مورد ایالات متحده دارند – و به نتایج کاملاً مشابهی می‌رسند. رسانه‌های دولتی چین، ایالات متحده را مبتلا به «اضطراب هژمونیک» تشخیص داده‌اند، که نشان می‌دهد واشینگتن نمی‌تواند با احتمال مواجهه با جهانی چندقطبی کنار بیاید. و در حالی که متفکران آمریکایی مانند هال برندز در تحلیل‌های خود از چین استدلال کرده‌اند که قدرتی که به اوج خود رسیده، احتمالاً به شیوه‌های خشونت‌آمیز واکنش نشان خواهد داد، ناظران چینی به طور مستقل نتیجه می‌گیرند که این واشینگتن است که نگران حفظ موقعیت خود است – و به طور فزاینده‌ای مایل است از هر وسیله‌ای برای حفظ برتری خود استفاده کند.

در سال‌های اولیه جنگ سرد، جورج کنان، استراتژیست، نگران بود که اگر دموکراسی‌های اروپا در برابر اتحاد جماهیر شوروی تسلیم شوند، ایالات متحده ممکن است اعتماد به سیستم خود را از دست بدهد. امروز، چالش درست برعکس است: کاهش اعتماد آمریکا به سیستم خود می‌تواند علت شکست ایالات متحده در رقابت با چین باشد، نه نتیجه آن. در مقابل، اصلاحات متقابل شی – از جمله پاکسازی‌های مداوم و پیامدهای فروپاشی بخش املاک – بحران اعتماد در چین ایجاد نکرده است. در عوض، اگر چیزی وجود داشته باشد، شی اعتماد به نفس پیدا کرده است زیرا می‌تواند به نتایج ملموس در قالب پیشرفت‌های تکنولوژیکی اشاره کند. و شی می‌تواند صبور باشد زیرا پروژه او یک پروژه بلندمدت است و با نوسانات نامنظم یک سیستم سیاسی ناپایدار که از یک افراط به افراط دیگر در نوسان است، مواجه نیست.

در واقع، تعداد فزاینده‌ای از مقامات در واشینگتن هنگام بحث در مورد چین از لفاظی‌های به سبک جنگ سرد استفاده می‌کنند، اما تمایل کمی برای انجام وظایف دشوار و پرهزینه، مانند نوسازی پایگاه صنعتی دفاعی و تقویت زنجیره‌های تأمین کلیدی، که به ایالات متحده کمک می‌کند تا از چین پیشی بگیرد، نشان می‌دهند. اگر این روند ادامه یابد، ایالات متحده در نهایت به دنبال استراتژی‌ای خواهد رفت که می‌توان آن را «استراتژی معکوس روزولت» نامید: صحبت کردن با صدای بلند در مورد قدرت آمریکا در حالی که چماقی همواره کوچک‌تر در دست دارد. در حالی که شی در تلاش‌های خود برای تقویت جایگاه استراتژیک چین منظم و روشمند بوده، ایالات متحده به حواس‌پرتی و ناهماهنگی دچار شده است. در نهایت، برداشت نادرست از شی جین‌پینگ بخشی از شکست در رسیدگی به مشکلاتی است که خود ایالات متحده با آن مواجه است.

منبع: فارن افرز / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی

کلید واژه ها: چین شی جین پینگ قدرت چین افزایش قدرت چین فارن افرز چین و امریکا امریکا و چین دونالد ترامپ ترامپ


نظر شما :